عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: یک سال و نیم است که یمن بمباران می‌شود اما کسی نگران امنیت جهان و حقوق بشر نیست. آنهایی که ادعای مبارزه با تررویسم داشتند دقیقاً همان زمانی که جنگ به ضرر تروریست‌ها پیش می‌رود ناگهان در لوزان می‌گویند نگران مردم حلب هستیم!

 به گزارش مشرق، پایگاه اطلاع‌رسانی سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام مشروح سخنان وی در دانشگاه سمنان را منتشر کرد که در ادامه می‌آید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

خدا را شکر می‌کنم که این توفیق حاصل شد تا بتوانم در این شهر عزیز و در جمع شما اساتید و دانشجویان محترم دانشگاه سمنان حضور پیدا کنم و فرصت مباحثه با شما عزیزان را داشته باشم.

در ایام محرم که عطرآگین است به یاد و نام سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، خوب است بحثی را انتخاب کنیم که با این ایام نیز تناسب داشته باشد.

بدون «حقیقت» آزادی می تواند به ضد خودش تبدیل شود

بحث آزادی و انسان به گونه‌ای هم‌زاد یکدیگرند چرا که تاریخ بشر مملو است از دغدغه ی آزادی. آنچه در اینجا اهمیت پیدا می‌کند این است که چه چیزی می‌تواند آزادی را محقق، عادلانه و متعالی کند و نهایتاً به آن جهت دهد و آن را حفظ کند؟

اگر یک مفهومی باشد که بتواند این نتایج را برای آزادی داشته باشد تنها یک چیز است آنهم «حقیقت» است. یعنی بدون حقیقت، آزادی معنا پیدا نمی‌کند. اگر از حقیقت یک تعریف و درک روشن موجود نباشد، آن گاه هر رفتار و گفتاری می‌تواند به اسم آزادی در جهت محدود کردن و یا از بین بردن آزادی مورد استفاده قرار گیرد. این موضوع، هم در تاریخ اندیشه و هم در تاریخ بشری قابل مشاهده است. یعنی کسانی را می‌بینید که برای آزادی کتاب هم نوشته‌اند اما رفتارشان متضاد با آنچه می‌گفتند بوده است.

اما ما به عنوان کسانی که نگاه متفاوتی از سایرین داریم با مبنای دیگری به مسائل می‌‌پردازیم. بر اساس این مبنا، رسالت بزرگ پیامبران الهی عبارت بوده است از: "وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلالَ اَلَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ[1]" یعنی وظیفه آنها این بوده است که فشارها و زنجیرهای بسته شده بر دست و پای انسان‌ها را بر مبنای حقیقت و تعریف روشن از آن باز کنند "یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ[2]" چرا؟ به این دلیل که "لِیُحِقّ الْحَقّ وَیُبْطِل الْبَاطِل[3]" حق و باطل مشخص شود.

اگر در برابر مناسبات ظالمانه  فریاد نزنیم، هرچه سرمان بیاید حق مان است!

 از اینجاست که اگر امام حسین علیه‌السلام را سرور آزادگان جهان می‌نامیم بدین منظور است که ایشان مظهر این کلمه خداوند هستند که "لِیُحِقّ الْحَقّ وَیُبْطِل الْبَاطِل". یعنی تلاش‌شان در جهت تمیز دادن حق و باطل است. در واقع ایشان باطل را برنمی‌تابد یعنی همان چیزی که خلاف حقیقت باشد.

تعابیری که این ایام از اباعبدالله‌ الحسین علیه السلام زیاد شنیده‌ می‌شود و مربوط به روزهای آخر عمر مبارکشان است نشان از همین دغدغه است. به عنوان مثال می‌فرمایند: "أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی  عَنْهُ" آیا نمی‌بینید که مبنای عمل، حق و حقیقت نمی‌باشد؟ بر مبنای همین است که آن حرکت بزرگ را انجام می‌دهند. بر مبنای همین نگاه آزادی‌خواهانه و حق‌جویانه‌ست که می‌فرماید: "فَإِنِّی لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً" اگر قرار به چنین زندگی باشد آن را نخواهم پذیرفت.

بر همین اساس ایشان آن قاعده کلی را برای ما مطرح می‌فرمایند: " مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ" یعنی اگر کسی مناسبات ظالمانه‌ای را ببیند و فریاد نزند به تعبیر عامیانه هر چه بر سرش بیاید سزای اوست! چرا که خداوند چیز دیگری از ما می‌خواهند یعنی " یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ ".

 اگر بخواهیم به سخن اباعبدالله علیه السلام عمل کنیم باید ابتدا به مناسبات حاکم بر جهان بنگریم و اگر به تعبیر ایشان این مناسبات ستمگرانه وجود داشته باشد و در مقابل آن فریاد نزنیم هر چه بر سرمان بیاید حق‌مان است!

این تحلیل ما نیست بلکه عین اظهارات رسمی این قدرت‌هاست. در مقدمه سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال 2015 که توسط رئیس جمهور فعلی آمریکا امضا و نهایتاً منتشر شده است تصریح شده که رهبری فعلی ما بر جهان باید در قرن بعدی نیز حفظ شود! حال سوال این است که چه کسی و در کجا چنین حقی را به آنها داده است؟ در ادامه بیان می شود که باید این فاصله معناداری که بین ما و سایر کشورها وجود دارد حفظ شود ولو با استفاده از سلاح هسته‌ای و اگر لازم شد دیگر منتظر موافقت همان ساختار شورای امنیتی که خودمان آن را ساخته‌ایم نیز نخواهیم شد. تمامی این مطالب در سند مذکور آمده است.

درسی که اباعبدالله علیه السلام به ما می‌دهد همین است که اگر چنین مناسباتی دیده شد و سکوت شد در برابر هر بلایی که بر سرمان بیاید حق هیچ گله‌ای وجود نخواهد داشت. اما ویژگی دیگر این مناسبات این است که در ادعاهای‌شان از «تزویر» غافل نیستند. همان کسانی که در سلاح هسته‌ای نه تنها متهم بلکه مجرم‌اند مدعی خلع سلاح هسته‌ای هم می شوند! همان کسانی که ادعای حقوق بشر دارند بدترین رفتارهای ضد حقوق بشری را دارند. همان‌ها که ادعای دموکراسی دارند از بدترین حکومت‌های استبدادی منطقه به عنوان متحد و شریک خودشان یاد می‌کنند.

کسی نگران مردم یمن نیست ولی برای تروریست های حلب اجلاس لوزان برگزار می کنند!

برای رسیدن به این گزاره‌ها کافی است اخبار همین چند روز گذشته را مشاهده کنید. یک سال و نیم است که یمن بمباران می‌شود اما کسی نگران امنیت جهان و حقوق بشر نیست. شورای امنیت قطع‌نامه صادر می‌کند اما در حمایت از کسانی که مردم را می‌کشند! آنهایی که ادعای مبارزه با تررویسم داشتند دقیقاً همان زمانی که جنگ به ضرر تروریست‌ها پیش می‌رود ناگهان در لوزان می‌گویند نگران مردم حلب هستیم!

