کد خبر 534982
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۶:۵۷

او یک شب همه را جمع کرد و قدری از زحمات و دلسوزی هایم برای دیگران گفت و بعد پیشنهاد داد که از این ساعت به بعد هیچکس مرا سرکار استوار صدا نکند، بلکه بگوید «عمو فریدون»

گروه جهاد و مقاومت مشرق: برای این که نظارتی بر افراد خود داشته باشیم، شب ها تا پاسی از شب بیدار مانده و حرکات دیگران را زیر نظر داشتم. سابقه ی کم خوابی ام نیز اینجا خوب به کار می آمد.


من پدری را می ماندم که چهارچشمی فرزندان خود را زیر نظر داشته باشد. جوان هایی را که خواب شان سنگین بود به آرامی و ملایمت بیدار می کردم تا نماز صبح شان قضا نشود.

روی نظافت حبانه و ظروف، وسواس خاصی به خرج می دادم. به همین خاطر برادری بود به نام امیر کریم زاده که در زمان دانشجویی اش در دوره ی طاغوت، فعالیت های سیاسی داشت و حتی زندان کشیده بود، و بچه ها احترام خاصی به او می گذاشتند.

او یک شب همه را جمع کرد و قدری از زحمات و دلسوزی هایم برای دیگران گفت و بعد پیشنهاد داد که از این ساعت به بعد هیچکس مرا سرکار استوار صدا نکند، بلکه بگوید «عمو فریدون»

با صلوات بلندی، همه روی پیشنهادش مهر تأیید زدند و از آن روز به بعد تا امروز، اسرایی که حتی شهرتم را هم نمی دانند، مرا عمو فریدون صدا می زنند.

راوی: آزاده فریدون بیاتی /سایت جامع آزادگان