سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

*******

 
فریب در سایه آتش‌بس فرضی!

دکتر محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
بالاخره پس از ماه‌ها مذاکره ، آتش‌بس توافقی روسيه و آمريکا در سوریه از دوشنبه شب گذشته به اجرا گذاشته شد. محتواي اين توافق شامل 5 سند مي باشد که جزئيات آنها کاملاً روشن نيست، اما بر اساس آنچه منتشر شده اين توافق نکات مهم و ابهامات فراواني دارد که آن را فرضی می‌نمایاند و راه را براي فريبکاري و سوءاستفاده آمريکا و کشورهاي حامي تروريست‌ها از آتش‌بس فراهم می‌کند. لذا :

اول؛  اين توافق در ماه‌هاي پاياني حضور اوباما در کاخ سفيد و بر اساس نياز دموکرات‌ها در عرصه سياسي به دستاوردي ديپلماتيک، براي استفاده در رقابت‌ها و تبليغات انتخابات رياست جمهوري تنظيم شده است. چنان که سخنگوی کاخ سفید بعد از توافق تاکید کرده «اين توافقنامه به شکلي تنظيم شده که همه اهداف ما را محقق می‌کند» و سخنگوي وزارت خارجه آمریکا يک روز قبل از اعلام توافق آتش‌بس نیز صريحا اعلام کرده بود «درصورتي که همه اهداف و خواسته‌هاي واشنگتن محقق نشود، آمريکا هيچ توافقي را نخواهد پذيرفت».

 دوم؛ تجربه سال‌هاي اخير نشان داده هر زمان که ارتش سوريه به پيروزي‌هایی می‌رسد و تروريست‌ها در مخمصه قرار می‌گیرند و راه فراری ندارند، حرکات و تلاش‌هاي آمريکا براي برقراري آتش‌بس شروع مي‌شود تا فضایی برای تجهیز بیشتر تروریست‌ها فراهم شود و دور جدیدی از حملاتشان را آغاز کنند. به همین دلیل توافقات قبلي با فریبکاری و بدعهدي آمريکا و سوءاستفاده گروه‌هاي تروريستي به شکست انجاميد و حاصلي براي مردم سوريه نداشت.

سوم؛ در این توافق هم هدف آمريکا کمک‌رساني و امداد به مردم سوريه نيست بلکه منظور کمک به تروريست‌هاي محاصره شده در حلب با غیرنظامی شدن و باز شدن جاده کاستیلو براي تردد آزاد تروريست‌ها از شرق حلب و فرار آنها به ديگر مناطق و جايگزين کردن تروريست‌ها با نيروهاي تازه نفس و تجهيزات جديد است مثل آنچه که با بدعهدي و سوء‌استفاده آمريکايي‌ها در خان طومان رخ داد. چنان که خبرگزاري فرانسه يک روز قبل از اجراي آتش‌بس از تلاش محرمانه سازمان جاسوسي آمريکا براي کمک تسليحاتي بيشتر، به برخي از گروه‌هاي تروريستي در سايه آتش‌بس جدید از طريق کشورهاي همسايه سوريه خبر داد. موضوعي که قبل از اين ريچارد بلاک سناتور ايالت ويرجينيا به آن اذعان کرده بود.

چهارم؛  يکي از ابهامات اساسي توافق آتش بس جديد توقف حملات هوايي سوريه عليه تروريستها است. سؤال این است که چگونه مي‌توان پذيرفت يک دولت قانوني عليه گروههاي تروريستي که تماميت ارضي ، امنيت و منافع ملي و حاکميت کشورش را آماج حملات و تهديدات خود قرار دادند، مجبور به توقف حملات هوايي و مبارزه با تروريستها شود؟ سؤالی که جان کربی سخنگوی خارجه آمریکا به صراحت پاسخ آن را داده است: «هدف اين است که نيروي هوايي سوريه محدود شود تا نتواند مواضع مخالفان (تروریست‌ها) را هدف قرار دهد». قطعاً هدف، زمين‌گير کردن نيروي هوايي ارتش سوریه و مقدمه‌اي براي توقف حملات زميني و حذف نيروهاي مردمي در مبارزه با تروريست‌ها در توافقات بعدي است، درخواستي که آمريکا در عراق به دنبال آن است. گرچه لاوروف نهم شهریور زمانی که جان کری از همکاری هوایی مشترک آمریکا و روسیه در سوریه سخن می‌گفت، تاکید کرده بود این همکاری به معنی کنارگذاشتن نیروی هوایی سوریه نیست. حال باید منتظر ماند تا دلیل پذیرش پیشنهاد توقف حملات هوایی سوریه توسط روس‌ها روشن شود.

پنجم؛  انجام حملات هوايي مشترک آمريکا و روسيه عليه تروريست‌ها بدون هماهنگي و همکاري با سوريه از دیگر ابهامات توافق جدید آتش‌بس است. این که کشوري از بيرون، داخل خاک يک کشور بدون درخواست و اطلاع دولت مرکزي و قانوني آن کشور و بدون همکاري و هماهنگي عمليات نظامي انجام دهد، هم نقض قوانين بين‌المللي و هم نقض حاکميت ملي يک کشور است. به نظر مي‌رسد روح اين توافق از یک سو به رسميت نشناختن دولت قانوني سوريه از سوي آمريکا و اصرار واشنگتن به حذف بشار اسد در شرايط مناسب است و از سوی دیگر آمریکا با این توافق قصد دارد به حضور غیرقانونی خود در سوریه مشروعیت ببخشد.

ششم؛ ابهام مهم دیگر این توافق همچون توافق‌های قبلی که به شکست انجامید، این است که ضمانت اجرایی آتش‌بس چیست؟ بر همین اساس تناقض آمریکا در تفاوت قائل شدن بین تروریست‌ها نیز از دیگر موارد ابهام این توافقنامه است که ضمانت اجرایی آتش‌بس را زیر سؤال می‌برد. همزمان با اعلام آتش‌بس، گروه تروریستی احرارالشام که آمریکا حاضر نیست نام آن را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دهد، به کمک گروه تروریستی فتح‌الشام یا همان جبهه النصره در جنوب سوریه، در قنیطره عملیاتی تحت عنوان قادسیه جنوب را با پشتیبانی حملات هوایی و آتش توپخانه رژيم صهیونیستی آغاز کردند.

 هفتم؛ آمریکا در این توافق تمام راه‌های نقض عهد و فریبکاری را برای خود باز گذاشته است. سؤال این است که چرا در توافق از همان ابتدا بر آتش‌بسی دائمی و پایدار تاکید نشده است؟ چون : 1- همین که آمریکایی‌ها پیشنهاد دادند ابتدا 24 ساعت و بعد 48 ساعت و نهایتاً یک هفته آتش بس را تمدید می‌کنند ، نشان می‌دهد آنها به دنبال تحقق آتش‌بس واقعی و پایان درگیری‌ها در سوریه نیستند. 2- جان کری در رویکردی فریبکارانه گفته اگر آتش‌بس یک هفته دوام بیاورد، نیروهای آمریکایی حاضرند با ارتش روسیه همکاری کنند. 3- در توافق قید شده هر زمان هر یک از طرفین احساس کنند آتش‌بس نقض شده، مي‌توانند توافقنامه را ترک کنند. 4- در توافق همچنین تاکید شده هواپیماهای سوریه بر فراز مناطقی که جبهه النصره و داعش با دیگر گروه‌های تروریستی که آمریکا آنها را مخالفان مشروع و میانه‌رو می‌خواند،  همزمان حضور داشته باشند، نمی‌توانند عملیات انجام دهند. این یعنی اینکه آمریکا قصد دارد به بهانه حضور گروه‌های تروریستی به اصطلاح میانه‌رو، مانع مبارزه ارتش سوریه حتی علیه داعش و النصره شود. 5- برهمین اساس جان کری از قبل توپ را در زمین سوریه انداخته و تاکید کرده اگر دولت سوریه تروریست‌ها را هدف قرار دهد، ما آتش‌بس را ادامه نخواهیم داد. لذا به نظر می‌رسد هدف آمریکا، از یک طرف، یک هفته فرصت طلایی برای تجهیز تروریست‌ها و دادن نفس تازه به آنهاست تا با اتمام آتش‌بس و یا نقض آن، تروریست‌ها به جنایات خود ادامه دهند، و از طرف دیگر از ادامه همکاری با روسیه در مبارزه با داعش و النصره خودداری کند.

