با انتشار این خبر که صدا و سیما بودجه‌ای هنگفت را در اختیار سازندگان «معمای شاه» قرار داده است، منتقدان این سریال منتظر پایان پخش آن باقی نماندند و بسیاری از آنها از همان ابتدا با نقدهایشان پنبه سریال را زدند!

به گزارش مشرق، محمدرضا ورزی از جمله کارگردان‌های پیشگام در ساخت سریال‌های تاریخی خصوصاً پرداختن به حکومت پهلوی در ایران است و در آخرین اثرش از نظر اساتید و مورخان صاحبنامی بهره گرفته است.  با امیریل ارجمند که سومین همکاری خود را با این کارگردان در «معمای شاه» تجربه می‌کند، در خصوص نقش «دکتر محمود وزیری» و نقدهایی که نسبت به این مجموعه تاریخی صورت گرفته، گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که درپی می‌آید.

 
چطور برای بازی در نقش دکتر محمود وزیری انتخاب شدید؟

پیش از این مجموعه با آقای ورزی دو کار انجام داده بودم و از ابتدایی که نطفه‌ کار گذاشته و سناریو‌اش نوشته و مطالعات تاریخی‌اش آغاز شد، در کنار پروژه بودم ولی هرگز تا آخرین لحظاتی که مجموعه جلوی دوربین رفت (چون ابتدا بخش‌هایی از زندگی محمدرضاشاه فیلمبرداری شد)، بازیگری برای نقش دکتر محمود وزیری مشخص نشده بود و بعد از گذشت هشت ماه از شروع فیلمبرداری آقای ورزی اطلاع دادند که برای تست گریم مراجعه کنم و اگر مناسب بود، این نقش را بازی کنم.


معمای شاه چه ویژگی‌ای داشت که پذیرفتید در آن نقش‌آفرینی کنید؟

یک بازیگر در خدمت کار است. مثلاً اگر حرفه ما را با ورزش فوتبال مقایسه کنید بازیگر، آن بازیکن داخل زمین است. هیچ اتفاقی مستقیماً به آن بازیکن مربوط نمی‌شود. عملکرد بازیکن به عناصر دیگری مثل مربی، باشگاه، مدیریت و هزار عضو دیگر متصل است. عالم بازیگری هم همینطور است، وقتی هم بازیگری در پروژه معمای شاه جلوی دوربین می‌رود، شاید او آخرین فردی باشد که از کل گروه مقابل دوربین می‌رود و پیام سریال را به گوش مردم می‌رساند. حال بیشتر از آنکه بخواهم به ویژگی‌های معمای شاه بپردازم، علاقه‌مندم به ویژگی‌های بازیگری در این مجموعه بپردازم. وقتی به بازیگر گفته می‌شود قرار است تقریباً 40 سال یک انسان را از دوره جوانی تا پیری‌اش بازی کند، اتفاق بسیار جذابی است و چه بهتر که این نقش‌آفرینی مربوط به وقایع حقیقی تاریخ باشد و اطلاعاتی را در اختیارم قرار دهد. علاوه بر اینکه سیر در تاریخ سبب شناخت انسان‌های مؤثرش که به خاطر شرایط سنی از دیدارشان محروم بوده و شناختم از ایشان در هاله‌ای از غبار بود، ‌شد. می‌توان گفت بازی در این مجموعه برایم تحصیل تصویری تاریخ و یک موقعیت استثنایی بود. به لحاظ اینکه هر کس در پی آن است که مواردی را در کنار حرفه‌اش بیاموزد. همچنین شاید هر بازیگری در انتظار چنین فرصت بازی در کارنامه کاری‌اش باشد، در نتیجه شاید این بزرگ‌ترین ویژگی این سریال برایم بود که پذیرفتم در آن نقش‌آفرینی کنم.


