بررسي آمار‎هاي موجود از نتايج انتخابات مجلس در تهران، در نگاه اول يک نکته بديهي را به ذهن متبادر مي‎کند: بخش قابل توجهي از راي‎دهندگان تهراني، هيچ نماينده‎اي در مجلس شوراي اسلامي نخواهند داشت.

به گزارش مشرق، انتخابات دهميـن دوره مجلس شوراي اسلامي در حوزه انتخابيـــه «تهران، ري، شميرانات، اسلامشهر و پرديس» به‎گونه‎اي رقم خورد که نتايج منظمي به‎دنبال داشت: يک فهرست از رتبه‎‎هاي اول تا سي‎ام را به خود اختصاص داد و فهرست دوم رتبه‎‎هاي 31 تا 60 را از آن خود کرد.

بررسي آمار‎هاي موجود از نتايج انتخابات مجلس در تهران، در نگاه اول يک نکته بديهي را به ذهن متبادر مي‎کند: بخش قابل توجهي از راي‎دهندگان تهراني، هيچ نماينده‎اي در مجلس شوراي اسلامي نخواهند داشت. در مجموع آرائي که اين دو فهرست به خود اختصاص داده‎اند، سهم فهرست اول 63 درصد و سهم فهرست دوم 37درصد است. درصورتيکه انتخابات مجلس کشورمان به‎صورت تناسبي‎ ـ ‎حزبي برگزار مي‎شد، هرچند احتمال وقوع نتايج دراماتيک و نمادين از اين قبيل که براي ناظران و محفل‎‎هاي خبري جذابيت ويژه‎اي دارد کاهش مي‎يافت، فهرست دوم نيز مي‎توانست فراخور تعداد هواداران خود نمايندگاني به مجلس بفرستد که گزينه‎اي متناسب‎تر با مردم‎سالاري به‎نظر مي‎آيد.

نظر به وضعيت موجود، تحليل‎گران متمايل به جريان‎‎هاي سياسي مختلف، حسب دلبستگي‎‎ها يا مشاهدات خود، تحليل‎‎هاي کمي يا کيفي مختلفي را از اين نتايج ارائه داده‎اند. اما در فقدان آمار‎هاي جزئي رسمي (از جمله آمار تفکيکي شعب راي‎گيري که مي‎تواند ابزار دقيق‎تري براي تحليل شيوه راي‎دهي، از جمله توزيع جغرافيايي آراء در اختيار ناظران قرار دهد)، استنتاج‎‎هاي معتبر آماري براي شيوه راي‎دهي شهروندان به‎جز چند مورد کلي بهسادگي ميسر نخواهد شد.

يکي از خطا‎هاي تحليل آن است که چنين نتيجه منظمي در خروجي نهايي انتخابات، تحليل‎گران را وسوسه مي‎کند تا پديده راي‎‎هاي انتخاباتي را «فراکتال» قلمداد کنند؛ بدين معنا که اين نظم نهايي را به سطوح پايين‎تر تا حد تک‎تک راي‎دهندگان نيز بسط دهند. اما مطالعات صورت گرفته درباره شيوه راي‎دهي مردم در انتخابات نقاط مختلف دنيا نشان مي‎دهد در مواردي که خروجي انتخابات يک شکل منظم را نشان مي‎دهد، احتمال زيادي وجود دارد که در سطح راي‎دهندگان نتوان چنين نظم‎‎هايي را شاهد بود.

بنا به نتايج کلي انتخابات، مي‎توان کف راي دو فهرست اصلي (نفرات سي‎ام و شصتم) را معيار حداکثر راي‎‎هاي فهرستي در نظر گرفت که بنا به آن حداکثر 52.5 درصد راي‎دهندگان به فهرست‎‎هاي کامل راي داده‎اند.
پرسش اينجاست که مابقي راي‎دهندگان چگونه نامزد‎هاي منتخب خود را براي نگارش روي برگه‎‎هاي راي انتخاب کرده‎‎اند؟ همچنين آن‎هايي که در انتخابات شرکت نکرده‎اند، با توجه به آنکه بالقوه مي‎توانستند نتايجي کاملا متفاوت رقم بزنند، از چه رو تصميم به عدم مشارکت گرفته‎اند؟  نگارنده اين يادداشت براي بررسي منطق شهروندان در تصميم‎گيري درباره انتخابات، علاوه بر مشاهدات ميداني، مصاحبه‎‎هاي کوتاهي را با يک نمونه نزديک به 250 نفري از گروههاي متنوعي از شهروندان تهراني انجام داده است تا به يک گونه‎شناسي ابتدايي از منطق مشارکت سياسي آن‎ها برسد.
اين مصاحبه‎‎هاي کوتاه در بازه پنج‎روزه‎اي انجام شده است که از دو روز پيش از انتخابات تا دو روز پس از آن را پوشش مي‎دهد. هدف از اين‎گونه‎شناسي، ارائه يک نتيجه تعميم‎پذير از لحاظ آماري نيست، بلکه مفهوم‎‎هاي پايه را براي شناسايي رفتار راي‎دهي شهروندان مهيا مي‎کند. لذا تاکيد مي‎شود که تعيين هر گونه وزن آماري به داده‎‎هايي فراتر از اين يادداشت نياز دارد.