 هشتم؛ فریبکاری آمریکا در این توافق آنجا به اوج خود می‌رسد که از یک طرف عنوان شده این توافق شامل گروه‌های تروريستي داعش و جبهه فتح الشام (جبهه النصره) نمي شود، و از طرف دیگر گفته شده در این توافق سوریه حق حملات علیه دیگر گروه‌های تروریستی از جمله احرارالشام که واشنگتن آنها را میانه‌رو می‌خواند، را ندارد! معنی این سخن این است که آتش‌بس یک آتش‌بس یکطرفه از سوی دولت سوریه خواهد بود.!

نهم؛ نکته مهم مغفولِ توافق جدید اين است که هيچ اشاره‌اي به حضور نظامي ترکيه در خاک سوريه و توقف عمليات نظامي اين کشور نشده است. موضوعي که مي‌توانست و مي‌بايست حداقل در مقابل توقف حملات هوايي ارتش سوريه عليه تروريست‌ها مورد درخواست روس‌ها قرار مي‌گرفت . لذا احتمال مي‌رود نيروهاي نظامي ترکيه نيز با سوءاستفاده از غيرنظامي شدن جاده کاستيلو به بهانه مبارزه با داعش که شامل این توافق نمی‌شود، به سمت حلب حرکت کنند.

دهم؛ این آتش‌بس در حالی از سوی روسیه به یک توافق و سند تعبیر شده که آمریکا از آن به‌‌عنوان یک برنامه کاری یاد کرده و سازمان ملل هم با کمی اغماض آن را تفاهم نامه خوانده است. در اين آتش‌بس بايد گفت احتمالا روس‌ها دوباره فريب آمريکايي‌ها را خوردند و از تجربه گذشته درس لازم را نگرفتند چرا که این توافق نه تنها براي مردم سوريه و محور مقاومت نتيجه‌اي نخواهد داشت بلکه براي خود روس‌ها هم دستاوردي نخواهد داشت، نکته مهم اینجاست در حالی که لاوروف بر بی‌اعتمادی عمیق به آمریکا تاکید کرده و خواستار برطرف کردن این بی‌اعتمادی‌ها از سوی آمریکایی‌ها شده ، جان کری در پاسخش گفته «مبنای این توافق اعتماد نیست»! ، که نشان می‌دهد آمریکا در پی عملیات فریبکارانه و سوءاستفاده از اجرای آتش‌بس است. لذا یک واقعیت اساسی در سوریه تجربه شده که هر تلاشی برای پایان دادن بحران سوریه با ورود فریبکارانه و بدعهدی آمریکا بی‌نتیجه می‌ماند و این همان نکته‌ای است که بشار است بعد از نمازعید قربان در بازدید از منطقه آزاد شده داریا بر آن تاکید کرد که: «بدون اعتماد به کمک‌های خارجی‌ها به مبارزه با تروریسم ادامه می‌دهیم».

اما سرنگوني جنگنده اف 16 و پهپاد رژيم صهيونيستي در جنوب قنیطره و در عمق خاک سوریه ، توسط پدافند هوایی این کشور تأثير قابل توجهي بر معادلات جنگ گذاشته و پیام قاطع و روشنی به آمریکا داد که سوریه هیچ‌گاه چنین تحمیلی را نمی‌پذیرد و این ارسال پیام در صحنه عمل یک روز بعد از هشدار بشار اسد در روز عيد قربان رخ داده که: «ارتش سوريه در برابر نقض حاکميت و تماميت ارضي کشورش سکوت نمي‌کند و بيکار نخواهد نشست».
 
 
 کمی تا قسمتی شعر و ادب

علیرضا حیدری در خراسان نوشت:

وحالا سال‌شمار ایرانی درنیمه اول سال دو مناسبت دارد که هردو مرتبط با ادبیات است. بیست و پنجم اردیبهشت که تا به حال روز بزرگداشت فردوسی بود وازاین پس ، هم روز فردوسی است و هم روزبزرگداشت زبان فارسی و بیست و هفتم شهریور که سال هاست هم روز بزرگداشت شهریاراست وهم روز شعر و ادب فارسی. ماجرای روز شعر و ادب در روز بزرگداشت شهریار سال ها محل بحث بود و در مورد این نامگذاری اختلاف نظرهایی وجود داشت و برخی ازاهل ادب و مجامع ادبی از این که مشورتی با جامعه ادبی نشده بود گلایه و انتقاد داشتند که البته به جایی نرسید و این روز تثبیت شد. اما ازامسال اتفاق دیگری رخ داد و آن افزودن روززبان فارسی به روزبزرگداشت فردوسی است. بی گمان بحث های انحرافی در این ماجرا خیلی شایسته نیست و باید برای این دو روز برنامه ها یی متناسب و رویکردی مشخص تعریف شود تا هرکدام به تنهایی در بزرگداشت ادبیات سهمی داشته باشند. به طور مشخص این دوروز به نام دو شخصیت بزرگ ادبی نام گذاری شده است. روزی به نام بزرگترین حماسه سرای کشور وکسی که زبان فارسی را مدیون اوییم؛ یعنی فردوسی و دیگری روز بزرگداشت شهریار، شاعرهم روزگار ما که اشعار فارسی و آذری اش او را به شاعری بزرگ و نامدار تبدیل کرده است.
 بنابر این دراین دوروز اولویت با بزرگداشت آن دو شخصیت ادبی است و در کنار آن زبان فارسی و شعر وادب باید با برنامه ریزی مشخصی که انجام می شود موضوع بحث این دوروز باشد. تردیدی نیست که زبان فارسی با فردوسی پیوندی ناگسستنی دارد.

 اورا احیا کننده زبان فارسی می دانیم و معتقدیم اگر فردوسی نبود شاید امروززبان فارسی نبود و یا به این قوت دوام نمی یافت. با این نگاه اگر حافظ، سعدی، مولانا، شهریار، نیما، بهارو... را داریم، به دلیل رنج سی ساله آن مرد توسی است. پس جایگاه فردوسی در زبان فارسی بر کسی پوشیده نیست. خود شهریار نیز دراشعار زیادی ارادت خود را به شاعران بزرگ فارسی به زبان آورده و دلباختگی خود را ابراز کرده است.
از این رو شهریارهم درادامه این زنجیره افتخار آمیز شعر فارسی است و ازهمین روست که روز بزرگداشت اوبه عنوان روز شعر و ادب فارسی نیز انتخاب می شود. تسلط او بر شعر آذری و منظومه جاودانه «حیدربابا» ی او هم  امتیازی بزرگ است که بر بزرگی شهریار افزوده است.

