آن نگاهی که به دنبال حذف این جعبه های آینه و این تمایزها در قبور مطهر شهدا است است ناخواسته به مخاطبان و مردم ۱۰۰ سال آینده می گوید که همه این رزمندگان هیچ فرقی با یکدیگر نداشتند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق- جنگ ها معمولا تا سالیان دراز اثرات خود را بر زندگی ملل می گذارند، از ابعاد سیاسی گرفته تا اجتماعی و فرهنگی. برخی از آثار جنگ ملموس و محسوس هستند و می توان برای آن ها را با ارقام و کمیت ها سنجید اما برخی آثار در غالب مادیت ها نمی گنجند و باید آنها را در دایره معنویات جستجو کرد.

کیفیت تعاملی که مردم درگیر یک جنگ با کشته گان و رزمندگان خود می کنند یکی از همان آثار معنوی جنگ ها است؛ اغراق نیست بگوییم مردم ایران در طول هشت سال جنگی که از سوی عراق به آنها تحمیل شد یکی از صمیمانه ترین روابط با رزمندگان و کشته گان خود که آنها را شهید دانستند (که هستند) داشتند. یکی از این رابطه ها در طراحی خاص مزار شهدای دفاع مقدس است به ویژه جعبه هایی خاص که روی مزار غالب شهدا قرار دارد و هر یک رنگ و بوی خاصی دارد.

محمدجواد مدرسی، نویسنده جوانی است که سعی کرده با نگاهی نشانه شناسانه به این "جعبه های آینه" بپردازد و رازهای آنها را دریابد و به رشته تحریر درآورد.

در این روزها که باز هم بحث یکسان سازی قبور شهدا و تخریب آثار منحصر به فرد بر جا مانده از آنها، به بهانه و نام بازسازی و ساماندهی داغ شده است مهمان حجت الاسلام محمدرضا زائری و محمدجواد مدرسی بودیم تا به نقد و بررسی این کتاب بپردازیم.

آن چه در ادامه می خوانید متن کامل این نشست که بعد از ظهر یک روز گرم رمضانی برگزار شد.

 
خواننده های صد سال بعد، اهمیت این کتاب را در خواهند یافت
جناب زائری، به عنوان مطلع بحث بفرمایید نظر کلی شما راجع به "راز جعبه آینه" و موضوعی که به آن پرداخته شده چیست؟

حجت الاسلام زائری: خیلی خوشحال شدم که در این کتاب به موضوع جعبه آینه قرار گرفته بر سر مزار شهدا پرداخته شده است. زیرا زمانی که این کتاب را به دست گرفتم و شروع به مطالعه آن کردم و عناوین و متن را دیدم به یاد "ایدنز" در کتاب جامعه شناسی او افتادم که مثالی پیرامون قهوه می زند و سپس ابعاد بسیار شگفت و متفاوتی را این یک چیز ساده به نام قهوه بیان می کند.

او در این کتاب به این نتیجه می رسد که نگاه جامعه شناسانه به همه پدیده ها و عناصر در زندگی تا چقدر می تواند متفاوت باشد. در حقیقت اگر کسی نگاه جامعه شناسانه پیدا کند می تواند از هر چیزی تحلیل ها، فهم ها و دریافت های متفاوت، گوناگون و تازه ای داشته باشد.

اینکه موضوعی چون جعبه آینه قبور مطهر شهدا که چه بسا خیلی ساده از کنار آن عبور می کنیم و بسیار ساده و پیش پا افتاده آن را تلقی می کنیم می تواند آنقدر رازآلود بشود که انواع و اقسام زوایای متفاوت و جدید را استخراج کنیم به نظر من بسیار ارزشمند است.

این دست مطالعات به نظر من بسیار ارزشمند است و فکر می کنم ما اگر از چشم خواننده 100 سال بعد به امروز نگاه کنیم اهمیت این کتاب بیشتر معلوم می شود. شاید ما که در فضا و حالا و هوای بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس زندگی کرده ایم اهمیت، ارزش و حساسیت امثال این کتاب را درک نکنیم.

