به گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ 10 سال از قطع رابطه ایران و مصر گذشته بود که با وخیمتر شدن بیماری جمال عبدالناصر، انور سادات معاون غربگراي او زمام امور را در دست گرفت و به مرور زمان روابط ایران و مصر حسنه گشت و مناسبات از سر گرفته شد.
به نظر میرسد یکی از نقاط اشتراک فکری و استراتژیک انور سادات و محمدرضا پهلوی، علاقه به ایجاد رابطه مسالمت آمیز با اسرائیل بوده است، البته به دلیل جو حاکم بر جامعه عرب، این امکان برای سادات مستقیماً پس از مرگ جمال عبدالناصر درشهریور 1349 فراهم نبود ولی با حضور هویدا، نخست وزیر ایران در تشییع جنازه ناصر و سپس حضور سادات در تهران یک سال پس از روی کار آمدنش، کم کم شرایط به سوی این باور سوق داده شد که در آیندهای نزدیک مصر نیز به همپیمانان اسرائیل میپیوندد.
با اخراج مستشاران روسی از مصر و گسترش روابط تهران و قاهره، آمریکا نیز به عنوان حامی سادات ظاهر شد؛ در جنگ رمضان که در سال 1352 به وقوع پیوست، با وجود تصرفات فراوانی که اسرائیل در صحرای سینا به دست آورده بود، سادات بنا بر میل شخصی و عدم توجه به خواست مردم کشورش با اعلام آتش بس سازمان ملل موافقت کرد و از این پس جریان جدیدی در جهت ایجاد صلح و روابط حسنه میان مصر و اسرائیل شکل گرفت.
سفری که انورسادات به اسرائیل داشت باعث گردید مهمترین جبهه مقابله با رژیم صهیونیستی از میان برداشته شود. حال 27 آبان سالگرد این سفر است و برای بازبینی آن پای گفتگو با دو تن از تحلیلگران منطقه و به خصوص مصر نشستهایم تا این واقعه تاریخی را واکاوی نماییم. محمد علی مهتدی و سید هادی سید افقهی از علل و تاثیرات این سفر میگویند.
*نزدیک شدن انورسادات به بلوک غرب و اسرائیل
در ابتدا آقای مهتدی در مورد دلایل نزدیک شدن انورسادات به آمریکا و اسرائیل گفت: پس از شکست ارتش مصر در جنگ شش روزه در ژوئن 1967، که بر اثر آن صحرای سینا به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد. ناصر در ابتدا از مقام خود استعفا کرد و مسئولیت شکست را برعهده گرفت. اما مردم قاهره به خیابانها ریختند و اعلام حمایت از جمال عبدالناصر کردند. شعار آن روز مردم در خیابانهای قاهره؛ «ما میجنگیم، ما میجنگیم» بود. پس از این اتفاق ناصر از استعفای خود بازگشت و مشغول بازسازی ارتش مصر شد. متاسفانه جمال عبدالناصر موفق نشد که این کار را ادامه بدهد و در سال 1970 میلادی فوت کرد. بعد از این واقعه انور سادات جانشین ناصر شد. وی بازسازی ارتش را ادامه داد، اما در عین حال کمکم دست به تغییر در روش سیاست داخلی و خارجی مصر زد.
جمال عبدالناصر
در داخل مصر چون سیاستهای عبدالناصر اشتراکی- سوسیالیستی اعمال میشد، مهمترین تشکیلات سیاسی حزب اتحادیه سوسیالیستی بود و بالاخره با اینکه مصر فقیر بود و امکانات کمی داشت، با این حال بین همه مردم اعم از شهرنشینان و روستائیان توزیع میشد. اما با روی کار آمدن انورسادات، اتحادیه سوسیالیست عرب رو به ضعف رفت و سیاست جدیدی با عنوان انفتاح اقتصادی را مطرح کرد. یعنی به تدریج رفتن به سمت بازار آزاد؛ که این سیاست مورد نظر غرب بود.
در زمینه سیاست خارجی هم به تدریج شروع کرد به کاستن از ارتباطات مصر با اتحادیه جماهیر شوروی و در نهایت اخراج کارشناسان و مشاوران شوروی از کشور مصر و روی آوردن به سمت غرب.