بنابراین پس ازحدود دو دهه از ثبت این روز، مطرح کردن پرسش های حاشیه ای درباره این روزبی نتیجه است. از سویی دیگرروززبان فارسی هم به دلایلی به روز فردوسی اضافه شده است که در این جا هم بحث های حاشیه ای بی ثمرخواهد بود و تعیین وظایف واهداف این دوروزبه طور مشخص می تواند سرنوشت هردومناسبت را مشخص کند وهیچ کدام جای دیگری را نخواهد گرفت.چرا که اصل زبان فارسی به خودی خود موضوعیت دارد وبا توجه به آشفتگی هایی که زبان فارسی را به خطر انداخته است، چه درکاربرد بی ملاحظه واژگان بیگانه وچه درنوشتارغیر معیاردرنثرونحو فارسی، به ویژه دررسانه ها و فضای مجازی و مکاتبات اداری، ضرورت پاسداری و توجه به زبان فارسی به عنوان رکن هویتی ما کاملا محسوس است. بنابر این روز زبان فارسی این فرصت را برای پاسداشت زبان فارسی فراهم می آورد.درهرحال به نظر می رسد دست اندرکاران، درماههای پیش روبا تبیین رویکردهای این دوروزوتقسیم اهداف وچشم اندازآنهاباید برنامه های سال های آتی را درچگونگی برگزاری روزشعروادب وروززبان فارسی مشخص کنندتا شائبه حذف یکی به نفع دیگری درذهن ها شکل نگیرد. با این پیشینه مهم ادبی و گنجینه های ارزشمندی که ادبیات فارسی در خود دارد جای دوری نمی رود اگر دوروزهم به پاسداشت این میراث بزرگ اختصاص دهیم و با تقسیم برنامه ها، فرصت های بیشتری برای معرفی ادبیات مان به نسل جوان ایجاد کنیم. شاید دو روز فرصت بیشتری باشد تا کمی تا قسمتی بیشتر چشمی به سمت شعروادب بگردانیم.
 
 
شانه‌هایت برای‌مان آشناست

حسین  قدیانی در وطن امروز نوشت:
آری! شانه‌هایت برای‌مان آشناست؛ لرزیدنش را زیاد دیده‌ایم! چشم‌هایت برای‌مان آشناست؛ اشک‌هایت را زیاد دیده‌ایم! قدم‌هایت برای‌مان آشناست؛ کربلاهایت را زیاد دیده‌ایم! لباس خاکی بی‌جلیقه‌ات برای‌مان آشناست؛ عاشوراهایت را زیاد دیده‌ایم! عاشق‌ بودنت برای‌مان آشناست؛ شهادتت را زیاد دیده‌ایم! نامه‌هایت برای‌مان آشناست؛ دست ‌خطت را زیاد دیده‌ایم! بابت این نامه آخری اما به شکل ویژه ممنون تو هستیم سردار! آشفته کردی خواب‌شان را! اصلا کار تو همین است! آشفته کردن خواب دشمن! و خواب دشمن‌دوستان! خواب «صندلی» برایت دیده بودند! برای تو! خواب «عنوان» برایت دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه حاج‌عمران!  خواب «تومان» برایت دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه خان‌طومان! خواب «شمیران» برای تو دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه شاخ‌شمیران! خواب «ریاست» برای تو دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه شهادت! خواب «سیاست» برای تو دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه صداقت! و جبهه صفا! و جبهه خلوص! و جبهه اشک! و جبهه عشق! و جبهه جاده‌های منتهی به بهشت! توهم زده بودند تو را هم می‌توانند وارد «بازی» کنند! خواب پست و سمت برایت دیده بودند! که تو را وارد «بازی دوگانه‌ها» کنند! تو اما باز هم آشفته کردی خواب‌شان را! این‌بار به جای «قدم» با «قلم»! و با تنها نوشتن چند جمله کوتاه! مختصر و مفید! «سرباز هور» و چشم طمع داشتن به صندلی ریاست بر جمهور؟! این 4 تا چوب، ارزانی اصحاب سیاست! دل حاج‌قاسم ما را نمی‌توان با عنوان «ریاست محترم جمهوری» لرزاند! نامزد شدن برای این سمت، با حفظ احترام ویژه برای اصحاب سیاست، شأن سردار ما را پایین می‌آورد! هیهات! ما و رای دادن به قاسم سلیمانی؟! بسی بالاتر از رای، دعای خود را و اشک خود را و عشق خود را و همه وجود خود را تقدیم سرداری می‌کنیم که سالیانی دراز، از راحتی خودش گذشته تا حتی آن جماعتی هم که نظام را قبول ندارند، از گزند دشمن در امان باشند! هیهات! ما و یک رای 4 ساله به سردار قاسم سلیمانی؟! و قیاس کردن او با عناصر جبهه سیاست؟! با اینها؟! با این آقایان؟! نفرمایید! برای ما حاج‌قاسم، تجلی اصحاب جبهه حق در تمام تاریخ است! مردی مقدس که امام خود را تنها نمی‌گذارد! و البته، از خواب و خاطره هم مایه نمی‌گذارد! مایه می‌گذارد از جانش! می‌رود کوه‌ها، صحراها، دشت‌ها و بیابان‌ها با دشمن جلاد می‌جنگد، بلکه شاید... شاید رزق شهادت نصیبش شد! آهای جماعت وقیح! لیلای سردار ما «شهادت» است و بس! او «مجنون» بچه‌های جزیره است! شیربچه‌های خیبر! و بدر! و قایق عاشورا! و دجله و فرات! و نینوا! آنقدر باوفا و بصیر است که در اوج جنگ با حرمله‌ترین حرامیان تاریخ، تصویر لبخند خود را برای ما می‌فرستد! تصویرهای ساده! با حالت‌های ساده! و انگار نه انگار که در جنگ است! آن هم در بدترین و سخت‌ترین جنگ‌ها! هیهات! ما یک رای 4 ساله به اسطوره خودمان بدهیم؟! همین؟! لطفا نه ما را با مردم کوفه اشتباه بگیرید، نه حاج‌قاسم را با عناصر سیاست! من اما خوب می‌دانم نهایت درد شما از چیست! بگذار صریح بگویم! از این است که حاج‌قاسم را حتی آن جماعت زاویه‌دار با نظام هم دوست می‌دارد! دلیل؟! خیلی ساده است! گیرم فردی نظام را خیلی هم حالا قبول نداشته باشد؛ امنیت خود را که دوست دارد! و سر راحت بر بالین گذاشتن خود را که دوست دارد! برای دوست داشتن این مرد، یک ذره حب وطن کفایت می‌کند! باورم هست این تیرهای سه‌شعبه آشنا، محبوبیت حاج‌قاسم عزیز ما را نشانه رفته بود اما نامه او، مصادف شد با ناله جماعت! و آشفته کردن خواب جماعت! نشستن بر صندلی ریاست‌جمهوری، هیچ چیز به قاسم سلیمانی اضافه نمی‌کند! مردم، او را دوست دارند، چون او مردم را دوست دارد! همه مردم، او را دوست دارند، چون او همه مردم را دوست دارد! او مغرورانه بر سینه نمی‌کوبد که امنیت شما در داخل مرزها، مدیون جنگ من و شیربچه‌هایم در بیرون مرزهاست! او فرق دارد با آورندگان فلان توافق! او اهل منت گذاشتن بر سر ملت نیست! او کهکشانی می‌جنگد، نه آنکه نجومی حقوق بگیرد! او متعلق به اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی است؛ نه این اسلام بی‌رحم رحمانی، که در ادامه تحریم دشمن، از داخل هم برداشته ملت را تحریم کرده! چه طرفه حکایتی! از سویی قاسم سلیمانی را وارد بازی انتخابات می‌کنند، از دیگر سو تحریم! لیکن اگر حاج‌قاسم دارد در بیرون خاک وطن، برای امن و امان ما می‌جنگد، ما چرا در داخل، اجازه بدهیم بانکی به نام خودمان، نقش گلوله تانک را بر سینه او ایفا کند؟! آه از این ظلم روزگار! و این همه بی‌معرفتی! اینکه می‌گویند «ما توان نظامی و موشک می‌خواهیم چه‌کار؟!» اصلش آن است که «ما قاسم سلیمانی را می‌خواهیم چه‌کار؟!» دیگر فکر این بدیهی‌ترین نکته ممکن را نمی‌کنند که حتی اهالی نه چندان معتقد به نظام هم، امنیت خود را یعنی قاسم سلیمانی خود را دوست می‌دارند! با نامه اخیر سردار اما هم قاسم سلیمانی بیشتر خودش را به مردم نشان داد، هم البته این جماعت را بیشتر به مردم شناساند! گمانم با دشمن هم همین گونه زیرک و زیبا می‌جنگد که این همه حساب می‌برند از او! و از این مرد مردمی! وه که چه شانه‌های آشنایی دارد! عاشق اینم که به جای همایش اصحاب سیاست، هر وقت ایران باشد می‌رود کنگره شهدا! و ابایی ندارد از اشک، آنجا که دختر شهیدی «بابا» را صدا می‌زند! این خط آخری هم، سخنی با حضرت آقا! وقتی به سردار سپاه تو چنین دل‌داده‌ایم، تو خود بخوان عمق عشق ما ملت را به امام خامنه‌ای! نیک اما می‌دانم شما هم انتظار آن یار سفرکرده را می‌کشی! و بسی بیشتر از ما! شانه‌هایت برای‌مان آشناست... 
 