اگر از همه شما بپرسیم که در 11 سپتامبر چه اتفاقی افتاد کمتر کسی است که اطلاع نداشته باشد اما اگر بپرسیم چند سال قبل از آن در کشوری ظرف سه ماه 1میلیون انسان کشته شده است تقریباً کسی نیست که بداند اسم آن کشور چیست؟  یعنی کشور روآندا در قاره افریقا.

همان زمان وقتی از نخست وزیر انگلیس پرسیده می‌شود: "در این زمان که 1میلیون انسان کشته شده‌اند واکنش شما چه می‌باشد؟" می‌گوید کوتاهی شده است و اگر بار دیگر قرار بر تکرار چنین حادثه‌ای شد سعی می‌کنیم که جلوگیری کنیم! در صورتی که برای 4هزار نفر کشته 11 سپتامبر چند جنگ به راه می‌اندازند و گمان می‌کنند که با همین روش می‌توانند پیش بروند و به اهداف‌شان نیز برسند. این همان سلطان جائر است که اباعبدالله علیه السلام در مورد آن هشدار می‌دهد.

 عده‌ای می‌گویند در مناسبات بین‌الملل باید واقع‌بین بود و حرف درستی هم به زبان می‌آورند اما بخشی از واقعیت‌ها نیز همین است و باید پرسید چرا به این واقعیت‌ها نگاه نمی‌کنند که ملتی در مقابل تمام تلاش دشمنان می‌ایستد و موفق هم می‌شود و در جنگ اراده‌ها این اراده ی ملت ماست که چیره می‌شود؟ اگر او می‌گوید که "مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً" ملتی که واقع‌بین است زور و قدرت بیشتری دارد زیرا کلام خداوند را باور دارد که می‌فرماید: "أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً[4]" آیا نمی‌بینند که قدرت بزرگ‌تری هم هست و این نگرش معنی درست واقع‌بینی است.

انقلاب اسلامی ایران تعاریف جدیدی برای «انقلاب»، «اسلام» و «ایران» مطرح کرد

بخشی از ترساندن، همان بحث‌های سخت‌افزاری و جنگ افزاری است اما آن تلاشی که امروز طرف مقابل دارد این است که او در مقابله و مواجهه با پدیده انقلاب اسلامی ایران سه حرکت کلان را دنبال می کند. او می‌فهمد که وقتی صحبت از انقلاب اسلامی می‌کنیم تعاریف تازه‌ای از اسلام، انقلاب و همچنین ایران در دنیای معاصر مطرح شده است. ایرانی که تا دیروز وقتی می‌خواستند به او خیلی احترام بگذارند او را «ژاندارم آمریکا در خلیج فارس» لقب می‌دادند! اما امروز تبدیل به قدرتی تاثیر‌گذار شده است تا حدی که رئیس جمهور آمریکا در نامه‌ای که سال 88 خطاب به رهبر معظم انقلاب می‌نویسد اعتراف می‌کند که بدون ایران بسیاری از مشکلات حل نمی‌شود!

 این همان تعریف جدیدی است که با انقلاب اسلامی از ایران به عنوان  کشوری پیشرو، ممتاز و دارای حرف‌های تازه برای منطقه، جهان و حتی تاریخ ایجاد شده است. برای مفهوم انقلاب نیز همین اتفاق می‌افتد و اگر به انقلاب‌های رخ داده در دنیا نگاه کنید یا وجهه لیبرالیستی داشته‌اند یا کمونیستی. یا در قالب شورش‌های مسلحانه بوده‌اند یا در حرکت‌های حزبیِ تعریف شده اند اما در اینجا یک قالب مردمی است که شکل دهنده ی چنین حرکتی است و از همه مهم‌تر اندیشه ی اسلام است با انقلاب اسلامی ایران احیا شد و از  تحجر، التقاط و استحاله دور شد.

لذا سه حرکت است که با تمام قوت از سمت طرف مقابل پی گرفته می‌شود؛ آنها می‌بینند که در سطح جهانی اندیشه‌ای شکل گرفته  و آن هم بر مبنای حقیقتی که از آن تعریفی برای خود دارد و بر مبنای آن مدل‌سازی می‌کند و بر خلاف آنچه در پنج قرن اخیر که تمدنی شکل گرفت تا بگوید حقیقتی وجود ندارد و حقیقت امری نسبی است امروز در مقابل خود اندیشه‌ای بر مبنای اسلام ناب می‌بیند لذا اقدام به «اسلام‌هراسی» می‌کند تا در سطح جهانی همگان را از اسلام که شالوده این رقیب تمدنی جدی است بترساند.

این موضوع  در اسناد و صحبت‌های آنها نیز این موضوع به وضوح مشاهده می‌شود. سال 2001 یا 2002 آقای ریچارد هس که الان رئیس شواری روابط خارجی آمریکاست و در آن زمان رئیس بخش دیگری از وزارت خارجة آمریکا بود مقاله‌ای می‌نویسد و در آن بیان می‌کند که چاره‌ای نداریم جز اینکه چهره‌ای از اسلام ارائه کنیم تا همگان از آن بترسند! لذا می‌بینید که طالبان و القاعده ساخته می‌شود و سپس داعش و.... آن هم با چهره‌های گوناگون.

 در واقع هدف این است که چهره‌ای ارائه شود تا وجهه ی رقیب تمدنی جدی آنها مخدوش شود. اینکه می‌بینید ناگهان حرکاتی در فرانسه و دیگر نقاط دنیا رخ می‌دهد به همین منظور است که در ذهن مخاطبان خود این ترس از اسلام را نهادینه کنند. اما ناگهان می‌بینید وقتی حلقه محاصره بر همان تروریست‌هایی که خود غربی‌ها نیز آنها را بد می‌دانند تنگ می‌شود، دستور تشکیل اجلاس می‌دهند تا مانع از این اتفاق بشوند لذا فضا سازی می‌کنند و همه را در لوزان و بعد هم در لندن جمع می‌کنند تا جلوی آن اتفاق را در حلب بگیرند در حالی که بیش از یک سال و نیم است که در یمن به اذعان همه، این مردم بی‌گناه هستند که کشته می‌شوند اما صدایی از آنها در نمی‌آید.

در واقع چنین رفتاری بدان دلیل است که بر روی آن جریان سرمایه‌گذاری کرده‌اند تا به اهداف بزرگ‌شان برسند؛ یعنی مقابله با همان اندیشه‌ای که می‌گوید باید در مقابل سلطان جائر ایستاد آنهم با تمسک به اسلام‌های بدلی. همان چیزی که حضرت امام (ره) هوشمندانه مشاهده کرد و در یک سال آخر عمر شریف‌شان مرتب بر اسلام آمریکایی و نقطه مقابل آن یعنی اسلام ناب تاکید می‌کرد. چرا که می‌دانست عده‌ای از ترس اسلام ناب به اسلام‌های بدلی رو خواهند آورد تا چهره آن را در سطح جهانی مخدوش کنند و نور اسلام ناب به کسانی که دنبال حقیقت هستند نرسد که امروز نامه‌های مقام معظم رهبری به جوانان غرب نیز به منظور مقابله با چنین حرکتی است.

