نداشتن راهبرد در فرهنگ از سوي علي جنتي به عنوان كسي كه بخش عمدهاي از عمر حرفهاياش به امور ديپلماتيك اختصاص دارد به طور كامل در مديريت حجتالله ايوبي نيز قابل مشاهده است. ايوبي نيز مانند جنتي بيشتر به عنوان يك فعال عرصه ديپلماسي شناخته ميشد و واگذاري سكان سينماي كشور به او از ابتدا قابل تأمل به نظر ميرسيد. بيشك تفاوت ايوبي با سلف خود جواد شمقدري كه باعث ميشد فضاي سينما را در عين بيبرنامگي آرام نگه دارد در تيزهوشي و سياستورزي او خلاصه ميشود.
عليرضا رضاداد يكي از مديران سينمايي دولت يازدهم در جايي به اين نكته اشاره كرده بود كه تفاوت ما با قبليها فقط در لبخند است. ايوبي تا ميتوانست از رودررويي با سينماگران اجتناب كرد. او در اداره سينماي كشور كوشيد برخلاف مديريت پيش از خود با زبان نرم و ادبيات ديپلماتيك همه را از خود راضي نگه دارد، هرچند هميشه هم موفق نبود و پايين كشيده شدن فيلم «رستاخيز» به ماجرايي پيچيده در سينماي ايران تبديل شد. ماجرايي كه علي جنتي به بهانه آنچه او پيشگيري از اختلال در جشن هستهاي عنوان كرد به كلافي سردرگم تبديل شد؛ ماجرا به شكايت قضايي از وزارت ارشاد هم كشيده شد.
موج بيكاري سينماگران موضوعي است كه در دوره رياست ايوبي بر سازمان سينمايي اوج گرفت و منجر به مهاجرت تعدادي از عوامل دسته چندم سينما به شبكه جم شد؛ پديدهاي كه ميتوانست با مديريت اين سازمان تبديل به يك موج نشود. برخي شرايط سينماي كشور را به آتش زيرخاكستر تعبير ميكنند. آنچه رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان ولنگاري فرهنگي ياد كردند به وضوح در مديريت سينما مشهود است. اكران فيلم مبتذل و غيراخلاقي «50 كيلو آلبالو» در بهترين فصل اكران، نمونهاي از اين شرايط نابسامان است.
اكران اين فيلم همان زمان با واكنش تند ابراهيم حاتميكيا مواجه شد، اما تقريباً تا پايان اكران فيلم، آب از آب تكان نخورد و بالاخره واكنش يكي از علما در زمان سفر جنتي به قم سبب شد، اين فيلم از پرده پايين كشيده شود. استفاده ايوبي از حكم رياستي براي اخذ پروانه ساخت فيلم مبتذل ديگري به نام «ارادتمند! نازنين، بهاره و تينا» كه اساساً به دليل محتواي غيراخلاقياش قابل پخش نبود، نيز بخشي از كارنامه ايوبي را به خود اختصاص ميدهد.
انتقاد ديگري كه همواره به مديريت ايوبي در سينماي ايران وارد بوده، گرايش او به سينماي اروپا بوده است؛ رويكردي كه نتيجه آن به رونق سينماي جشنوارهاي ميانجامد. تأسيس مدرسه عالي سينما توسط وي نيز كاملاً با الگوبرداري از سينماي فرانسه انجام شد؛ مدرسهاي كه كارآمدي آن براي سينماي ايران محل ترديد بسيار است.
حذف عنوان فجر از بخش بينالمللي جشنواره فجر نيز جزو تصميماتي بود كه در زمان ايوبي جنجالآفرين شد؛ اقدامي كه لزوم همسويي سينما با ارزشهاي انقلابي را با علامت سؤال جدي مواجه كرد. البته جشنواره فجر سالها بود كه فقط نام فجر را يدك ميكشيد و با مديريت ضعيف، بخش عمدهاي از آثاري كه در اين جشنواره حضور مييافتند نه تنها بيارتباط با روح انقلاب اسلامي بود كه بعضاً در ضديت با اين مفاهيم بودند و دليل آن نيز نبودن راهبرد سينمايي در دولتهاي مختلف بوده است، اما ايوبي به جاي ترميم اين معضل در سينماي ايران تصميم به يكسره كردن كار گرفته بود و با حذف عنوان فجر به اصطلاح قصد داشت تير خلاص را به سينماي انقلاب شليك كند، اما در مواجهه با سيل انتقادها از اين اقدام عقبنشيني كرد.
