سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
 
*******


این همه اصرار برای گزیده شدن؟!
 
جعفر بلوری در کیهان نوشت:

تصور می‌کردند از طریق مذاکره با دشمن، می‌توان از دشمنی‌ها کاست و به قول زنجیره‌ای‌ها، به «جامعه جهانی» بازگشت و به اقتصاد رونقی داد و به جای کشورهای ریز و عقب‌مانده آفریقایی- آمریکایی  با «بزرگان» نشست و برخاست کرد. «بزرگان» و «جامعه جهانی» نیز از نگاه این طیف، کشورهایی مثل آمریکا و فرانسه و انگلیس هستند. به رغم همه هشدارهای دلسوزانه منتقدان و دوستداران نظام، نشستند و محرمانه، خود قیچی کردند و دوختند و برجام، از دل همین نشست و برخاست‌های پشت درهای بسته خارج شد. خلاصه برجام هم شد، کاستن از توانمندی‌های باارزش هسته‌ای در برابر وعده! لغو تحریم‌ها.

 آمریکا به عنوان راس این به اصطلاح بزرگان اما، پس از چندین بار نقض برجام و تست زدن واکنش ما،  تحریم‌های تازه‌ای اعمال کرد و وقتی باز هم اعتراضی ندید، چند روز پیش با تصویبِ «تمدید قانون ISA»، تیر خلاص را بر پیکر زخمی برجام زد تا دیرباورترین و خوش‌خیال‌ترین افراد هم به این نتیجه برسند که، برجام فریبی بیش نیست و آمریکا همان آمریکای سابق است. با مرگ برجام، دست برجام‌زدگان کاملا خالی شد.

 فریب‌خوردگان هنوز با حالتی ترحم‌برانگیزانه، سعی می‌کنند مردم را امیدوار نگه دارند. امضاء شدنِ با تاخیرِ قرارداد خرید هواپیما از آمریکا را درست مثل برجام حلوا حلوا می‌کنند بدون اینکه به روی مبارکشان بیاورند، برجام را هم قراردادِ محکمِ خدشه‌ناپذیرِ غیرقابل نقض معرفی می‌کردند. تیترهای دیروز روزنامه‌های زنجیره‌ای‌ شبیه تیترهای بعد از امضای برجام است! تیترهای سال گذشته آنها را هم مروری کنید؛ سال گذشته هم که قرارداد خرید هواپیمای ایرباس امضاء شد، تیترها زدند و شادی‌ها کردند و عکس‌های تحقیرآمیز یادگاری با یک هواپیمای دست دوم گرفتند اما هنوز خبری از هواپیماهای ایرباس نشده است؛ قرارداد خرید ایرباس را به انتخابات پارلمانی گره زدند و مردم را هم فریفتند!

شاید برای حفظ آبرو، شاید هم برای انتخابات پیش رو، بعد از تمدیدِ  تحریم‌های 10 ساله (ISA) ابتدا گفتند «هنوز که این قانون اجرا نشده است.» بعد سیاست «نمی‌گذارند» را در پیش گرفتند تا شاید از این مرحله نیز بگذرند، غافل از اینکه وقتی مردم بعد حدود 4 سال شنیدنِ وعده و انداختن مسئولیت‌ها به گردن دیگران، گشایشی در امور- جز روی کاغذ- ندیده باشند، فریب نخواهند خورد. حکایتِ «هنوز که اجرا نشده» دوستان هم حکایت خوشمزه‌ای است. مثل اینکه بعد از صدور حکم مرگ برای یک مجرم، گفته شود، «هنوز که این حکم اجرا نشده!»

حریف، گرگِ باران‌دیده است. عراق، لیبی، کره و اخیرا کوبا را با همین روشِ مذاکره فریب داده است. به گواه تاریخ، سابقه‌ای بس طولانی در استعمار  و فریب دارد.  تاریخ را برای سرگرمی و تفریح نمی‌نویسند. تاریخ یعنی تجربه، یعنی درس گرفتن از گذشته برای آینده، یعنی آدم عاقل از سوراخی که هم خود بارها گزیده شده و هم دیگران از آن گزیده شده‌اند، دوباره گزیده نمی‌شود. دوستان چند بار دیگر می‌خواهند از یک سوراخ گزیده شوند؟! به قول مولا و مقتدایمان علی(ع) در نامه‌ای به فرزندش، «استدلّ على ما لم یکن بما قد کان» یعنی؛ برای امور واقع نشده، به آنچه واقع شده استدلال کن...