 ایران هراسی در سطح منطقه:

حرکت دومی که دنبال می‌کنند و بیشتر در منطقه به چشم می‌آید «ایران هراسی» است لذا می‌بینید برای بسیاری از دولت‌های منطقه و مردم‌شان مفهومی تحت عنوان خطر ایران را مطرح می‌کنند. کشوری را که در تاریخ 200 سال اخیر آن هیچ سابقه‌ای از تعرض دیده نمی‌شود به عنوان خطر منطقه‌ای معرفی می‌کنند. یک روز به بهانه ی شیعه و سنی و روز دیگر به بهانه عرب و عجم. این همان خطری است که امروز در منطقه مشاهده می‌شود و عروسک سعودی مصداق بارزی از چنین حرکتی است که یک روز طرفدار فلان کشور می‌شود و روز بعد رفتار دیگری دارد و از این دست حرکت‌ها برای این است که با سخت‌افزار امکان مقابله با پدیده انقلاب اسلامی را ندارند.

 انقلاب هراسی در داخل:

 از طرفی مشاهده می‌‌کنند اعتماد و قدرتی که در ایران است ناشی از یک نیروی درونی است پس به این نتیجه می‌رسند که باید به گونه‌ای این قدرت را از ملت ما بگیرند لذا در ادامه اسلام هراسیِ جهانی و ایران هراسیِ منطقه‌ای، به دنبال «انقلاب هراسی» داخلی به معنای ترساندن از تفکر و رویکرد انقلابی هستند.

بدین منظور اقدام به پوشاندن، تحقیر و وارونه نشان دادن دستاوردها و موفقیت‌های انقلاب می‌کنند و یا به بزرگ‌نمایی هزینه‌ها می‌پردازند و مثلاً می‌شنوید که عده‌ای می‌گویند قرار بوده یا هست که جنگ شود!

 از جمله شیوه‌های دیگری که دشمن در این راستا از آن بهره می‌گیرد نشان دادن تهدیدهای موهوم و معرفی کردن آنها به عنوان نتایج انقلابی بودن است. زمانی که معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه بودم هر مقام اروپایی که می‌آمد و با ما ملاقات می‌کرد می‌گفت: "از وقتی که به ایران آمدم دید من به کلی فرق کرده است ". در دنیایی که آن را دهکده جهانی معرفی می‌کنند چهره‌ای را از ایران نشان داده‌اند که مقامات خودشان می‌گفتند فکر می‌کردیم وقتی وارد تهران می‌شویم قرار است وارد یک شهر عجیب و غریب ‌شویم.

 یکی از همتایان اروپایی که با او در موضوع خاصی بحث مفصلی داشتیم می‌گفت: "وقتی وارد تهران شدم به جاهای مختلف آن سر زدم و فکر نمی‌کردم شاهد چنین پیشرفتی باشم" هنگامی که بحث‌مان به موضوع حقوق بشر رسید به او گفتم این موضوع هم مانند همان مسئله‌ است که خودت گفتی و در واقع تصویر غلطی به تو داده‌اند که تا واقعیت را نبینی موضوع برایت روشن نمی‌شود!"

 حال می‌خواهند همان تصویر و تفکر غلطی را که به مدد امپراطوری رسانه‌ای‌شان برای جهان به نمایش گذاشته‌اند به داخل کشور پمپاژ کنند تا مردمی را که این‌گونه به پای کار آمده‌اند به گمان باطل خودشان دچار تردید کنند.

در آمریکا مشاهده می‌کنیم که با تعویض دولت‌ها خط مشی کلی آنها که همان خوی استکباری است حفظ می‌شود. اما در جمهوری اسلامی ایران یک حرکت زیگزاگ گونه‌ای در تعویض دولت‌ها رخ می‌دهد. یعنی فارغ از اینکه عملکرد کدام دولت‌ها مناسب است هر دولتی که بر سرکار می‌آید راه رفته دولتی قبلی را برمی‌گردد. این دست رفتارها را در مسیر پیشرفت جمهوری اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا آنها را نشانی از شروع دو‌قطبی‌ها در جامعه می‌دانید؟

سوال دوم مربوط به بحث برجام و تحریم‌هاست. آقای جان کری می‌گوید که ما تکالیف خود را انجام داده‌ایم. از طرفی از مسئولین کشور می‌شنویم که تحریم‌ها از روی کاغذ برداشته شده است. حال آیا آقای کری راست می‌گوید و ما چیزی را امضا کرده‌ایم که فقط تا همین حد تحریم‌ها را برطرف می‌کند و یا واقعیت این است که آمریکا بدعهدی می‌کند و به تمام تعهداتش عمل نمی‌کند؟

جلیلی:  با تشکر از دو سوال خوبی که مطرح شد. به عنوان یک شاهد عینی می‌توانم شهادت بدهم که در آن 6 سالی که مسئول گفتگوها بودم با اینکه در تمام طرف‌های مقابل ما در طول مذاکرات دولت‌ها عوض شدند و احزاب مخالف به قدرت رسیدند اما ذره‌ای رفتار طرف‌های مقابل عوض نشد!

به عنوان مثل وقتی بوش رفت اوباما به قدرت رسید و یا در فرانسه بعد از سارکوزی، اولاند بود که از حزب مقابل به پیروزی رسید و همچنین در انگلیس بعد از حزب کارگر، محافظه‌کاران به قدرت رسیدند و حتی با تمام ادعاهای تکثر‌گرایی که در غرب وجود دارد مشاهده می‌کنید که در آمریکا 200 سال است که فقط دو حزب حکومت می‌کنند و در این روزها هم می‌بینید که اختلاف‌شان بر سر این است که فلانی مشکل اخلاقی را دارد یاخیر؟!

 در آمریکا وقتی بوش بر سر قدرت بود جریان نومحافظه‌کاران که اصطلاحاً تندرو هم شناخته می‌شوند مسئولیت امور را به عهده داشتند اما وقتی اوباما با شعار تغییر که بیشتر متوجه سیاست خارجی آمریکا بود بر سرکار آمد به اندازه ی یک اپسیلون، رفتار آمریکا در گفتگوها تغییر نکرد و حتی اشخاص حاضر در تیم مذاکره‌کننده نیز عوض نشدند.

مثلا برنز و شرمن از قبل در مذاکرات بودند و آن وقتی که برنز «ارتقای مقام» پیدا کرد نفر بعدی وارد گفتگوها شد. حقیقت این است که در هر نوع از سیاست‌های خارجی موجود در دنیا اصولی وجود دارد که به آن می‌گویند اصول سیاست خارجی و برخی مسائل نیز به عنوان اهداف سیاست خارجی شناخته می‌شوند که بر اساس تفکر و اندیشه‌ای شکل می‌گیرد که از آن با عنوان پارادایم سیاست خارجی یک کشور یاد می‌شود.