 

دروغ‌پردازي با هدف ارتباط برقرار كردن در خليج فارس

یدالله جوانی در جوان نوشت:
طي چند هفته گذشته، امريكايي‌ها به شكل‌هاي مختلف اخباري را مبني بر نزديك شدن شناورها و قايق‌هاي تندرو سپاه پاسداران در خليج فارس به ناوها و شناورهاي امريكا منتشر كرده و يك نوع جنجال رسانه‌اي در اين خصوص به راه انداخته‌اند. با بررسي اين نوع اخبار سه نكته قابل توجه به دست مي‌آيد:

1- قايق‌هاي تندرو نيروي درياي سپاه با رفتارهاي غيرحرفه‌اي، احتمال درگيري در خليج فارس را افزايش داده‌اند.

2- حجم اين نوع رفتارها نسبت به گذشته، افزايش يافته است.

3- ناوها و شناورهاي امريكايي براي پرهيز از درگيري در مواردي مسير خود را تغيير داده يا فاصله خود را از آب‌هاي سرزميني ايران بيشتر كرده‌اند.

مقامات نظامي امريكا در انتشار اين نوع اخبار، به گونه‌اي عمل كرده‌اند كه برخي از كارشناسان با تصور درستي اين اخبار، تحليل‌ها و تفسيرهاي خود در رسانه‌هاي گوناگون جهان، نسبت به وقوع يك درگيري در اين آبراه راهبردي ابراز نگراني كرده و هشدار داده‌اند. در بعضي از تحليل‌ها هم اين نوع رفتار نيروي دريايي سپاه در خليج فارس به مسائل داخلي كشور ارتباط داده شده و به نوعي از اين اقدام با عنوان سنگ‌اندازي سپاه در مسير ديپلماسي دولت و ناكام گذاشتن برجام ياد كرده‌اند!
اما نكته قابل توجه در اين ميان، اظهارنظر سردار فدوي، فرمانده نيروي دريايي سپاه پاسداران نسبت به اخبار منتشره از سوي مقامات امريكايي است. سردار فدوي با اشاره به اخبار منتشره مبني بر رويارويي شناورها در خليج فارس و احتمال درگيري اظهار داشت: «تمام مطالبي كه از سوي مقام‌هاي كاخ سفيد و پنتاگون اذعان شده، در مقابل آنچه در صحنه درياست، غيرواقعي بوده و اخبار آنها دروغ است. مدارك، اسناد و فيلم آن موجود است.»

فرمانده نيروي دريايي سپاه پاسداران با اشاره به دروغ‌پردازي امريكايي‌ها مي‌گويد: «شرايطي كه در منطقه وجود دارد، سال‌هاست که پايدار است و ما تسلط كامل بر منطقه خليج فارس و تنگه هرمز داريم.»

براساس تجربه، فرماندهان سپاه پاسداران در رويارويي با امريكايي‌ها از دو ويژگي صلابت و صداقت برخوردار هستند. معناي اين سخن آن است كه اگر شناورهاي نيروي دريايي سپاه در ماه‌هاي اخير، رفتارهاي متفاوت از قبل داشته‌اند و بر اين اساس،‌ تنش‌ها در منطقه خليج فارس و تنگه استراتژيك هرمز با امريكايي‌ها نسبت به قبل بالا گرفته بود، به طور قطع فرماندهان سپاه با شجاعت و با ذكر دلايل، اخبار آن را به اطلاع ملت ايران مي‌رساندند.

بنابراين دروغ‌پردازي امريكايي‌ها مبني بر افزايش تنش‌ها در خليج فارس ميان قايق‌هاي تندرو سپاه و ناوهاي امريكا يك امر قطعي است. حال سؤال اين است كه هدف اصلي امريكايي‌ها از اين نوع دروغ‌پردازي‌ها و به راه انداختن جنجال‌هاي رسانه‌اي چيست؟

امريكايي‌ها با ترسيم پديد آمدن صحنه‌هاي تنش رو به تزايد در خليج فارس بين نيروي دريايي ايالات متحده و شناورها و قايق‌هاي تندرو سپاه، به دنبال دستيابي به چه هدفي هستند؟
به نظر مي‌رسد خواسته و هدف امريكايي‌ها در اين خصوص، ارتباط با سياست كلان آنان در سال‌هاي اخير درباره ايران داشته باشد. سياست امريكايي‌ها طي سال‌هاي اخير، ‌نزديك شدن به جمهوري اسلامي، گشودن باب مذاكره و ارتباط‌گيري است.
اين نكته و خواسته را صريحاً مقامات نظامي امريكايي پس از جنجال‌آفريني بر مبناي اخبار كذب و خودساخته افزايش تنش‌ها، مطرح ساختند.

مقامات نظامي امريكا كه در گذشته خواستار برقراري خط تماس مستقيم در خليج‌فارس با فرماندهان نيروي دريايي سپاه شده بودند، به دنبال جنجال رسانه‌اي مورد اشاره، مجدداً از ضرورت برقراري يك خط ارتباط مستقيم بين فرماندهان نظامي دو كشور براي جلوگيري از تنش‌ها و وقوع يك جنگ ناخواسته سخن به ميان آوردند. بنابراين ترديدي وجود ندارد كه هدف از دروغ‌پردازي امريكايي‌ها، زمينه‌سازي براي دستيابي به چنين خواسته‌اي باشد. البته اين بار هم تير امريكايي‌ها به سنگ خورد و با فاش شدن دروغ‌هاي آنان، سردار فدوي اعلام داشت تحت هيچ شرايطي بين فرماندهان نيروي دريايي سپاه و فرماندهان نظامي امريكا در خليج فارس، خط مستقيم ارتباطي برقرار نخواهد شد و مسئولان نظام اسلامي، چنين سياستي را ندارند.
 

 دیپلماسی سفر در جست‌وجوی صلح و عدالت

سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
سفر دکتر روحانی به ونزوئلا به منظور شرکت در اجلاس سران کشورهای گروه غیرمتعهدها و متعاقب آن به نیویورک و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در حالی انجام می‌پذیرد که نظام بین‌الملل به طور عام و منطقه خاورمیانه به طور خاص از رهگذر تهدید ترور و خشونت شرایط ناگواری را تجربه می‌کند. نگاهی به کشورهای پیرامون و بررسی وضعیت منطقه از سوریه و لبنان گرفته تا عراق، یمن، بحرین، لیبی، ترکیه و... همگی حکایت از آن دارد که شبح نامبارک تروریسم همچون بختک به جان نحیف مردم مظلوم این کشورها افتاده و بی‌ثباتی نظام‌ها و بی‌تدبیری حاکمان، زندگی را برای ساکنان این منطقه دشوارتر از هر زمان دیگری کرده است. از این رو سفر رئیس جمهوری کشورمان به دو اجلاس مهم جهانی به نمایندگی از کشوری که در منطقه پرآشوب، همچون گلستانی در میان آتش از گزند خشونت و افراطی‌گری به دور است، می‌تواند برای برون‌رفت منطقه از وضعیت نابهنجار کنونی راهگشا باشد. بویژه که آقای روحانی در سخنرانی‌های سال‌های گذشته خود در چنین نشست‌هایی همواره منادی صلح و ثبات و آرامش بوده است. دیپلماسی دولت پرهیز از افراطی‌گری و خشونت به مثابه یک باور عمیق قلبی است و محور گفتمان این دولت چه در داخل و چه در خارج بر مدار اعتدال و دوری از افراط و تفریط می‌چرخد.

