کد خبر 55243
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۴

پرداخت مبالغ كلان از بودجه بيت‌المال به بازيكنان فوتبال و نداشتن خروجي مطلوب در رده ملي و باشگاهي، به يكي چالش‌هاي اصلي ورزش ايران تبديل شده است.

به گزارش مشرق، فارس نوشت: مسئولان سازمان ليگ فوتبال حرفه‌اي‌ ايران 2 فصل است كه فرياد مي‌زنند براي آن‌كه ليگ ايران در آسيا حرفه‌اي بماند و به جمع ليگ‌هاي آماتور قاره كهن سقوط نكند بايد سقف قراردادي براي بازيكنان تعيين شود، اما فصل گذشته با وجود تمام تهديدها سقف قرارداد 350 ميليون توماني رعايت نشد و بعيد است اين سقف براي فصل آينده هم رعايت شود.
از مصاحبه بازيكنان، مربيان و مديران باشگاه‌هاي ليگ برتري مي‌توان چنين استنباط كرد كه سقف قراردادها براي ليگ يازدهم هم بيشتر شبيه يك شوخي است. اين روزها علاوه بر مصاحبه ها و ارائه پيشنهادهاي ميلياردي، شاهد هستيم كه يك بازيكن براي انتقال به يك تيم شرط و شروط‌ هاي جديدي نيز براي مديران باشگاهي مي گذارد و به نوعي خود را در خريد ديگر بازيكنان نيز دخالت مي دهد كه اين ديدگاه جديد در كم‌تر كشوري مشاهده مي شود و نه تنها با اصول حرفه اي بلكه با محورهاي فوتبال آماتور نيز فاصله بسياري دارد. رقم ميلياردي به كنار، اعمال نفوذ در تصميم هاي مديريتي يكي از شاهكارهاي جديد است كه پس از افشاي مذاكره مديرعامل يك باشگاه با يك بازيكن ملي جنجال ساز شد و توجه رسانه ها را به خود جلب كرد.

اما برخي از كارشناسان فوتبال مي‌گويند تا زماني‌كه فوتبال ايران دولتي است و هزينه تيم‌ها و ستاره‌ها را شركت‌هاي دولتي مي‌دهند بعيد است بتوان قانون سقف قرارداد را به درستي اجرا كرد، از سويي ديگر برخي از كارشناسان معتقدند فقط در صورتي مي‌توان در فوتبال ايران براي بازيكنان سقف تعيين كرد كه اولا باشگاه‌ها به معناي واقعي خصوصي شوند و از آن مهم‌تر نظارت فني بر عملكرد بازيكنان وجود داشته باشد.
نظارتي كه در 10 دوره ليگ برتر فوتبال ايران جايش كاملا خالي بوده و همين موضوع در جريان مسابقات از كيفيت مسابقات نيز كاسته است.
اگر مراسمي هم براي انتخاب برترين بازيكن ايران در پايان يك فصل به طور نصفه و نيمه برگزار ‌شده هيچ وقت جدي نبوده و بيشتر نگاهي سودجويانه به اين مسئله مهم فوتبال شده و كمتر مسايل فني را در آن مورد توجه قرار گرفته است.
سازمان ليگ هم تمام هم و غمش را بر پاكسازي فوتبال ايران گذاشته است، به همين دليل سعي مي‌كند با برگزاري مراسمي مانند جشن برترين‌هاي اخلاقي و انتخاب برترين‌ بازيكنان و مربيان از نظر اخلاقي و رفتاري در پايان هر فصل، در كنار برخوردهاي تنبيهي، تشويقش‌هايي را نيز براي بازيكنان در نظر بگيرد، اما در اين سازمان و در باشگاه هاي كشور جاي خالي نظارت فني بر بازيكنان و عملكردشان كاملا احساس مي‌شود.

