به گزارش مشرق، هادی محمدی طی یادداشتی نوشت: دیپلماسی باز و محتاطانه روسها هم در توافق آتشبس با آمریکا در سوریه، بازهم به رندی و عدم پایبندی و بدعهدی رسیده است. البته آمریکاییها تا اینجا نان تبلیغاتی توافق و جنجال در کمکرسانی بشردوستانه را خوردهاند و به گام دوم و هدف بعدی مشغول هستند تا زیر عنوان کمکرسانی، برای تروریستهای حلب سلاح ارسال کنند و جایگاه حاکمیتی دولت سوریه را زیرپا بگذارند. لذا اصرار میورزند که کمکهای ارسالی بدون نظارت و کنترل وارد بخش شرقی حلب شود و حتی ناظران روس هم دخالتی در کنترل کامیونها نداشته باشند. نکته جالب و مهم این است که آمریکا که تحت عنوان مبارزه با تروریسم و برخلاف موازن بینالمللی وارد سوریه شده و در عراق نیز خود را تحمیل کرده است، در بازی با موضوع تروریسم، حاضر نیست با القاعده و شاخههای آن در سوریه درگیر شود و یا اطلاعات آنها را در جداسازی از گروههای بهاصطلاح میانهرو با روسها هماهنگ کند. گروههای میانهرو همانهایی هستند که در روستای مرزی الراعی در شمال حلب، 40 نیروی ویژه آمریکایی را تهدید به قتل کرده و اخراج کردهاند و اینها معمولیترین گروه در سوریه بوده و تحت عنوان ارتش حر قرار میگیرند!!
نکته جالبتر اینکه دی میستورا و سازمان ملل، احساسات بشردوستانه خود را فقط در بخش شرقی جلب متبلور میبینند که کمتر از دو ماه است در محاصره قرار گرفتهاند، ولی نسبت به دو شهرک فوعه و کفریا که دو سال است در محاصره القاعده هستند، هیچ مسئولیتی احساس نمیکنند.
روسها که قصد داشتند از طریق توافق جداسازی تروریستها از میانهروها (بنا به ادعای آمریکا)، امکان عملی مبارزه با بخش مهمی از تروریستها را فراهم کنند، چون آمریکا اهداف دیگری در سوریه دارد و باقی ماندن و حفظ تروریستها را در مسیر اهداف مرحلهای خود ارزیابی میکند، شاهد هستیم که مقامات آمریکایی همکاری و هماهنگی عملیاتی در مبارزه با تروریسم در کنار روسیه را مشروط به عدم کنترل کامیونهای ارسالی از ترکیه کردهاند. وقتی «جان برنان» رئیس سیا میگوید، راهحل سیاسی در سوریه سالها طول میکشد و یا اگر داعش در عراق و سوریه هم از بین بروند، سالها تفکر آنها باقی است و دست به اقدامات بیثبات کننده میزنند، منظور این است که آمریکا، عجلهای برای پروسه سیاسی در سوریه ندارد و راهبرد یک جنگ طولانی و فرسایشی در سوریه و ناامنی در عراق را دنبال میکند. لذا در شرایط فعلی آمریکا در حال ایجاد زیرساختهای حضور نظامی گسترده در سوریه و گسترش حضور در عراق است که این بحث را در گزارش دیگری خواهم پرداخت.
مسئله مهم این است که اگر آمریکا مجبور به اجرای تعهدات خود در توافق آتشبس شود و ضمن احترام به حاکمیت ملی و سرزمینی سوریه، وارد فاز عملی مبارزه با القاعده (النصره و متحدان آن) شود و مناطق حضور آنان را مشخص و از ارسال تسلیحات سعودی و ترکیه و قطر برای آنها جلوگیری کند، باید خود را در تنش جدی با تروریستها ببیند و با همپیمانان منطقهای مانند ترکیه و سعودی وارد دعوای جدیدی شود که منافع آمریکا را دربرندارند، لذا هم از پیشنهاد روسیه مبنی بر انتشار متن توافق و هم تصویب توافق در شورای امنیت سازمان ملل طفره میرود و استقبال نمیکند و درعینحال دنبال بازی با موضوع کمکرسانی به حلب و خریدن زمان است و در کنار آن با تبلیغات فریبکارانه دنبال مقصرسازی در موضوع آتشبس میباشد.
همانگونه که در یادداشتهای گذشته بیان شد، آمریکا در ارزیابی راهبردی از اوضاع منطقه و سوریه، به این نتیجه رسیده که کارت بازی و تکیه کامل به تروریستها بینتیجه است و موازنه قدرت در سوریه نیازمند بازیگران جدید و حضور جغرافیایی آنهاست، ولی از دست دادن تروریستها را نیز در مسیر منافع کوتاه و بلندمدت خود نمیداند. برای اینکه تروریستها باقی بمانند و انرژی و تمرکز رفتاری دولت سوریه و دوستان آن را مدیریت کنند، حفظ و حمایت از آنها امری حیاتی برای آمریکاست و از آن نیز کوتاه نمیآیند.