در میان نقش‌هایی که تا‌کنون ایفا کرده‌اید، دکتر وزیری به لحاظ تاریخی بودنش چه جایگاهی دارد و چه نمره‌ای به این نقش می‌دهید؟

همواره سعی کرده‌ام نقش‌هایی که به من سپرده می‌شود را یک گونه بازی نکنم و بازی‌هایم متفاوت باشد. مثلاً در فیلم«بدون اجازه» که نقش یک فرد معتاد به شیشه را داشتم نیز سعی کردم بازی‌ام متفاوت باشد. خیلی کم دیده‌ بودم دیگر دوستان نقش افراد معتاد به شیشه را بازی کنند، چراکه این اعتیاد دنیای دیگری دارد و رفتار فردی که به این ماده اعتیاد دارد شبیه فردی که تریاک مصرف می‌کند، نیست. در فیلم «سربازان اعدام» پرویز شیخ‌طادی نیز نقش یک آدم عقب‌افتاده را بازی کردم و آنقدر این نقش بر من تأثیر گذاشت که همیشه مصطفی‌ای آن نقش با من همراه است. در هر صورت هر نقشی که داشته‌ام چه در تئاتر و چه در سینما، سعی کرده‌ام بعد جدیدی از آن را به نمایش بگذارم.


محمود وزیری از نگاه شما چطور شخصیتی داشت و برای بازی در این نقش با چه مشکلاتی روبه‌رو بودید؟

محمود وزیری سریال معمای شاه شخصیتی محافظه‌کار دارد و با آنکه در دوران جوانی یک جایی با امریکایی‌ها درگیری پیدا می‌کند و به آنها می‌گوید«از کشور ما بیرون بروید»، اما هرگز دیگر چنین حالت و برخوردی تا پایان سریال از وی مشاهده نمی‌شود. حتی در دوره پیری‌ می‌گوید«یک بار در جوانی درگیر شدم اما فقط همان یکبار بود» و چون هیچ وقت نقشی را آنقدر نرم بازی نکرده بودم، این مسئله نقشم را سخت می‌کرد. از طرفی بازی کردن نقش‌های طولانی سبب می‌شود که بازیگر با شخصیت آن نقش زندگی کنید. مثلاً من هر وقت که بخواهم محمود وزیری را می‌توانم به‌یاد بیاورم و با او باشم.


چقدر این شخصیت به شما شباهت داشت؟

محمود وزیری اصلاً شباهتی با من ندارد. همانطور که اشاره کردم محمود وزیری شخصیت محافظه‌کاری داشت درحالی که من آدم بسیار پر خونی هستم و روحیه ماجراجویی دارم و اصلاً محافظه‌کار نیستم.


با توجه به اینکه با این نقش از جوانی تا پیری همراه بودید، بفرمایید این نقش چه تأثیری بر شما گذاشته است؟

یک زمانی در خواب لحظه مرگم را دیدم و این مسئله در زندگی‌ام تغییر بزرگی به وجود آورد. آن لحظه که این خواب را دیدم با خود فکر کردم چه کارهایی را باید انجام می‌دادم ولی انجام نداده‌ام و ‌ای کاش انجام می‌دادم و بعد از دنیا می‌رفتم. لحظه جدایی از جسم لحظه زیبا و لذت‌بخشی بود؛ گویی یکی از بزرگ‌ترین لذت‌های زندگی‌ام همراه با یک دنیا از حسرت‌هایم برایم در حال شکل‌گیری بود. بعد از این اتفاق عجیب در خواب به این نتیجه رسیدم که شاید واقعاً این اتفاق برایم رخ داده و خداوند یک فرصت در اختیارم قرار داده تا دوباره زندگی کنم. احساس می‌کنم هر لحظه‌ای را که می‌گذرانم پیش‌تر تا انتهایش رفته و بازگشته‌ام و دوباره چند سال دیگر برای زندگی به من بخشیده شده تا بتوانم حسرت‌هایم را برآورده کنم.

به همین خاطر همیشه از پیری به سن امروزم نگاه می‌کنم همانطور که در سریال با توجه به سنم در نقش پیرمردی ظاهر شدم. در این نقش با توجه به اینکه قبل از دیدن دوران پیری، آن دوران را بازی کرده‌ام، یک مقدار ابتدای کار پیدا کردن شخصیت نقش برایم سخت بود، چون این نقش در جوانی یک مقدار شور و حرارت داشت. البته عاشق شد و ازدواج ناموفقی هم کرد ولی سرانجام بعد از ازدواج دوم نگاه عمیق‌تری به مسائل پیدا کرد ولی در کل برعکس خواهرش ماه‌منیر آدم سیاسی نیست.