در شرايطي كه فوتبال ايران از نبود سيستم نظارت فني بر عملكرد بازيكنان در طول فصل رنج مي‌برد مشخص نيست كه قيمت بازيكنان بر چه اساسي و چه معياري هايي تعيين مي‌شود و بي دليل ارقام سير نجومي به خود مي گيرند؟!
برخي از افراد معتقدند كه ستاره‌هاي فوتبال ايران را بايد به 2 بخش تقسيم كرد؛ اول ستاره‌هايي كه واقعا در زمين مسابقه مي‌درخشند و بازيكن ملي و درجه اول هستند و كارايي لازم را در ميدان دارند و دوم بازيكناني كه فقط در رسانه‌ها مي‌درخشند و به ستاره‌هاي كاغذي معروفند.
مشكل اصلي فوتبال ايران نيز اين دسته از بازيكنان هستند كه به دليل ارتباط خوبي كه با برخي رسانه ها دارند يا به دليل شهرت حاصل از حاشيه‌هايشان همواره در بورس خبري هستند و در كانون توجه افكار عمومي قرار مي‌گيرند.
برخي مديران باشگاه‌ها‌ فريب هياهوي رسانه‌اي اين ستاره‌هاي كاغذي را مي‌خورند و بدون آنكه اين بازيكنان را مورد ارزيابي فني قرار بدهند با آنها قراردادهايي با مبالغ كلان امضا مي‌كنند.

نتيجه چنين قراردادهاي كلاني براي باشگاه‌ها فقط ضرر است زيرا اين بازيكنان به هيچ عنوان نمي‌توانند متناسب با پولي كه گرفته‌اند براي باشگاه بازدهي داشته باشند و از سويي ديگر در طول فصل نيز به دليل همان حاشيه‌هايي كه هميشه داشته‌اند تيم را هم به حاشيه مي‌كشانند.
در بهترين حالت اين ستاره‌هاي كاغذي از نظر فني عملكرد موفقي ندارند و در نهايت نيز هدف مديران باشگاه‌ها كه جذب ستاره‌ها براي جذب بيشتر تماشاگر به ورزشگاه است محقق نمي‌شود.
اما سوال اينجاست كه در ليگ‌هاي معتبر اروپايي بازيكنان چگونه مورد ارزيابي فني قرار مي‌گيرند؟ و آيا در اروپا نيز به همين راحتي به بازيكنان فوتبال پول پرداخت مي شود؟

*نداشتن مكانيزم رسانه‌اي براي ارزيابي فني دقيق بازيكنان
با نگاهي اجمالي به ليگ‌هاي اسپانيا، آلمان و انگليس و هلند و حتي تركيه مشخص مي‌شود در اين كشورها نشريات تخصصي فوتبال با حضور كارشناسان برجسته‌ به هر بازيكن در هر بازي نمره مي‌دهند و آن بازيكن را از نظر فني در هر بازي ليگ مورد ارزيابي قرار مي‌دهند و در پايان فصل نيز ميانگين نمرات يك بازيكن نشانگر كيفيت فني يك بازيكن است. اين نمرات در تعيين ميزان دستمزد بازيكنان موثر است.
در آلمان نشريه كيكر، در اسپانيا نشريه آس، در ايتاليا روزنامه گاتزتا دلو اسپورت، در تركيه نيز نشريه فناتيك به طور تقريبا رسمي ارزيابي بازيكنان را از نظر فني بر عهده دارند، اما در ايران روزنامه‌هاي ورزشي اگرچه به بازيكنان نمره مي‌دهند و به اصطلاح هر بازيكني را مورد ارزيابي فني قرار مي‌دهند، اما اين ارزيابي مثلا فني معمولا براساس شنيده‌ها و... صورت مي‌گيرد و كم تر اين موارد مورد تاييد مراجع رسمي قرار مي‌گيرد، اما مثلا در اسپانيا ارزيابي فني روزنامه آس مورد تاييد فدراسيون فوتبال اين كشور است.