اما کسی که از 100 سال بعد به گذشته نگاه می کند شاید خیلی درک دقیقی از مراسم جشن تولد یک فرزند بر سر مزار پدر شهید او نداشته باشد. یا اینکه درک عمیقی از اینکه سفره هفت سین که بر سر مزار شهیدی بیاندازند نداشته باشد.

در کتاب "راز جعبه آینه" خوشبختانه یک مجموعه ای از عکس های ارزشمند و متن های قابل استفاده ای جمعه آوری شده که به نظر من یک کار قابل توجهی برای مخاطب تدارک دیده شده است.

نقطه آغاز نگارش این کتاب از یک یادداشت در 15 سال قبل بود
آقای مدرسی، چرا سراغ این موضوع عجیب از نگاه مخاطبان رفته اید؟ چرا جعبه آینه؟

محمد جواد مدرسی: دلیل اصلی آن به نظر من خلاقیت است. به این صورت که وقتی به سراغ انتخاب از میان چند گزیته می رویم به دنبال موضوعی می رویم که تا به حال به آن توجهی نشده است. در واقع این اقدام ارائه کردن یک نوع دیدگاه خلاقانه است.

زیرا خود آن کشف به معنای خلاقانه آن لذت بخش است. از طرف دیگر هم چیزی را که در دانشگاهها یاد گرفته ایم این است که آنجا در حوزه هایی خیلی کلیشه ای و تعریف شده عمل می کنند و می بینیم که همه برای پایان نامه های خود به این صورت عمل می کنند.

این یک طرف قضیه است. زیرا آدم در این نظام سرخورده می شود. طرف دیگر قضیه هم این است که آنقدر در اطراف ما چیزهای دیدنی تحلیل نشده است که گاهی وقت ها متعجب می شویم که به کدام موضوع بپردازیم.

در مورد این موضوع باید بیان کنم که این کتاب در ابتدایی که آن را شروع کردم از یک یادداشت در 15 سال قبل و در بهشت رضا در مشهد آغاز شد. وقتی به آنجا رفتم تمام آن مکان را صاف کرده بودند که این موضوع برای من شوکه کننده بود و اینگونه شد که یک یادداشتی نوشتم.

بر این اساس هم هیچگاه فکر نمی کردم که آن یادداشت در آن زمان به چنین کتابی در امروز منتهی شود. به عبارتی بهتر در نظریات جدید اینگونه مطرح شده است که متن است که مخاطب را می نویسد و مخاطب نیست که متن را می نویسد.

شهدا من را به سمت نوشتن این متن کشانده اند

چیزی که اهمیت دارد این است که برخی از این متن ها به شدت در خود یک نیروی عجیبی دارند. بر این اساس امروز این متن است که مخاطب خود را می نویسد. در حقیقت شهدا من را به سمت نوشتن این متن کشانده اند.

مجموعه یادداشت هایی را پیرامون این موضوع در اختیار خود داشتم و فکر می کردم که منتهی به یک مقاله شود ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که تبدیل به یک کتاب شود. نکته دیگر اینکه چیزهایی چون جعبه آینه خارج از ایدئولوژی کلی که در زمان جنگ برای روی آن تبلیغ می شد بوجود آمده بود.

در حقیقت شرایط دست به دست هم داد و در یک موقعیت تاریخی چنین چیزی از زمین بیرون بیاید که ریشه عجیب و غریبی هم در سنت ما دارد. زیرا در این جعبه آینه می توانید هنرهای مختلف فراوانی چون گل دوزی و ملیله دوزی و حتی هنر چیدمان را مشاهده کنید.

نکته جالب اینکه تمام این هنرها و سنت ها می آید و در جعبه ای قرار می گیرد بدون آنکه تبلیغ و ترویجی هم درمورد آن انجام شده باشد و تا سال های سال هم ماندگار و پابرجا هم باشد. بر این اساس این مسائل و ناب بودن این موضوع دلیل اصلی نوشتن کتابی با این موضوع بوده است.