در واقع روحانی در سه سخنرانی گذشته خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر تلاش همه کشورها برای برقراری صلح و آرامش و محکوم کردن خشونت و افراطی‌گری تأکید کرده است. طرح «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» و «ائتلاف برای صلح پایدار» زمانی از زبان رئیس جمهوری اسلامی ایران در گوش جهانیان زمزمه شد که هنوز سایه تروریسم این گونه فراگیر نشده بود. در نگاه روحانی افراطی گری یک مسأله جهانی است و حد و مرز نمی‌شناسد. به همین خاطر رویکرد این دولت از ابتدا مقابله با افراطی‌گری در هر جای جهان و با هر نام و نشانی بوده است. واضح است که رویکردی که در جهان به دنبال دوری از جنگ و خشونت است، در داخل به طریق اولی این مشی را پیش می‌برد و دقیقاً از همین نقطه است که بیشترین جفاها و بی انصافی‌ها نصیب دولت می‌شود. روحانی همان طور که در سفرهای سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل منادی صلح بوده، در داخل هم از هر فرصتی که مجال گفت‌وگوی مستقیم با مردم یافته صلح‌اندیشی خود را طنین‌افکن کرده است.

او در سفرهای استانی و در دیدار با خیل مردم در همه سخنرانی‌ها جانب اعتدال و انصاف را گرفته و بر طبل دوستی و انسجام و همگرایی کوبیده است. روش دولت یازدهم هم به تأسی از رئیس دولت جز این نیست. معاون اول رئیس جمهوری و هر یک از اعضای کابینه در جریان سفرهای استانی، علاوه بر رسیدگی به مشکلات و کاستی‌های بخش‌های مختلف و تلاش برای رفع محرومیت‌ها، سفیر صلح و مودت و دوستی هم بوده‌اند. علاوه برآن دولت یازدهم ضمن پذیرش جایگاه ویژه گروه‌های تأثیرگذار در جامعه از جمله مراجع عظام تقلید، هرگز از منابع آسمانی و ارزش‌های جامعه اسلامی برای نیل به اهداف خود هزینه نکرده است. هر جا که توفیقی بوده آن را متعلق به جامعه و نظام دانسته و اگر در جایی مشکلات و نواقصی هست خود را موظف و متعهد به رفع آن در حد مقدورات و اختیارات و توان دولت می‌داند. از این روست که در طول سال مکرر شاهد حضور دولتمردان در بیت شریف مراجع با هدف گزارش اقدامات دولت و بهره‌گیری از نظر و دیدگاه ایشان هستیم. بی آن که دولت بخواهد مشروعیتی برای خود از این طریق کسب کند. از دیگر اقدامات دولت یازدهم در این چارچوب که من آن را «دیپلماسی سفر» می‌نامم، پیگیری ویژه مصوبات و وعده‌هایی است که در طول سه سال گذشته و از رهگذر سفر رئیس جمهوری و مسئولان ارشد دولت در مناطق مختلف ایجاد شده و دولت وظیفه دارد در مدت خدمت خود بدان جامه عمل بپوشاند. در این راستا معاون محترم اجرایی رئیس جمهوری و همکاران وی با تنی چند از مسئولان، به طور مستمر با سرکشی به مناطق مختلف، از چند و چون اقدامات دولت مطلع می‌شوند و نظارت و اشراف دقیقی بر عمل به وعده‌ها آن هم در سالی که از سوی رهبر معظم انقلاب مزین به نام «اقدام و عمل» است، دارند. دولت یازدهم همچنان که در سفرهای جهانی منادی صلح و عدالتجویی است، در سفرهای داخلی هم با رویکرد اعتدال درصدد تحقق عدالت در سراسر میهن اسلامی به عنوان فراگفتمان نظام جمهوری اسلامی است. چرا که همه بر این باوریم که لازمه صلح جهانی، ثبات و آرامش در داخل و رضایتمندی عموم شهروندان از رهگذر رفاه و برخورداری از زندگی شرافتمندانه است. هر نوع سنگ‌اندازی در این مسیر و ایجاد حاشیه برای دولت به منظور انحراف از وظیفه فوق و مشغول کردن دولت به مسائل فرعی به جای پرداختن به مسائل اصلی، گناهی نابخشودنی و در جهت تضعیف منافع ملی و مصالح عمومی است.
 
خدمت و خيانت

سيد مسعود شهيدي در رسالت نوشت:
غفلت و لغزيدن به ورطه خيانت ،براي هيچ مسئولي ، ناگهاني و دفعي نيست ، بسيار آرام و تدريجي اتفاق مي افتد ، ولي پاياني ناگهاني و عاقبتي تلخ و ناگواردارد . به همين دليل ، مسئولان خوشنام ، خوش سابقه و آبرومند ، با وجود مشاهده خائنين و سرنوشت تلخ آنها و تذکرات دائمي دلسوزان ، هرگز چنين عاقبت سو ئي را براي خود احتمال نمي دهند و به همين علت دچار غفلت از شيطان و غفلت ازنفس خود مي شوند . مردم هم بايد مراقب مسئولين باشند و با مشاهده اولين علائم و نشانه ها ي خيانت ، بدون فوت وقت با آرامش ، به روشنگري ، امر به معروف و نهي از منکر پرداخته ، اقدامات پيشگيرانه را آغاز کنند . نبايد همه بنشينند ، نگاه کنند تا سقف روي سرشان فرود آيد و بعد افسوس بخورند .

 يک ملت نبايد از يک سوراخ چند بار گزيده شود و چند بار خسارت ببيند . مسئولان بلند پايه اي که در  بحراني ترين شرايط جنگي منطقه  ودرمعرض سنگين ترين تهديدات نظامي وهابي ها   ، مي گويند دوران موشک گذشته ومدتي بعد  حرف خود را کامل مي کنند و مي گويند با تعطيل کردن قواي دفاعي مي توان  به رشد اقتصادي رسيد ، چه هدفي را دنبال مي‌کنند  ، آيا با اين راهبرد غلط ، ديوار دفاعي کشور را سست و راه ورود دشمن  را هموار نمي کنند ؟ آيا موجب تحريک دشمن و طمع دشمن  و تهاجم دشمن نمي شوند ؟

اگر چنين قصد خائنانه اي در کار نباشد ، که نيست. تنها احتمال اين است که اين افراد تصور کنند وجود دشمن ، يک توهم است و تهديدي وجود ندارد  و زمانه ،  زمانه آشتي و گفتگو و صلح است .
بسيار بعيد است  يک سياستمدارو نظامي  با تجربه ، با مشاهده وضعيت منطقه ، واقعا چنين برداشتي داشته باشد  ، ولي  اگر چنين باشد بايد پرسيد اگر زمان  آشتي و صلح و صفا است و دوران جنگ و موشک گذشته ،پس اين جنگ هاي خانمان بر اندازمنطقه  چيست ؟،  

