سرویس فرهنگ و هنر مشرق - مستند «نیمه شب 24 آوریل» ساخته جواد موگویی، در جشنواره مقاومت 97 اکران و با استقبال مخاطبان و منتقدان مواجه شد. به همین بهانه، گزارش مشرق از این مستند را که سال 95 منتشر شد، بازنشر میشود. همچنین می توانید این مستند را از لینک زیر خریداری و دانلود کنید:
بخشی از مطالبات فرهنگی، ارتقاء سطح «آگاهی عمومی» در عرصه دیپلماسی بین الملل است. بیشمار مجله، روزنامه و... توسط کلونیهای رسانهای منتشر میشود اما به جای تزریق «آگاهی عمومی»، به صورت معکوس به غفلت عمومی دامن میزنند. از حقوق اساسی مردم، دانستن و آگاهی به امور دیپلماتیک، در عالیترین سطوح سیاست بین الملل است. اما با صعود انقلاب در اغلب عرصههای بین الملل، حق اساسی دانستن و ارتقاء آگاهی عمومی بیشتر از مردم سلب میشود.
در رخوت اطلاع رسانی و ارتقاء آگاهی است که تفاوت فاحش ایدئولوژیک میان چند نسل پس از انقلاب شکل میگیرد. در شرایط کنونی پدران باید به فرزندان پاسخ مبسوط دهند که چرا انقلاب کردند؟ چرا هشت سال جنگیدند؟ چرا در مقابل انگلیس، آمریکا و اسرائیل ایستادند؟ و خیلی چراهای دیگر...
در صورتیکه در ایالات متحده هیچگاه پدران به نسلهای بعد از خود ،بابت انتخاب سیاسی حکومتشان پاسخی نخواهند داد، با اینکه ایالات متحده در هر کنش میلیتاریستی، کودتاهای مهم و در براندازی مخلمی یا نرم، در سایر کشورهای مستقل جهان دخالت مستقیم و یا غیر مستقیم داشته است! نسل های امروز آمریکایی هیچگاه پدرشان را بابت انجام و اجرای کودتای بیست و هشت مرداد ملامت نمیکنند!
نسل امروز آمریکایی هیچگاه، پدرشان را بابت کشتار بیشمار «ویت کنگ»ها طی یک جنگ فرسایشی زیر تیغ انتقاد نمیبرد و آنها را استیضاح نمیکند و همچنان در سراسر جهان میلیونها انسان،با گلوله آنگلوساکسونی کشته میشود اما در ایالات متحده سئوالی پرسیده نمی شود و کسی از این همه کشتار به خشم نمیآید.
تفاوت فاحش فرهنگ سیاسی آمریکایی با فرهنگ سیاسی ایرانی در عرصه بین الملل، پرداخت دادههای بین المللی است که برای درک هر رخداد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ، ورزشی و... ، آمریکاییها به بینهایت منابع مکتوب و مستند دسترسی دارند. از این رو فرزندانی که پدرشان در ویتنام بودند بابت باطل یا بر حق بودنشان سئوالی نپرسیدند! یا نسل بعدی شهروندان آمریکایی هیچگاه از پدرانشان سئوالی نخواهند پرسید که چرا به عراق حمله کردید؟چرا در افغانستان شهروندان بسیاری را کشتید؟
اما در کشور ما متاسفانه «سیاست خارجی پستویی» موجب می شود که شهروند ایرانی، اطلاعات دقیقی از روند کشت گلابیهای بین المللی نداشته باشند. با گذشت مدتها از توافق هستهای، شهروندان دقیقا نمیدانند گلابی موردنظر را از کدام باغ تهیه کنند. در صورتیکه در ایالات متحده برای ماجرای مک فارلن، 41500 صفحه کتاب نوشته شده است و سیاستمدار سعی نمیکند با تشبیه حرکت سیاسی خود به یک میوه، آگاهی عمومی را مخدوش کنند.
ثمره داخلی تصمیمات دولتی، خواه سیب خواه گلابی، اعتباری برای مردم ندارد. در بلند برای مردم، دیپلماسی خارجی دولت، نسبت به تصمیمات داخلی در درجه اهمیت بیشتری قرار دارد. آنچه برای شهروندان اصالت ندارد «سیاست پستویی» است؛ با تاکید بر ناگفته های قدم زنان با جان کری...
دولتمردان آمریکایی در هر مذاکره و نشستی، تمام گفتگو هایشان را پس از ضبط، پیاده کردن، در اختیار مردم قرار می دهند. بیست و شش هفت سالی است که در دولتهای مختلف، اغلب مذاکرات و مصالحات در «پستوهای سیاسی» میگذرد و مردم از متن واقعی اتفاقات مطلع نیستند. در چنین شرایطی طبیعی است که مردم اعتماد خودشان را به دولت ها از دست خواهند داد، چون نسبت به عملکرد خارجی دولت تحلیلی ندارند.