من راي نداده‎ام چون...!

بنا به آمار رسمي، نزديک به 50 درصد از شهروندان تهراني در انتخابات دوره دهم مجلس شرکت نکرده‎اند. درباره اين گروه که کمابيش در انتخابات مشارکت نمي‎کنند، کليشه‎‎هاي متعددي وجود دارد. با اين حال، يک بررسي عمقي‎تر مي‎تواند نشان دهد که لزوما عمده آن‎ها در اين کليشه‎‎ها نمي‎گنجند. دلايل عدم مشارکت در انتخابات را بدين ترتيب مي‎توان فهرست کرد:

1. ناراضيان: دسته‎اي از شهروندان با اينکه دغدغه سياسي دارند، اما بنا به دلايل متعددي که موجب ناخرسندي آن‎ها شده است، از شرکت در انتخابات پرهيز مي‎کنند. اين گروه را مي‎توان تحريم‎کنندگان فعال ناميد.

2. شهروندان غيرسياسي: بخش‎‎هايي از شهروندان نيز به کل دغدغه مشارکت سياسي ندارند. هرچند تبليغات درازمدت و فراگير براي دعوت به شرکت در انتخابات شايد چنين تصوري را ناموجه بنماياند، بي‎توجهي به امر سياسي نيز يک پديده جدي محسوب مي‎شود که مختص نظام جمهوري اسلامي نيز نيست.

3. شهروندان غيرانتخاباتي: يک نمونه ديگر که در گفت‎وگو‎ها با آن برخورد شد، شهرونداني بودند که هرچند در زندگي خود مشارکت مدني معناداري دارند، دغدغه انتخابات ندارند. براي آنها، مشارکت مدني در جنبه‎‎هاي ديگري از فعاليت اجتماعي‎، سياسي ‎و‎ فرهنگي تعريف مي‎شود.

4. ناتوان از مشارکت: گروه‎‎هاي ديگري از کساني که واجد شرايط راي دادن بوده‎اند نيز بنا به دلايل مختلف (مشکلات شخصي مثل مسافرت يا ناتواني جسمي، در دسترس نبودن شناسنامه و امثال آن) امکان راي‎دهي نداشته‎اند.

5. منصرفين دقيقه‎نودي: در برخي شعبه‎‎ها که صفوف راي‎دهي طولاني ايجاد شده بود و راي‎دهندگان بايد مدت طولاني را براي انداختن راي خود منتظر مي‎ماندند، پديده انصراف از راي‎دهي نيز ديده مي‎شد. در ضمن مصاحبه‎ها، دلايل ديگري نيز براي انصراف دقيقه‎نودي از مشارکت نيز مطرح شد که برخورد نامناسب در شعبه، مشکل ناگهاني و امثال آن را در بر ميگرفت.



آراء باطله مأخوذه

در هر انتخابات، حجم قابل توجهي از «آراء باطله» نيز مشاهده مي‎شود که طبق تعريف مرسوم به دو دسته مأخوذه و غيرمأخوذه تقسيم مي‎شوند.
آراء باطله غيرمأخوذه آن دسته از آراء هستند که خارج از رويه معتبر انتخاباتي (مثلا با تهديد، خريد راي، با ارائه شناسنامه ديگران يا بدون مُهر انتخاباتي) وارد صندوق شده باشند.
آرائي که سفيد يا ناخوانا باشند يا اسامي هيچ‎يک از نامزد‎هاي انتخابات در آن‎ها نوشته نشده باشد، در زمره آراء باطله مأخوذه حساب مي‎شوند. اين آراء نيز بالقوه توان تاثيرگذاري بر نتيجه نهايي انتخابات را دارند. در اين مدت، تصاوير متعددي از آراء سفيد يا حاوي اسامي که نامزد‎ انتخابات نبودند در شبکه‎‎هاي اجتماعي منتشر شده است که در برخي موارد نکات جالبي را نشان مي‎دهند:

1. پيام مبهم: راي‎‎هاي سفيدي که بدون هيچ‎گونه يادداشتي به‎صورت کاملا سفيد يا مثلا با خط زدن برگه راي يا محل پر کردن اسامي نامزدها به صندوق راي انداخته شده‎اند، قصد مشارکت را بدون نشانه‎اي مبني بر هدف راي‎دهنده نمايش مي‎دهند. بنا به مصاحبه‎‎ها مي‎توان انگيزه‎‎هايي را براي اين پيام‎‎هاي مبهم شناسايي کرد که سه مورد در صدر قرار مي‎گيرد: ثبت مُهر در شناسنامه، نشناختن/ بي‎اعتمادي به نامزد‎هاي موجود و مشارکت آييني در انتخابات.

2. پيام بالنسبه سياسي: برخي از برگه‎‎هاي باطله مأخوذه نيز حاوي پيام‎‎هاي صريحي به‎عنوان رسانه گمنام شهروندي بوده‎اند که در کنار طرح دغدغه‎‎ها يا اعتقادات يا مشکلات شخصي، از تعلق خاطر به کليت نظام تا ابراز مخالفت با اصل نظام را شامل مي‎شود؛ هرچند که حالت اخير وضعيت طنزآميزي را رقم مي‎زند.

3. بانمک‎بازي: تصاوير متعددي از اين‎گونه برگه‎‎هاي راي نيز در شبکه‎‎هاي اجتماعي منتشر شده‎اند که فرد به شخصيت يا پديده‎‎هاي محبوب خود راي داده است.



رأي فهرستي
انتخابات دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در تهران شايد اولين‎باري بود که پديده راي فهرستي توانست قدرت خود را به چنين طرز چشم‎گيري نشان دهد.

آمار جدول فوق که متوسط تعداد آراء نامزدان هر يک از دو فهرست و انحراف معيار را نشان مي‎دهد، برآوردي از شدت راي‎دهي ليستي در بين هواداران را بهدست مي‎دهد.

خواه دو نفر ابتداي هر فهرست را (آقايان عارف و مطهري براي فهرست اميد و آقايان حدادعادل و آقاتهراني براي فهرست اصولگرايان) که فاصله قابل توجهي با ساير نامزدهاي فهرست‎‎ها دارند، در نظر بگيريم يا خير، تشتت آراء ميان هواداران فهرست اميد (بنا به سنجه «انحراف معيار») بيشتر از هواداران فهرست اصولگرايان است.
با محاسبه ميزان تفاوت جايگاه افراد در فهرست پيشنهادي با رأي نهايي‎شان (در مقايسه با افراد هم‎فهرست)، بنا به فرمول متعارف «جذر متوسط مجموع مربعات فاصله‎ها»، به رقم 8. 5 براي فهرست اميد و رقم 7. 9 براي فهرست اصولگرايان مي‎رسيم که نشان مي‎دهد هواداران فهرست اميد در حذف و اضافه‎‎هاي خود (يکي از منطق‎‎هاي راي‎دهي غيرکامل به فهرست‎ها) دلبخواه‎تر عمل کرده‎اند. به هر ترتيب، مي‎توان مدعي شد که هواداران اصولگرايان يک‎دست‎تر راي داده‎اند.

در ميان راي‎دهندگاني که به فهرست کامل راي داده‎اند، اعتماد به شخصيت‎‎هاي معرفي‎کننده فهرست و ضرورت پيروزي در مقابل فهرست ديگر، از دلايل اصلي راي فهرستي بوده‎ است.



رأي با توجه به فهرست‎ها

يک جمع‎بندي از منطق‎‎هاي راي‎دهي افرادي که با توجه به فهرست‎‎ها، اما نه به تمامي نامزد‎هاي يک فهرست راي داده‎اند، از اين قرار است:

1. رأي به سرليست‎ها: در موارد متعددي، راي‎دهنده بر اين گمان بوده است که نگارش نام يک يا چند نفر ابتداي فهرست کفايت مي‎کند تا رأي او را براي کل فهرست بشمارند. در برخي موارد، راي‎دهنده پس از نگارش تعدادي از نام‎ها، اسم فهرست را نيز در برگه رأي نوشته است که البته در شمارش محاسبه نمي‎شود. بخشي از تفاوت پررنگ راي سرليست‎‎ها و افراد ابتداي فهرست‎‎ها با ساير نامزد‎ها را شايد بتوان اين‎گونه تبيين کرد.

