به گزارش مشرق، نیویورکتایمز در شماره دیروز خود یادداشتی با موضوع نابرابری نژادی در هالیوود به قلم مانولا دارگیس منتشر کرد. در ادامه چکیدهای از برگردان این نوشته را میخوانید:
زمانیکه اسکار در ژانویه نامزدهای تکرنگ سفیدپوست هنرپیشگی خود را اعلام کرد، طوفانی از اعتراض به تبعیض نژادی در هالیوود با «هشتگ اسکار خیلی سفید» #OscarsSoWhite بهراه افتاد. این موج بر تکنژادی ملالآور فیلمهای آمریکایی متمرکز بود.
پاییز امسال همراه میشود با انتشار چندین فیلم شاخص در مورد آمریکاییهای آفریقایی تبار از جمله مستند «سیزدهمین» اثری از آوا دو ورنی، «تولد یک ملت» از نیت پارکر، «مهتاب» از بری جنکینز، و «حصارها» از دنزل واشنگتن.
ظهور اینچنین فیلمهایی اثبات کننده حرکت در صنعتی است که به شدت «سفید» است. این آثار در بحبوحه بازداشتهای جمعی، خشونت پلیس و بحث و جدلهای تعریف نژاد و نژادپرستی به سالنهای سینما میآیند. بحث، فقط و فقط مساله نژاد سیاه و سفید است. اما آنچه را که اقتصاددان سوئدی گونار میردال «دوراهی آمریکایی» را میراث بردگی آفریقایی و سروری سفیدپوستان نامید به صورت دوقطبی باقی میماند. از این رو در آستانه انتشار فیلمهای پاییزی و ماههای منتهی به پایان دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، نظر به شرایط موجود و آنچه باید انجام داد، بررسی مساله نژادپرستی حیاتی و ضروری است.
هیچکس نمیخواهد به فیلمسازان بگوید چه داستانی روایت کنند یا از چه عواملی در فیلمهایشان استفاده کنند، لیکن با تاکید بر حرمت هنر و حق شخصی هنرمند برای دنبال کردن یک دیدگاه، میتواند راهی برای انکار واقعیتهای زشت سیستماتیک باشد. شما ضرورتا نمیتوانید فیلم خاصی را با موضوع مشقتهای یک آدم سفیدپوست سرزنش کنید اما مطمئنا واقعیت این است که آنگاه که 90 درصد فیلمهای منتشره حول آدمهای سفیدپوست بچرخد، این توصیف، خود یک معضل است و این نه تنها برای هنرپیشههای آمریکایی آفریقاییتباری که برای حقشان مبارزه میکنند بلکه در سوی دیگر حتی برای سفیدپوستان و منتقدین فیلم که از این ساز و کار ذینفع میشوند و اغلب نابخردانه از آن هنجارها و تعصبات حمایت میکنند و این تجارت میتواند بهانههای خود را جور کند و فرضیات مشکوک حول آنچه که مخاطبان میخواهند بهانهای میشود برای حمایت انواع تجارب تبعیض.
به هردلیلی چه هنر، طمع، بیتفاوتی، جهل، تعصب، همچنان فیلمهای آمریکایی بر مبنای جدایی و نابرابری تعریف میشوند. در تحقیقی که در سال 2015 در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انجام گرفت نشان داده شد که هنرپیشههای سیاهپوست باز به نسبت جمعیتیشان بهتر از افراد لاتینتبار در مشارکتها سهیم هستند، ولی ارقام گمراه کننده هستند زیرا همانطور که میدانیم، سوپر استار سفیدپوستی همچون لئوناردو دیکاپریو تقریبا همیشه در مقایسه با ساموئل الجکسون سیاهپوست نقش اصلی را ایفا میکند، روزاریو داوسن میآید و میرود و جان چو در حد چند خط به صحنه میآید و میرود تا زمانیکه به گمان من، سینماروهای آمریکایی بگویند دیگر بس است...
زمانیکه اسکار در ژانویه نامزدهای تکرنگ سفیدپوست هنرپیشگی خود را اعلام کرد، طوفانی از اعتراض به تبعیض نژادی در هالیوود با «هشتگ اسکار خیلی سفید» #OscarsSoWhite بهراه افتاد. این موج بر تکنژادی ملالآور فیلمهای آمریکایی متمرکز بود.
پاییز امسال همراه میشود با انتشار چندین فیلم شاخص در مورد آمریکاییهای آفریقایی تبار از جمله مستند «سیزدهمین» اثری از آوا دو ورنی، «تولد یک ملت» از نیت پارکر، «مهتاب» از بری جنکینز، و «حصارها» از دنزل واشنگتن.
ظهور اینچنین فیلمهایی اثبات کننده حرکت در صنعتی است که به شدت «سفید» است. این آثار در بحبوحه بازداشتهای جمعی، خشونت پلیس و بحث و جدلهای تعریف نژاد و نژادپرستی به سالنهای سینما میآیند. بحث، فقط و فقط مساله نژاد سیاه و سفید است. اما آنچه را که اقتصاددان سوئدی گونار میردال «دوراهی آمریکایی» را میراث بردگی آفریقایی و سروری سفیدپوستان نامید به صورت دوقطبی باقی میماند. از این رو در آستانه انتشار فیلمهای پاییزی و ماههای منتهی به پایان دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، نظر به شرایط موجود و آنچه باید انجام داد، بررسی مساله نژادپرستی حیاتی و ضروری است.
هیچکس نمیخواهد به فیلمسازان بگوید چه داستانی روایت کنند یا از چه عواملی در فیلمهایشان استفاده کنند، لیکن با تاکید بر حرمت هنر و حق شخصی هنرمند برای دنبال کردن یک دیدگاه، میتواند راهی برای انکار واقعیتهای زشت سیستماتیک باشد. شما ضرورتا نمیتوانید فیلم خاصی را با موضوع مشقتهای یک آدم سفیدپوست سرزنش کنید اما مطمئنا واقعیت این است که آنگاه که 90 درصد فیلمهای منتشره حول آدمهای سفیدپوست بچرخد، این توصیف، خود یک معضل است و این نه تنها برای هنرپیشههای آمریکایی آفریقاییتباری که برای حقشان مبارزه میکنند بلکه در سوی دیگر حتی برای سفیدپوستان و منتقدین فیلم که از این ساز و کار ذینفع میشوند و اغلب نابخردانه از آن هنجارها و تعصبات حمایت میکنند و این تجارت میتواند بهانههای خود را جور کند و فرضیات مشکوک حول آنچه که مخاطبان میخواهند بهانهای میشود برای حمایت انواع تجارب تبعیض.
به هردلیلی چه هنر، طمع، بیتفاوتی، جهل، تعصب، همچنان فیلمهای آمریکایی بر مبنای جدایی و نابرابری تعریف میشوند. در تحقیقی که در سال 2015 در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انجام گرفت نشان داده شد که هنرپیشههای سیاهپوست باز به نسبت جمعیتیشان بهتر از افراد لاتینتبار در مشارکتها سهیم هستند، ولی ارقام گمراه کننده هستند زیرا همانطور که میدانیم، سوپر استار سفیدپوستی همچون لئوناردو دیکاپریو تقریبا همیشه در مقایسه با ساموئل الجکسون سیاهپوست نقش اصلی را ایفا میکند، روزاریو داوسن میآید و میرود و جان چو در حد چند خط به صحنه میآید و میرود تا زمانیکه به گمان من، سینماروهای آمریکایی بگویند دیگر بس است...