حتی یک کشور در دنیای مدرن امروز از سیاست خارجی اش «ایدئولوژی زدایی» نکرده است

گاهی در کشور حرف‌هایی شنیده می‌شود که غربی‌ها هم آن را مطرح نمی‌کنند مثلاً بحث ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی را مطرح می‌کنند. ممکن است کسی بگوید فلان ایدئولوژی را قبول ندارم که اشکالی هم ندارد اما آیا کشوری هست که به طور کلی در سیاست خارجی خود ایدئولوژی و اندیشه‌ای نداشته باشد؟

به سایت وزارت خارجه آمریکا که نگاه کنید خواهید دید که در اولین جمله نوشته که ما آمده‌ایم تا اندیشه را با عمل بیامیزیم. یا در جای دیگری عده‌ای می‌گویند باید از سیاست خارجی آرمان‌زادیی کرد! اتفاقا اخیراً سند استراتژی امنیت انگلیس هم چاپ شده و صریحا در آن  می‌گویند آرمان‌های ما این است و باید به وقوع هم بپیوندد.

یا بعضی می‌گویند سیاست خارجی محل بحث از اصول نیست بلکه باید به واقعیت‌ها نگاه کرد. یک کشور را در دنیای مدرن امروز پیدا کنید که چنین عمل کند! در همین صحنه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دو سند از هر دو رقیب اصلی چاپ شده است و صریحاً به تمامی موارد بالا اشاره می‌کنند و بحث از اصول سیاست خارجی می‌کنند و در همین نقطه است که تعارض در اصول پیش می‌آید.

امنیت اسراییل جزو اصول سیاست خارجی امریکا و عدم مشروعیت اسراییل جزو اصول سیاست خارجی ماست

 اینکه می‌گوییم نمی‌توانیم با آمریکا ارتباط داشته باشیم یک شعار نیست بلکه یک منطق دقیقی است بر مبنای اصول تعریف شده ی سیاست خارجی هر دو طرف. یک اصل انکارناپذیر آنها تعهد به امنیت اسرائیل است و در مقابل نامشروع بودن رژیم صهیونیستی یک اصل در سیاست خارجی ماست. لذا قطعاً این دو با هم تعارض پیدا خواهند کرد.

 از این رو اگر تاکتیک جدیدی را استفاده می‌کنند بر اساس همین چارچوب است. در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا به راحتی بیان می‌کنند که چه چیزهایی اصول و آرمان ماست. موضوعاتی مثل هسته‌ای و به تبع آن برجام و امثال آن در این چارچوب قابل فهم است.

بارها در گفتگوها به طرف مقابل گفته بودم که می‌توان کسی را که خواب است بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب می‌زند حتی اگر داد هم بزنیم بیدار نمی‌شود. نباید گفت که آنها یک سری سوال دارند که اگر با لبخند و ادبیات بهتری پاسخ آنها را بدهیم مشکل حل می‌شود. مگر در 28 مرداد ادبیات تندی در این مملکت حاکم بود که آن کودتا اتفاق افتاد یا قبل از آن که در 1907 نشستند و کشور ما را تقسیم کردند کسی ادبیات تندی به کار می‌برد؟

نباید به بهانه ی «بهانه زدایی» سرمایه های ملی کشور تضعیف شود/ اصل تهدیدزدایی است نه تنش زدایی

 واقعیت آن است که این ماهیت قدرت‌های استکباری است و نباید هیچ‌گاه به بهانه ی «بهانه‌زدایی» سرمایه‌های ملی‌مان تضعیف شود. قبلاً هم گفته بودم که آنچه در دفاع از منافع یک کشور مهم است تهدیدزدایی است نه تنش‌زدایی. اگر طرف مقابل احساس کرد که تنش برای شما مهم است همین را به اهرمی برای فشار به شما تبدیل می‌کند و هرچند یکبار تنشی درست می‌کند به شما می‌گوید عقب‌نشینی کن تا تنش برطرف شود! اصل باید بر تهدیدزدایی باشد نه تنش‌زدایی. در موضوع هسته‌ای که خودشان زرادخانه ی هسته‌ای دارند آیا امنیت جهانی تهدید نمی‌شود؟ و یا در همین همسایگی ما با کشورهایی که سلاح هسته‌ای دارند چرا اعلام اتحاد می‌کنند و بهترین روابط را نیز با هم دارند؟ پس معلوم می‌شود که این حرف‌ها بهانه است که مثلاً می‌گویند آن چند سانتریفیوژی که برای مقاصد صلح آمیز کار می‌کند نباید کار کند.

فرجام «بهانه زدایی» متضرر شدن اقتصاد و پیشرفت کشور است

باید بهانه ی دشمن را شناخت زیرا بهانه های دشمن تمام شدنی نیست و نتیجه سیاست «بهانه‌زدایی» فرسایش منابع قدرت است که موجب تمام شدن بهانه‌ها نیز نخواهد شد و آن گاه که دست‌مان خالی شد دیگر طرف مقابل به بهانه هم نیاز نخواهد داشت و هر آنچه بخواهد انجام می‌دهد و نباید این‌گونه فکر کرد که تنها در حوزه  هسته‌ای دچار فرسایش خواهیم شد بلکه در پیشرفت و اقتصاد نیز متضرر خواهیم شد.

اما آنچه در موضوع  برجام به آن انتقادهایی داشتم همان‌طور که می‌دانید مربوط به روزنه‌هایی بود که حضرت آقا هم در مورد آن تذکر دادند و فرمودند باید برطرف شود که بحث دیگری است اما نکته‌ی دیگر این است که علاوه بر همان روزنه‌ها، حتی مسائلی را که طرف مقابل خودش پذیرفته بود هم نقض شده و اینجاست که می‌توان نتیجه اعتماد را نیز ببینیم.

ایران تعهداتش در برجام را در عمل انجام داد ولی امریکا هنوز بخشنامه های روی کاغذ را هم ننوشته است!

 امروز 27 مهر سالگرد پذیرش برجام است. صرف نظر از همان انتقاداتی که بنده و امثال من به برجام داشتیم قرار بود که طبق این قرارداد ظرف 3 ماه اقداماتی را انجام دهیم که همگی در همین مدت صورت پذیرفت که این مثلاً شامل بتن‌ریزی در راکتور اراک بود که برای آن 10-15 سال زحمت کشیده شده بود و با بتن ریزی از حیز انتفاع ساقط شد. یا 10هزار کیلوگرم از موادی را که نزدیک ده سال طول کشید تا به دست آوردیم را از کشور خارج کردیم و تنها 300 کیلوگرم از آن را نگه داشتیم.  همچنین متعهد شدیم که سانتریفیوژهایی را که با آن همه زحمت و با اتکا به نیروهای جوان داخلی  به دست آمده بود از 19هزار به 5هزار تقلیل دهیم که به گفتة تمام طرف‌های مقابل، ایران به تمامی تعهداتش عمل نمود و در همین مدت طرف مقابل نیز می‌بایست به تعهداتی عمل می‌کرد، آن هم در حد نوشتن چند بخش‌نامه نه چیزی بیش از این.