در کشور لبنان و بر سر مزارها جعبه آینه وجود دارد و به نظر من این سنت از ایران به لبنان رفته است. اما در کشورهای مختلف و در سرچ هایی که انجام داده ام چنین چیدمانی نداریم.

جعبه آینه های مزار شهدای لبنان یکی از جلوه های صدور انقلاب اسلامی

حجت الاسلام زائری: کتابی به تازگی منتشر شده با نام "سنگ قبرها" که این کتاب هم همانند کتاب های "کبریت" و "گرمابه" همان نگاهی را دارد که نویسنده کتاب "راز جعبه آینه" از آن برخوردار است.

نکته ای که بعد از خواندن این کتاب یادداشت کردم این است که یکی از جلوه های صدور انقلاب می تواند همین جعبه آینه هایی باشد که بر سر مزار شهدای حزب الله لبنان قرار می گیرد. در حقیقت این موضوع نیز خود قابل مطالعه است. زیرا این ایده از ایران به لبنان رفته است و فضا هم همان فضایی است که در ایران و در مزارهای شهدای ایران به چشم می خورد.

یک موضوعی که کتاب هم بر روی آن تاکید می کند و می تواند که نمادی از فرهنگ انقلاب هم باشد این است که این جعبه آینه به نوعی تاکید بر یک مفهوم کاملا متفاوت ایمان به غیب و اعتقاد ما به حضور شهدا است.

به عبارتی بهتر اگر در فرهنگ دینی و اعتقادی ما شهید مرده تلقی میشد اصلا این جعبه آینه ایجاد نمی شد. در حقیقت فرهنگی که کشته خود را مرده می پندارد اصلا چیزی ندارد که بخواهد از دل آن جعبه آینه ای پدید بیاورد.

به نظر من نکته ای که در این قصه وجود دارد این است که بحث اعتقاد ما به حضور شهدا و زنده بودن شهدا و مفهوم اعتقادی ما به این قبیل موضوعات غیبی است. نکته دیگر هم اینکه مقام شهید را باید گرامی داشت و از آن تجلیل کرد.

این ما هستیم که به جعبه آینه نیاز داریم

چیزی که به نظر من باید به آن توجه کرد این است که ما در واقع برای خودمان به جعبه آینه نیاز داریم. در واقع جنبه تقدیس و تکریم شهید بخش کمرنگ ماجرا است و آن چیزی که به جعبه آینه بیشتر اهمیت می دهد این است که ما جعبه آینه را برای خود، فرزندان خود و نسل های آینده جامعه لازم داریم.

در هرکدام از این جعبه آینه ها دنیایی از ظرایف و نکات قابل توجه وجود دارد. در حقیقت در ظاهر فقط یک جعبه آینه هستند ولی اگر خوب به آن نگاه و توجه کنیم دنیایی از روابط و عناصر غیر مادی وجود دارد.

بر این اساس در این کتاب توجه به عناصر مادی و محسوس همانند کلید، قفل، پرده و گل مصنوعی هم به روابط و عناصر غیر مادی همانند تنهایی و یا توجه به جزئیاتی چون بازگداشتن در شیشه عطر توسط مادر و یا دست کشیدن این مادر بر روی عکس و در کل این کتاب همانند یک اثر هنری به این جعبه آینه نگاه می کند. در واقع خالق این اثر هنری که جعبه آینه باشد همان مادر شهید است.

جعبه آینه همانند یک نمایشگاه فرهنگی و هنری است

نکته دیگر این جعبه آینه همانند یک نمایشگاهی است که دائما در حال به روز شدن است. این نمایشگاه گویی دائما در حال بازسازی و بازنگری در نحوه عرضه تا وجهه نشانه شناسی، مادرانه و مکان نمایی که مطرح شده است. همچنین مطالعات تاریخی که بر روی بحث حجم عمود شده بر خاک که در کتاب به آن پرداخته شده است که هرکدام جای بحث و بررسی دارد.