چندي بعد جشنواره جهاني فيلم فجر بدون رنگ و بوي انقلاب اسلامي و تنها با الصاق نام فجر برگزار شد و كاملاً مشخص بود كه با اين تفكر آبي براي سينماي انقلاب گرم نميشود. به گزارش روزنامه جوان، سلطه ديپلماتها بر سينماي ايران فرآيندي را به وجود آورده است كه طي آن سينما مانند بسياري از بخشهاي ديگر بدون راهبرد مشخص به كار خود ادامه ميدهد، شكست مديريت ديپلماتها بر فرهنگ پس از عزل علي جنتي قابلانكار نيست و ماندن ايوبي، ديگر مرد آمده از عرصه ديپلماسي با كارنامهاي كه اساساً قابل دفاع نيست، امري غيرمحتمل و البته غيرمنطقي به نظر ميرسد.
اكران اين فيلم همان زمان با واكنش تند ابراهيم حاتميكيا مواجه شد، اما تقريباً تا پايان اكران فيلم، آب از آب تكان نخورد و بالاخره واكنش يكي از علما در زمان سفر جنتي به قم سبب شد، اين فيلم از پرده پايين كشيده شود. استفاده ايوبي از حكم رياستي براي اخذ پروانه ساخت فيلم مبتذل ديگري به نام «ارادتمند! نازنين، بهاره و تينا» كه اساساً به دليل محتواي غيراخلاقياش قابل پخش نبود، نيز بخشي از كارنامه ايوبي را به خود اختصاص ميدهد.
انتقاد ديگري كه همواره به مديريت ايوبي در سينماي ايران وارد بوده، گرايش او به سينماي اروپا بوده است؛ رويكردي كه نتيجه آن به رونق سينماي جشنوارهاي ميانجامد. تأسيس مدرسه عالي سينما توسط وي نيز كاملاً با الگوبرداري از سينماي فرانسه انجام شد؛ مدرسهاي كه كارآمدي آن براي سينماي ايران محل ترديد بسيار است.
حذف عنوان فجر از بخش بينالمللي جشنواره فجر نيز جزو تصميماتي بود كه در زمان ايوبي جنجالآفرين شد؛ اقدامي كه لزوم همسويي سينما با ارزشهاي انقلابي را با علامت سؤال جدي مواجه كرد. البته جشنواره فجر سالها بود كه فقط نام فجر را يدك ميكشيد و با مديريت ضعيف، بخش عمدهاي از آثاري كه در اين جشنواره حضور مييافتند نه تنها بيارتباط با روح انقلاب اسلامي بود كه بعضاً در ضديت با اين مفاهيم بودند و دليل آن نيز نبودن راهبرد سينمايي در دولتهاي مختلف بوده است، اما ايوبي به جاي ترميم اين معضل در سينماي ايران تصميم به يكسره كردن كار گرفته بود و با حذف عنوان فجر به اصطلاح قصد داشت تير خلاص را به سينماي انقلاب شليك كند، اما در مواجهه با سيل انتقادها از اين اقدام عقبنشيني كرد.
چندي بعد جشنواره جهاني فيلم فجر بدون رنگ و بوي انقلاب اسلامي و تنها با الصاق نام فجر برگزار شد و كاملاً مشخص بود كه با اين تفكر آبي براي سينماي انقلاب گرم نميشود. به گزارش روزنامه جوان، سلطه ديپلماتها بر سينماي ايران فرآيندي را به وجود آورده است كه طي آن سينما مانند بسياري از بخشهاي ديگر بدون راهبرد مشخص به كار خود ادامه ميدهد، شكست مديريت ديپلماتها بر فرهنگ پس از عزل علي جنتي قابلانكار نيست و ماندن ايوبي، ديگر مرد آمده از عرصه ديپلماسي با كارنامهاي كه اساساً قابل دفاع نيست، امري غيرمحتمل و البته غيرمنطقي به نظر ميرسد.