«استدلّ على ما لم یکن بما قد کان، فإنّ الأمور أشباه، و لا تکوننّ ممّن لا تنفعه العظة ألّا أذا بالغت فی أیلامه، فأنّ العاقل یتّعظ بالآداب، و البهائم لا تتّعظ ألّا بالضّرب...»(نامه 31)

«براى امورِ واقع نشده به آنچه واقع شده است استدلال نما و با مطالعۀ قضایاى تحقّق یافته، حوادث یافت نشده را پیش‌بینى کن؛ زیرا امور جهان، همانند یکدیگرند، از آن اشخاص نباش که موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد؛ زیرا انسان عاقل باید از راه آموزش و فکر، پند بپذیرد، این بهائم هستند که جز با کتک، فرمان نمى‏برند.»

وقتی بعد از این همه وعده توخالی، برای وعده دیگر حریفِ عهدشکن، جشن گرفته و پایکوبی می‌کنیم، از چند حال خارج نیست. یا دچار زوال عقل شده‌ایم، یا به دنبال هدفی غیر از آنچه وانمود می‌کنیم هستیم و یا اینکه.... بگذریم.

 جشن و پایکوبی برای صدورِ با تاخیرِ مجوز خرید هواپیما از سوی حریفی با مختصات آمریکا، آن هم درست چند روز بعد از نقض صریح برجام از سوی کنگره این کشور و تاکید چندباره دولت اوباما بر امضای آن چه پیامی به دشمن مخابره می‌کند؟ جز این است که به حریف برای گزیدن‌های بعدی چراغ سبز نشان می‌دهد؟ راز این همه اصرار برای گزیده شدن در چیست؟!

وقتی میزان دخایر آب سنگین کشورمان به اندازه ناچیزی افزایش یافت، واکنش حریف چگونه بود؟ واکنش ما به این پیمان‌شکنی‌ها چگونه است؟ مقایسه کنید این دو واکنش را:  جشن و پایکوبی ما در برابر تهدیدهای شدید و غلیظ آنها.

شاید مسئولین محترم حین انجام مذاکرات - به قول غربی‌ها- «پلن بی» یا برنامه جایگزین و یا موازی را تدارک ندیده‌اند که این‌گونه قافیه را باخته‌اند. اگرچه بارها اعلام کرده‌اند برنامه جایگزینی دارند. اما...

فراموش نکنیم داعش در بحبوحه مذاکرات هسته‌ای ظهور یافت. داعشی که فلسفه وجودی آن مقابله با ایران و متحدانش است. داعشی که امروز دیگر تردیدی وجود ندارد ساخته و پرداخته مراکز جاسوسی غرب و رژیم صهیونیستی است. در کارزار انتخاباتی آمریکا رهبران سیاسی این کشور بارها گفتند که داعش را کلینتون و دولت اوباما روی کار آورده‌اند. داعش یکی از پروژه‌های موازی و به اصطلاح پلن‌های غرب بود که به موازات مذاکرات هسته‌ای به معرکه آورده شد و منافع مقاومت و ایران را تهدید کرد. تهدید بانک‌ها و شرکت‌های بین‌المللی دنیا برای عدم همکاری با ایران در حوزه‌های اقتصادی نیز پلن دیگری بود که  حریف برای ما تدارک دیده است.

امروز تحریم‌ها روی کاغذ برداشته شده‌اند اما به گفته اروپاییان، ترس از واکنش‌های آمریکا مانع از حضور واقعی شرکت‌های اروپایی و آسیایی در ایران می‌شود. تیم‌هایی از شرکت‌های مهم اروپایی به ایران می‌آیند و می‌روند و زنجیره‌ای‌ها روی این رفت و آمدها مانورها می‌دهند اما چیزی از این رفت و آمدها دست ملت را نمی‌گیرد.
 