 مثلاً خزانه‌داری آمریکا متعهد بود که در 27 دی نامه‌ای بنویسد به بوئینگ که فروش هواپیما و قطعات آن به ایران بلامانع است و این جزیی از تعهدات برجام بود نه آن روزنه‌هایی که در مورد آن بحث شده بود و تا الان که نزدیک به 9 ماه از آن روز می‌گذرد هنوز این کار را نکرده‌اند.

نمونه هایی از تحریم ها و موانع جدید امریکا بعد از برجام

 طبق برجام قرار بود که مانع فعالیت اقتصادی ایران نشوند اما در حالی که هنوز 26 دی فرا نرسیده بود نه تنها موانع برطرف نشد بلکه قانونی جدید در آمریکا تصویب شد و اوباما هم بدون هیچ‌گونه تهدید به وتو، آن را امضا کرد که هرکس نه تنها در آینده بلکه حتی اگر در گذشته هم به ایران سفر کرده است و تا کنون برای سفر به آمریکا نیازمند روادید نبوده است از این پس برای سفر به ایالات متحده می‌بایست اقدام به اخذ روادید کند.

یا آنچه در بحث بانک‌ها و چرخه دلار پیش آمد همگی نشان دهنده صحت داستان بی‌اعتمادی به آمریکاست و اینکه عده‌ای می‌گویند ما متوهم هستیم و حرف‌های‌مان دشمن تراشی می‌کند و دنیا محل بده بستان است، باید بیایند و پاسخ بدهند که معنای چنین رفتارهایی چیست و چگونه می‌شود آنها را توجیه کرد؟ آیا حتماً باید خسارتی پرداخت شود تا متوجه خصومت دشمنان شویم؟ حضرت امام جمله  بسیار ارزشمندی دارند که در پایان جنگ و چند ماه قبل از رحلت‌شان در منشور روحانیت آن را فرمودند. همان زمان که عده‌ای در مورد خوب و بد بودن جنگ و نتایج آن حرف‌هایی می‌زدند ایشان در آنجا به دستاوردهای جنگ می‌پردازند و می‌فرمایند ما در جنگ دوستان و دشمنان خود را شناختیم. یعنی ملت یک هزینه سنگین داد تا دشمن خود را بشناسد، حال آیا درست است که عده‌ای بگویند: "دشمن یک توهم است" و مجبور شویم دوباره هزینه کنیم تا این دشمن را بشناسیم؟ چه کسی صحبت از تحریم فلج‌کننده علیه ما می‌کرد؟ همان کسی که پیام نوروزی می‌داد و قبل‌ از آن بدترین سلاح‌ها را در اختیار صدام قرار ‌داد. در عرصه ی سیاست خارجه همان‌طور که دوستان می‌گویند باید واقع‌بین بود اما واقعیت همین  است و نباید سیاست خارجه را با یک عرصة رمانتیک اشتباه گرفت که مثلاً با لبخند می‌شود چیزی را حل کرد. امروز که در نزدیکی سالگرد برجام هستیم هنوز برخی رسانه‌ها می‌خواهند بدعهدی دشمن را بزک کنند.

- سوال: شما و سایر بزرگان کشور مانند رهبری اطلاع داشتید که برجام راه درستی نیست اما چرا مخالفت جدی و سرسختانه‌ای با آن صورت نگرفت؟ و سوال بعد اینکه بالاخره ما نمی دانیم در فعالیت های هسته ای ما انحرافی وجود داشته است یا نه؟ چون هر طرف یک حرف می زند.

جلیلی: یکی از چیزهای غیرمنطقی که طرف مقابل درگفتگوها مطرح می‌کرد این بود که می‌گفتند شما بیاید و عدم انحراف خود را اثبات کنید! حرف ما این بود که وقتی شما مدعی هستید باید خودتان آن را اثبات کنید و این در حالی است که هر دو مدیر کلِ قبلی و فعلی آژانس انرژی اتمی بارها اعلام کردند که ایران هیچ انحرافی از فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای نداشته است و با این وجود می‌گفتند که ما به نیت شما مشکوکیم و در همین جهت سوالاتی مطرح می‌کردند!

 به عنوان مثال آقای سولانا از من می‌پرسید که چرا تا این حد می‌خواهید سانتریفیوژ و سوخت تولید کنید در حالی که هنوز نیروگاه ندارید، بنده هم در جواب گفتم که ما نمی‌توانیم برویم ماشین بخریم و بعد دنبال بنزین برای آن باشیم! لذا نمی‌خواهیم آنگاه که نیروگاه ساخته شد تازه به دنبال سوخت بگردیم و طرف مقابل هم بگوید که این سوخت را به شما نمی‌دهم. حال شما چه جوابی برای این مشکل ما خواهید داشت؟

اتفاقا در حین گفتگوها بودیم که به مشکل سوخت 20% بر خوردیم و به آنها گفتیم چرا با اینکه می‌دانید نیاز ما به این سوخت کاملاً انسانی و برای درمان 850هزار بیماری است که در راکتور تهران به آن نیاز دارند آن را به ما نمی‌دهید؟ در واقع احساس می‌کردند که اهرم فشاری به دست آورده‌اند تا خواسته‌هایشان را تحمیل کنند و ما نیز به آنها گفتیم به خاطر چنین رفتاری است که اقدام به تولید سوخت و ساخت سانتریفیوژ بیشتر می‌کنیم.

ولی فقیه دنبال ارتقای سطح فکری جامعه است نه تحمیل

دقیقا تفاوت نقش رهبری دینی یعنی ولی فقیه با سایر رهبران دنیا در این است که او می‌خواهد جامعه را ارتقا دهد نه اینکه با زور چیزی را تحمیل کند. در قضیة فتنه هم قبلا عرض کردم که بین مدیریت بحران و فتنه فرق وجود دارد. در کشورهای دیگر می‌گویند هر چیزی که از حالت تعادل خارج شد بحران است و با هر ابزار و امکانی که می‌توان باید آن را به حالت قبل بازگرداند اما در نگاه دینی این‌گونه نیست بلکه اگر فتنه شکل گرفت و فضا غبارآلود شد اصل بر نزدیک شدن انسان‌ها به حقیقت است.

اگر اجازه مذاکره با امریکا داده نمیشد امروز میگفتند همه مشکلات را میتوانستیم حل کنیم اما نگذاشتند!

 در موضوع هسته‌ای هم رهبر انقلاب از ابتدای این دولت یعنی 12 آبان 92 فرمودند: « بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم از این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.» لذا به همین خاطر است که امروز شما از  «تجربه ی اعتماد» سخن می گویید و این موضوع دیگر یک مسئله عینی به حساب می‌آید و شاید اگر چنین روندی پیش نمی‌آمد همه می‌گفتند: می‌شد مشکل را حل کرد اما نگذاشتند!