طبیعی است که به دلیل عدم مدیریت فرهنگی آدمیزادی و اینکه اغلب رسانه های داخلی به موضوعات کلان، کم دقتی و کم توجهی می کنند، نسل سوم نمیتواند برای نسل چهارم دلایل استمرار آمریکایی ستیزی را به درستی تبیین کند. نسل سوم نمیتواند برای نسل چهارم، سراسر تاریخ استعمار زده این سرزمین را تشریح کند و مدیران فرهنگی به جای اعتلای منطقی فرهنگ تاریخی و تاریخ فرهنگی چسبیده اند به دامان کن و اسکار.
نسل چهارم سئوال مطرح می کند چرا توافق با آمریکا غلط است و نتیجه نخواهد داشت؟ نسل سوم پاسخی ندارد و با گفتن تاریخ به صورت غلط و نادرست، آنهم به صورت شفاهی، حوصله نسل چهارم را سر میبرد. اگر فرهنگ، فرهنگ بود و اگر مدیران فرهنگی واقعا مرد همین میدان بودند دیگر نیازی نبود برای نسل چهارم توضیح دهیم که چرا دلداده کدخدا نیستیم! به همین دلیل است که بارها حرکت مستندساز برخواسته از جشنواره عمار را ستایش کردهایم. چون بخشی از عملیات قوی رسانه ای آنها ثبت حقیقی تاریخ سیاسی است.
در این وانفسا و در دوران سیاسی پنهان کاری، عدهای مستند ساز جوان با دست خالی و بدون پشتوانه دردوران تاریخ نهان سازی تکنوکراتها، تلاش می کنند برگهای پنهان از توافقات بین المللی عقلا که در کتابخانههای شخصی و پستوهای سیاسی پنهان شده را عیان کنند، تا بلکه تاریخ به لطف تک برگهای باقی مانده با جزئیات دقیق تری در دسترسی نسل چهارم قرار گیرد.
شنبه 24 آوریل
مستند نیمه شب 24 آوریل آخرین ساخته جواد موگویی نگارشی بصری از چند رویداد بسیار مهم در عرصه بین الملل است. این اثر از جمله آثار نمونهای است که با خون دل ساخته شده تا نسل چهارمیها به درکی تاریخی از پروژه نفوذ از سال 1357 و عدم نتیجه در مذاکره با کدخدا برسند.
در انقلاب دوم به تعبیر امام خمینی (ره)، سفارت آمریکا توسط دانشجویان تسخیر شد. این تسخیر در واقع فتح مرکز اطلاعاتی و امنیتی CIA در قلب تهران بود. مستند با گزیده گویی روایات به سراغ رویدادهای مهمتری میرود. و سازنده این اثر به این مهم توجه دارد که در مواجه سیاسی، تحلیل واکنش های دشمن، تاریخ سازتر خواهد شد.
پس از گذشت شش ماه از تسخیر سفارت گروه ویژهای برای حمله به ایران و آزادی گروگانها تشکیل می شود که «دلتا فورس» (نیروی دلتا) نام داشتند و عملیات «ایگل کلا» (پنجۀ عقاب) را طرح ریزی کردند. این گروه ویژه طبق اظهارات چارلی بکویث ، فرمانده عملیات، 132 نفری بود که در نیمه شب 5/2/59 شمسی در صحرای طبس با شکست مواجه شدند. آنطور که در این مستند اشاره می شود، ابتدا یکی از هلی کوپترها به دلیل اشکال فنی پس از چهل مایل پرواز در خاک ایران مجبور شد به ناو هواپیما «برنیمیتز» که در دریای عمان مستقر بود، بازگردد.هلی کوپتر دوم نیز به دلیل اشکال فنی دیگری، در محلی نزدیک کرمان فرود آمد. شش هلی کوپتر در محل مقرر در صحرای طبس فرود آمدند یکی دیگر از هلی کوپترها پس از سوخت گیری در حالی که از زمین بلند میشد با بدنۀ یکی از هواپیماهای سی ـ 130 برخورد کرد و انفجار عظیمی رخ داد که به کشته شدن تعدادی از کماندوها منجر شد. بروز این حادثه عملیات نجات را متوقف کرد و اعضای گروه نجات در حالی که اجساد سوخته شدۀ 9 تن از یاران شان را پشت سرگذاشته بودند با سرعت محل را ترک کردند.
مستند « نیمه شب 24 آوریل» با جامپ های اطلاعاتی و میان نویس های قابل اعتنا به صورت آوانگاردی از وقایع طبس عبور میکند و وارد موضوعات حساس تری میشود. بدنه دراماتیک اثر از آنجایی شکل میگیرد که نیروهای سپاه یزد وارد عمل شدهاند و شهید بلند آوازه «محمد منتظرقائم» مسئولیت حفاظت از هلکوپترهای آمریکایی را بر عهده گرفته است. اما پس از ساعاتی از رویداد طبس بنی صدر که فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت دستور بمباران هلی کوپترهای به جا مانده آمریکایی را میدهد. در این حادثه محمد منتظر قائم به شهادت می رسد اما به لطف تلاش او برخی اسناد در این هلکوپترها کشف می شود.
