از نقاط قوت کار اصول‌گرایان در انتخابات هفت اسفند این بود که یک سازمان ائتلاف، کم و بیش در سراسر کشور توانست کار خود را نسبتاً خوب انجام دهد. برداشت من این است که این ائتلاف می‌تواند مبنایی برای شکل‌گیری «مجلس جامع اصول‌گرایی» باشد.

به گزارش مشرق، سید مرتضی نبوی، مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی توسعه، و مدیر مسئول روزنامه رسالت است که به واسطه مشی میانه خود به دیرپاترین روزنامه مستقل و غیردولتی کشور تبدیل شده است. نبوی در کابینه شهید باهنر، در کابینه موقت مرحوم آیت الله مهدوی کنی، و در کابینه نخست میر حسین موسوی، وزیر بوده است.وی نماینده مجلس در دوره‌های چهارم و پنجم بود و از آن پس عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. او، هم‌اکنون به واسطه عضویت در هیأت عالی حل اختلاف قوا، از اغلب مناصب سیاسی خود، غیر از عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام کناره گرفته است. مصاحبه زیر در مؤسسه مطالعات راهبردی توسعه و با حضور صمیمانه برخی از دوستان وی انجام شده است.

نتایج انتخابات در تهران، از این بابت که به سه قاچ بزرگ و کاملاً متمایز اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان و مستقل‌ها تقسیم شده بود، عجیب به نظر می‌رسید. اول یک فهرست کامل سی نفره، بعد یک فهرست کامل سی نفره دیگر، و بعد بقیه. نظر شما در مورد این شکل از نتایج آرا چیست؟
نتایج انتخابات به لحاظ کمی نشان می‌دهد که از مجموع 3٬440٬968 رأی مأخوذه، کف رأی لیستی به اصلاح‌طلبان (معادل رأی نفر سی‌ام، آقای هاشم زایی)، برابر با 1٬078٬817 رأی، و کف رأی لیستی به اصول‌گرایان (معادل رأی نفر شصتم، آقای ناظمی اردکانی)، برابر با 626٬825 رأی است. در یک بررسی حزبی می‌شود مدعی شد که اصلاح‌طلبان به عنوان اصلاح‌طلبان، 31 درصد آرای تهران، و اصول‌گرایان نیز در حدود 18 درصد آرای تهران را به دست آورده‌اند. در واقع، 49 درصد رأی دهندگان، به طور مطلق، لیستی رأی داده‌اند، و این تحول بزرگی در شیوه مشارکت سیاسی است.
نفر اول فهرست اصلاح‌طلبان، آقای عارف، 1٬608٬926 رأی به دست آورده است. و کف رأی اصلاح‌طلبان هم، آقای هاشم زایی، 1٬078٬817 رأی دارد. شایسته توجه این که تفاوت نفر اول و نفر آخر فهرست اصلاح‌طلبان، 600٬000 رأی است. این در حالی است که تفاوت رأی نفر اول و آخر فهرست اصول‌گرایان 400٬000 رأی است. این تفاوت البته انحراف معیاری است که لغزش درونی فهرست‌ها را نشان می‌دهد و باید به صورت رقم استاندارد به میانگین آرای هر فهرست محاسبه شود که این انحراف معیار در میان اصول‌گرایان کمتر از اصلاح‌طلبان است. یعنی به رغم فضای احساسی که در دو روز مانده به انتخابات توسط اصلاح‌طلبان پدید آمد، انسجام رأی تشکیلاتی آن‌ها کمتر از اصول‌گرایان است.

در فهرست اصول‌گرایان، نفر اول، دکتر حداد عادل، 1٬057٬639 رأی دارد، و نفر آخر، 626٬825 رأی. و ناگهان، نفر بعد، که اولین رأی غیر لیستی را از آن خود نموده است، آقای سید محمد میرکاظمی (شاید به خاطر مشابهت اسمی با آقای سید مسعود میرکاظمی) و بعد آقای حسین طلا هستند که ناگهان 600٬000 رأی کاهش را نشان می‌دهند. و حتی کسانی که قبلاً حتی بدون حضور در فهرست‌ها هم می‌توانستند رأی بیاورند، نه تنها رأی نیاوردند، بلکه رأی بسیار اندک و دور از انتظاری را دریافت کردند.

این نتایج نشان می‌داد که مردم، خصوصاً در این انتخابات، ملهم از مواضع مقام معظم رهبری، گرایش آشکاراً متفاوتی به رأی به فهرست‌ها از خود نشان داده‌اند و این سرمایه‌ای برای پا گرفتن کار تشکیلاتی است. این نتایج نشان داد که مردم خواهان رأی تشکیلاتی هستند، و از این بابت، متأسفانه، گروه‌های سیاسی که به درستی پاسخگوی این نیاز مردم باشند، وجود ندارند یا کم رنگ هستند. باید نیروهای سیاسی همت کنند و این نیاز را پاسخ دهند.