مشخص بود که انورسادات از نظر فکری و سیاسی؛ 180 درجه با جمال عبدالناصر تفاوت دارد. به هر حال بعد از این مسائل جنگ اکتبر 1973 میلادی آغاز میشود. در آن جنگ که با برنامه ریزی دقیقی انجام شده بود، ارتش مصر از کانال سوئز عبور کرد و استحکامات بسیار مهم «بارلو» در ساحل شرقی کانال سوئز را در هم شکست و به سوی صحرای سینا پیشروی کرد تا آنجا را از اشغال رژیم صهیونیستی آزاد کند.
در این شرایط دو تحول مهم رخ داد. اول مربوط به پیشروی بخشی از ارتش اسرائیل به فرماندهی آریل شارون بود. آنها در منطقه جنوب کانال سوئز به نام منطقه تمساحها از آنجا عبور کردند و وارد خاک مصر شدند و از طریق دفرسوار به سمت قاهره حرکت کردند.
آریل شارون
از سوی دیگر هنری کسینجر، وزیر امور خارجه آمریکا وارد عمل شد و طی مذاکراتی با مصر و اسرائیل، عملا آتش بس برقرار شد و برای اولین بار نیروهای چندملیتی در صحرای سینا مستقر شدند. چون آوردن نیروهای صلح سازمان ملل به آن منطقه با وجود وتو شوروی امکان نداشت. بعد از این ماجرا بود که کسینجر سیاستی را بین مصر و اسرائیل به اجرا گذاشت که معروف به سیاست گام به گام بود. لذا اولین مذاکرات به مصر و رژیم صهیونیستی در مورد موضوعات نظامی و در خاک مصر، در کیلومتر 101 جاده سوئز به قاهره که افسران مصری و اسرائیلی برای آتش بس، عقب نشینی اسرائیل از خاک مصر و توقف عملیات از صحرای سینا به توافق رسیدند.
هنری کسینجر در کنار محمدرضا پهلوی
رفته رفته مشخص شد که انورسادات قصد دارد مصر را از بلوک شرق جدا کرده و به سمت روابط گستردهتر با غرب و اروپا برقرار کند. این تحولات با برنامه ریزی کسینجر قدم به قدم رخ داد و در نهایت به سفر انورسادات به قدس و انجام صلح با اسرائیل در کمپ دیوید منجر شد.
همچنین سیدافقهی در پاسخ به این سوال که چه شد انورسادات به سمت بلوک غرب تمایل پیدا کرد، گفت: انورسادات همواره در کنار جمال عبدالناصر به عنوان یکی از ژنرالها و افسران عالیرتبه مصر مشهور بود. وی جزو افسران آزاد (ضباط الحّر)؛ مجموعهای که علیه ملک فاروق دست به کودتا زدند، قرار داشت.
در مورد انورسادات دو فرضیه مطرح است. اول اینکه، سادات از ابتدا گماشته غرب و آمریکا بوده است و جهت کنترل ناصر در کنار او قرار گرفته است. فرضیه دوم این است که انورسادات در ابتدا با تفکرات ناصر همراه بود و کم کم تغییر رویه داده است. در هر دو صورت این سوال مطرح است که چگونه شد سادات به نتیجه رسید که در قرارداد کمپ دیوید به عنوان اولین کشوری عربی لقب گرفت که اسرائیل را به رسمیت بشناساند.
جنگ شش روزه مصر و اسرائیل
وقتی جمال عبدالناصر در سال 1967 میلادی با اسرائیل وارد جنگ شد، یک ضربه غیر مترقبهای خورد و آن فلج شدن نیروی هوایی مصر بود. جمال عبدالناصر همان نیمه شب با گورباچف(رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی) تماس میگیرد و او را در جریان کار قرار میدهد.