2. رأي به نامزد‎هاي مطلوب فهرست: يک گونه منطق راي مردم، تمايل کلي به يک فهرست و راي‎ به نامزد‎هاي مطلوب در آن فهرست است. اين‎گونه رأي‎دهندگان، جاي مابقي اسامي را خالي گذاشته‎اند يا با کساني خارج از فهرست مطلوب خود يا هر دو فهرست پر کرده اند.

3. حذف تعدادي از نامزد‎هاي فهرست: برخي از راي‎دهندگان نيز نسبت به منطق رأي‎دهي فهرستي قانع شده‎اند اما يک يا چند نفر از نامزد‎هاي خاص را مناسب رأي دادن نمي‎ديده‎اند يا آنکه کسان ديگري را خارج از فهرست محبوب خود شايسته رأي آوردن مي‎دانسته‎اند. در حالت دوم، حذف تعدادي از اسامي فهرست بهدليل ناآشنايي، حذف تصادفي يا حذف از انتهاي فهرست رُخ مي‎دهد. حذف از انتهاي فهرست از آنرو گزينه شايعي محسوب مي‎شود که در اعلام تجميع‎‎هاي آغازين، زماني که آقاي حداد عادل در 30 نفر ابتدايي قرار داشت، نامزد انتهايي فهرست اميد از ورود به جمع 30 نفر بازمانده بود.

4. رأي ترکيبي به دو فهرست: يک پديده قابل توجه ديگر آنجاست که به گفته برخي از مصاحبه‎شوندگان، آن‎ها بنا به ترجيح خود مبني بر ترکيب نهايي نامزدها، به نسبت مطلوب خود از ترکيبي از نامزد‎هاي دو فهرست راي داده‎اند.



رأي غيرفهرستي

شايد طولاني‎ترين مجموعه از گونه‎‎هاي راي‎دهي و البته جذاب‎ترين آنها، متعلق به کساني باشد که در کل به فهرست‎‎ها توجهي نداشته‎اند. اين منطق‎‎ها را مي‎توان چنين جمع‎بندي کرد: رأي به نامزد‎هاي مطلوب براساس سابقه فعاليت، رأي براساس وعده‎‎هاي انتخاباتي، انتخاب وابستگان (بر اساس انتساب فاميلي، شغلي و... )، رأي براساس توصيه آشنايان، رأي به غيرمعروفين (نامزد‎هاي کم‎شانس)، راي به برندگان احتمالي انتخابات، انتخاب براساس مشخصات خاص (مثلا به روحانيون يا براساس تحصيلات)، رأي به مشابهين (مثلا رأي به جوان‎تر‎ها يا به خانم‎ها / آقايان)، واگذاري رأي‎دهي به ساير حاضرين سر صندوق، رأي تصادفي و راي به يک بلوک از فهرست‎‎هاي نصب‎شده در حوزه رأي‎گيري. يک نمونه خاص ديگر از اين مقوله که در يکي از مصاحبه‎‎ها مشاهده شد، تکرار نام يک يا چند نفر در برگه رأي است که رأي‎دهنده به اشتباه گمان مي‎کند چندين بار براي آن نامزد محسوب مي‎شود.



نتيجه‎گيري

بنا به جستوجو‎هاي مختصري که براي تحليل منطق مشارکت سياسي در انتخابات انجام دادم، به‎نظرم مي‎آيد که رفتار رأي‎دهي مردم متکثرتر از آن چيزي است که تحليل‎گران به‎طور معمول فرض مي‎کنند و اين تکثر تا به آن اندازه است که مي‎توانست حتي سرنوشت ديگري براي همين انتخابات رقم بزند. هرچند نتيجه چشم‎گير انتخابات مجلس در تهران مي‎تواند و بايد براي جريان‎‎هاي برنده و بازنده آن درس‎آموز باشد تا راهبرد‎هاي برخورد آتي خود با افکار عمومي و شهروندان را درست‎تر انتخاب کنند، استخراج چنين درس‎‎هايي با يک نگاه ساده يا دوگانه‎سازي‎‎هاي سهل‎الوصول، صحيح به‎نظر نمي‎رسد.

منبع: پنجره