اگر در ليگ برتر ايران نيز مكانيزم دقيق ارزيابي فني بازيكنان ايجاد شود در آن صورت ديگر قيمت بازيكنان رشد بي‌رويه‌اي نخواهد داشت و هر بازيكن بر اساس توانايي‌هايش دستمزد مي‌گيرد و در آن صورت ديگر بحث سقف قراردادها نيز به طور خودكار اجرايي مي‌شود.
آيا اكنون در جهان فوتبال كسي از اينكه ليونل مسي دستمزد چند ميلياردي مي‌گيرد ابراز نارضايتي مي‌كند؟ آيا تمامي بازيكنان لاليگا بايد به اندازه مسي، ژاوي و يا كريس رونالدو پول بگيرند؟ يا فقط بازيكنان فوق ستاره‌ دستمزدهايشان نيز فوق العاده است؟ در ضمن نبايد فراموش كرد كه ستاره هاي نامبرده اگر چه پول‌هاي هنگفتي را دريافت مي كنند، اما همين ستاره‌ها در ميدان مسابقات نه تنها نگاه ها علاقمندان داخلي بلكه توجه ويژه همه مردم جهان را به خود جلب مي كنند و با يك فوتبال 90 دقيقه‌اي به مردم كره خاكي هيجان مي‌دهند.
اين روزها خيلي‌ها حتي علاقمندان به فوتبال در ايران به رقم قراردادهاي بازيكنان اعتراض دارند. هر شهروند آگاه به مسايل فوتبالي حتي آنهايي كه با دقت نتايج و عملكرد بازيكنان و تيم هاي داخلي را پيگيري مي‌كنند، مي‌دانند كه مبالغ قرارداد بازيكنان با شرايط اجتماعي كشور همخواني ندارد و علاوه بر اين، پائين بودن آمار حضور تماشاگران در مسابقات داخلي گواهي مي‌دهد كه ديدارهاي داخلي كيفيت لازم را ندارند.


*معيار مربيان براي انتخاب بازيكنان
سوال ديگري كه مطرح مي‌شود اين است كه مربيان تيم‌هاي ليگ برتري بر چه اساسي بازيكنان مورد نظر خود را جذب مي‌كنند. در اين مورد گفته مي‌شود مربيان همواره به دنبال انتخاب بهترين بازيكنان هستند، اما اين بهترين‌ها چگونه انتخاب مي‌شوند؟
در فوتبال ايران بازيكنان به 2 سبك سنتي و نوين برگزيده مي شوند.

سبك سنتي:
در اين نوع انتخاب بازيكنان بر مبناي سليقه‌اي است و مبناي علمي براي گزينش نفرات وجود ندارد. مربي به پسنديدن بازيكنان از نقطه نظر خود اكتفا كرده و بازيكن مد نظرش را به تيم دعوت مي‌كند. شيوه‌اي كه تقريبا بيشتر مربيان ايران از آن استفاده مي‌كنند.

سبك نوين:
مبناي فوتبال نوين و كليه اركان مربيگري به سبك نوين را مطالعات آماري تشكيل مي‌دهد.در اين سبك مربي به مطالعه آماري توانائي‌هاي فني نفرات مي‌پردازد. اين بررسي‌ها به 2 طريق صورت مي‌گيرد. اول مطالعه آماري باز‌ي‌هاي بازيكن در شرايط مسابقه و دوم استفاده از تست‌هاي استاندارد و بررسي توانائي‌هاي فني بازيكنان. براي مثال در آلمان در انتهاي هر فصل تعدادي از بهترين نفرات بوندسليگا را براي يك اردوي 2 هفته‌اي دعوت مي‌كنند تا در آن اردوها تست‌هاي فني انجام شده در اردو را با نتايج آماري آنها در بوندس‌ليگا مقايسه كنند. در اين اردوها معمولا بازيكنان ملي و بهترين‌هاي بوندس‌ليگا در كنار هم قرار مي‌گيرند. مسئله‌اي كه شايد حتي در فوتبال مثلا حرفه‌اي ايران به گوش برخي از مربيان هميشه قهرمان هم در ليگ برتر هم نخورده باشد.
در فوتبال ايران كه مدعي حرفه‌‌گري است نشاني از ارزيابي اصولي و فني بازيكنان نيست.بازيكنان بر اساس اسم و رسمي كه در فوتبال ايران به هر دليل پيدا كرده‌اند رقم‌هاي نجومي دريافت مي‌كنند بدون آنكه واقعا ارزيابي شوند و اينكه آيا به اندازه پول پرداختي ارزشمند هستند يا نه؟