چرا آمريكا با همه جهان مسابقه تسليحاتي  دارد ؟ چرا بودجه نظامي آمريكا حتي از دوران جرج بوش جنگ طلب فراتر رفته  و امروز با سنگين ترين بودجه نظامي تاريخ آمريكا روبه‌رو هستيم ؟ چرا هشتاد پايگاه نظامي آمريكا در اطراف مرزهاي ايران تأسيس شده  ؟ چرا اسرائيل  250 کلاهک هسته اي  دارد و چرا بالاترين ميزان صادرات اسلحه آمريكا  متمرکز بر  خليج فارس  و عمدتا عربستان است ؟ اگر دوران آشتي است و  مذاکرات هسته اي هم نماد عيني دوران آشتي است ،  چرا درطول همين  مذاکرات ، آمريكا دويست بار ايران را تهديد نظامي کرد  ؟ چرا در مدت مذاکرات بر تحريمها افزود ؟ آنها که مي گويند دوران موشک و جنگ گذشته  ، بايد پاسخ دهند که عربستان ، در همسايگي ما ، براي چه هدفي ، اين حجم وسيع  از پيشرفته ترين هواپيماهاي جنگي ، موشک هاي نسل جديد  ، کشتيهاي جنگي  و هلي‌کوپترهاي نظامي را از آمريكا خريداري مي‌کند ؟ آنها که مي گويند قدرت دفاعي لازم نيست و بودجه سپاه را کاهش مي دهند ، بسيار بعيد است ندانند  بودجه نظامي عربستان از مرز  هشت برابر بودجه ي نظامي ايرا ن فراتر رفته و هنوز در حال افزايش است  و امروز حتي از بودجه نظامي روسيه پيشي گرفته  .

بعيد است عربده جويي هاي مستانه حکام عربستان را که شبيه ديوانگي هاي صدام است نبينند . پس چگونه و با چه عقل و منطقي و با چه هدفي  مي‌گويند قدرت دفاعي کشور را تعطيل کنيم ؟ ، با چه عقل و تدبيري بودجه سپاه را  کاهش مي دهند تا دست سپاه بسته شود ؟
آن مقاماتي که مسئوليت نظارت بردولت ونظارت بر موافقت‌نامه هاي دولت  را دارند و  به قرآن قسم خورده اند که  وظيفه نظارتي خود را انجام دهند  ودر موقع خطر، هوشيارانه از حقوق ملت دفاع کنند ،اگر  بگويند از محتواي موافقت‌نامه اي با اين اهميت اطلاع  نداريم  چه پاسخي به قرآن مي دهند .

در چنين شرايط جنگي و بحراني ، که منطقه ، هر لحظه در انتظار ديوانگي جديد وهابي  ها و اربابان آنها است ، هر دولت دلسوزي  ، به طور طبيعي بايد توانايي کشور براي دفاع از مرزها را افزايش  دهد و حمايت هاي جديدي  از سپاه و ارتش و بسيج  به عمل  آورد ، نه آنکه سپاه و ارتش را تحريم و به نوعي خلع سلاح کند ، بودجه دفاعي را کاهش دهد و در صدد تعطيل  بسيج مدارس بر آيد  . هر دولتي در موقع خطر،  اصلي ترين گلوگاه هاي راهبردي اقتصاد و صنعت را در اختيار نيروهاي وفادار  کشور قرارمي دهد  نه آنکه   قرارگاه خاتم الانبياء را که مجموعه اي از فداکارترين رزمندگان هشت سال دفاع مقدس اند و از نظر تخصص و تجربه حوزه  نفت و گازحتي مورد تشويق دولت قرار گرفته اند،  براي هميشه از قراردادهاي نفت و گاز حذف کند و توتال فرانسه را جايگزين آنها کند  . تمام آنها که در دوران تحريم هاي ظالمانه آمريكا ،  در خط اول جنگ اقتصادي ، آمريكا را به زانو در آوردند و او را مجبور کردند  در سال 91 ملتمسانه از ايران درخواست مذاکره کند و تمام آنها که در دوران تحريم  ، ديوار تحريم هارا شکستند تا اقتصاد ايران سر پا بماند و رشد کند ، در ليست سياه تحريم هاي آمريكا هستند  . آنها قهرمان هاي بزرگ ملي  و  سرمايه هاي راهبردي کشور براي  دفاع در مقابل دشمن اند . کدام عقل و تدبيري حکم مي‌کند  دولت ايران و بانکهاي ايران پا به پاي دولت آمريكا ، آنها را تحريم کند  ؟ اگر تحريم اين افراد و نهادها    کمک  به دشمن نيست پس چيست ؟ باور کردني نيست که 178 فرد و نهاد که همه ، قهرمان هاي بزرگ جنگ  و خط شکنان جبهه اقتصاد مقاومتي  هستند ، از طرف دولت خودمان تحريم شوند . با پذيرش «اف اي تي اف»  دولت رسما تأييد کرده  که آنها تروريست اند ، رسما تأييد کرده که حزب الله لبنان ، انصارالله يمن ، شيعيان بحرين ، مجاهدين عراق و جبهه مقاومت فلسطين ، همه تروريست اند و هرگونه کمک به آنها بايد با مجازات  بين المللي پاسخ داده شود . آيا اين ، کمک به دشمن وتقويت دشمن در منطقه و بازي در جدول دشمن نيست ؟.

بر اساس اين توافقنامه ، تمام مراودات مالي مردم ، حتي مراودات دفاتر مراجع تقليد  ، تحت نظارت اسرائيل که عضو ناظر کار گروه  «اف اي تي اف» است قرار مي گيرد و اگر کمکي به سپاه و بسيج يا به شيعيان لبنان ، عراق و بحرين انجام دهند ،  اسمشان وارد ليست سياه مي شود و مشمول مجازات و تحريم بانکي  دولت قرار خواهند گرفت .

آيا اين ،  همان برجام  دو و سه  نيست که قبلا تکذيب مي شد و اکنون  يک طرفه و حتي بدون وعده ي رفع تحريم ها به اجرا در آمده . در برجام ،  دولت تعهد داد ، قدرت هسته اي  را کاهش دهد تا آنها متقابلا تحريم ها را لغو کنند . دولت با عجله و زود تر از موعد و بدون تضمين بخش هاي اصلي توانايي  هسته اي را برچيد ، ولي آنها تحريم ها را برنداشتند ، رئيس جمهور، که خود ، ده ها بار برداشته شدن تحريم ها را به ملت تبريک و تهنيت گفته و به آن افتخار کرده  ، به جاي مقابله غيرتمندانه  با اين عهد شکني و به جاي احقاق حقوق ملت و دولت و مجبور کردن طرف مقابل به انجام تعهد ، با  کمال ناباوري، موضع خود را تغيير داد ،ادعاي دشمن را تأييد نمود و  اعلان کرد ،از اول  قرار نبوده تحريم ها برداشته شود !   آيت الله جوادي آملي اعلان کردند اگر ما به تعهدمان عمل کنيم و طرف مقابل به تعهدش عمل نکند ، طبق شريعت مقدس اسلام  اين بردگي است . حالا فقيهان ، حقوقدانان و دلسوزان ملت بايد پاسخ دهند  اگر يک رئيس جمهور پيمان خود را بشکند ، قسم خود را زير پا گذارد. نام اين عمل  چيست؟ اين اقداماتي که مشاهده مي کنيم ، خطاهاي عادي و معمولي  نيست  ،  آنقدر فاحش است که فرياد برخي از مدافعان دولت هم که وجدان بيدارتري دارند بلند شده . برخي از آنها از اين که  برجام را تأييد کرده اند اظهار پشيماني کرده  در صدد اعاده ي حيثيت خويش اند .  قطعا دولت به طور بنيادين دچار خطا در محاسبه است  و ترديد نبايد کرد که همچون دوران رياست جمهوري اول ، عناصر نفوذي دشمن ، فعال شده  اند . دستگير شدن برخي از آنها به اتهام جاسوسي و شباهت  مواضع  دولت با مواضع آمريكا در مسائل اخير ، گواه اين ادعا است . اما هنوز فرصت باز گشت و اصلاح وجود دارد . اگر چه فقط چند ماه تا پايان دوره دولت باقي مانده و فرصت هاي گرانبهايي از دست رفته ولي مردم ايران بزرگوارند و اگر دولت ، با صداقت ، مسير خطرناک سه سال گذشته را که عملا موجب رکود اقتصاد ي و تضعيف قواي دفاعي کشورشده و دشمن را براي باج خواهي و تجاوز جري کرده ، تغيير دهد و هشدارهاي مکرر رهبر عزيزمان و مراجع بزرگوارتقليد  را که گاه با واژه هاي سنگين خيانت و دياثت همراه بوده   بشنود  و بيدار شود  و در مسير درست حرکت کند  ، مردم طور ديگري داوري خواهند کرد . دولت مطمئن باشد اگر مسير خود را اصلاح کند ، و موضع استقلال و عزت  در مقابل آمريكا  اتخاذ کند ، اگرچه حمايت آمريكا  و هم پيمان هاي آمريكا را از دست خواهد داد ، اما ،  تنها نخواهد ماند  ، و براي موفقيت در انتخابات محتاج گروهک هاي بد نام و ور شکسته ي داخلي و خارجي نخواهد شد .  ملت ، با تمام توان به کمک دولت خواهد آمد و در مقابل آمريكا و تحريمها و تهديد هايش  از دولت حفاظت خواهد کرد . اين اتحاد دولت و ملت ،واين اتکاي دولت به ملت ،  نه تنها بزرگترين پشتوانه  دولت در هرصحنه و در هر انتخابات است ، بلکه  جانمايه توسعه اقتصاد  و رونق پايدار و رسيدن به قله هاي شکوفايي است ، ولي اگر همان راهبرد غلط گذشته اميد بستن به  آمريکا و غفلت از ظرفيت هاي داخل  ادامه يابد و همچنان تاکتيک عقب نشستن و امتياز دادن ، در دستور کار باشد ،  ملت آگاه و نمايندگان غيور ملت  در جهت تحقق منويات رهبري ، تکليف شرعي و ملي خود  در قبال دولت را  انجام خواهند داد.
 