اگر از من قبل از مطالعه کتاب "راز جعبه آینه" می پرسیدید که چقدر می توان حرف زد می گفتم بین 300 تا 500 کلمه و یا نهایتا 1000 کلمه می توان صحبت کرد. اما با تامل بیشتر بر موضوع جعبه آینه ما می بینیم که هربار یک افق تازه ای برای ما پیرامون این موضوع گشوده می شود.

خانم معتمدی که عکس های ایشان را در کتاب دیدم فردی بود که پروژه وسائل شخصی شهدا را کار می کرد در آن زمانی که او درگیر این پروژه بود من با وی صحبت می کردم که می گفت که هرکدام از پدر و مادر شهدا برای خود یک دنیایی داشتند.

انتقال فرهنگ خانواده شهدا توسط جعبه آینه به جامعه

جعبه آینه بخشی از فرهنگ خانواده ای شهدا را به جامعه منتقل می کند. در این کتاب اشاره شده که از ساعت مچی شهید گرفته تا پوکه یک فشنگ و از فضای عروسی و حجله گرفته مواردی هستند که شما این چیزها را در هیچ جای دیگر نمی توانید ببینید.

در حقیقت جعبه آینه جایی است که ما در آن با یک موزه بسیار گسترده و باز طرف هستیم که برای مشاهده و ارتباط گیری با مخاطبان شکل گرفته است.

محمد جواد مدرسی: در زمینه این آثار و داشته های معنوی اگر مشکل و مسئله ای هست به این دلیل است که به نظر من امروزه همه چیز به شدت بروکراتیک و اداری شده است. زیرا در زمان جنگ و بهتر بگویم دفاع مقدس آنقدر که همه توجهات به جبهه ها بود که دیگر فرصتی نبود که شهید را چگونه دفن کنیم و مزار او را نیز چگونه بسازیم.

اما الان این فرصت وجود دارد. امروزه در یک سازمان عریض و طویلی عدهای مشغول این هستند که ریزترین و کوچکترین مسائل ازجمله سنگ قبر شهدا را چگونه سفارش تهیه بدهند.

جعبه آینه دارای وجهه مادرانه دارد

در کتاب "راز جعبه آینه" به شدت تاکید کرده ام که این موضوع به شدت مادرانه است. نکته دیگر اینکه این کتاب زنانه است و یعنی وجهه زنانه دفاع مقدس را به خوبی می توانید در این کتاب مشاهده کنید. بر این اساس در وجهه زنانگی صورت مادرانه از همسرانه و یا دخترانه بودن آن مهمتر است.

در واقع به دنبال این هستم که بیان کنم ما امروز چقدر به مادر شهید بهاء می دهیم؟ امروزه برخی اتفاقات در حال رخداد هستند و یعنی فراتر از تصمیم گیری و برنامه ریزی و مسائلی از این دست هستند. آن مسائل گاهی همانند آوار بر ما جاری می شود و ما را دربر می گیرد.

مثلا می بینیم که می آیند و مزارهای شهدا را بتن ریزی می کنند که برای سال های فراوان خوب باقی بماند و دچار مسائلی از قبیل نشست مزار شهید نشویم. اما این در حالی است که همین نشست کردن زمین خود نشان زنده بودن است. نکته دیگر اینکه مراقبت در جعبه آینه یک اصل اساسی است.

در این کتاب در جایی راجع به کلید صحبت کرده ام. زیرا کلید خود دارای جایگاه بزرگ و ارزشمندی است. در این میان برخی از کلیدها هستند که دارای منزلت بالایی هستند. در واقع کلیدی در دسته کلید مادر شهید وجود دارد که به منزله خانه فرزند شهید او محسوب می شود.