با ایمیل و نامه که اعتراض می‌شود، می‌گویند باید توانمندی‌های موشکی را از بین برده، حمایت از حزب‌الله و فلسطین را رها کرده و رژیم غاصب اسرائیل را به رسمیت بشناسید تا تحریم‌هایی که قرار بود با مذاکرات هسته‌ای لغو بشنود، برداشته شوند! این‌ها گوشه‌ای از پلن‌های B و C و D و E و... حریف است. پلن‌های ما کدام‌اند؟

توانمندی‌های هسته‌ای و موشکی در کنار حزب‌الله، فلسطین، انصارالله، حشد الشعبی و به‌طور کلی «مقاومت» جزو مولفه‌های اصلی قدرت ایران هستند. هدف غرب نیز- لااقل تا این لحظه- گرفتن همین مولفه‌های قدرت بوده است؛ توان هسته‌ای و موشکی را با مذاکره و حزب‌الله و سوریه و عراق را هم با داعش.

 پذیرفته شدن در میان آن به اصطلاح بزرگان! نیز با مذاکره تحقق نمی‌یابد، رسیدن به این هدف، قدرت و اقتدار می‌خواهد. بنابراین برای این مقصود باید بر مولفه‌های قدرت افزود، نه از آن کم کرد. وقتی یکی از مولفه‌های قدرتمان را دادیم، دیدیم همان کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده و ریز آفریقایی و عربی، برای ما شاخ شدند. امروز جزیره ایرانی بحرین برای روباه پیر فرش قرمز پهن می‌کند و روباه پیر از همین جزیره برای ما رجز می‌خواند.
 
نتانیاهو می‌گوید، برجام یک فایده داشت و آن نزدیک کردن کشورهای عربی به اسرائیل بود! آل سعود صدها حاجی ما را مظلومانه در مراسم حج قتل‌عام می‌کند و یک عذرخواهی خشک و خالی نمی‌کند. نتیجه پذیرفتن مذاکره‌ای که هدف نهایی حریف در آن، کاستن از قدرت و اقتدار یک ملت باشد، بهتر از این نخواهد شد. والسلام.
 
 
 من می‌دونستم!

امیر استکی در وطن امروز نوشت:
 
این‌روزها تحلیلی از وضعیت کنونی سیاست خارجی ایران بویژه مساله برجام توسط آقای دکتر «محمود سریع‌القلم» در رسانه‌ها منتشر شد؛ تحلیلی که 3 نکته محوری دارد؛ اول اینکه مساله هسته‌ای ایران تنها 10 درصد از مشکلات ایران با نظام غرب و به طور خلاصه آمریکاست و از این رو نباید انتظارات خاص و عام از برجام  با تبلیغات و برخوردهای احساسی بالا برده می‌شد.
 
دوم اما این نکته مهم‌تر است که از اهرم‌های دوگانه ایران در مناسبات بین‌المللی برای امتیازگیری که همانا برنامه هسته‌ای و وضعیت منطقه باشد، اکنون برنامه هسته‌ای دیگر وجود ندارد و فقط وضعیت منطقه مانده است. سوم اینکه بهترین اهرم ایران در مقابل نظام بین‌الملل، غرب، شرق و همسایگان، «راضی و امیدوار بودن مردم ایران از زندگی است». مهم‌ترین پایه امنیت ملی ایران، راضی بودن مردم است.

به طور خلاصه این تحلیل و اظهارنظر به دنبال ترسیم وضعیتی از روابط بین‌الملل برای عام و خاص است. ترسیمی که به اعتقاد دکتر سریع‌القلم برای زدودن احساسات و انتظارات نابجا از دیپلماسی یک کشور ضروری است؛ به گونه‌ای که ایشان معتقد است «دقت کم تئوریک دستگاه دیپلماسی با رهیافتی که نسبت به ایران طی دهه گذشته در آمریکا انباشته شده بود و سایه انداختن روش سازمان مللی (سخنرانی و تنظیم قطعنامه) بر فرآیند برجام، باعث شد انتظارات غیرواقعی و تحلیل‌های احساس‌محور در ذهن بسیاری شکل گیرد و نمایش برجام مهم‌تر از محتوای آن شود.
 