 در انتظار تصمیم سیاسی

احمد حاتمی‌یزد در شرق نوشت:
پیشرفت روابط معمول میان بانک‌های ایرانی و بانک‌های خارجی، پس از برجام همچنان با مانع‌تراشی ایالات متحده مواجه بوده و در نتیجه سرعت کافی را نداشته است. گرهی که به‌تازگی در ماجرای برداشت پول از حساب شرکت ملی نفت در انگلستان به وجود آمد، از تداوم نگرانی بانک‌های اروپایی و برقرارنشدن روابط معمول بانکی با بانک‌های اروپایی حکایت می‌کند؛ البته چند بانک در آلمان و ایتالیا همکاری‌هایی را آغاز کرده‌اند؛ اما سطح مبادلات به ارقام بالا نزدیک نشده و مانع اصلی ناهماهنگی لازم در ایالات متحده است. به نظر می‌رسد تنها راه‌حل، مسئله پیگیری و فشار دکتر ظریف، بخش‌های مختلف وزارت خارجه و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط بر کشورهای ١+٥ برای انجام تعهدات خود در سند برجام و اتخاذ یک تصمیم سیاسی در سطح ایالات متحده باشد.

به‌تازگی رئیس سازمان انرژی اتمی نیز دیداری با مقامات وزارت خزانه‌داری انگلستان داشته است که در راستای یادآوری تعهدات طرف‌های مقابل بی‌تأثیر نیست؛ مسئله اینجاست که سه کشور اروپایی آماده برقراری روابط معمول بانکی هستند؛ اما درباره موضع آمریکا در ‌این‌ زمینه نگرانی دارند. وزیر خارجه ایالات متحده در چند موضع‌گیری رسمی، بر نبود مانع برای برقرارشدن روابط بانکی با ایران تأکید کرده است؛ اما مسئله اصلی، موضع سازمان کنترل دارایی‌های مالی خارجی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده «OFAC» است که به‌دلیل وجود تحریم‌های غیرهسته‌ای، همچنان در‌این‌باره چراغ سبز  نشان نداده است.

برخی تحلیل‌های اخیر به ارتباط این کارشکنی با انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا اشاره می‌کند که به نظر نمی‌رسد چندان مسموع باشد، زیرا ممکن است پس از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، فضا در مقایسه با امروز نامساعدتر هم شود. درعین‌حال حضور هرچه‌بیشتر شرکت‌های بزرگ اروپایی در حوزه‌های نفت، گاز و نیروگاهی در پروژه‌های ایران می‌تواند یک عامل فشار جدی از سوی آن شرکت‌ها بر دولت‌ها و بانک‌های بزرگ خارجی برای برقراری روابط معمول بانکی باشد.

 ريشه‌هاي اجتماعي يك ناهنجاري
 
عباس عبدي در اعتماد نوشت:
اوايل انقلاب در سطح شهر كمتر مي‌ديديم كه كسي سوار خودرويي مدل بالا باشد. آنان كه خودروهاي اين‌چنيني داشتند از روي احتياط يك پيكان نيز خريدند تا متهم به طاغوتي بودن نشوند و با پيكان رفت‌وآمد مي‌كردند. ولي از يك مقطع به بعد كم‌كم خودروهاي لوكس از پاركينگ‌ها بيرون آمد و چيزي نگذشت كه منشأ تفاخر نيز شد و هرچه جلوتر آمديم اين روند بدتر شد. اجازه دهيد همين جا و در ابتدا بگويم كه نمي‌خواهم از وضع اول انقلاب دفاع كنم چرا كه پايدار نبود، ولي وضع فعلي نيز بدون ترديد تاثرآور است و شايد هم واكنشي به وضع گذشته. اولِ انقلاب مديران نه تنها حقوق‌هاي خيلي كمتري مي‌گرفتند بلكه از امكانات و امتيازات ديگر مثل مسكن مجاني و با تخفيف نيز بهره‌اي نمي‌بردند. ولي آن سال‌ها به تاريخ پيوست. امروز نه تنها حقوق‌هاي بالا داريم، بلكه املاك نجومي مردم نيز به قيمت ارزان به همكاران واگذار مي‌شود، اگر در مورد حقوق‌ها اقدامي اصلاحي صورت گرفت و دولت مسووليت پذيرفت، در مورد اخير كه ارقامش سر به فلك مي‌زند، دفاع جانانه‌اي از بخشش‌ها صورت گرفته است.

اين مشكل فقط در سطح دولت و شهرداري و ساير نهادهاي حكومتي نيست. در سطح مردم و جامعه هم نوعي حرص طمع سيرناشدني وجود دارد كه عجيب است. مدتي پيش يكي از فعالان نهادهاي خيريه در يكي از استان‌هاي كشور يادداشتي را نوشته بود كه بخشي از آن را در اينجا ذكر مي‌كنم: «در معيت تعدادي از دوستانم، انجمني نيكوكارانه را مديريت مي‌كنيم كه به اين واسطه مدتي است شاهد شكل‌گيري آفت ديگري در جامعه هستيم. چند روز پيش، عزيزي براي تهيه جهيزيه از انجمن ما درخواست كمك كرد، هرچند تشكل ما با درخواست جهيزيه با ملاحظات جدي پاسخ مثبت مي‌دهد اما من طبق روال انجمن از دوست‌مان خواستم فهرستي از لوازم مورد نياز اين زوج بفرستد. در خصوص واقعيت محروميت اين دو جوان هم، بر نيازمندي بسيار شديد ايشان تاييد شد. فهرست لوازم به دست من رسيد كه ديدن برخي اقلام آن ضرربخش نيست: بخار شو، سرخ كن، سرويس پيركس، توستر مشكي يا سفيد، سرويس اورانوس طوسي، جي پاس...!».