توسعه نبوغ آمیز مینی مال روایت یا با لحنی خودمانیتر، گزیدهگویی، هیجان عجیبی را چاشنی این مستند میکند، بدون آنکه آدرس غلط به مخاطب بدهد و یا لحظهای از مسیر اصلی روایت خارج شود و بدون هیچ دریغ و کاستی، از ماجرای هدایت بنی صدر توسط آمریکاییها از نوفل لوشاتو – تا تهران پرده برمیدارد. کارگردان اصرار استفاده از شاهدان عینی را ندارد و مهمترین سند به جا مانده را، یکی از فعال اصلاح طلب در کتاب خاطراتش منتشر کرده است. موگویی، تا نیمه مستند،اثبات می کند که بنی صدر از همان نوفل لوشاتو همکاریاش را با آمریکایی آغاز کرده است و اسناد مکشوفه لانه جاسوسی این موضوع را اثبات کرده است، اما برگهای دیگری از این سند خیانت به جا مانده است که در نیمه دوم و سوم مستند بدان پرداخته میشود.
مستند « نیمه شب 24 آوریل» با شاهدان عینی ثابت میکند که رهبر در سایه اصلاحات «م.خ» اجازه نداد اسناد مکشوفه از لانه جاسوسی درباره همکاری بنیصدر با ماموران امنیتی اطلاعاتی آمریکا منتشر شود و کمی بعد بنی صدر موفق می شود با یازده میلیون رای به مقام ریاست جمهوری برسد.
نبوغ کارگردان در این است که در کمترین فرصت ممکن، موضوع خیانت و همکاری «پدر معنوی دولت اصلاحات» با بنی صدر اثبات میکند. در واقع انتشار این اسناد در آن زمان سبب میشد که بنی صدر رئیس جمهور نشود و عدم تائید صلاحیت بنی صدر، سرنوشت جنگ را در همان زمان تغییر میداد و خیلی اتفاقات دیگر نمی افتاد. بخش سوم مستند از سایر بخشهای آن مهمتر است.. موضوع اول نقشه آمریکاییها برای آزادی گروگانها، اثبات مراده اطلاعاتی بنی صدر و ماموران سیا و جمع بندی فیلم از همه جالبتر است که شیخ در سایه اصلاحات با علم به اینکه بنی صدر با ماموران سیا مراوده اطلاعاتی و امنیتی داشته او در رفتاری تعمدی ، چنین اطلاعاتی را افشا نمیکند.
مستند« نیمه شب 24 آوریل» در مدت زمان کوتاهی مخاطبش را در مقابل رگباران اطلاعات تاریخی بسیار غنی و سرنوشت سازی قرار میدهد و در این رگباران از سه موضوع مهم رمزگشایی میکند. اما نکته چهارم در میان مثلث اطلاع رسانی مستند ،ضلع آگاهی بخشی است که در ذهن مخاطب شکل می گیرد، ضلعی با عنوان اهمیت نفوذ.
با اینکه مستند صرفا به وقایع نگاری و داده پردازی و بهره بهری شهود عینی می پردازد اما ضلع چهارم این مستند در سلول های خاکستری مخاطب شکل میگیرد . آمریکاییها در سال 1359 با اتکا به نیروی نفوذی داخلی جرات کردند اقدام به انجام عملیات پنجه عقاب کنند. عملیاتی که با حمایت یک شبکه گسترده نفوذ انجام میشدکه بالاترین مقام اجرایی کشور در این علمیات ضدایرانی همراه و شریک آنها بود. این بخش از تاریخ را با چنین استدلال هایی که کارگردان در اختیار بیننده می گذارد نباید فراموش کرد. اساسا چنین مستندهایی ساخته می شود تا حافظه تاریخی ملت تقویت شود و با دیدن این مستند این سئوال پیش میآید قرار داد الجزایز و مفاد آن چه شد؟ چه کسانی آنرا امضا کردند و هزاران سئوال دیگری که برای علاقه مندان تاریخ محفوظ باقی خواهد ماند.
با ساخت چنین مستندهایی در تدام یک موج منطقی، می توان امیدوار بود تاریخ انقلاب و استعارسیزی به خوبی به نسل چهارم و پنجم منتقل شود. نیروهای انقلابی، به شکلی انقلابی و با کمترین پتانسیل ممکن در سطوح مختلفی اقدام به جمع آوری تاریخ در قالب بسته های هنری کرده اند تا با وجود عدم ثبت رویدادهای انقلابی، محتوایی قابل استناد را برای اثبات استعمار با مدل کیف انگلیسی و چمدان و چماق آمریکایی تولید کنند تا در قالب همین روایت دلایل استقلال منتج از انقلاب و عدم تن دادن به خواست دشمنان انقلاب درک شود.