تاریخ روابط بین‌الملل نشان می‌دهد در فرآیند حل و فصل موضوعات مهم، حداقل تبلیغات به‌کار گرفته می‌شود. برای مخاطبان و جامعه مدنی ایرانی توجیه نشد که برجام، حل و فصل مسائل ایران و آمریکا نیست و حتی مقدمه‌ای بر گشایش مشکلات ایران و غرب و ایران و منطقه نیز نیست.» تا اینجا سخنان آقای سریع‌القلم یعنی اذعان به شکست تصویری از برجام که توسط دولت روحانی به ملت نمایانده شده است و  همچنین بیم دادن نسبت به عواقب عدم توجه به واقعیات بین‌الملل. در ادامه اما راهکاری که ایشان برای داشتن دستی متوازن در مناسبات بین‌المللی پیشنهاد می‌کند، همان بهترین اهرمی است که ایشان رضایت و امید مردم می‌داند؛ به عبارت دیگر دعوتی است به نگاه به درون.

به طور خلاصه، وی بعد از فهم اینکه اهرم‌های ایران در چانه‌زنی با قدرت‌های جهانی چه چیزهایی هستند و اینکه یکی از آن اهرم‌ها نیز به واسطه برجام از میان رفته است (و صد البته نباید انتظار غلط از این نابودی داشت) به ضرورت توجه به درون و افزایش رضایت و امید مردم رسیده است. مابقی تحلیل جناب سریع‌القلم هم به ذکر مثال و نمونه برای همین 3 نکته‌ای که بیان کردیم، اختصاص یافته است.
 
این تحلیل یعنی سریع‌القلم با منطق پوزیتیویست حادی که دارد و از دل آن این روابط بین‌الملل اُلترارئالیسمی در می‌آید و خود منادی آن است مواجهه واقعی پیدا کرده و فهمیده آن مسیری که برای ما تجویز می‌کرده ره به ترکستان برده است؛ البته ان‌شاءالله که فهمیده باشد! نکته اساسی اما این است که جناب سریع‌القلم به عنوان مشاور عالی سیاست خارجی جناب حسن روحانی و کسی که دارای چنین تحلیلی است، چرا در همه تقریبا 3 سالی که دستگاه دیپلماسی کشور- که به ادعای ایشان دارای دقت کم تئوریک است- در حال ایجاد فضای غلط احساساتی و غیر واقع‌بینانه نسبت به مذاکرات هسته‌ای و نتایج محتمل آن برای مردم بوده، سکوت کرده‌است؟ چرا این بیم و تحذیر و تحلیل را در آن روزها برای عام و خاص بیان نکرد؟ مگر این نیست که به عنوان مشاور عالی رئیس‌جمهور و از آن فراتر به واسطه همکاری چندین ساله در مرکز پژوهش‌های استراتژیک مجمع تشخیص با جناب روحانی، امکان انتقال گسترده دیدگاه‌های خود به ایشان را داشته‌، به گونه‌ای که به اعتقاد بسیاری راهبرد سیاست خارجی دولت یازدهم تا حدود زیادی متاثر از دیدگاه‌های ایشان و تاثیرات‌شان بر شخص رئیس‌جمهور بوده است.
 
اکنون و پس از تایید تلویحی ایشان به از بین رفتن برنامه هسته‌ای ایران آیا این پذیرفتنی است که بدون اشاره به تاثیر خود بر رویکرد سیاست خارجی دولت با توسل به ادبیات تحلیلی منفعلانه درصدد نشان دادن واقعیات نظام بین‌الملل به عام و خاص باشد و بار مسؤولیت وضعیت ایجاد‌شده را بر گردن دقت کم تئوریک دستگاه دیپلماسی و نبود فهم صحیح نزد عام و خاص از مناسبات بین کشورها در سطح جهانی بیندازد؟ آیا نمی‌شود حداقل این را گفت که اگر می‌دانستید و این روند را پیش‌بینی و درک می‌کردید، چرا قبل از مرگ سهراب نوشداروی خود را تجویز نکردید؟ حتی اگر مدعی باشید چنین کاری را هنگام مشورت به رئیس‌جمهور انجام داده‌اید باز پرسش ما به قوت خود باقی است: چرا همین کار را برای خاص و عام نکردید و روشن‌شان نکردید مساله به آن شکلی که دستگاه تبلیغاتی دولت ترسیم می‌کند نخواهد بود؟ اگر واقعا می‌دانستید و نگفتید، مساله‌ای است که قضاوت درباره آن با وجدان‌های خاص و عام خواهد بود، قضاوتی که قاعدتا قضاوت دلچسبی برای شما نخواهد بود هر چند ما ترجیح می‌دهیم درباره آن سکوت کنیم و اگر نمی‌دانستید و چنین تحلیلی را نداشتید پس آیا بهتر نیست همین ژست منفعلانه «من می‌دانستم»ی را که متاسفانه گریبانگیر جامعه علمی روابط بین‌الملل کشور نیز هست هم نگیرید؟
 