چقدر نقد‌هایی را که به این سریال می‌شود، منصفانه می‌دانید؟

طی مدت پخش سریال مسافرت زیاد رفته‌ و استقبال مردم را از سریال دیده‌ام. اما آنچه از دوستان رسانه‌ای گرفتم انتقاد بوده و نمی‌دانم آیا رسانه‌ها جدا از مردم هستند یا رسانه‌ها باید از اقشار مردم تشکیل شوند؟ اسم سریال معمای شاه است. یعنی چه؟ یعنی معمای سقوط شاه! یعنی ما می‌خواهیم دلایل سقوط شاه را  بدانیم. ما نیامده‌ایم که بگوییم شاه چه کارهای خوبی انجام داد. اتفاقاً بحث می‌کنیم که چه اتفاقاتی سبب به‌وجود آمدن این سراشیبی شد. حال یک عده می‌گویند اینطورها هم که می‌گویند نبود. اگر اینطورها نبود که انقلابی نمی‌شد و روند تاریخ به طریق دیگری پیش می‌رفت. از بسیاری از وقایع تاریخ و به‌خصوص وقایع 15 خرداد سال 1342 نمی‌توان راحت گذشت و فراموش کرد. وقتی رژیمی سرکوب شده و تغییر پیدا می‌کند حتماً نقطه ضعف‌های عمیقی داشته و از همین اتفاقات که امروز مورد انتقاد منتقدان است نشئت گرفته است. وقتی نقاط ضعف رژیمی در سطح جامعه فراگیر می‌شود جامعه نسبت به آن ری‌اکشن نشان می‌دهد همانطور که در انقلاب اسلامی شاهدش بودیم. حتی یک مورد شنیدم شخصی می‌گفت به بچه‌ام اجازه تماشای این سریال را نمی‌دهم؟! یک زمانی فیلمی به نام «بدون مرز» ساخته شد و من آهنگسازی‌اش را کردم که در جشنواره‌های ژاپن و... جایزه‌های مختلف گرفت، فیلم از امیرحسین عسگری بود. همین دوستمان آمد در اکران خصوصی فیلم را دید و قبل از اینکه فیلم برای جشنواره‌ها فرستاده شود، گفت:«این فیلم مواردی را که باید ندارد» و کلاً به گونه‌ای صحبت کرد که با واقعیت برخورد مردم با فیلم مطابقت نداشت. پس چطور می‌توان حرف چنین موجی را پذیرفت. منتقد وقتی دلایل درستی برای انتقادش نداشته باشد دیگر نمی‌توان نکته‌اش را انتقاد دانست. متأسفانه ما در این کار درگیر یکسری انتقادات سطحی بودیم. البته به نظر همه منتقدان احترام می‌گذارم. ما اگر وارد حوزه نقد می‌شویم باید به موضوعی که نقد می‌شود اشراف کامل داشته باشیم و باید بتوانیم راجع به آن موضوع در محیطش صحبت و اثبات کنیم که این اتفاق درست یا غلط است. به نظرم وقتی یکپارچگی وجود داشته باشد نقدها سازنده می‌شود و ما باید این مسئله را در خودمان اصلاح کنیم.


حتی آقای جعفر والی نیز با آنکه از بازیگران مجموعه بودند برعلیه‌اش واکنش نشان دادند.