دقیقاً در انتخابات تهران چه اتفاقی افتاد؟ به نظر شما، اصول‌گرایان باید این رأی تهران را چطور تفسیر کنند تا درس‌های لازم را گرفته باشند؟
خب؛ از مجموع 3٬440٬968 رأی مأخوذه، رأی سرلیست اصلاح‌طلبان، 1٬608٬926 معادل 46٫75% آرای مردم تهران، و رأی سرلیست اصول‌گرایان، 1٬057٬639 برابر با 30٫75 درصد کل آرای مردم تهران است. در رقم خوردن این نتیجه، آرای خاکستری نقش مهمی داشتند. منظور از آرای خاکستری، رأی‌های کسانی است که مستمراً پیگیر روندهای سیاسی نیستند، و فقط تحت شرایط خاص به میدان می‌آیند.

بر وفق تحلیل آقای مهندس باهنر، در شرایطی می‌توان گفت که در شرایطی که رأی دهندگان مستمر در تهران پای صندوق بیایند، پیروزی کامل اصول‌گرایان قطعی است. یعنی در شرایطی که مشارکت در تهران حدود دو میلیون و دویست هزار نفر باشد، اصول‌گرایان قطعاً پیروز خواهند شد. اگر شرایط ویژه در انتخابات بنا به دلایلی، کسانی را که پیگیر مستمر سیاست نیستند، به میدان بیاورد، وضعیت تغییر می‌کند. اگر این افزایش مشارکت در تهران تا سه میلیون افزایش یابد به همان میزان سهم اصلاح‌طلبان در نتایج بیشتر می‌شود. اگر قطبی شدن انتخابات سطح هیجانات را خیلی بالا ببرد، و افراد کم تفاوت به نحو گسترده‌ای وارد میدان انتخابات شوند و رقم مشارکت از سه میلیون نفر بالاتر برود، پیروزی اصلاح‌طلبان قابل پیش‌بینی خواهد بود.
بنا به این شرح، تأمل در معنای اصلاح‌طلب که تابلوی این بخش از جمعیت است، محل تفاوت خواهد بود. واقع آن است که اصلاح و تغییری که این بخش‌ها از جمعیت خواهان آن هستند، با معنایی که معمولاً فعالان سیاسی اصلاح‌طلب می‌گویند متفاوت است.

درک این تفاوت مهم، یعنی تفاوت میان «اصلاح‌طلبی مرامی» و «اصلاح‌طلبی انتخاباتی»، کلید اصلی پیروزی‌های آینده اصول‌گرایان در تهران خواهد بود؛ در واقع، بخش مهمی از «اصلاحات انتخاباتی» شامل تغییراتی است که به طور ثابت مطالبه اصول‌گرایان بوده است، و حتی واقع آن است که اصول‌گرایان همیشه در پیگیری این تغییرات ثابت‌قدم‌تر و جدی‌تر بوده‌اند؛ مطالبات مربوط به عدالت، توزیع عادلانه، درک و پیشبرد رفاه، حمایت از خانواده و ارزش‌های خانواده، حمایت از جوانان، ... . این‌ها مطالباتی هستند که در آستانه انتخابات، به جای برنامه، رنگ جو و شعار به خود می‌گیرند و البته کسانی که بهتر در جوسازی مهارت دارند، وانمود می‌کنند که این مطالبات را نمایندگی می‌کنند، هر چند که در عمل، همان‌طور که تجربه دولت هفتم و هشتم، یا دولت یازدهم نشان داد، آن‌ها در عمل بیشتر به سمت گروه‌های نخبه خود روی می‌آورند، و برنامه‌های توسعه آن‌ها را در یک سطح کلان پی گیری می‌کنند و به مسائل ملموس مردم چندان توجهی نشان نمی‌دهند. آن‌ها بعد از به قدرت رسیدن حرف‌هایی را می‌زنند و کارهایی را می‌کنند که در دوران مبارزات انتخاباتی جرأت گفتن و عمل کردن به آن‌ها را ندارند. مثلاً مردم را با خطاب لبوفروش و راننده تاکسی تحقیر می‌کنند یا مراسم و جشن‌های خود را در سعدآباد یا برج میلاد برگزار می‌کنند و از این دست کارها. خب؛ این نحو کارها از جانب اصول‌گرایان سر نمی‌زند، یا کمتر سر می‌زند.