 
 جشن گندم را عزا نکنید
 
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

روز گذشته جشن خودکفایی گندم در سال زراعی  95-94 برگزار شد تا یکی از اصلی ترین اهداف امنیت غذایی به عنوان یکی از مولفه های اقتصاد مقاومتی محقق شود. بدون تردید افتخار این دستاورد بزرگ را باید بیش از هر فردی به نام وزیر بدون حاشیه و پرتلاش جهادکشاورزی نوشت. وزیری که با وجود عملکرد ضعیف تیم اقتصادی دولت کارنامه موفقی را در کاهش وابستگی بخش کشاورزی به واردات داشته است و با تمام تلاش در جهت دفاع از تولید داخل و کاهش واردات عمل کرده است حتی به صراحت با جریان های طرفدار واردات درگیر شده است.

فارغ از نقش محمود حجتی در این توفیق، نباید نسبت به همراهی نسبی دولت در تعیین نرخ خرید تضمینی مناسب برای گندم در سال های زراعی 94-93 و 95-94 بی تفاوت بود. دولتی که در شرایط تداوم تحریم ها و سقوط قیمت نفت زیر بار افزایش مناسب نرخ خرید تضمینی گندم رفت و اگرچه امسال به دلیل محدودیت های بودجه ای و افزایش میزان تولید گندم، در پرداخت هزینه های کشاورزان تا حدی تاخیر داشت، اما پای گندم تولید داخل و قیمت بالای آن ایستاد و به دام واردات گندم ارزان قیمت خارجی نیفتاد. با این حال خبر هایی که از تعیین نرخ خرید تضمینی گندم سال آینده به گوش می رسد، نگران کننده است و نشان می دهد، دولت یکی از مهمترین دستاورد های خود را با دست خود به خطر انداخته است.

اگر از منظر اقتصادی به تولید گندم و انگیزه کشاورزان برای کشت این محصول توجه کنیم، 2عامل اصلی در این زمینه قابل مشاهده است که عبارتند از: نرخ خرید تضمینی گندم و زمان اعلام این نرخ. البته باید توجه داشت که در ایران با توجه به این که حدود 60 درصد سطح زیر کشت گندم به صورت دیم می باشد، میزان بارش سهم مهمی در تولید گندم دیم دارد. لذا در صورت تعیین به موقع و مناسب نرخ خرید تضمینی گندم و سطح بارندگی نرمال، تداوم خودکفایی گندم دور از دسترس نیست. با این حال خبر ها حاکی از افزایش تنها 2.5 درصدی نرخ خرید تضمینی گندم برای سال زراعی پیش رو نسبت به سال زراعی گذشته است که موجب نگرانی کشاورزان شده است.
 
این در حالی است که دولت براساس قانون موظف است نرخ خرید تضمینی گندم را به میزان نرخ تورم افزایش دهد. لذا نرخ خرید تضمینی گندم باید 8 درصد افزایش یابد. در چنین شرایطی این که دولت با وجود بهبود وضعیت درآمدی خود در دوران پسابرجام و افزایش همزمان میزان فروش نفت و قیمت نفت، چرا حاضر به افزایش مناسب این نرخ نشده است، جای انتقاد جدی دارد.

این یک واقعیت تلخ است که دولت ها (چه در دولت گذشته و چه در این دولت) اگرچه شعار خودکفایی داده اند و حتی در مقطعی در این مسیر هم حرکت کرده اند، اما سرانجام تسلیم منطق بازاری و حسابگرانه ای شده اند که واردات محصول ارزان قیمت را به خرید محصول گران داخلی ترجیح می دهد. این که چرا محصولات کشاورزی داخلی از جمله گندم با وجود دریافت یارانه های آشکار و پنهان گرانتر از محصول مشابه خارجی است، نیاز به بحث مفصلی دارد که اکنون جای آن نیست و فقط در این حد می توان گفت که هزینه های بالای تولید به ویژه نرخ سود بانکی بالا و مهمتر از آن، یارانه غیرهدفمند در بخش های مختلف از جمله کشاورزی منجر به بهره وری پایین و در نتیجه تولید محصول گران شده است.
 