جعبه آینه میراث نیست بلکه زنده است

جعبه آینه های برخی از مزارهای شهدا همانند بهشت زهراء تهران یک میراث نیست بلکه هنوز زنده است. در حقیقت نمی توان همانند یک میراث فرهنگی و یا یک جاذبه گردشگری به آن نگاه کرد. زیرا زنده است و فرزندان و خانواده های شهدا می توانند هرهفته بیایند و در آن مراسمی برگزار کنند.

چیدمان های داخل جعبه آینه آنقدر دقیق و حساب شده است که نه مردم داخل و نه خارجی هایی که از مزار شهدا بازدید می کنند نمی توانند به راحتی از کنار آن عبور کنند. در واقع جعبه های آینه یکی از نمونه های علای چیدمان هستند. یکی از دلایل اصلی هم تنوع بی نظیری است که در آنها وجود دارد.

از هر دریچه ای که به این جعبه آینه ها نگاه می کنم می بینم که می شود پیرامون آنها سخن گفت. در حقیقت پیرامون هر موضوعی که می خواهیم در مورد دفاع مقدس حرف بزنیم در جعبه آینه وجود دارد. به عبارت دیگر و بهتر این وجهه ها می تواند شاعرانه، حماسی، حقوقی و حتی بیان مظلومیت ما در جنگ باشد. نکته جالب اینکه این وجه ها به بهترین شکل خود هم در جعبه آینه های مزار شهدا وجود دارد.

حجت الاسلام زائری: در بسیاری از کشورهای اروپایی بر روی یادگاری های باقی مانده از جنگ جهانی دوم تمرکز کردند. به طور خاص وقتی جایی پای کشور آلمان درمیان بود برای اینکه جنبه مظلوم نمایی برای یهود پررنگ تر شود می بینیم که جاها و مکان های مشخصی را به صورت موزه برای بازدید عموم مردم درنظر گرفته اند.

من در جایی یک مطلبی راجع به دفاع مقدس خود نوشتم با عنوان اینکه ما باسخاوت ترین مردم دنیا هستیم. در آنجا نوشتم که اگر حتی ذره ای از میراث دفاع مقدس ما را هرجای دیگر دنیا داشتند فیلم و سریال و کتب فراوانی پیرامون آن تهیه و تولید می کردند.

نسبت به میراث معنوی خود بی توجه هستیم

اما شما می بینید که اینجا ما با حجم انبوهی از این میراث معنوی رو برو هستیم که دراختیار داریم ولی نسبت به آن بی توجه هستیم. شاید یکی از مواردی که ما نسبت به شهدای حرم غفلت داریم این است که هنوز حجم ماجرا زیاد نشده است. در حقیقت چون دردسترس ما بوده و هنوز حجم زیادی هم ندارد خیلی برای ما عادی است.

محمد جواد مدرسی: جعبه آینه ریشه در دل یک سنت عجیب و غریب فرهنگی و هنری دارد. از آنجایی هم که جعبه آینه زنانه است و بیشتر هنرهای مردمی ما هم زنانه است اینگونه می شود که این هنرها در فضایی چون جعبه آینه متجلی می شود.

پیاده سازی کهن الگوها در جعبه آینه توسط مادران شهدا

ما در بحث جعبه آینه ها پیاده سازی کهن الگوهایی را توسط مادران شهدای عزیز شاهد هستیم که می توانم بیان کنم که حتی خود آنها هم از خلق هنر خود خبر ندارند و اینجا وظیفه کارشناسان است که پای در میدان بگذارند و بیان کنند که این مادران چه کاری را انجام داده اند و چه شاهکار هنری را خلق نموده اند.

حجت الاسلام زائری: پیرامون این چیدمان داخل جعبه آینه شاید بتوان چند جلد کتاب نوشت و تدوین کرد. اینکه این مادر شهید چه کار کرده و چه حسی کار او به مخاطب می دهد را لازم است که دیگرانی بیایند و از بیرون نگاه کنند و نظر بدهند.