با پذیرش این ارزیابی از شرایط تهران، اصول‌گرایان در آینده این مسیر چگونه باید حرکت کنند تا جایگاه 30 درصدی خود را بهبود ببخشند؟
خب؛ نکته این است که تا زمانی که کار منظم تشکیلاتی گسترش مناسبی در کلان‌شهرها پیدا نکند، و گروه‌های سیاسی مدام در مورد مرام و برنامه و تشکیلات خود، عادت به گزارش دادن به مردم پیدا نکنند، هیجانی شدن فضای انتخابات شعارهای سیاسی بدون برنامه را پیروز می‌کند. اصول‌گرایان که از ابتدای انقلاب تشکیلاتی‌تر عمل کرده‌اند، منافعی در تند کردن فضای انتخابات ندارند، و برداشت من این است که منافع کشور هم در آن نیست. روشن است که کسانی که مشارکت منظم‌تر و مستمرتری در امور سیاسی دارند، خبرها و تحلیل‌ها را مستمراً پیگیری می‌کنند، و قبل از هر شور و هیجانی، با فکر و طرح و برنامه وارد انتخابات می‌شوند، با در نظر گرفتن معنای بلند مدت مشارکت انتخاب می‌کنند و پس از انتخابات نیز پیگیر انتخاب خود هستند. خب؛ اگر به هر دلیل، شرایط طوری به سمت دو قطبی شدن پیش برود که فضا بیش از حد احساساتی شود، و رأی‌ها به جای معنای مثبت، مفهوم منفی قوی‌تری پیدا کنند، این، برنامه نیست که پیروز می‌شود، و خب؛ این اتفاق برای یک کشور مردم سالار دینی خوب نیست.

این هم، یک دستور کار برای اصول‌گرایان در انتخابات‌های آتی هست که باید کوشش بشود تا فضا را برای تصمیم‌گیری‌های منطقی‌تر و غیر احساسی و فارغ از هیجان را فراهم کنند.
در همین ارتباط، یکی دیگر از نکاتی که مهم است این است که اصول‌گرایان طبعاً باید حامی ایجاد جریان سومی باشند که با طرح ایده‌های خلاقانه جدید به معقول‌تر کردن محیط کمک برسانند.

 در یک افق وسیع‌تر، مسیر آینده را چطور می‌بینید؟ پیام شکل این انتخابات در تهران برای کلیت نظام چیست؟
نتایج متفاوت انتخابات اخیر در شهرستان‌ها و تهران، برای کلیت نظام جمهوری اسلامی هم این پیام را دارد که افکار عمومی بی شکل در قشرهای متوسط شهری در حال مدیریت شدن است، و بسیاری هستند که به مدیریت این افکار طمع دارند. رویدادهایی مانند اسیدپاشی اصفهان، یا این انتخابات، یا اتفاقاتی عجیبی که در اطراف تشییع مرحوم پاشایی اتفاق افتاد، نشان می‌دهند که افکار عمومی اقشار متوسط شهری، قدری بی شکل است، و طوری هدایت می‌شود که اغلب نخبگان، نه می‌توانند پیش‌بینی کنند، و نه می‌توانند همراهی نمایند، و نه می‌توانند مهار کنند. در یک بررسی معلوم می‌شود که میان اقشار متوسط شهری و جمعی از نخبگان، در حیطه گفتمانی یک تمایز اصولی به وجود آمده است. نخبگان، بیشتر در افق‌های کلان فکر می‌کنند و اقشار متوسط شهری بر سطوح خرد و عینی‌تر تمرکز دارند.

واقع آن است که ما نیاز به «حکمرانی خوب» داریم؛ «حکمرانی خوب»، در مقابل تحمیل نخبگان به مردم، یا تحمیل میل مردم به نخبگان قرار می‌گیرد. «حکمرانی خوب»، باید بتواند با درک نیازهای مردم، نحوی تفاهم ملی را برای پیشبرد یک خط توسعه کلی که به نیازهای مشخص مردم پاسخ بگوید، رقم بزند. مثلاً، هر چند که واضح است که شورای نگهبان نمی‌تواند صلاحیت صدها نفر را برای انتخابات ریاست جمهوری تأیید نماید، اما باید کلیت حکمرانی طوری سازمان بگیرد که شورای نگهبان با این صحنه‌هایی که مردم را دچار پرسش می‌کند مواجه نگردد. واضح است که شرایط ثبت نام نامزدها صحیح نیستند، و باید طوری باشد که تنها شرایطی به فیلتر شورای نگهبان برسند که شرایط حداقلی ریاست جمهوری را داشته باشند. این افزایش عجیب و قریب داوطلبان نمایندگی در انتخابات اخیر طبیعی نبود.