ناصر از شوروی توقع کمک داشت اما در عین ناباوری گورباچف اعلام میکند که دیگر کار از کار گذشته و صلاح نیست که شوروی وارد عمل شود. انورسادات شاهد این رفتارها بود. بعد از فوت جمال عبدالناصر که از محبوبیت زیادی هم برخوردار بود و در عین حال انتقاداتی هم به او میشد؛ آقای انورسادات هم در ابتدای کار ریاست جمهوری همان مواضع ناصر را دنبال کرد و مخصوصا در مواجه با رژیم صهیونیستی کم کم آماده نبرد شد. جنگ 1973 میلادی که به «جنگ رمضان» معروف شد حاصل همین فعالیت بود. در این جنگ مصر یک پیروزی جزئی در کانال سوئز به دست آورد و بارلو را فتح کرد. اما به دلیل اختلافاتی که در میان فرماندهان مصری ایجاد شد(که بعضی از کارشناسان معتقدند در این میان خیانت صورت گرفته است) انورسادات مجبور به عقب نشینی شد و به مصر بازگشت. بعد از شکست در این جنگ انورسادات به فکر فرو رفت که در این دو جنگ اخیر یعنی 1967 و 1973 هیچ یک از دولتهای عربی و حتی اتحاد جماهیر شوروی حمایتی از مصر نکردند، لذا تصمیم به تغییر رویکرد از سمت بلوک شرق به بلوک غرب گرفت.
انور سادات در اتاق جنگ با اسرائیل
مسئله دیگری که مطرح میشود این است که آقای انورسادات احساس کرد بنیه دفاعی و روحیه نبرد در میان مردم مصر با توجه به شکست در جنگ وجود ندارد. حتی برخی از کشورهای عربی که به بلوک غرب وابسته بودند مانند عربستان، اردن و کویت، انورسادات را تشویق کردند که دست از مبارزه و جنگ با رژیم صهیونیستی بکشد. زیرا اسرائیل ارتش قوی دارد که مصر حریف آن نخواهد بود و از سوی دیگر هر چه جنگ با اسرائیل ادامه پیدا کند کشورهای اروپایی به آنها بیشتر پول و امکانات میدهند.
مورد سوم این است که بعضی از افراد معتقدا که پیدایش جنگ 1973 کاملا سوری و یک نمایش جنگ بود. به دلیل اینکه حرکت انورسادات در کانال سوئز بسیار کوتاه و ابتر بود و دیگر جنگ را ادامه نداد. این محققین معتقد هستند که چون انورسادات به اندازه جمال عبدالناصر محبوبیت نداشت و با این جنگ میخواست یک چهرهی قهرمانانه برای خودش ایجاد کند.
*انورسادات چگونه مردم مصر را برای ارتباط با اسرائیل مجاب کرد
انورسادات برای آماده کردن افکارعمومی در مصر تبلیغات بسیاری را انجام داد. این تبلیغات چندین شاخه داشت. اول اینکه، ملت مصر فقر زده است و این نتیجه تلاشی است که مصر برای قضیه فلسطین انجام داده است و حالا وقت آن است که ملت مصر هم به رفاه برسد. به همین دلیل وعدههای بسیار زیادی به ملت مصر داد.
محور دوم؛ دور کردن مصر از عربیت. یعنی اینکه مردم مصر به سهم خودشان برای فلسطین زحمت کشیدهاند و آنها را بس است. حالا نوبت دیگران است که به میدان بیایند و ملت مصر به خودشان برسند. سیاستی که نام آن را «مصر اولا» گذاشته بود، یعنی مسئله مصر بر فلسطین اولویت دارد.
این باعث شد تا در سفر نیکسون (رئیس جمهور آمریکا) به قاهره، استقبال کم نظیری از رو رخ دهد به امید که با این سفر دوره رفاه پدید خواهد آمد. البته همه اینها رویا بود و هیچ کدام محقق نشد.
تمام این تبلیغات باعث شد تا زمینه برای ایجاد صلح بین مصر و اسرائیل آماده شود. از سوی دیگر اخوان المسلمین به دلیل که انورسادات آنها را از زندان بیرون آورده بود و به آنها مجوز فعالیت داده بود، نمیتوانستند علیه او وارد عمل شوند.