خیلی از باورهای قرآنی را که باور داشتیم به برکت انقلاب توانستیم تجربه کنیم. یعنی اگر زمانی می‌گفتیم: "اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم " حالا آن را تجربه کرده‌ایم. یا اگر خداوند در قرآن به صراحت می‌فرماید: "إِنَّهُمْ لا أَیْمَانَ لَهُمْ " که یعنی آنها به عهد و پیمان‌شان پایبند نخواهند بود، حال به صورت کاملاً عینی آن را تجربه کرده‌ایم.

- سوال: در بازه زمانی که جناب‌عالی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودید سه قطع‌نامه علیه ایران صادر شد که با توجه به آن ایران به عنوان یک کشور مضر و تهدید کنندة صلح و امنیت جهانی شناخته شد.

عده‌ای تحریم‌ها را صرفاً کاغذپاره‌ای می‌دانستند که هیچ ضرری برای ملت و حکومت نداشته است (طبق گفته‌های دکتر احمدی‌نژاد در سازمان اکو در ترکیه) در حالی که اینها تنها جملاتی است منقوش بر کاغذ و البته شاه قفلی است بر عرصة اقتصادی که منجر به وارد شدن خسارات زیاد به نظام گردیده است. به عنوان نمونه بر اساس اعلام سازمان آمار، جمعیت شاغل در زمان شروع به کار دکتر احمدی‌نژاد بالغ بر 20میلیون نفر بوده است ولی در سال 1391 فقط نزدیک به 500هزار نفر به این جمعیت اضافه می‌شود آن هم در طی هشت سال اما این رقم در دولت یازدهم بهبود یافت هرچند که آمار رسمی در این رابطه هنوز منتشر نشده است.

 یا میزان بدهی دولت که در سال 84 نزدیک به 11 هزار میلیارد تومان است در پایان عمر دولت دهم این رقم به 41هزار میلیارد تومان می‌رسد. همچنین معوقات بانکی که در سال 1384ش 80هزار میلیارد تومان بوده است که 53 هزار میلیارد آن متعلق به دولت بوده مانند سایر شاخص‌های اقتصادی وضعیت بسیار بدی را در پایان عمر دولت دهم تجربه کرد.

رشد اقتصادی الان نزدیک به چهار درصد است در حالی که در پایان عمر دولت دهم نزدیک صفر بود. نرخ تورم در پایان سال 91 نزدیک 31 درصد بود و الان به عدد تک‌رقمی 9 رسیده است. حال سوال بنده این است که آیا پیشرفت‌های اقتصادی ربطی به برجام ندارد؟ و اگر چنین نیست چرا این پیشرفت‌ها در دولت قبل صورت نگرفت؟

-جلیلی: بسیار سپاس‌گذارم از نکات مطرح شده توسط دوست عزیزمان که جای بحث دارد. در مورد نکتة اولی که فرمودند در آن بازه‌ای که سه قطع‌نامه صادر شد" لازم است در سه بعد توضیحاتی را عرض کنم تا بلکه کمک‌کننده باشد.

بُعد اول مربوط به بعد فنی است و همان‌طور که می‌دانید آن گفتگوها در 84 برای اولین بار به مسئولیت آقای لاریجانی و با حضور بنده و آقای متکی در نیویورک صورت گرفت. این اولین دور از گفتگوها بود که با سه کشور اروپایی و آقای سولانا داشتیم.

 در این زمان فعالیت های هسته ای  ایران در حالت تعلیق بود و طرف مقابل می‌گفت که شما حق ندارید حتی یک سانتریفیوژ داشته باشید! در حالی که طبق توافق امضا شده در سال 82  این کار یک تعلیق «داوطلبانه» به حساب می‌آمد و هیچ الزامی برای ما نداشت و با این وجود آقای فیشر که وزیر خارجه وقت آلمان بود به صراحت می‌گفت که این روند تعلیق باید به تعطیل و نهایتاً تخریب تاسیسات هسته ای ایران تبدیل شود!

دستاورد مذاکرات هسته ای دولت قبل در بعد فنی؛ 19 هزار سانتریفیوژ ، 10 هزار کیلو مواد، سایت فردو و آب سنگین اراک

 حال باید پرسید در چه شرایطی در سال 92 کار به دولت جدید تحویل داده شد؟ در شرایطی که نه تنها یک عدد بلکه 19هزار سانتریفیوژ داشتیم و به جای یک کیلوگرم مواد توانسته بودیم 10هزارکیلوگرم مواد داشته باشیم و نه تنها به جای التماس برای خرید سوخت 20 درصد که برای مردم بیمارمان به آن نیاز داشتیم به کسی رو نینداختیم بلکه آن را تولید کردیم و در حوزه آب سنگین توانستیم راکتور را به آن میزان پیشرفت دهیم.

دستاورد مذاکرات هسته ای دولت قبل در بعد حقوقی؛ بسته شدن 6 موضوع اختلافی آژانس با ایران طی 6 ماه

از لحاظ حقوقی آنها می‌گفتند ایران مشکلات زیادی دارد و ما نیز گفتیم حاضریم به هر سوال منطقی پاسخ دهیم. لذا با آژانس یک مدالیته امضا شد و آنها نیز گفتند که ما با ایران شش مسئله باقی‌مانده داریم. هنگامی که ایران می‌خواست اقدام به حل این مسائل کنند گفتند که ایران می‌خواهد وقت بخرد تا ما را به خود مشغول کند لذا گفتند که باید این مسائل در 18 ماه حل شود و ما نیز پذیرفتیم. وارد گفتگوها شدیم به گونه‌ای که هر 6 مسئله ظرف 6 ماه حل شد که آژانس نیز در تایید آنها بیانیه صادر کرد و اعلام داشت از نظر ما مسئله‌ای باقی نمانده است.

نکته جالب توجه این است که همان قطع‌نامه‌ای که دوست عزیزمان فرمودند و اولین قطع‌نامه‌ای بود که در زمان بنده صادر شد، دقیقاً در همان روزی بود که آژانس اعلام کرد که هر 6 مسئله حل شده است! یعنی حتی به فکر حفظ آبروی خودشان هم نبودند و این همان مطلبی است که قبل‌تر عرض کردم مبنی بر اینکه اگر کسی دنبال بهانه باشد این روند را ادامه می‌دهد.

در مورد قطع‌نامه‌ای که برادرمان به آن اشاره کردند نیز عرض کردم که به کشوری مثل ما حمله شده است و چهار استان آن اشغال شده و تنها قطع‌نامه‌ای صادر می‌شود که می‌گوید از خشونت پرهیز شود و هیچ اسمی از تجاوز و صدام هم آورده نمی‌شود و تا 22 ماه بعد نیز هیچ قطع‌نامه‌ای صادر نمی‌شود. حال ارزش این قطع‌نامه چیست؟ قطع‌نامة بعدی زمانی صادر می‌شود که خرمشهر فتح شده و آنجا هم عراق را محکوم نمی‌کنند و طرفین را صرفاً به خویشتن‌داری دعوت می‌کنند آن هم بدان جهت که ایران به موفقیتی رسیده است. البته این درست است که باید جلوی تلاش دشمن را گرفت و اجازة اذیت را به او ندهیم اما حد و مرز آنها همین است که شما مشاهده کرده‌اید. یک سال و نیم است که یمن بمباران می‌شود و در کمال وقاحت قطع‌نامه صادر می‌‌کنند علیه مردم یمن.