در مورد ایشان معتقدم ‌ای کاش آقای وزیری به انسان‌هایی که دارای سابقه بیشتری هستند نگاه ویژه‌ای داشت و چالش‌هایی را در نقش‌شان می‌گنجاند چون فردی مثل آقای والی از اهالی تئاتر است و در نقشش دنبال چالش می‌گردد. اهالی تئاتر نقش خطی را دوست ندارند. یک زمانی آقای حسین حقیقی در سریال «غریبه» نقش ابن‌زیاد را به من پیشنهاد کرد. سریال در مورد زندگی عبیدالله ‌بن‌ حرجعفی است. کسی که اولین شعرهای کربلا را گفته و امام حسین(ع) اولین‌بار به سراغ او رفته و او اسبش را به امام داده است. 40 میلیون برای این نقش پنج سال پیش قرارداد بستم. روخوانی‌ها شروع شد و کار پیش رفت تا جایی که باید خطابه‌هایی در مورد سر امام می‌خواندم. به جان پدرم نتوانستم خطابه‌ها را بگویم و گفتم بازی نمی‌کنم. من این کار را با خودم توانستم انجام دهم و این خیلی مهم است. حال بعد از اینکه من از کار انصراف دادم، آقای حقیقی با من تماس گرفتند و پیشنهاد بازی در نقش امام حسین(ع) را دادند. از بازی در نقش ابن‌زیاد تا امام حسین(ع) فاصله زیاد است و من حتی برای بازی در نقش امام حسین(ع) پول هم نمی‌خواستم و مایه افتخارم بود که نقش امام حسین(ع) را بازی کنم. از طرفی انتقاد کردن مسئله ترسناکی است چون اگر درست صورت نگیرد ممکن است فردی را بی‌دین، بی‌اخلاق و حتی سرکش کند اما اگر انتقاد سازنده باشد سبب تربیت فردی می‌شود.


سریال«معمای شاه» چقدر سبب آشنایی شما با تاریخ معاصر شده است؟

وقتی تصاویر 15 خرداد را دیدم که مردم برای دریافت قالب‌های یخ برای جنازه‌هایشان در صف ایستاده‌اند، حیرت کردم. آن تصاویر چیزی نبود که رسانه‌های آن زمان در موردش صحبتی کرده باشند. نمی‌دانم عکس‌ها از کجا پیدا شد. در کل دیدن اسناد ساواک و تصاویر به‌جا مانده از آن روزگار تغییر عجیبی را در ذهنم به‌وجود آورد و مسائل بسیاری را برایم روشن کرد. به گونه‌ای که امروز خیلی خوب می‌توانم درک کنم که چه اتفاقاتی در آن روزگار رخ داده و چطور اطرافیان شاه با رساندن اخبار نادرست موجبات تخریبش را فراهم کردند.


از حوادث قبل از انقلاب خاطره‌ای به یاد دارید؟

زمان کودکی همراه برادر و پدر و مادرم به دیدار امام رفتیم و از نزدیک ایشان را ملاقات کردیم و به این واسطه بازی در این سریال برایم خیلی عجیب بود. به خاطر دارم آن زمان پدر و مادرم در پاریس تحصیل می‌کردند و با ماشین پژوی 104 پدرم به نوفل لوشاتو رفتیم.

واقعاً چه علتی باعث می‌شود دانشجویی از پاریس برای دیدن امام خمینی(ره) به نوفل‌لوشاتو برود. نکته عجیبی در این مسئله وجود دارد و آن شخصیت کاریزماتیک امام است. شاه هم از همین مسئله ناراحت بود که چرا با آنکه عنوان ژاندارم منطقه را دارد، مردم تمایلی به ادامه حکومتش ندارند ولی طرفدار امام خمینی(ره) هستند که در صورت کسی نگاه نمی‌کند و روی زمین می‌نشیند. حتی برخورد و رفتار امام در من کودک نیز تأثیر عجیبی گذاشت.


به نظر شما سینماگران چه میزان بر چرخه اخلاقی جامعه تأثیرگذار هستند؟

وقتی تصمیم گرفتم بازیگر و وارد این حرفه شوم، یک روز پدرم از کمربند مرا گرفت و تکانم داد و گفت «این رو باز نکن به همه جا می‌رسی» و این بزرگ‌ترین حرفی بود که پدرم به من گفت. اخلاق‌گرایی بزرگ‌ترین اتفاق است مخصوصاً برای هنرمندان، چون این گروه به نوعی دارای خاصیت افسردگی و سرگشتگی‌اند. از نویسنده تا گردآورنده یک کتاب، بازیگر و... همه آدم‌هایی که در این عرصه هستند به شدت آماده افسردگی‌اند.