*نقش محمدرضا پهلوی در ارتباط مصر با اسرائیل
مهتدی در پاسخ به این سوال که نقش محمدرضا پهلوی در زمینه واسطه گری برای ارتباط مصر و اسرائیل چنین پاسخ داد: به طور حتم حکومت پهلوی در ارتباط مصر با اسرائیل نقش داشته است. محمدرضا پهلوی و انورسادات رابطه گستردهای با آمریکا داشتند و از یک مرکز فرماندهی دستور میگرفتند. این عامل باعث نزدیکی آنها شده بود. در حالی که در دوره جمال عبدالناصر روابط ایران و مصر بسیار تیره بود و جنگ تبلیغاتی علیه دو کشور شدت گرفته بود. این تقابل به یک جایی رسید که عبدالناصر در یک دورهای، نام خلیج فارس را تغییر داد و نام جعلی بر روی آن گذاشت تا بتواند در برابر سیاستهای پهلوی عکس العملی از خود نشان داده باشد.
اما با روی کار آمدن انورسادات جریان کاملا تغییر کرد و روابط دو دولت بسیار دوستانه شد. به طوری که انورسادات به تهران سفر کرد و مذاکراتی با شاه انجام داد و مسائل منطقهای را این دو با هم هماهنگ میکردند.
سید افقهی نیز در این زمینه گفت: در زمان ریاست ناصر بر مصر، رابطه محمدرضا پهلوی با وی بسیار سرد و دشمنانه بود. رابطه ایران با مصریها چند فراز و فرود دارد. یک فراز آن مربوط به ازدواج خواهر ملک فاروق(فوزیه) با محمدرضا پهلوی بود. فرود این رابطه به کودتا و تغییر نظام پادشاهی مصر و ایستادگی جمال عبدالناصر در مقابل رژیم صهیونیستی است. چون شاه هم پیمان اسرائیل در منطقه بود. در جنگ 1967 بخشی از بنزین جنگندههای اسرائیلی را دولت پهلوی تامین کرد. این اتفاق در کتب تاریخ جنگ اعراب و اسرائیل درج شده است و باعث گردید بخش زیادی از اعراب نگاهشان به ایران تغییر کند.
بعد از مرگ ناصر و تغییر کم کم رویکرد سادات به سمت بلوک غرب، رابطه ایران و مصر مجددا بهبود یافت. تازه به غیر از روابط دیپلماتیک به ارتباط خانوادگی و دوستانه هم منجر شد. لذا مشاهده کردید که آخرین جایی که شاه قبل از مرگش رفت، قاهره بود. لذا در این دوستی آمریکا مدیریت عالی به خرج میدهد.
*اعتراض امام موسی صدر به سفر سادات
قبل از اتفاق افتادن این جریان، امام موسی صدر چندین بار به قاهره، دمشق و ریاض سفر کرده بود تا رهبران این سه کشور را قانع کند و به بحران لبنان پایان دهند. ارتباط خوبی بین امام موسی صدر و حتی عبدالناصر برقرار بود. اما زمانی که مسئله کمپ دیوید و صلح با اسرائیل پیش آمد؛ امام موسی صدر موضع گرفت و با صدور بیانیهای این کار را محکوم کرد. چون امام موسی صدر اسرائیل را «شر مطلق» نامیده بود و با صادر کردن فتوایی ارتباط با آن را حرام اعلام کرده بود. اما ربوده شدن امام موسی صدر لیبی تقریبا همزمان با سفر سادات به اسرائیل بود.
امام موسی صدر
او اسرائیل را «شر مطلق» میدانست
*نفوذ اسرائیل در مصر
مهتدی در پاسخ به این سوال که تا چه مقدار این حرف صحت دارد که نیروهای امنیتی موساد، قبل از برقراری اسرائیل و مصر، سادات را در جریان کودتایی که علیه در مصر در حال شکل گیری بود را مطلع کرده بودند و همین عاملی شد برای نزدیکی سادات به بلوک غرب و اسرائیل گفت: در مورد نحوه نفوذ اسرائیل در مصر حرفهایی مطرح شده است. به طوری که اسرائیلیها گزارشی به انورسادات دادند که قرار است کودتای علیه دولت تو در مصر رخ بدهد. اطلاعات کامل به سادات دادند و او توانست این کودتا را خنثی بکند. به این ترتیب آنها سادات را مدیون اسرائیل کردند. در واقع این روشی است که رژیم صهیونیستی بارها آن را به کار بستند. یعنی یک تهدیدهایی را خودشان ایجاد میکردند و بعدا آن را به طرفی که قرار بود قربانی شود، لو میدادند تا آن شخص را وام دار خودشان بکنند. اما اسناد و مسائلی مطرح است که انورسادات در زمان حیات جمال عبدالناصر هم ارتباطات مشکوکی با محافل آمریکایی داشته است و منتظر بوده که بعد از فوت ناصر این تغییرات ریشهای را در جایگاه رئیس جمهور انجام دهد.