نظام و مناسباتی را که شکل داده‌اند به همین منظور است که شاخص‌های کاذبی را بسازند و آنها را به عنوان شاخص به ما نیز تحمیل کنند تا اگر در ازای گرفتن قطع‌نامه به پیشرفتی رسیدیم بگوییم ارزش ندارد چرا که مهم تعداد قطع‌نامه‌هاست نه میزان پیشرفت ما!

دستاورد مذاکرات هسته ای دولت قبل در بعد سیاسی؛ عقب نشینی امریکا از پیش شرط خود و حضور در مذاکرات با ایران

اما در بعد سیاسی در همان زمان هم در قطع‌نامه‌ها این موضوع را مطرح کردند و همچنین خانم رایس وزیر خارجه وقت آمریکا اظهار داشت که چون ایران یک کشور یاغی است و قطع‌نامه‌های سازمان ملل را اجرا نمی‌کند ما با او سر میز مذاکره نخواهیم نشست مگر اینکه اقدام به اجرای قطع‌نامه‌ها کند در حالی که در همان زمان آمدند و بر سر میز مذاکره با ما نشستند. با اینکه هم اکنون عده‌ای با افتخار می‌گویند که ما در یک طرف بودیم و شش قدرت جهانی در یک طرف دیگر، این اتفاق برای اولین بار در همان زمان یعنی تیر ماه 87 رخ داد.

در ادامه ی همان روند، کار به جایی رسید که همان‌هایی که می‌گفتند باید بیایید و برای داشتن غنی‌سازی 3 درصد با ما بحث کنید در مذاکرات آلماتی بر سر 20 درصد با ایران مذاکره می‌کردند. همان‌هایی که می‌گفتند باید نطنز را تعطیل کنید در طول این مذاکرات به توقف بر سر فردو رضایت داده بودند و این مطالب در مصاحبه‌هایشان نیز مشهود است و یک مسئله مخفی نیست که بتوان آن را تکذیب کرد.

 این عقب‌نشینی در دشمن به واسطة زحمت چه کسانی صورت گرفت؟ کار بنده نبود بلکه امثال شهید شهریاری‌ و احمدی‌روشن بودند که زحمت کشیدند چرا که همان سوخت 20 درصدی که در ژنوِ 2 به عنوان اهرم از آن استفاده می‌کردند و با آن ما را تحت فشار می‌گذاشتند، توسط این عزیزان و در فاصلة دو گفتگو تبدیل به اهرمی در دست ما شد و منجر به عقب‌نشینی طرف مقابل و ارتقای ما در مذاکرات گردید.

بدست آوردن این غنی سازی 20 درصد حاصل تجربه بی‌اعتمادی به دشمن بود و باید به جای اعتمادسازی برای دشمنی که قصد نابودی تو را دارد به ملت خود اعتماد کرد. یعنی امثال شهید شهریاری که یک دانشمند هسته‌ای نماز شب‌خوان است و می‌داند که در لیست ترور دشمن است اما نمی‌ترسد "أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا " می‌ایستد و کار را به انجام می‌رساند و دست کشور را در دور بعدی مذاکرات پر می‌کند. اوست که دشمن را عقب می‌برد نه آن کسی که می‌رود و مذاکره می‌کند.

اما در بعد بعدی که مربوط به مباحث اقتصادی است برخی از آقایان در همان زمان هم خودشان مطرح می‌کردند که عمده ی مشکلات اقتصادی ناشی از مدیریت است و ربطی به تحریم ندارد هر چند که تحریم هم بی‌تاثیر نیست که حرف درستی است و البته امروز هم مسئله همین است. یعنی آنچه که امروز عامل پیشرفت کشور است همان وحدت حول منافع، ارزش‌ها و حقوق کشور است و باید ببینیم چه چیز باعث موفقیت‌ها بوده و یا چه چیزهایی مانع پیشرفت‌ها.

مگر قرار نبود همه تحریم ها رفع و مشکلات حل شود؟ چرا فقط 6 هزار میلیارد صرف کارهای عمرانی شده است؟

اخیرا آماری منتشر شد که رئیس مجلس هم نسبت به آن موضع گرفتند. طبق این آمار در 6 ماه اول سال 80 هزار میلیارد تومان هزینه‌های جاری کشور بوده است و فقط 6 هزار میلیارد تومان صرف هزینه‌های عمرانی شده است و آیا با این هزینه‌ها کار ایجاد می‌شود؟ آن هم بعد از برجام و گشایش‌هایی که ان شاالله حاصل خواهد شد؟

مگر نگفتند همة تحریم‌ها از فلان روز برطرف می‌شود و مشکلات حل می‌شود؟ چرا بر اساس همین آمار که خود آقایان مطرح کردند فقط و فقط 6 هزار میلیارد صرف کار عمرانی شده است؟ اینها مباحثی اساسی است که باید خارج از جدل‌های شخصی و نفسانی به آن پرداخته شود تا ببینیم کجای کار ایراد دارد؟ ما باید چگونه عمل کنیم که مسیر پیشرفت کشور نه تنها متوقف نشود بلکه شتاب هم بگیرد.

در عرصه جنگ که به اذعان همه از سخت‌ترین عرصه‌هاست و طرف مقابل همه چیز داشت و ما حتی برای سیم خاردار هم تحریم بودیم، به همت چه کسانی موفق شدیم؟ به همت جوانان همین ملت که از گوشه و کنار کشور بلند شدند و موفق هم شدند. همین جوان در آنجا می‌شد فرمانده گردان و تیپ، حال در عرصه اقتصاد اگر به چنین نیرویی اتکا کنیم بهتر است یا اینکه بگوییم حد و اندازه ما در همین است که آبگوشت بزباش درست کنیم و لذا باید مدیر از خارج وارد کنیم؟

ظاهرا امروز ایرانی آبگوشت هم نمی تواند درست کند که فرصت تهیه غذای قطار هم دست اتریشی ها داده شده است!

ملتی که در فاصله دو گفتگو، دانشمندش جانش را در کف دست می‌گیرد تا ما در گفتگوها سربلند باشیم باید به این شکل توصیف شود؟ امروز با قطار به سمنان آمدم آیا درست است که برای 10 سال سرویس غذای قطارهای‌مان هم به اتریشی ها داده شود و افتخار کنیم که اینجا با کترینگ اتریش پذیرایی انجام می‌شود؟ این همان فرصت های اشتغالی است که آن را نادیده می‌گیرند و در چنین شرایطی باید گفت ظاهرا ایرانی آبگوشت هم نمی تواند درست کند که فرصت شغلی تهیه غذای قطار را هم به دست اتریشی ها داده ایم!