*وقتي قطر، امارات، كويت و ... مدينه فاضله بازيكنان ايراني مي‌شود!
در ايامي نه چندان دور فوتبال ايران و استعدادهاي ايراني حرف اول و آخر را در فوتبال قاره كهن مي زدند.با بازگشت به گذشته هايي نه چندان دور مي‌توان مشاهده كرد كه فوتباليست هاي ايراني چگونه به فوتبال اروپا راه يافتند و در تيم هاي آلماني، ايتاليايي، اتريشي و حتي انگليسي بازي كردند. آن روزهاي نه چندان دور گواهي مي‌دهد كه كشورهاي امارات، قطر و كويت مدينه فاضله بازيكنان ايراني نبودند، بلكه اهداف آنها به مراتب بزرگ‌تر بودند و عرق ملي نيز در ساق‌هاي بازيكنان ديده مي‌شد، اما اين روزها شاهد هستيم كه با اعلام سقف قرارداد بهترين‌هاي فوتبال ايران دوست دارند بدون توجه به نام و اعتبار يك باشگاه عربي، از فوتبال ايران خارج شوند و به كشورهاي حوزه خليج فارس بروند.
در واقع يكي از راهكارهاي فرار از قانون سقف قرارداد رفتن به تيم هاي عربي است و بازي كردن براي تيم هاي اماراتي و قطري است كه البته تجربه نشان داده حضور ستاره هاي ايراني در اين ليگ نتوانسته كمك چنداني به پيشرفت فوتبال ملي ايران كند؛ حتي در اكثر مواقع باعث افت فوتباليست ايراني هم شده است.

*دور زدن قانون سقف قرارداد با زير ميزي‌ها و توافق هاي پنهاني
به هر حال عده‌اي از بازيكنان براي دريافت مبلغ كلان تيم هاي عربي را به نماينده هاي داخلي ترجيح مي دهند و تعداد ديگري از بازيكنان كه نسبت به سايرين پرآوازه‌تر هستند و تجارب بالايي دارند، قانون سقف قرارداد را دور مي زنند و با دريافت مبالغ هنگفت در داخل مي‌مانند و به فعاليت‌شان ادامه مي‌دهند.
شنيده‌ها مستند و انعكاس نقل و قول‌هاي معتبر گواهي مي‌دهد كه برخي از بازيكنان در جريان نقل و انتقالات بعضا مبالغ بهتري نسبت به تيم‌هاي عربي دريافت مي‌كنند و نيازي هم به خروج از كشور ندارند.
به هر حال همه اين اتفاق‌ها در حالي رخ مي‌دهد كه هم در قانون برنامه پنجم توسعه و هم در بودجه سال 1390 دستورالعمل خاصي براي بودجه ورزش كشور ذكر شده است.
بر اساس تبصره ماده13 قانون برنامه پنجم توسعه پرداخت هرگونه وجهي از محل بودجه كل كشور به هر شكل به ورزش حرفه‌اي را ممنوع كرده است.

با توجه به اين قانون اگر سقف قراردادها در ليگ يازدهم رعايت نشود. نفس باشگاه‌هاي صنعتي فعال در ليگ برتر بازهم به شماره خواهد افتاد و شايد ديگر با هيچ بند و تبصره‌اي نتوان به تيم‌هاي صنعتي ليگ برتر كمكي كرد بنابراين بهتر است كه هر چه سريع‌تر قانون سقف قرارداد از سوي مديران عامل همين باشگاه‌ها محترم شمرده شود زيرا در غير اين صورت امكان دارد روزي ليگ حرفه‌اي ايران آماتور شود.
اما ظاهرا به دليل هزينه از جيب بيت المال و پرداخت چنين رقم‌هاي نجومي به برخي بازيكنان، اعتراض ها را در پي داشته است و علاو بر اين بيشتر بازيكنان ايران بيش از توانايي‌شان پول دريافت مي‌كنند كه ريشه آن نيز پول‌هاي بي حساب دولتي است. پرداخت پول هاي كلان به ستاره هايي كه خروجي چندان مطلوبي در سطح جمامعه ندارد اعتراض فوتبالي ها و غير فوتبالي ها را به همراه داشته است. اعتراض و انتقادها از بازيكنان و مربيان فوتبال در دهه هاي 50، 60 گرفته تا ساير نهادهاي اجتماعي و ساير ورزشكاران اعم از كشتي گيران، رزمي كاران، واليباليست ها و... را در پي داشته و با بررسي اجمالي بر كارنامه و بازدهي فوتبال باشگاهي و ملي مي توان به نوعي ماهيت اين انتقادها را پذيرفت و براي حل اين مشكل به فكر فرو رفت.