فرشته صدرعرفایی گفت: خوشبختانه توقع مالی آنچنانی از زندگی ندارم و می‌توانم قانع باشم. در واقع ترجیح می‌دهم حال خوبی داشته باشم تا پول زیادی. همه ما همواره در حال انتخاب کردن هستیم. همین انتخاب‌ها هستند که شخصیت ما را شکل می‌دهند. در مورد انتخاب سریال تلویزیونی، فیلم سینمایی و تئاتر هم همین اتفاق می‌افتد.

گروه فرهنگ و هنر مشرق- شاید فرشته صدر‌عرفایی به عنوان مادری در ذهنتان نقش بسته باشد که دخترش در «بادکنک سفید» مشکلاتی را برای خریدن ماهی قرمز سفره‌ هفت‌سین از سر می‌گذراند یا شاید چهره غمگین و رفتارهای عصبی او که نوزادی را به همراه داشت و یاس و ناامیدی‌اش در «زیر نور ماه» در ذهن‌تان مانده باشد. شاید هم «کافه ترانزیت» را به خاطر داشته باشید و زنی که با وجود مشکلات و مرگ همسرش تلاش می‌کرد در دل جامعه‌ای سنتی مستقل زندگی کند.

فرشته صدر‌عرفایی علی‌رغم گزیده‌کاری چنان می‌کند که در خاطرتان بماند. به گزارش صبا،این روزها می‌توانید او را در نقش ژاله حکمت‌نیا در متنی با چهارچوبی درست از نغمه ثمینی ببینید. «نگاهمان می‌کنند» نام نمایشی است به کارگردانی محمد‌رضا اصلی که می‌توانید در آن فرشته صدر‌عرفایی را نگاهش کنید. این نمایش هر شب ساعت 21 در تماشاخانه مسعودیه روی صحنه می‌رود. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌و‌گویی است با فرشته صدر‌عرفایی؛ بازیگر نقش‌های در یادماندنی به بهانه گزیده‌کاری‌اش و بازی در نمایش «نگاهمان می‌کنند».

پیش از آن‌که به «نگاهمان می‌کنند» بپردازیم می‌خواهم بدانم چه چیزی باعث می‌شود که فرشته صدر‌عرفایی چه در عرصه تصویر و چه در حوزه تئاتر گزیده‌کار باشد؟

صدرعرفایی: حضور در دنیای تصویر یا صحنه تئاتر برای من تفاوت چندانی ندارد بلکه در اصل مقوله بازیگری برایم مهم است. مساله این است که معتقدم بازیگر یا به شکل کلی هنرمند در مقابل مفهومی که به مخاطب منتقل می‌کند مسئول است. نه تنها مفهوم که شیوه اجرایی کردن آن مفهوم و کیفیت اثر هم برایم مهم است. تا‌کنون در حد توانم کوشیده‌ام این موارد را رعایت کنم. ممکن است گاهی موفق بوده باشم و گاهی هم نه اما همیشه در انتخاب کارهایی که در آنها حضور داشته‌ام به این موضوع فکر کرده‌ام. این موضوع یکی از اصول کاری من است، این‌که مخاطب را جدی بگیریم و برای‌مان مهم باشد که چه حرفی را با چه کیفیتی به مخاطب منتقل می‌کنیم.



پس هیچ‌وقت به خاطر مسائل مالی در اثری هنری حضور نداشته‌اید؟

صدرعرفایی: خوشبختانه توقع مالی آنچنانی از زندگی ندارم و می‌توانم قانع باشم. در واقع ترجیح می‌دهم حال خوبی داشته باشم تا پول زیادی. همه ما همواره در حال انتخاب کردن هستیم. ما انتخاب می‌کنیم که چگونه لباس بپوشیم، انتخاب می‌کنیم چه بخوریم، چه بخوانیم، چه گوش بدهیم، چگونه با دیگران برخورد کنیم و همین انتخاب‌ها هستند که شخصیت ما را شکل می‌دهند. در مورد انتخاب سریال تلویزیونی، فیلم سینمایی و تئاتر هم همین اتفاق می‌افتد.

هر وقت شما چیزی را به دست می‌آورید طبیعتا چیز دیگری را از دست می‌دهید. نمی‌توانید همه چیز را با هم داشته باشید. (باخنده) کسانی که همه چیز را با هم دارند انسان‌های معدودی هستند که خیلی خوشبخت‌اند اما معمولا این‌گونه است که باید بهای چیزی را که می‌خواهید بپردازید. من نیز از 11 سالگی این‌گونه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تربیت شدم که برای پول کار نکنم. ممکن است در کارهایی هم بوده باشم که پیش از شروع کار فکر کرده باشم اثری متوسط از آب در‌خواهد آمد ولی هیچ‌گاه با علم به این‌که نتیجه کاری ضعیف خواهد شد آن اثر را نپذیرفته‌ام.