*خواب دیدن پیامبر
سید افقهی در ادامه به نقل از خاطرهای در مورد علت سفر انورسادات به اسرائیل پرداخت. وی گفت: سال 1985 میلادی بنده به حج مشرف شده بودم. در صحن بیت الله الحرام با یک مصری آشنا شدم. او مرا به بعثه مصر دعوت کرد تا با «حسن تُهامی» دیداری داشته باشم. قبلا نام تهامی را شنیده بودم و مقالات او را مطالعه کرده بودم. تهامی از همراهان انورسادات در سفر به اسرائیل بود. آن روزها من جوان و کنجکاو بودم و دعوت آن دوست مصری را پذیرفتم.
روز موعد رسید و به دیدار آقای تهامی رفتیم. بعد از سلام و احوالپرسی و پذیرایی مختصر. آقای تهامی ابراز ارادات به امام خمینی و انقلاب اسلامی میکرد. او میگفت که این اتفاقات نشانههای ظهور حضرت مهدی(عج) است. من از این صحبتهای تهامی تعجب کردم که او از حضرت مدی صحبت میکند. احساس کردم که تهامی میخواهد قصه خودش را بگوید. حالا آن روزها آقای تهامی معاون رئیس جمهور(انورسادات) و عضو گارد آهنین ملک فاروق به حساب میآمد.
از او در مورد همراهیاش با انورسادات به سرزمینهای اشغالی سوال پرسیدم که چرا این کار زشت و خفت بار را انجام دادهاند. تهامی یک لبخندی زد و دستش را روی دستم گذاشت گفت: عجله نکن داستان آن سفر را برای تو میگویم. بعد از اینکه در جنگ 1973 زخمی شدم و در بیمارستان در حال معالجه بودم، رسول الله(ص) را به خواب دیدیم. در آنجا رسول الله به من دستور دادند که مامور ایجاد با اسرائیل هستیم. دلیل این کار را پرسیدم. حضرت فرمودند: این سناریوی نابودی اسرائیل است که پس از دو بار جنگ اسرائیل به این نتیجه میرسید که از طریق نظامی نمیتوان اسرائیل را نابود کرد لذا از طریق صلح باید رژیم صهیونیستی را به تمکین وادار کنید. از ان جهت که آقای سادات اعتماد کامل به من داشت، به او گفتم که چنین حرکتی را باید انجام بدهیم. چون باید این حلقه سوم تکمیل میشد تا کم کم مقدمات ظهور مهدی موعود را شاهد باشیم. در روایات این گونه آمده که جهان اسلام دو بار با یهودیها وارد جنگ میشوند و بعد از آن صلح میکنند که در پایان صلح به نتیجه نمیرسد که همان زمان ظهور خواهد بود. لذا من میخواستم که این اتفاق زودتر رخ بدهد.
البته خوانندگان محترم باید در جریان باشند که حسن تُهامی یک فرد صوفی مسلک بود و در دوره بازنشستگی هم به نماز و تسبیح و سجاده مشغول بود. جالب است بدانید که یکی از همراهان او دکتر منیع عبدالحلیم بود. او پسر شیخ عبدالحلیم محمود بود که روزگاری رئیس الازهر به حساب میآمد. او هم صحبتهای حسن تهامی را تایید میکرد.
لذا من تصور میکنم که در بُعد سیاسی، انورسادات از عملکرد و تعامل شوروی با مصر سرخورده شده بود و از طرفی ناامیدی و عدم همراهی اعراب با دولت مصر، به این نتیجه منجر شد که انورسادات به سمت غرب برود.
**گفتگو از حسین جودوی