برقراری ارتباط مردم با قبور سنتی شهدا

حجت الاسلام زائری: نکته دیگر اینکه آن محبت، احساس، فضای عاطفی و روابطه عاطفی که مردم با قبور سنتی شهداء برقرار می کنند قابل مقایسه با قبور مدرن و جدیدی که برای شهدا درنظر گرفته اند و بعضا ساخته اند نیست. در حقیقت حس و حال و اثر و کارکردی که جعبه آینه دارد مسلما در شکل رسمی قبرهای شهدا نیست.

اتفاقا فکر می کنم که خوبی جعبه آینه این است که این تمایزها را خیلی خوب نشان می دهد. نکته مهم دیگر اینکه ما تفاوت شهداء را در جعبه آینه های سر مزار آنها به خوبی مشاهده می کنیم. شهدای ما سرباز نبودند که آنها را پشت سر هم و با چشم بسته به جبهه فرستاده باشیم. این درحالی است که در آمریکا و اروپا با این قبیل سربازها روبرو هستیم. ما در اینجا با رزمندگانی روبرو هستیم که هرکدام تفاوت های خاص خود را دارند. بر این اساس این تفاوت ها در جعبه آینه ها به خوبی دیده می شود.

در حقیقت آن نگاهی که به دنبال حذف این تمایزها است ناخواسته به مخاطبان و مردم 100 سال آینده می گوید که همه این رزمندگان هیچ فرقی با یکدیگر نداشتند. در حقیقت این نزدیکی و کنار هم بودن رزمندگان در این تفاوت معنا و ارزش پیدا می کند.

مدرسی: در پدیده جعبه آینه اگر بخواهیم بین وجود و عدم آن بحث کنیم و یکی را انتخاب کنیم باید بیان کنیم که مسلما وجود آن بهتر است. چرا؟ چون سنت و خلاقیت در آن رعایت و آورده شده است.

جعبه آینه نماد زنده بودن است

نکته دیگر اینکه جعبه آینه نماد زنده بودن است. می توانیم حداقل این نماد را زنده نگهداریم. زیرا بدترین کار این است که آن را هم صاف و افقی کنیم که برابر با مفهوم مرگ شود. البته در بسیاری از مواقع آدم مجبور است دست به تغییراتی بزند ولی باید در این تغییرات از ذوق و تحلیل استفاده کرد.

ولی یک مسئله موجود این هست که این موضوع رها شده است. اما باید بگوییم که این موضوع رها شده و حالا ما با این موضوعی که رها شده چه باید بکنیم؟ می گویم درست است و چون آنجا کسی نیست می آیند و به این علت ما به عنوان میراث به آن نگاه می کنیم. در حقیقت به نحوی می خواهیم بسازیم که هم شان و منزلت حفظ شود و هم از یک صورت زیبایی شناسی برخوردار باشد. اینجا هم می بینید که در این شرایط نیز باز بدترین تصمیمات گرفته می‌شود.

می گویم مفهومی با عنوان عمودیت که نشانه زندگی است که ازجمله آن می توان به علم، کتل، قائم و سرو که همه اینها نمادهای زندگی، پایداری و زنده بودن است اشاره کرد. بر این اساس "جعبه آینه" هم یکی از همین دست موارد است و نماد زنده بودن است. ما می توانیم که این نماد زنده بودن را حفظ کنیم. می توانیم یک وجهه عمودی برای آن درنظر بگیریم. بر این اساس بدترین کار این است که ما آن را کاملا صاف و افقی کنیم تا با مفهوم مرگ کاملا همخوان شود.

ما حتی می توانیم برویم و بگردیم تا ببینیم در سنت های ما حتی سنگ قبرهای با منزل کدام ها است. نکته دیگر شما هیچ امام زاده ای را نمی بینید که سنگ قبر او سیاه باشد. معولا مرمر انتخاب می شود تا روشن باشد و نور بدهند. آن وقت است که می بینید که چه حکاکی عجیب  و غریبی دارد و چقدر به لحاظ زیبایی شناسی و ترکیب بندی آراسته شده است. حتی می بینیم که متن های بسیار خوبی هم بر روی آن نوشته شده است.