این موضوع تا زمانی که زیرساختهای حضور آمریکا در شمال سوریه و ترکها در بخش دیگری استحکام یابد و ظرفیتهای مداخلهگری اسرائیل و احتمالاً اردن و سعودی در جنوب سوریه فراهم شود، استمرار مییابد و لجستیک جنگی و حمایتهای همهجانبه از تروریستها ادامه مییابد و پسازآن نیز اگر جغرافیای اشغالی تروریستها از بین رفت، از هستههای عملیاتی و خفته آنها، در ظرفیتهای عملیات و اطلاعاتی و ناامنسازی و بیثباتی استفاده خواهد شد. مهم این است که کارت بازی لازم برای آمریکا در مسیر اهداف تجزیه و یا امتیازهای کلان سیاسی و امنیتی و ساختاری تأمین شود، ولی این هدفگذاری آمریکایی، بهجز نابود کردن سرمایههای خود و همپیمانان منطقهای آن، به سرانجام نمیرسد که تجربه سوریه، عراق و یمن و اوضاع آمریکا، ترکیه و سعودی آن را اثبات میکند.
نکته جالبتر اینکه دی میستورا و سازمان ملل، احساسات بشردوستانه خود را فقط در بخش شرقی جلب متبلور میبینند که کمتر از دو ماه است در محاصره قرار گرفتهاند، ولی نسبت به دو شهرک فوعه و کفریا که دو سال است در محاصره القاعده هستند، هیچ مسئولیتی احساس نمیکنند.
روسها که قصد داشتند از طریق توافق جداسازی تروریستها از میانهروها (بنا به ادعای آمریکا)، امکان عملی مبارزه با بخش مهمی از تروریستها را فراهم کنند، چون آمریکا اهداف دیگری در سوریه دارد و باقی ماندن و حفظ تروریستها را در مسیر اهداف مرحلهای خود ارزیابی میکند، شاهد هستیم که مقامات آمریکایی همکاری و هماهنگی عملیاتی در مبارزه با تروریسم در کنار روسیه را مشروط به عدم کنترل کامیونهای ارسالی از ترکیه کردهاند. وقتی «جان برنان» رئیس سیا میگوید، راهحل سیاسی در سوریه سالها طول میکشد و یا اگر داعش در عراق و سوریه هم از بین بروند، سالها تفکر آنها باقی است و دست به اقدامات بیثبات کننده میزنند، منظور این است که آمریکا، عجلهای برای پروسه سیاسی در سوریه ندارد و راهبرد یک جنگ طولانی و فرسایشی در سوریه و ناامنی در عراق را دنبال میکند. لذا در شرایط فعلی آمریکا در حال ایجاد زیرساختهای حضور نظامی گسترده در سوریه و گسترش حضور در عراق است که این بحث را در گزارش دیگری خواهم پرداخت.
مسئله مهم این است که اگر آمریکا مجبور به اجرای تعهدات خود در توافق آتشبس شود و ضمن احترام به حاکمیت ملی و سرزمینی سوریه، وارد فاز عملی مبارزه با القاعده (النصره و متحدان آن) شود و مناطق حضور آنان را مشخص و از ارسال تسلیحات سعودی و ترکیه و قطر برای آنها جلوگیری کند، باید خود را در تنش جدی با تروریستها ببیند و با همپیمانان منطقهای مانند ترکیه و سعودی وارد دعوای جدیدی شود که منافع آمریکا را دربرندارند، لذا هم از پیشنهاد روسیه مبنی بر انتشار متن توافق و هم تصویب توافق در شورای امنیت سازمان ملل طفره میرود و استقبال نمیکند و درعینحال دنبال بازی با موضوع کمکرسانی به حلب و خریدن زمان است و در کنار آن با تبلیغات فریبکارانه دنبال مقصرسازی در موضوع آتشبس میباشد.
همانگونه که در یادداشتهای گذشته بیان شد، آمریکا در ارزیابی راهبردی از اوضاع منطقه و سوریه، به این نتیجه رسیده که کارت بازی و تکیه کامل به تروریستها بینتیجه است و موازنه قدرت در سوریه نیازمند بازیگران جدید و حضور جغرافیایی آنهاست، ولی از دست دادن تروریستها را نیز در مسیر منافع کوتاه و بلندمدت خود نمیداند. برای اینکه تروریستها باقی بمانند و انرژی و تمرکز رفتاری دولت سوریه و دوستان آن را مدیریت کنند، حفظ و حمایت از آنها امری حیاتی برای آمریکاست و از آن نیز کوتاه نمیآیند.
این موضوع تا زمانی که زیرساختهای حضور آمریکا در شمال سوریه و ترکها در بخش دیگری استحکام یابد و ظرفیتهای مداخلهگری اسرائیل و احتمالاً اردن و سعودی در جنوب سوریه فراهم شود، استمرار مییابد و لجستیک جنگی و حمایتهای همهجانبه از تروریستها ادامه مییابد و پسازآن نیز اگر جغرافیای اشغالی تروریستها از بین رفت، از هستههای عملیاتی و خفته آنها، در ظرفیتهای عملیات و اطلاعاتی و ناامنسازی و بیثباتی استفاده خواهد شد. مهم این است که کارت بازی لازم برای آمریکا در مسیر اهداف تجزیه و یا امتیازهای کلان سیاسی و امنیتی و ساختاری تأمین شود، ولی این هدفگذاری آمریکایی، بهجز نابود کردن سرمایههای خود و همپیمانان منطقهای آن، به سرانجام نمیرسد که تجربه سوریه، عراق و یمن و اوضاع آمریکا، ترکیه و سعودی آن را اثبات میکند.