این در حالی است که با وجود هزینه های سنگین دولت در اختصاص یارانه به این بخش، هزینه های اندکی برای نو سازی و بهبود بهره وری در بخش کشاورزی اختصاص یافته است. با این حال تا زمانی که دولت به مسئولیت خود در اصلاح ساختار بخش کشاورزی، هدفمند کردن واقعی یارانه های این بخش و سرمایه گذاری برای ارتقای فناوری این بخش عمل نکند، حق ندارد چماق محصول خارجی ارزان را بر سر تولید گران فرود آورد.

در هر صورت روز گذشته جشن خودکفایی گندم برگزار شد و از این بابت باید به دولت و به ویژه وزارت جهادکشاورزی خداقوت گفت اما با روندی که در تعیین نرخ خرید تضمینی سال آینده در پیش گرفته شده است، باید همزمان فاتحه ای برای تولید گندم در سال آینده خواند و منتظر خبر واردات چند میلیون تنی این محصول در سال آینده باشیم. البته اگر دولت در تصمیم خود تجدیدنظر کند و نظر کارشناسی وزارت جهادکشاورزی برای افزایش نرخ خرید تضمینی گندم را بپذیرد، می تواند دستاورد خود را حفظ کند وگرنه سال آینده به جای جشن خودکفایی گندم، باید عزای وابستگی گندم را گرفت.

 
فروش «نياز» به جاي «امتياز» در برجام

محمد اسماعيلی در جوان نوشت:

«روز اجراي برجام 27 دي‌‌ماه سال 94 روز عزا و سياه‌پوش شدن رژيم صهيونيستي و يکي از کشورهاي منطقه بود. پيروزي ما فقط در برجام نبود، در اوپک هم پيروز شديم. در خريد هواپيما هم موقعيت به دست آورديم». اين جديدترين اظهار رئیس‌جمهور محترم درباره برجام است که بار ديگر نشان مي‌دهد ایشان همچنان توافق هسته‌اي را يک پيروزي مطلق معنا مي‌کند.

پيروزي بخش بودن برجام را مي‌توان در اظهارات محمدجواد ظريف در جمع انديشمندان سياسي ژاپن نيز جست‌وجو کرد. آنجا که بيان مي‌کند: «اکنون مي‌توان برجام را در مورد سوريه اجرا کرد، چراکه توازن ميان قواي دولتي و مخالفان را نمي‌توان با شيوه برد و باخت به هم ريخت.»

اظهارات رئيس‌جمهور و وزير امور خارجه پس از آخرين باري که امريکا برجام را نقض کرد، از جنبه‌هايي داراي اهميت است که در ادامه به بخشي از آن اشاره مي‌شود:

1- کم‌توجهي به «آزمون عيني تعامل» با ايالات متحده نخستين نکته‌اي است که بايد به آن توجه شود.

چراکه نتيجه اين «آزمون» با هزينه‌هاي گزافي به دست آمده و حال که اين نتيجه به دست آمده است و بخشي از جامعه که نسبت به مسئله تعامل با امريکا دچار خوش‌بيني بودند به «درک صحيحي» از اهداف راهبردي امريکايي‌ها رسيده‌اند. اين انتظار طبيعي وجود دارد که حرکتي در جهت مخالف فهم عمومي جامعه صورت نگيرد و واقعيت‌هاي تلخ بدون دخل و تصرف به افکارعمومي انتقال داده شود تا در تحولات پيش‌رو توان جمهوري اسلامي ايران در مواجهه با امريکايي‌ها از انسجام و همگوني اجتماعي گسترده تري برخوردار باشد.

