*خاطراتی از والفجر 8
اولین روز سال 94 به اتفاق دوستان و حاج رحیم کابلی در راه یادمان اروند بودیم، بین راه حاجی صحبت های زیبایی درباره عملیات والفجر 8 کرد و همه با دقت به سخنانش گوش می کردیم.
وقتی به یادمان شهدا رسیدیم، من به اتفاق شهید کابلی از جمع جدا شدیم و سریع تر رفتیم، در ادامه راه باز هم حاج رحیم از رشادت های همرزمانش گفت و چون می دانست که من مداح هستم، بیشتر از فضای مراسم دعای کمیل و زیارت عاشورا و مناجات ها در زمان جنگ تعریف می کرد.
*امر به معروف به شیوه شهید کابلی
وقتی رسیدیم در کنار یادمانی که به تازگی ساخته شده بود، تا چشمش به یادمان افتاد، خاطره ای به ذهنش رسید، و با هیجان آن را اینگونه برایم تعریف کرد: چند سال قبل من شب ها در اینجا می خوابیدم، شبی یکی از دوستان آمد و به من گفت: حاجی دو نفر اینجا هستند که وقتی همه خوابیدند، پول های ضریح یادمان شهدا را بیرون بر می دارند. این حرف را گفت و رفت.
این حرف را شنیدم بلافاصله رفتم و جای آن اشخاص را گیر آوردم، وقتی رسیدم متوجه شدم که این افراد تازه از دزدی برگشته اند، تا من را دیدند از ترس پول ها را مخفی کردند و ترسیدند، گفتم اجازه می دهید بیایم داخل؟ آن ها قبول کردند، خلاصه رفتم نشستم و بعد از سلام و احوال پرسی، شروع کردم به تعریف از شهدا و عنایاتشان، بدون اینکه درباره کار اشتباه آن دو نفر حرفی بزنم. در بین صحبت هایم دیدم، کم کم قطرات اشک از چشمان شان جاری شد تا جایی که با صدای بلند گریه می کردند، به خطایی که مرتکب شده بودند اعتراف کردند و از من تشکر کردند.
حاج رحیم در ادامه حرف هایش گفت: آن دو نفر به من گفتند آقا حرف های شما خیلی روی ما اثر گذاشت، تا حالا هیچ کس این گونه با ما صحبت نکرده بود. شهید کابلی عزیز با بیان تاثیرگذارش کارهای خارق العاده می کرد.
*بعد از جنگ اولین شهید روستای قرهتپه من هستم
بچه های بسیجی دهستان میان کاله و دوستان دیگر می دانند که حاج رحیم همیشه می گفت بعد از شهدای دفاع مقدس روستا، من اولین شهید روستای قره تپه می شوم. حالا هم همین گونه شد و آقا رحیم به رفقای شهیدش پیوست.