به گزارش مشرق، چندی پیش در برخی رسانههای این شهرستان خبری به نقل از مسئول گروه هنر و تجربه مبنی حضور بازیگر حاشیهساز سینما فاطمه معتمدآریا در کاشان در قالب نشست نقد و بررسی «یحیی سکوت نکرد» منتشر شد.
آنچه که در این اعلام رسانهای، مورد توجه است نه برگزاری نشست فیلمی از گروه پر حرف و حدیث هنر و تجربه که به گفته بسیاری از دغدغهداران فرهنگی تنها هنر "هنجارشکنی" و تجربه "توقیف" را در کارنامه خود دارند؛ گروهی که با فاصله گرفتن از رسالت ادعا شده از سوی متولی خویش تنها محمل اکران آثار سیاستزده سینمای ایران شده است.
موضوع حتی این فیلم خاص و نقد ساختاری و محتوایی این اثر سینمایی نیست و اصولا ورود به بحث پیرامون سودمندی یا عدم انتفاع چنین نشستهایی نقد و بررسی نیز مسئله ما نیست؛ آنچه که دغدغه اصلی نگارنده برای ثبت این سطور است حضور فردی به نام فاطمه معتمدآریا در این محفل به ظاهر هنری است.
شخصیتی که این سالها بیش از آنکه با آثار و نقشآفرینیهای تحسین برانگیزش در مجامع سینمایی مطرح باشد به واسطه جنجالها و حاشیهآفرینیاش در بیرون از هنر هفتم شهرت یافته است.
اگر حضور این بازیگر را در متن تراژدی 88 از یاد ببریم و اقداماتش در تبلیغ جریان موسوم به جنبش سبز را در محافل فرهنگی به بوته فراموشی سپرده باشیم؛ اگر رادیوی ذهنها را روی موج نسیان تنظیم کنیم تا همراهی تنگاتنگ این بازیگر سیاستزده یا به عبارت بهتر سیاستمدار بازیگر با یکی از آتشافروزان اصلی این حادثه تلخ را از لوح خاطراتمان پاک نماییم و اگر همه اینها را با عینک توجیه سلیقه سیاسی بنگریم بدون شک نمیتوانیم قهقهههای مستانهاش را در مقابل فلاش دوربینهای فرنگی در هنگام کشف حجاب از خاطر ببریم.
اگر حضور معتمدآریا در فیلمهای مسئلهدار و هنجارشکن این سالهای سینمای ایران را غیر عمدی و تنها اقتضای شغل یک بازیگر قلمداد کنیم بدون شک نمیتوان اکران مستندهای بیحجابی این فرد در پرده سیاه جشنوارههای رنگارنگ را تنها از روی تصادف دانست.
کاش یک یا دو بار تصویر فاطمه -ببخشید- سیمین معتمدآریا را بدون رعایت حرمت زن ایرانی در قاب رسانههای خارجی مشاهده میکردیم تا با زبان تسامح خویش آن را به اجبار و الزام برخی جشنوارهها مربوط بدانیم و کاش حداقل یکبار این بازیگر حتی به صورت تشریفاتی هم که شده از احساسات جریحهدار شده ملت ایران عذر تقصیر میطلبید شاید مانند برخی از همتاهای سینماییاش از لذت عفو مردم برخوردار میشد؛ اما حتی دوران ممنوعالتصویری هم نتوانست این یخ غرور را آب کند بلکه از اتفاق خودروی این سرکشیها شتاب بیشتری به خود گرفت.
در این میان شاید عدهای ابروان سرزنش را در هم کشند که تنها یک بازیگر را با کارنامه هنری را ارزیابی میکنند و سایر رفتار آنان به آداب فردی و زندگی شخصی مربوط میشود حال آنکه زمانی که یک بازیگر در لوای سفیر فرهنگی ایران اسلامی به خارج از کشور عزیمت میکند دیگر نمیتواند آنچه که خود میپسندد در نمایشگاه کردار خویش عرضه کند.
حال با همین اوصاف مسئله بر سر فعالیت چنین بازیگران در عرصه هنر هفتم نیست! چراکه مسئولان فرهنگی نشان دادهاند که تنها مخالف حضور چنین اکتورهایی در دوران مدیریتی خویش نیستند بلکه آنها را به نوعی متضمن همراهی جامعه هنری با خود و در نتیجه پایداری بیشتر صندلی جذاب خویش میدانند.
بحث اصلی بر سر حضور این فرد حاشیهساز در ملک فقاهت و دینمداری است؛ حضور چنین شخصی هر چقدر هم به زعم دوستان هنرمند در دیاری که هنوز مفهوم حجاب در معاملات سیاسی و اجتماعی هزینه شعارها نشده و چادر در سراشیبی تغییر فرهنگها، همچنان مرغوبیت خویش را حفظ کرده و در خطهای که همچنان حجره هنجارهای دینی و اعتقادی شلوغتر از بازار عرف و پاساژ قراردادهای روزآمد جامعه است، به نوعی دهنکجی به مردمان سرزمین ایمان و باور نیست؟
ساعت امید را کوک میکنیم که انتشار خبر این حضور تنها در حد یک بازی رسانهای برای داغ کردن یکی از کسادترین محافل فرهنگی سیاسی باشد چراکه در غیر این صورت واکنش افکار عمومی و دلسوزان فرهنگی دیار مؤمنان به این اقدام غیرقابل پیشبینی خواهد بود.