2- يکي از مصاديقي که دولتمردان و حاميان رسانه‌اي دولت در 48 ساعت گذشته از آن به عنوان موفقيت برجام ياد مي‌کنند، اجراي قرارداد خريد 80 فروند بوئينگ از امريکايي‌هاست؛ قراردادي که به گفته يک روزنامه امريکايي 16/6 ميليارد دلار به جيب اين شرکت سرازير و 100 هزار فرصت شغلي دراين کشور ايجاد مي‌کند.

قرارداد بوئينگ نمونه‌اي بارز از تلاش نظام سلطه جهت ترغيب ايراني‌ها به اجراي برجام در آينده و انحراف از آراي عمومي در انتخابات 96 به سمت يک حزب سياسي است و به احتمال فراوان در ماه‌هاي منتهي به انتخابات شاهد اينگونه امتيازات ظاهري از سوي امريکايي‌ها به ايران خواهيم بود.

اما نکته مهم آنجايي است که اينگونه قراردادها و تفاهم‌هاي مشابه نبايد به معناي امتيازي از سوي امريکايي‌ها به ايران تفسير شود، چراکه کشورهاي غربي از بدو پيدايش استعمار تاکنون «نياز»هاي خود را به عنوان «امتياز» به کشورهاي منطقه فروخته‌اند و براي انحراف افکارعمومي از آن تحت عنوان «امتياز» ياد کرد‌ه‌اند.

کما اينکه امريکا و انگليس پس از گنجاندن برخي از نيازهاي خود در متن توافق و مکلف‌کردن طرف مقابل به اجراي آن در دوران قاجار، از آن به عنوان امتياز داده شده به طرف ايراني ياد كرده‌اند.

3- «اعتراض و مخالفت ظاهري رژيم صهيونيستي» از روز امضاي برجام تاکنون به عنوان يکي از دلايل موفقيت و نتيجه بخش بودن برجام عنوان مي‌شود. نکته مهم آنکه دليل اصلي مخالفت رژيم صهيونيستي با برجام اين مسئله است که آنها قائل به نابودي کامل و فوري انقلاب اسلامي هستند و تأکيد مي‌کنند در بهترين حالت برجام‌هاي پياپي 2و3 و... مي‌تواند چنين هدفي را محقق سازد؛ بنابراين سران اين رژيم اصل برجام را پذيرفته و گزارش اخير بلومبرگ مبني بر اينکه «نتانياهو از ترامپ خواسته تا برجام را لغو نکند» مؤيد چنين مسئله‌اي است.

با اين حال استدلال دولتمردان مبني بر «مخالفت رژيم صهيونيستي مساوي است با دستاورد بخش بودن برجام» جاي اشکال دارد، چراکه توسل به چنين گزاره‌اي «اماره» و «قرينه» قلمداد مي‌شود که نمي‌تواند جايگزين «دليل» شود.
 
«اماره‌«اي که دولتمردان به آن استناد مي‌کنند تا جايي درباره برجام اعتبار دارد که جامعه ايراني «دليل متقن و مستندي» مبني بر هزينه‌زا بودن برجام نداشته باشند؛ کما اينکه جامعه ايراني دلايل مهمي را در دست دارد که با وجود آن ديگر نيازي به اماره دولتمردان نيست و اساساً اماره در موقعيت فعلي وجاهت عقلاني و حقوقي ندارد.

به گفته اکثر حقوقدانان «استناد کردن به اماره وجاهت قانوني ندارد» چراکه اماره هميشه بر مبناي ظن ظاهر استوار بوده و احتمال خطا در آن وجود دارد وقابل توجه است که در حقوق داخلي نيز زماني دادرسي به اماره توجه مي‌كند كه دليل مستقيم را نمي‌يابد.

از جمله دلايل مستقيم مردم در اين باره «نقض مکرر برجام»، « تخريب زيرساخت‌هاي صنعت هسته‌اي»، «توسعه تحريم‌ها و تهديدها بين‌المللي» و«فقدان تأثير توافق هسته‌اي بر معيشت و بيکاري و گراني» است که قاعده حقوقي «الاصل دليل حيث لادليل له» را بار ديگر اثبات مي‌کند.

4- همانگونه که رهبرمعظم انقلاب اسلامي فرمودند «اصل مذاکره يا برجام» هدف نيست و وسيله‌اي است که مي‌تواند جمهوري اسلامي ايران را به اهدافي نزديک نمايد.