خدا را شکر می‌کنم که تا‌کنون برایم پیش نیامده است که احساس کنم ناچارم که در یک اثر حضور داشته باشم. خدا را به خاطر نرسیدن به این حس ناچاری شکر می‌کنم.

به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اشاره کردید. می‌خواهم از حضور در کانون و تاثیر آن بر ورودتان به دنیای حرفه‌ای بازیگری بگویید؟

صدرعرفایی: من فعالیتم را از سال ۵۲ با حضور در کلاس‌های تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کردم و تا حدود 18سالگی به آن‌جا رفت‌و‌آمد داشتم. چندین نمایش از جمله متن‌هایی از بهروز غریب‌پور را در کانون اجرا کردم. قاعدتا بعد از 18 سالگی به دلیل محدودیت سنی کانون نمی‌توانستم به این مرکز بروم.

بعد از ازدواجم با کامبوزیا پرتوی به عنوان عروسک‌گردان و صدا‌پیشه وارد تلویزیون شدم. اولین نمایشی که به شکل حرفه‌ای‌تر در آن حضور داشتم مربوط به سال 62 و نمایشی از کریم اکبری مبارکه می‌شود. نمایشی که نامش «حنایی و روباه مکار» بود و در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت. بعد از آن بیشتر به سمت نمایش‌های عروسکی رفتم و اولین فیلم سینمایی که بازی کردم نیز به سال 65 مربوط می‌شود که «روزهای انتظار» به کارگردانی اصغر‌ هاشمی بود.


از فرشته صدر‌عرفایی کارگردانی مجموعه‌های تلویزیونی هم‌چون «لی‌لی لی‌لی حوضک»، «گربه جله و آقاپسر»، «عید اومد بهار اومد» را در خاطر داریم. آخرین آنها «پلیس آسمانی» بود که در سال1380 پخش شد. باز هم به سراغ کارگردانی مجموعه تلویزیونی برای کودکان خواهید رفت؟


صدرعرفایی: اگر به یک ایده خوب، متن خوب و شرایط خوب برسم قطعا از کارگردانی مجموعه تلویزیونی برای کودکان هم استقبال می‌کنم. دلم نمی‌خواهد کار کنم برای این‌که کار کرده باشم. مجموعه‌هایی که برای تلویزیون کارگردانی کردم تجربه‌های جذابی بودند و در زمان خودشان مخاطب داشتند. مهم‌ترین مسئله من این است که اتفاق درستی رخ دهد.

می‌توان گفت بازی شما در اپیزود دوم «نگاهمان می‌کنند» در خدمت اتفاقی قرار دارد که برای شخصیت مقابلتان رخ می‌دهد؟

صدرعرفایی: این زن، زنی با‌تجربه است. برای بار دوم با مردی ازدواج کرده است که 10 سال از خودش کوچک‌تر است. در‌واقع به نوعی سرد و گرم چشیده است. دگرگونی او نسبت به شخصیت مقابلش که دختری است که فکر می‌کند کنترل همه چیز را در اختیار دارد درونی‌تر است. محوریت اپیزود فروپاشی مانیا است. من به عنوان بازیگر مقابل او وظیفه دارم که بفهمم در این اپیزود چه چیزی اهمیت دارد تا بتوانم در همان راستا پیش بروم. در‌واقع همان‌طور که اشاره کردید بازی من باید در خدمت اتفاقی باشد که برای مانیا رخ می‌دهد.

با توجه به این‌که محمد‌رضا اصلی در «نگاهمان می‌کنند» اولین تجربه کارگردانی را از سر می‌گذراند حضور شما به عنوان بازیگری حرفه‌ای در این نمایش چگونه شکل گرفت؟

صدرعرفایی: در نمایش «کلمه، سکوت، کلمه» به کارگردانی مائده طهماسبی به عنوان بازیگر حضور داشتم و محمد‌رضا اصلی دستیار کارگردان بود. ارتباط ما از همان جا شکل گرفت. (با خنده) او جوانی پیگیر است و این ارتباط را حفظ کرد. از زمانی که ایده اولیه متن به ذهنش رسید آن را با من در میان گذاشت. همین‌طور که پیش رفتیم نغمه ثمینی نگارش متن را پذیرفت. اضافه شدن ثمینی به کار در قالب یک وزنه بود. کارگردان کار اولی به پشتوانه متن خوب می‌تواند از بازیگرانی که دوست دارد دعوت به همکاری کند. طبیعتا با یک متن ضعیف نمی‌توان این کار را کرد.

