کد خبر 646016
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۰

شمر با زیرکی غلام مختار را از گروهش جدا کرد و او را به شهادت رساند. اما کمی بعد توسط رئیس‌پلیس مختار دستگیر شد. او را نزد مختار آوردند تا تقاص پس دهد، درست مانند همان کاری که با سیدالشهدا(ع) کرد.

به گزارش مشرق، پنج سال پس از واقعه جانسوز کربلا و در چهاردهم ربیع‌الثانی سال ۶۶ هجری قیام مختار آغاز شد و طی آن حدود ۳۰۰۰ نفر از کسانی که در شکل‌گیری فاجعه خونین کربلا دست داشتند، به سزای اعمال خود رسیدند.

«شمر بن ذی‌الجوشن» یکی از این جانیان بود که در رأس فهرست سیاه مختار قرار داشت.

* شمر که بود و چه کرد؟

شمر از سران و شجاعان مردم کوفه بود و در جنگ صفین از افراد تحت فرمان امیرمؤمنان(ع) به شمار می رفت و علیه معاویه بود اما همانند بسیاری از کوفیان، در راه خود استوار نماند و بعدها به خاطر روح نفاقی که در او بود، به جرگه دشمنان درآمد و از حامیان سرسخت حکومت اموی شد. او از کسانی بود که برخلاف عمر سعد، ابن‌زیاد را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق کرد. به همین دلیل با حکم ابن‌‌زیاد، در رأس گروهی مسلح وارد کربلا شد و مأمور بود اگر عمر سعد با امام حسین(ع) نجنگید، او را عزل کند و خود فرماندهی کل نیروها را به عهده بگیرد.

شمر در فاجعه کربلا فرماندهی سپاه چپ لشکر کفر را بر عهده داشت. او روز عاشورا هنگامی که امام حسین(ع)‌ به شدت مجروح شد و دیگر توان حمله نداشت، از فرصت سوءاستفاده کرد و با ۱۲ ‌نفر از اوباشان لشکر به طرف خیمه‌گاه امام حسین(ع) حمله‌ور شد و امام خطاب به آنان، این جمله معروف را فرمود: که «اگر دین ندارید و از قیامت نمی‌ترسید (لااقل) آزادمرد باشید»! چرا به طرف زن و بچه‌هایم حمله می‌کنید.

و بزرگترین جنایتش این بود - که طبق برخی مقاتل - در آخرین لحظات عمر امام حسین(ع)، سر امام را از بدن ایشان جدا کرد. (مطالعه بیشتر)

* شمر به دستور مختار تحت تعقیب قرار گرفت

پس از قیام مختار، شمر یکی از فرماندهان شورشیان کوفه بود که پس از شکست از افراد مختار متواری شد. او توانست از معرکه کوفه، جان سالمی به در برد و از شهر خارج شود.

مختار غلام زیرکی به نام «زِربی» داشت که ایرانی‌الاصل و از هواداران اهل‌بیت(ع) بود. مختار غلام خود را همراه گروهی که حدود ۱۰ نفر می‌شدند، مأمور پیدا کردن شمر کرد.

مسلم بن عبدالله ضبابی می‌گوید: من نیز جزو فراریان، همراه شمر از کوفه متواری شدم و زربی همچنان به دنبال ما بود تا از کوفه خارج شدیم و اسب‌های ما لاغر و ناتوان بودند، ولی اسب زربی چابک و زیرک بود. بالاخره خود را به ما رساند، هنگامی که او نزدیک ما شد، شمر به ما گفت: شما از من دور شوید، شاید منظور این غلام کسی جز من نباشد.

ما اسب‌هایمان را تاختیم و دور شدیم و زربی به قصد جان شمر به سوی او تاخت، شمر با تاکتیکی خاص او را به دنبال خود کشاند تا او از یارانش جدا شد. شمر، هنگامی که زربی را تنها یافت به او حمله برد و ضربتی محکم بر پشتش وارد کرد که پشتش شکست و کشته شد و به این ترتیب، شمر از مهلکه جان سالم به در برد. خبر ناکام ماندن مأموریت، زربی به مختار رسید. مختار با ناراحتی گفت: بیچاره زربی! اگر با من مشورت کرده بود، به او توصیه می‌کردم که تنها به دنبال «ابو السالغه» (مقصودش شمر بود) نرود.

مسلم ضبابی گوید: ما و شمر توانستیم، خودمان را به محلی به نام «ساتیدما» برسانیم و بعد از کمی استراحت، رفتیم تا به نزدیک دهکده‌ای به نام «کلتانیه» رسیدیم، کنار ساحل رودخانه‌ای که نزدیک تپه‌ای بود، پیاده شدیم، شمر فردی از اهالی همان روستا را گرفت و با تهدید گفت: نامه‌ای دارم و باید آن را به سرعت به بصره نزد مصعب‌بن زبیر ببری.

گویا آن روستایی قبول نمی‌کرد، شمر او را کتک زد و او هم از ترس جانش، این مأموریت را پذیرفت و نامه را گرفت و برای مقدمات سفر، به همان دهکده رفت و این دهکده چند خانه بیشتر نداشت و بعد معلوم شد که ابوعمره (رییس پلیس مختار) با گروهی مسلح در آنجا مستقر شده‌اند و در آن محل پاسگاهی جهت کنترل راه کوفه به بصره قرار داده‌اند، مخصوصاً به خاطر اینکه فراریان کوفی از این راه خود را به بصره می‌رسانند و تحت حمایت مصعب‌بن زبیر که استاندار عبدالله زبیر در آنجا بود، قرار می‌گرفتند.

آن روستایی در بین راه به یک هم روستایی خود برخورد کرد و ماجرای کتک خوردن خود از دست شمر را برای وی تعریف کرد، در همان حال که این دو روستایی با هم صحبت می‌کردند، یکی از افراد گروه مختار، از صحبت آنان متوجه شد که این روستایی، حامل نامه‌ای از شمر برای مصعب بن زبیر است و قصد بصره را دارد، این مأمور باهوش، آدرس دقیق محل ملاقات شمر و آن روستایی را از او تحقیق کرد و معلوم شد از آن‌جا تا محلی که شمر در آن‌جا بود حدود ۳ فرسخ (کمتر از ۲۰ کیلومتر) راه است.
ابوعمره پس از اطلاع از موضوع بلافاصله با گروه مسلح خود به سوی محل استقرار و اختفای شمر حرکت کرد.

شیخ طوسی در کتاب «امالی» خود درباره اعدام شمر توسط مختار چنین نوشته است: «... ابوعمره با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد، او را نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سر شمر را با پای خود لگدکوب کرد.

 

منبع: کتاب «ماهیت قیام مختار بن ابی عبید ثقفی» به قلم حجت‌الاسلام ابوفاضل رضوی اردکانی

منبع: فارس