چرا؟

چون دیده شدن را دوست دارند و متاعی در اختیارشان است که تمایل به عرضه‌اش دارند و این ذات و خاصیت هنر است. ذات هنر الهی است و متافیزیکی با خود به همراه دارد، ولی این بار جسم را متافیزیک نمی‌تواند خیلی از مواقع تحمل کند. در این مواقع اگر هنرمند در خود دچار شکست شود اشکالی ندارد ولی اگر از سوی جامعه دچار بی‌توجهی شود، تأثیر فوق‌العاده بدی بر روحیه‌اش می‌گذارد. بسیاری از مواقع این بی‌توجهی از سوی جامعه عامدانه رخ می‌دهد. هنرمندان بسیار آسیب‌پذیر هستند و اگر اخلاق در وادی هنر، درست در آن جایگاهش تعریف نشود، این قشر علاوه بر افسردگی آماده برای افتادن در هر چاه و چاله‌ای هستند و این مسئله اصلاً تقصیر خودشان نیست.


چطور تقصیر خودشان نیست؟

چون نگاه این قشر یک مقدار با دیگر اقشار جامعه متفاوت ‌است و شاید چرخش زمین را آنطور که فیزیکدان‌ها می‌بینند، نمی‌بینند. نگاه هنرمند با اطرافیانش تفاوت دارد و اصلاً با چرخش طبیعت سازگار نیست و اگر از این چرخش خارج ‌شود، بسیار آسیب‌ می‌بیند. چون عریانند و خیلی از مواقع آن اتفاق را نمی‌توانند در خود نگه دارند برای همین دچار انحراف، اشتباه و بی‌اخلاقی می‌شوند.

به این قشر نمی‌توان خرده گرفت مگر اینکه محیط را برایشان مهیا کرده باشیم و واقعاً اینها از ابتدا اینطور نبوده‌اند. از خود پرسیده‌اید چرا اعتیاد در جامعه هنری بیشتر از دیگر جوامع است؟ چون آن ماده آنها را آرام و با چرخه طبیعت جور می‌کند و سبب می‌شود با اطرافیان خود راحت ارتباط برقرار کنند. هنرمندان و سیاستمداران جلوتر از جامعه حرکت می‌کنند. دو‌گل شاعر بزرگ فرانسوی می‌گوید:«یک سیاستمدار باید 30 سال جلوتر از زمانه‌اش فکر کند وگرنه سیاستمدار نیست و به درد مملکتش نمی‌خورد.» من همیشه ملاکم برای آدم‌های سیاسی همین است. وقتی سیاستمداری را می‌بینم در پی این هستم که آیا او 30 سال جلوتر از جامعه‌ا‌ش است و به نظرم امام خمینی و آیت‌الله طالقانی به جای 30 سال 50 سال جلوتر از جامعه‌شان بودند. از طرفی پدرم هم همیشه می‌گوید «بازیگر وقتی می‌خواهد بازی کند باید 200 ساله باشد و علت امر این است که یک بازیگر فرصت و تجربه کافی را در 60 سالگی‌اش برای بازی در نقش‌های مختلف ندارد.» به همین خاطر بازیگران دائماً باید مطالعه و معاشرت داشته باشند و در محافلی قدم بزنند که سطح‌شان را تغییر دهد. منظور از محفل، مجالس هنری امروزه نیست. سواد امروز ما اینطور شده که صحبت‌هایی را که در جمعی شنیده‌ایم بدون تأمل و از قول خود به محفلی دیگر انتقال می‌دهیم. اما اغلب در جمع‌ها یکی صحبت می‌کند و چون آن صحبت به نظر ما جالب می‌آید، سکوت می‌کنیم و حرف او را می‌‌دزدیم و با خودمان به جمع دیگری می‌بریم و البته خوب هم اجرا نمی‌کنیم چون آن حرف برای ما نبوده و به آن دل نداده‌ایم. اگر من به آن حرف دل داده و به تقویت آن کمک کرده بودم، حرف دوستم کامل می‌شد و او زمان بیانش از من هم یاد می‌کرد.