بدترین تصمیم ها در ساماندهی مزار شهدا گرفته شد

اما متاسفانه می بینیم که به بدترین صورت می آیند و یک سنگ سیاهی را انتخاب می کنند و اسم و فامیل شهید بزرگوار را به صورت درشت بر روی آن می نویسند. آن هم بعد از سنگ نوشته هایی که هرکدام برای خود معرف یک شهید بودند. حتی بر روی آن قسمتی را وصیتنامه شهید نیز آورده شده بود. بر این اساس می توانیم که این سنگ مزارها را تحلیل کنیم و آنها را به یک انسجامی برسانیم و سپس تصمیم بگیریم در چند الگوی مشخص و با کیفیتی مناسب سنگ های مزار شهدا را تولید کنیم.

اینجاست که می بینیم بدترین تصمیم گیری ها گرفته می شود. می روند در یک سوله چند هزار متری چند هزار سنگ به صورت اسفناکی درنظر می گیرند. بر ای اساس وقتی نور آفتابی نباشد گلدانی را هم نمی شود در آنجا قرار داد و حتی درختی هم آنجا دیگر رشد نمی کند. به قول یکی از دوستان این قبیل مکان ها فقط به این درد می خورد که یک سری از مدیران بیایند آنجا و همایش برگزار کنند. البته متاسفانه همین کار را هم می کنند. بر این اساس اینجا می گویم که بدترین تصمیم اینجاها گرفته می شود.

البته این را قبول دارم که گاهی ناگذیر هستیم تا دست به یک نوع احیاء بزنیم ولی آنجاها هم باز لازم است تا ما یک نوع ذوق و تحلیل داشته باشیم که متاسفانه نیست. حتی می توان فکر کرد برای طراحی سنگ مزارهای شهیدان برای خانواده های آنها یک فراخوان هایی را اعلام کنیم تا یک کتاب از بهترین چیدمان ها منتشر کنیم. این موضوع موجب می شود تا در خانواده های شهدا تهیج هایی صورت بگیرد. البته بخشی از کار تبلیغات است که متاسفانه آن را هم ما انجام نداده ایم.

در یزد شنیدم وقتی "جعبه آینه" ها را برده بودن خانواده های شهدا این "جعبه آینه ها" را به خانه های خود برده اند. زیرا این جعبه آینه ها تاریخی اند که زنده هستند. بر این اساس خانواده شهیدی که "جعبه آینه" مزار شهید او افتاده باشد خیلی نارحت می شوند.

حجت الاسلام زائری: زمانی که سنگ قبر افقی و هم سطح با خاک است معنا و مفهوم مرگ را بیشتر منتقل می کند. اما در بحث "جعبه آینه" گویی فردی که در مزار پایین آن جای گرفته زنده است و روبروی ما قرار گرفته است و احساس زنده بودن به مایی که در برابر آن مزار ایستاده ایم منتقل می شود. آن احساس زنده بودن شهید بیشتر منتقل می شود. شما حتی اگر به امام زاده ها هم نگاه کنید می بینید که آنها ضریح دارند. بر این اساس وقتی روبروی ضریح می ایستم احساس می کنم با کسی که زنده است سخن می گویم.

با اینکه همه می دانند که مزار فلان امام زاده در پایین و در سردآب قرار دارد. اما همه با ضریح او که در روبروی آنها قرار دارد صحبت می کنند. بر این اساس وقتی "جعبه آینه" است آن حس زنده بودن صاحب مزار بیشتر منتقل می شود. تا اینکه "جعبه آینه" نباشد و من احساس کنم کسی اینجا خوابیده و من هستم که ایستاده ام و حرف می زنم. اما وقتی "جعبه آینه" است من تنها نیستم که ایستاده ام بلکه دو نفر هستیم که با هم روبرو شده ایم و یک تعامل بین ما ایجاد می شود.
منبع: نسیم