با توجه به این که قریب یک سال دیگر انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود، گمان می‌کنید که اصول‌گرایان باید با چه تدابیری وارد رقابت‌های انتخاباتی شوند؟
در انتخابات آتی، با توجه به فضای انتخاب فعلی و موفقیت‌هایی که اصول‌گرایان در سراسر کشور به دست آوردند، گفتمان اصول‌گرایان، هر چند که اقتصادی است، اما باید به سطوح خرد و با دیدگاه عملیاتی تنظیم شود. اصول‌گرایان باید به جامعه نشان دهند که مسائل واقعی اداره کشور را درک می‌کنند. مسیری که باید در این طریق طی شود، آن است که طرح‌های اقتصادی خرد و ملموس برای حل و فصل مسائل ملموس مردم مانند قیمت‌ها، مالیات، تسهیلات، تولید، اشتغال، اقتصاد خانواده، و مواردی از این دست ارائه شود. البته تعهد به عدالت و مبارزه با فساد، همچنان باید به عنوان نکات مهم مد نظر باشند، ولی فی‌المثل، اگر بر مسائل مفاسد اقتصادی تمرکز می‌شود، باید برای مردم توضیح دهیم که چطور می‌توان در عین مبارزه با مفاسد اقتصادی، انگیزه‌های مدیران را حفظ کرد و در مضایقی که خارجی‌ها برای توسعه مستقل کشور به وجود آورده‌اند و تأثیراتش را می‌توان در عمق زندگی مردم دید، چطور می‌شود برنامه‌های عملیاتی برای توسعه درون‌زای کشور ارائه کرد. چطور می‌شود که مردم یک شهر مانند یک خانواده به هم کمک کنند تا توسعه‌های محلی هم‌افزا شکل بگیرد. ما به چنین فرمول‌هایی احتیاج داریم.

برداشت من این است که آرامش و امنیت هم یکی از اضلاع یک گفتمان موفق خواهد بود. کشور در شرایط فعلی واقعاً به یک چهره آرام، با اخلاق، ساده زیست، و دست پاک که به خوبی مسائل جوانان و خانواده‌ها را درک کند و برای حل یا تسکین مسائل آنان راه حل عملی و واقعی از طریق جلب مشارکت خود مردم داشته باشد، احتیاج دارد. من فکر می‌کنم که ما در مقام ریاست جمهوری، بیشتر به یک سیاست اقتصادی - اجتماعی نیاز داریم، نه یک مدیریت سیاسی صرف.

در یک فرمول کلی باید گفت، برای ریاست جمهوری «یک چهره کارآمد و پایبند به اصول» احتیاج هست. از این بابت که امروز، خواست مردم، چنین ایجاب می‌کند که مسیرهای توسعه واقعی با درک شرایط واقعی پیشنهاد شوند، و کسی باید این مسیر را پیش ببرد، که از دور، دستی بر آتش نداشته باشد، بلکه حال مردم را بفهمد؛ و نهایتاً این که باید به احیای معنوی و بازسازی اخلاق در این جامعه کمک جدی بکند. هم در تهران و هم در اغلب شهرستان‌ها، بخش‌های مهمی از حامیان نظام نشان داده‌اند که به مواضع اصولی‌تری تمایل دارند. نتایج انتخابات در قم و مشهد و ترکیب آرای اصول‌گرایان در تهران و سایر شهرها هم نشان داد که مردم شهرستان‌ها و حتی شمار قابل ملاحظه مردم تهران، خواهان چهره‌های اخلاقی‌تر و اصولی‌تر هستند.

این را هم باید اضافه کنم که از نقاط قوت کار اصول‌گرایان در انتخابات هفت اسفند این بود که یک سازمان ائتلاف، کم و بیش در سراسر کشور توانست کار خود را نسبتاً خوب انجام دهد. برداشت من این است که این ائتلاف می‌تواند مبنایی برای شکل‌گیری «مجلس جامع اصول‌گرایی» باشد. باید این سازمان ائتلاف، کامل‌تر و فراگیرتر شود و کل سرمایه اجتماعی اصول‌گرایان را پوشش دهد. سازمان ائتلاف در انتخابات فعلی، بهتر از گذشته عمل کرد، و ثمر دهی نسبی داشت، اما برای انتخابات‌های آتی باید این سازمان‌دهی تکمیل شود و ساختارمند گردد. باید «مجلس جامع اصول‌گرایی» با ساز و کار مشخصی بسط یابد، طوری که برای مدت مدیدتری ارزش بقا داشته باشد و بتواند در شرایط دشوار انسجام تشکیلاتی اصول‌گرایان را حفظ کند و هسته‌ای برای «حزب جمهوری اسلامی» جدید شود. برداشت من این است که این فرمول جواب داد و در آینده هم جواب خواهد داد، به شرطی که به مدد خداوند، همه، به اتحاد اصول‌گرایان برای پیشبرد یکپارچه گفتمان انقلاب مدد برساند.
منبع: تسنیم