 سوال: سوال اول اینکه شما طی شش سال از 86 تا 92 به عنوان مسئول ارشد تیم مذاکره‌‌کننده عهده‌دار این مسئولیت بودید. آیا این مدت، زمان کافی برای رسیدن به توافق با 6 کشور نبود؟ و مسئلة دیگر اینکه موانع نرسیدن به توافق در زمان مسئولیت شما چه بوده است؟ مطلب بعدی اینکه آیا در زمان مسئولیت شما موضوع تهدید جنگ که بر اساس بند 7 منشور سازمان ملل مورد توجه قرار می‌گرفت تاثیری در مذاکرات داشت یا خیر؟ همچنین حضور شما در انتخابات سال 1392ش چه ارزش افزوده و نتیجه‌ای در برداشت؟

-جلیلی:  با تشکر از برادرمان. در مورد سوال اول پاسخم را قبلاً عرض کردم اما لازم می‌دانم نکته‌ای را در اینجا عرض کنم. آنچه در رفتار دیپلماتیک اهمیت دارد صبر راهبردی است. هیچ‌گاه نباید طرف مقابل احساس کند که شما دست‌پاچه هستید مانند آن تعبیری که گاهی شنیده می‌شد و عده‌ای می‌گفتند: "توافق باید به هر قیمتی حاصل شود" که مصداق همین موضوع است.

نگاهی که ما در آن 6 سال داشتیم این بود که در آن روند، رشد فعالیت‌هایی که داشتیم متوقف نشود. برای روشن شدن مطلب نیاز است مثالی بزنم که درک آن امروز راحت‌تر است.

اگر بعد از سقوط خرمشهر خوشحال می شدیم و به هم تبریک می گفتیم دشمن تا سمنان هم جلو می آمد!

زمانی که از خرمشهر دفاع می‌کردیم صرفاً از خرمشهر دفاع نمی‌کردیم بلکه از جای جای این خاک دفاع می‌کردیم. زیرا اگر دشمن می‌دید که بعد از اشغال خرمشهر ما خوشحالیم و به شادی می‌پردازیم و به هم تبریک می گوییم با خود می‌گفت حال که این‌گونه است چرا هویزه و اهواز را نگیریم؟ و قطعاً تا سمنان هم پیش می‌آمدند.

 چرا علی رغم اینکه 28 سال از جنگ می‌گذرد و هر فشاری که می‌توانستند وارد کردند اما اذعان می‌کنند که نباید سراغ جنگ نظامی با ایران رفت؟ چون می‌دانند که قبلاً تودهنی خورده‌اند و جنگ نظامی عرصه‌ای نیست که بتوانند از پس آن بر بیایند. و جالب اینجاست که نه تنها از پس ایران برنمی‌آیند بلکه حتی آنهایی که می‌گفتند از ایران الگو گرفته‌ایم را نتوانستند شکست دهند و از آنها نیز تودهنی خوردند مانند جنگ 33، 22، 8 و 51 روزه که در همگی شکست خوردند و حتی در آخرین حرکتی که اسرائیل انجام داد و حزب‌الله پاسخ آن را داد اسرائیلی‌ها یک روز هم مقاومت نکردند.

دشمنی که حریف متحدان منطقه ای ایران هم نمی شود،  چگونه می خواهد با خود ایران بجنگد؟

 حال با اینکه نمی‌توانند از پس کسانی که از ایران الگو گرفته‌اند بر بیایند چگونه می‌توانند با ایران بجنگند؟ هر چند می‌شنویم که عده‌ای می‌گویند ما سایه ی جنگ را با برجام از سر کشور برداشتیم! کدام جنگ؟ در سوریه 5 سال است که هر آنچه می‌توانستند کردند اما چه شد؟ دفاع از حقوق یک کشور یک بحث حاکمیتی است و آنچه ما پیگیری می‌کردیم این بود که او نباید از آن طرف دنیا بگوید: "من تصمیم می‌گیرم که فلان آزمایش در فلان دانشگاه در چه سطح و چارچوبی انجام شود " و حال در ازای چنین امتیازی او باید چه کند؟ فقط نامه‌ای بنویسد که بوئینگ می‌تواند به ما هواپیما بفروشد! و الان که یک سال گذشته است همان‌طور که دیدید در همین چند روز اخیر گفتند اگر ایران این مزایا را می‌خواهد باید ببینیم در سوریه چگونه عمل می‌کند؟ این همان دورنمایی بود که ما نمی خواستیم می‌خواستیم به آن نرسیم.

در مورد فصل 7 منشور سازمان ملل اولاً یک بحث حقوقی را باید تذکر بدهم که آنچه برادرمان گفتند ذیل فصل هفتم نیست بلکه ذیل بند41 از فصل هفتم است. چون فصل هفتم مواد دیگری هم دارد.

حال که برخی ادعا می‌کنند که از ذیل این بند بیرون آمده‌ایم چه شده است؟ در بند 37 برجام آمده است که اگر یکی از طرفینِ توافق حتی ایران به رفتار طرف مقابل اعتراض کند طی 60 روز شورای امنیت باید قطع‌نامه‌ای صادر کند که آیا تمام قطع‌نامه‌هایی که برطرف شده‌اند به حالت قبل برگردند یا خیر؟ حال اگر شما اعتراضی داشتید و یکی از آن اعضایی که حق وتو دارد قطع‌نامه را وتو کند تمام پنچ قطع‌نامه قبلی به جای خود برمی‌گردد آن هم به خاطر اعتراض شما! این عین متن برجام است!

هر انتخابات فرصتی برای رشد و شناخت بهتر مردم نسبت به مسایل اصلی کشور است

در مورد انتخابات هم باید عرض کنم که هر انتخابات مقطعی است در روند سیاسی- اجتماعی کشور و متناسب با نوع انتخابات اعم از مجلس، ریاست جمهوری و... فرصتی است که مردم می‌توانند نسبت به مسائل شناخت بهتر و عمیق‌تری پیدا کنند.

من صادقانه عرض می‌کنم و به این موضوع باور دارم که در هیچ جای دنیا مثل ایران در این سطح از آزادی انتخابات برگزار نمی‌شود و در اینجا واقعاً مردم‌اند که انتخاب می‌کنند تا حدی که حتی بسیاری از غربی‌ها می‌گویند تعجب می‌کنیم که در برخی انتخابات ها مانند 76، 84 و 92 آن نتایج حاصل شد و در واقع ارزش افزوده ی انتخابات باید برای جامعه باشد. یعنی نگاه‌هایی مطرح می‌شود و مردم انتخاب می‌کنند و پس از آن ارزیابی و تجربه می‌کنند تا ببینند کدام نگاه درست بوده است.

والسلام

[1] آیة 157 سورة مبارکة اعراف -

[2] آیة 7 سورة مبارکة انفال -

[3] آیة 8 سورة مبارکة انفال -

[4] آیة 15 سورة مبارکة فصلت -