شرط اول بازیگری را چه می‌دانید؟

شرط اول بازیگری را کاتارسیزم (همدردی و همذات‌‌پنداری مخاطب با شخصیت‌ها یا موقعیت‌های نمایشی) می‌دانم. آنچه تئاتر یونان می‌گوید: کارتارسیزم یعنی تزکیه نفس. باید با خودت و نقشت صادق باشی. وقتی در نقشی بازی و به همکارتان حسادت می‌کنید همان ابتدا هم به کارتان و هم به نقشتان خیانت کرده‌اید اما اگر بتوانید ببخشید، کاملاً بزرگ می‌شوید و یک جمعی را تحت تأثیر قرار می‌دهید. مثل منصور حلاج.


اما اغلب هنرمندان دچار حسادت هستند...

اصلاً یکی از ملاک‌هایی که می‌توان بزرگی و کوچکی آدم‌ها را با آن محاسبه کرد، همین مسئله است. ما باید یاد بگیریم در جایی که به آن تعلق نداریم به زور خودمان را جای ندهیم. حسادت کار ما را حل نمی‌کند. هالیوود اگر صنعت موفقی است به خاطر این است که مسئله‌ای به عنوان حسادت در میان آنها وجود ندارد. چرا؟ چون در هالیوود کسانی موظفند بررسی کنند چه بازیگرانی برای مدتی بازی نداشته‌اند و آنها را به خدمت بگیرند، پس افسردگی کاری برای هنرمندشان پیش نمی‌آید که سبب شود هنرمند دچار حسادت، اعتیاد و پرت‌و‌پلا‌گویی شود. بر‌عکس آنچه در سینمای ما اتفاق می‌افتد! در دوره‌ای از یک نفر برای بازی در50 - 40 کار دعوت می‌شود در حالی که عده‌ای مدت‌ها بیکار هستند. این قبیل مسائل سبب می‌شود عده‌ای سر از شبکه‌های ماهواره‌ای مانند جم در‌بیاورند و بعد به غلط کردن بیفتند. البته جاه‌طلبی در هنر مهم است و آدم‌ها باید جاه‌طلب باشند. اما حسادت با جاه‌طلبی تفاوت دارد. جاه‌طلب یعنی با قدرت حرکت کنی و در جایی که باید بایستی. باید یک مقدار عمیق‌تر به برخی مسائل نگاه کنیم و این جز با تعامل به وجود نمی‌آید و این تعامل را حسادت‌ها از بین برده است. امروزه ما تعامل‌های صادقانه با یکدیگر نداریم.


تا به حال مورد حسادت قرار گرفته‌اید؟

همیشه این اتفاق افتاده است.


در آینده شاهد چه آثاری از شما خواهیم بود؟

پیشنهادی از یکی از دوستان کارگردان دارم ولی بیشتر سرگرم آلبوم و کارهای آهنگسازی هستم. مثلاً درگیر ساخت موسیقی تیتراژ برنامه نهایت و موسیقی یک فیلم هستم. از طرفی دو سال می‌شود که درگیر انتشار آلبوم ترانه‌هایم هستم و چون لاله‌زاری نیستم، اسپانسری برای انتشار پیدا نکرده‌ام و خودم نیز بودجه کافی برای انتشارش را ندارم. معتقدم اثر هنری اگر خوب باشد خودش راهش را پیدا می‌کند ولی اگر با تعریف کردن سعی در موفقیتش داشته باشی به هیچ‌جا نمی‌رسد.


سخن پایانی.

عاشق دو جمله از شاملو هستم که می‌گوید: «انسان دشواری وظیفه است» و «کشف سحابی مرموز همداستانی در تلنگر زودگذر شهابی انسانی. » همه ما یک شهاب انسانی هستیم که می‌خواهیم سحابی را کشف کنیم، البته اگر امکانپذیر باشد.


تا به حال این سحابی را کشف کرده‌اید؟

حرکت می‌کنم و نگاهم به انسان‌های اطرافم متفاوت است. به هیچ عنوان در این مسیر حسود نیستم چون برایم انرژی منفی تولید می‌شود. علاقه‌مندم و از رشد آدم‌ها لذت می‌برم چون وقتی دوستی بزرگ شود، دست مرا هم می‌گیرد همانطور که اگر من بزرگ شده و رشد کنم، دست دوستم را خواهم گرفت و همه‌مان باید اینگونه فکر کنیم که متأسفانه اینطور نیست.

منبع: جوان