چون برخي از اين موارد را نمي‌شناختم از همسرم پرسيدم او هم اظهار ناآشنايي مي‌كرد. يكي ديگر از دوستان كه در امور خيريه فعال بود تعريف مي‌كرد كه چندي پيش زن فقيري در محل آمد و تقاضاي وام دو ميليوني كرد وقتي كه با زحمت توانستيم يك وام يك ميليوني برايش جور كنيم، آن را كم دانست و گفت كه بايد براي فرزندش يك گوشي اپِل بخرد و يك ميليون تومان كم است! قصدم اين نيست كه با ذكر اين موارد بگويم فقر وجود ندارد، ولي اين حد از توجه به تجملات حتي براي خانواده‌هاي كم‌درآمد نيز قابل درك نيست. بسياري افراد پولدار حتي گوشي‌هاي ارزان‌تري مي‌خرند ولي چرا يك نفر با گرفتن وام و از موضع فقر مي‌خواهد اپل استفاده كند، قابل بررسي است.

در ميان توده مردم غيرفقير نيز نوعي حرص و ولع براي داشتن پول وجود دارد كه شايد در كشورهاي سرمايه‌داري هم كمتر شاهد آن باشيم. انواع و اقسام كلاهبرداري‌هايي كه در جامعه رخ مي‌دهد ناشي از سوء‌استفاده كلاهبرداران از اين حرص و طمع برخي مردم براي كسب پول با شيوه‌هاي ساده و سريع است. علت اين گرايش افراطي در چيست؟ در اينجا به دو نكته ساختاري توجه مي‌دهم. به نظر بنده مهم‌ترين عامل در بروز اين وضع تورم مزمن است. تورمي كه به جز چند سال معدود در چهار دهه گذشته همواره دو رقمي بوده است. براي اينكه درك روشني از اين مساله مهم به دست آوريد بايد ميان دو مقطع مقايسه كنيم. شاخص قيمت‌ها در فاصله ٢٢ ساله ١٣٣٠ تا ١٣٥٢، حدود ١/٢ برابر شد. يعني متوسط قيمت‌ها فقط اندكي بيش از دو برابر شد.

ولي اين شاخص از سال ١٣٥٢ تا ١٣٩٤، يعني ٤٢ سال اخير، حدود ١٣٥٠ برابر شده است!! يعني اگر يك نفر در سال ١٣٣٠ مي‌خوابيد و در سال ١٣٥٢ بيدار مي‌شد مي‌ديد كه قيمت‌ها دو برابر شده، ولي اگر همين فرد در سال ١٣٥٢ مي‌خوابيد و امسال بيدار مي‌شد، مي‌ديد كه قيمت‌ها ١٣٥٠ برابر شده است!! خوب البته شايد گفته شود كه درآمدها نيز كمابيش با همين سرعت افزايش يافته است، بنابراين فرق نمي‌كند. ولي حتي اگر درآمدها با سرعت بيشتري هم رشد كرده باشد (كه چنين نبوده) باز هم عوارض تورم بسيار ويرانگر است. تورم ايجاد ناامني مي‌كند، اعتماد به نفس فرد را از ميان مي‌برد. اعتماد به اينكه آيا فردا يا ماه ديگر مي‌تواند همين كالاها را بخرد يا خير؟ به لحاظ رواني توجه او به افزايش قيمت‌هاست و نه افزايش دريافتش. بنابراين براي جلوگيري از سقوط اقتصادي و فقر حرص مي‌زند كه پول بيشتري در آورد تا مبادا فردا همين مقدار كالا و خدمات را نتواند بخرد. تورم ويرانگر اخلاق است. بخش مهمي از سقوط اخلاقي در جامعه ما محصول تورم است. تورم نگاه به آينده را منفي مي‌كند. همچنين اخلاقيات خريد و فروش و وام دادن را دچار مشكل مي‌كند.

ولي فقط تورم نيست كه منشأ چنين وضعي است. ضعف بيمه‌اي در جامعه امروز را نبايد در بروز اين وضع ناديده بگيريم. هم بيمه بازنشستگي و هم بيمه درمان، هر دو مهم هستند. امروز به دليل تغيير ساختار شغلي و خانوادگي، ممكن نيست كه افراد بدون داشتن بيمه بازنشستگي، نسبت به تامين مالي آينده خود اطمينان‌خاطر داشته باشند، لذا مجبورند هرچه بيشتر ثروت كسب كنند تا اگر در ادامه نتواند از حقوق بازنشستگي برخوردار باشد، بتواند با صرف بخشي از ثروت خود گذران عمر كند، مساله نداشتن بيمه درمان به نوعي بدتر از بيمه بازنشستگي هم هست. در مواردي ديده شده است كه افراد طبقه متوسط كه از نظر حقوق و شغل نيز وضع مناسبي دارند، در برابر مخارج بيماري دچار مشكل و حتي مجبور به فروش خانه خود شده‌اند. بنابراين براي آرام كردن جامعه از حيث اين عطش نسبت به جمع‌آوري مال و وارد انواع و اقسام معاملات ويرانگر و دچار كلاهبرداري‌هاي گوناگون شدن، بايد در يك فاصله زماني مناسب دو شاخص تورم و پوشش بيمه‌اي را به وضع خوبي رساند. به عبارت ديگر تورم را به سوي رقم معقول سوق داد. البته بعيد است كه ايران به اين زودي‌ها به ٢ يا ٣ درصد تورم برسد، ولي همين كه دولت توانسته آن را تك‌رقمي كند، اگر آن را همچنان زير ١٠ و ٩ درصد نگه دارد خدمت بسيار بزرگي به آرامش جامعه كرده است. به علاوه توسعه بيمه‌ها به ويژه بيمه درمان و كارآمدتر كردن اين بيمه‌ها به خصوص براي بيماري‌هاي ويژه و گران‌هزينه، نيز مي‌تواند به اين آرامش كمك كند، كه خوشبختانه در هر دو مورد گام‌هايي برداشته شده ولي نگراني اصلي از موقتي بودن اين گام‌هاست.
عوامل ديگري نيز در اين فرآيند تاثير دارند كه پرداختن به آنها مجال ديگري را مي‌طلبد.
 
 
ظلم نابخشودنی

در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:
نامه دادستان سابق تهران در عذرخواهی و اظهار شرمندگی از حادثه کهریزک با واکنش‌ها و بازتاب‌های متفاوتی روبه‌رو شد. در این که حادثه کهریزک خبط و خطای دردآوری در حوادث سال 88 بود تردیدی نیست و سوابق مدیریت آقای مرتضوی نشان می‌دهد که وی رفتارهایی پرهزینه و مدیریتی حاشیه‌ساز داشته است. اما اولاً پیگیری قضایی تخلفات نامبرده نشان از اراده عدالت‌خواهانه نظام اسلامی دارد و ثانیاً عذرخواهی متهم نیز حاکی از پذیرفتن رفتار نادرست و قبول اشتباهات صورت گرفته است.

  در مقابل اما، جریان برانداز که در سال 88 ظلم آشکار آنها به مردم و نظام اسلامی دشمنان را علیه ایران و ایرانیان تشجیع کرد و موجب شد تا با تحریم‌های ظالمانه فشار بر کشور را تشدید کنند، نه تنها حاضر به پذیرفتن ظلم و جنایت خود نشده‌اند بلکه به مدد برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب همسو از موضع طلبکاری درآمدند و با تیتر«نمی‌بخشیم» به تحریک احساسات خانواده کشته‌شدگان واقعه کهریزک پرداختند و جالب اینکه همین جریان طی سال‌های اخیر از طریق واسطه‌ها و تریبون‌های گوناگون، بی‌شرمانه به‌دنبال گذشتن نظام از ظلم و جنایت بزرگ فتنه 88 بوده و هستند.  

حق و انصاف این است که نظام اسلامی بیش از این در برابر موضع طلبکاری سران فتنه و حامیان آنها سکوت و مدارا نکند و دستگاه قضایی بدون مماشات به جرم نابخشودنی خیانت به مردم و آرمان‌های امام(رحمه‌الله‌علیه) و شهیدان رسیدگی کند.