عموما برای بازتولید نمایش‌هایی که روی صحنه می‌بینیم نمی‌توان دلیلی منطقی پیدا کرد اما در مورد «نگاهمان می‌کنند» بدون تردید می‌توان گفت اجرای این نمایش در دی و بهمن 94 در تماشاخانه ایرانشهر در بدترین زمان ممکن بود. دلیل بازتولید «نگاهمان می‌کنند» از دید شما همین موضوع است؟

صدرعرفایی: متاسفانه به دلیل کم‌لطفی مدیران وقت ایرانشهر هم‌زمان و هم سالنی که به «نگاهمان می‌کنند» اختصاص داده شد نامناسب بود. اجرای ما با سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شروع شد و با جشنواره فیلم فجر تمام شد. دلیل این اتفاق را نمی‌دانم اما گمان می‌کنم گاهی اوقات می‌خواهند نمایش دیده نشود یا این‌که یک کارگردان تئاتر اولی را از سر خودشان باز کنند. پروسه گرفتن اجرا برای «نگاهمان می‌کنند» سه سال طول کشید و من چون به محمد‌رضا اصلی قول داده بودم که در نمایشش بازی خواهم کرد در تمام طول آن سه سال هر پیشنهاد کاری دیگری که می‌گرفتم اول به اصلی زنگ می‌زدم و با او هماهنگ می‌کردم.

البته هر بازیگری نمی‌پذیرد که سه سال برنامه‌هایش را با کارگردانی که قرار است نمایشی را روی صحنه ببرد هماهنگ کند.

صدرعرفایی: (با خنده) من قولم قول است. وقتی متعهد می‌شوید کاری را انجام دهید، حتی اگر این تعهد فقط زبانی بوده باشد و نه کتبی، اخلاقا اولویت با کارگردانی است که اول به او قول داده‌اید.در طول این مدت در دو فیلم سینمایی «کوچه بی‌نام» و «هفت ماهگی» هر دو به کارگردانی‌ هاتف علیمردانی حضور داشتم و هر بار پیش از بستن قرارداد به محمد‌رضا اصلی اطلاع می‌دادم.

اجرای فعلی در سالن مسعودیه را به اجرای سالن استاد ناظرزاده کرمانی ترجیح می‌دهید؟

صدرعرفایی: ما از ابتدا به سالنی مثل سالن استاد سمندریان احتیاج داشتیم و نه سالن استاد ناظرزاده کرمانی. به نظرم با توجه به ساختار سالن، اجرای فعلی از لحاظ برخورداری از قابلیت برقراری ارتباط نزدیک‌تر و نفس به نفس با تماشاگر اجرای بهتری است.

چرا به حضور در «نگاهمان می‌کنند» ترغیب شدید؟

صدر عرفایی: در قدم اول متن نغمه ثمینی مرا به حضور در «نگاهمان می‌کنند» ترغیب کرد و نه نقش. به نظرم نمایشنامه «نگاهمان می‌کنند» به شدت متنی مسئولانه است. متنی که نه فقط به مسئله‌ای داخلی و درون مرزی که به مسئله‌ای جهانی می‌پردازد. در دنیایی که تکنولوژی به خدمت کنترل آدم‌ها، تحت‌‌نظر گرفتن آنها، فرآیند رصد‌کردن زندگی‌ها و سرک کشیدن به حریم‌های خصوصی در‌آمده است جای خالی چنین متنی به شدت احساس می‌شد.

صادقانه بگویم آن‌قدر که تحت‌تاثیر متن قرار گرفتم نقش بر من اثر نگذاشت. شاید دلیل این امر آن باشد که محوریت اپیزودی که من در آن حضور دارم با مانیا، دختر ماجراست؛دختری که با ورود من به منزلش دچار دگرگونی می‌شود. در واقع من در نقش کاتالیزوری عمل می‌کنم که ورودم به زندگی مانیا او را نابود می‌کند. بنابراین نقش مرا مجذوب خودش نکرد بلکه من احساس کردم دوست دارم یکی از بازیگران این متن با‌حیثیت باشم.