به گزارش مشرق، نئولیبرالیسم طی چند دهه گذشته تبدیل به نظریه حاکم بر اقتصاد سیاسی بین الملل شده و دولت آمریکا به عنوان متولی اصلی نظم ناعادلانه موجود نظام بینالملل مدعی بوده که در حال پیادهسازی اصول نئولیبرالیسم است.
اما دولت آمریکا خود نیز به خوبی میداند که در سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ هیچگاه حتی به اصولی که خود ادعا میکند که به آنها پایبند است پایبند نبود و هر زمانی که خواسته یا منافعش ایجاب کرده است هم از بنگاهها و شرکتهای آمریکایی به زور سرنیزه حمایت کرده است و هر زمانی هم که توانسته اصول دمکراسی و حقوق بشر را نقض کرده و از تروریسم،گروههای تروریستی و تروریسم دولتی دولت سعودی و رژیم صهیونیستی حمایت کرده است که شاهد مثال آن صدها هزار کشته ،مجروح و معلولی است که در غرب آسیا طی یک دهه گذشته روی دست دولتها باقی ماندهاند.
قشر آکادمیک و علمی آمریکا نیز نظری غیراز دولت آمریکا دارند و همواره آمریکا را به نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و به زیرپاگذاشتن اصول و قواعد آمره بینالمللی متهم میکنند. «هنری جیروکس» استاد آمریکایی دانشگاه «مک مستر» کانادا اما «نئولیبرالیسم» را پاشنه آشیل نظام سیاسی و اقتصادی آمریکا میداند.
وی معتقد است که اساس حکومت آمریکا بر بیعدالتی و رفتار تبعیضآمیز بنا شده است و این بیعدالتی ناشی از پیگیری مکتب نئولیبرالیسم است. «جیروکس» که مولف بیش از 50 کتاب در حوزههای سیاسی و اجتماعی است در جدیدترین نگارش خود، کتاب «آمریکا در جنگ با خود» «America at war with itself» را به رشته تحریر در آورده و در آن گفته که چگونه ظهور«نئولیبرالیسم» در آمریکا منجر به سقوط قریبالوقوع جامعه آمریکا شده است؛ «هنری جیروکس» در این باره یادداشتی را برای کیهان نوشته که در ادامه آن را میخوانید؛
«نئولیبرالیسم» که امروز آن را در آمریکا مشاهده میکنیم، نظامی است که سلطه اقتصادی وسیاسی را در بر میگیرد. این نظام سیاسی و اقتصادی حدود سال 1970 ظهور کرد و هدف اولیه آن اعطای قدرت سیاسی و مالی به گروههای اندک شماری بود که در واقع صاحبان پول بودند.
هدف این نظام «تسلیم مطلق قدرت به دست نخبگان مالی و اقتصادی است که همان مافیای پول هستند. تحت نظام نئولیبرالیسم، مالکان بازار نه تنها بر اقتصاد تسلط دارند بلکه به جنبههای اجتماعی مردم هم سرک میکشند. در چنین نظامی تمام مناسبات مردم جامعه براساس مقاصد بازرگانی و تجاری است.
مردم این جوامع مجبورند که فقط ملاحظات مالی را در مناسبات اجتماعی خود رعایت کنند. نئولیبرالیسم، دموکراسی را به «پول زایی» و «کسب سود» تعبیر میکند.کمپانیهای بزرگ اکنون در حال پر کردن جای دولتهای قانونی کشورها هستند.
از بین بردن خدمات اجتماعی، بیمه سلامت و دولت رفاه از اولویتهای باندهای مخوف تجاری است.از مشخصههای دیگر در جامعه نئولیبرالیسمی آمریکا تمرکز ویژه بر بخش خدمات است و نه بخش تولید. برای همین است که کارهای موقت و ناپایدار در جامعه آمریکا بسیار زیاد است.
رشد دامنه تجاری و مالی، رشد بیسابقه مصرفگرایی، تجاریسازی تقریبا همه چیز از جمله علتهایی است که باعث انتقال قدرت از سیاست به سمت اقتصاد شده است. هر گونه فعالیتی که مداخله در نظام سرمایهداری به حساب آید و مایه دخالت در آنها شود محکوم به شکست است، صاحبان قدرت به آن مشکوک میشوند و به آن حمله میکنند.
تنها وظیفه تعریف شده برای شهروندان در نظام نئولیبرالیسمی، صرف مصرف است. خود خواهی و توجه صددرصد به منافع شخصی از دیگر خصوصیات این نظام است.
جنبه دیگر منفی نظام نئولیبرالیسمی، امنیتی و پلیسی کردن جامعه است که این موضوع منجر به نگهبانی شدید از جوانان آمریکایی شده است. همانطور که من در کتاب جدید خود نوشتهام، آمریکا درحال وارد شدن به جنگ گستردهای با جوانان خود است.
مردم در این نظام به پروژههای بلندمدت تجاری اعتقاد ندارند بلکه به دنبال طرحهای کوتاهمدت زودبازده هستند، و نقطه اتکای آنها در این طرح جوانان هستند چراکه به راحتی میتوانند آنها را به کار گیرند.
نظام نئولیبرالیستی آمریکا جنگ نرمی را علیه جوانان خود کلید زده است. آمریکا جوانان خود را مجبور به مصرفگرایی کرده و این نوعی جنگ علیه آنها حساب میشود. آمریکا از دوران مدرسه بر روی افکار کودکان و جوانان خود کار میکند و آنها را احمق بار میآورد.