به بيان بهتر برجام وسيله‌اي عنوان مي‌شد براي«رفع تحريم‌ها»، «تنش‌زدايي ميان امريکا و ايران»، «اثبات حقانيت حقوق مسلم ايران»، «بهبود معيشت مردم»، «حفظ دستاوردهاي هسته‌اي»، «رسيدن به منافع عمومي» و «امنيت ملي» و با توجه به اسناد و ادله متقن و عيني موجود برجام نتوانسته «وسيله‌اي مناسب» جهت رسيدن به اهداف مورد تصور نظام و جامعه باشد.

بنابراين در چنين شرايطي که برجام از دستيابي به اهداف حداقلي هسته‌اي نيز عاجز بوده است چرا بايد آن را يک هدف به شمار آورد و براي موضوعي مانند سوريه نيز چنين نسخه‌اي را پيشنهاد داد. بر همين اساس صرف ارائه «پيشنهاد براي حل بحران سوريه به‌واسطه تجربه برجام» توسط وزير امور خارجه و پيروزي خواندن برجام توسط رئيس‌جمهور پس از نقض مکرر آن توسط امريکايي‌ها؛ محاسبات غربي‌ها را در اين مسير قرار مي‌دهد که طرف ايراني اراده‌اي جهت مقابله با نقض برجام نداشته و با هر قيمتي حاضر به حفظ برجام است و اين به معناي گسترش تحريم‌هاي بين‌المللي است که در آينده قطعاً رنگ تحقق خواهد گرفت.

 نكته قابل توجه آنكه چنين رفتارهايي بدان معناست كه اعتماد به امريكا همچنان به عنوان يك اصل در دستگاه  ديپلماسي نقش‌آفريني مي‌كند، موضوعي كه جايگاهي در قواعد و معيارهاي حقوق بين‌الملل نداشته و ندارد.
 
 
 اول خودکفایی، اکنون صادرات گندم

علی قنبری در ایران نوشت:

سال 92، زمانی که دولت یازدهم شروع به کار کرد، کل خرید تضمینی گندم کشاورزان توسط دولت رقمی بالغ بر 4 میلیون و 600 هزار تن بود. سال 93 این رقم به 6 میلیون و 800 هزار تن رسید و در سال 94 دولت حدود 8 میلیون و 100 هزار تن از گندم تولیدی کشاورزان را خریداری کرد. امسال میزان خرید تضمینی گندم به 11 میلیون و 500 هزار تن رسیده است. با نگاهی به این آمار می‌توان دریافت که دولت یازدهم در هر سال بیش از 2 میلیون تن خرید تضمینی گندم را افزایش داده است.
 
این رقم بسیار بزرگی است که از رکورد تاریخی تولید و خرید تضمینی گندم خبر می‌دهد. امسال با یاری خداوند و همت کشاورزان و حمایت جهاد کشاورزی از آن‌ها توانستیم فضایی را برای صادرات گندم نیز ایجاد کنیم. به طوری که اکنون امکان صادرات 3 میلیون تن گندم از کشور فراهم شده و دولت نیز اخیراً در این زمینه گام مثبتی برداشته است.

اما این حجم بزرگ از تولید و خرید تضمینی گندم زمانی در کارنامه دولت خودنمایی می‌کند که به میزان پرداختی به کشاورزان و بازه زمانی پرداخت این وجه نیز توجه شود. دولت از ابتدای امسال برای خرید تضمینی 11 میلیون و 500 هزار تن گندم بالغ بر 14 هزار و 700 میلیارد تومان به گندمکاران پرداخت کرده است. بازپرداخت این مبلغ هنگفت در مدت زمان بسیار معقولی به کشاورزان انجام شد. ناگفته نماند که حجم کل گندم تولیدی کشور در سال 1395 بیش از 14 میلیون تن بوده که 11 میلیون و 500 هزار تن به صورت تضمینی خریده شده است.
 
این میزان از تولید گندم در دهه اخیر بی‌سابقه بود و یک نکته مهم در دل آن وجود دارد. اینکه در سال جاری افزایش تولید گندم بدون افزایش سطح زیرکشت محقق شد. جالب است که امسال حتی شاهد کاهش سطح زیر کشت این محصول نیز بودیم. به طوری که 600 الی 700 هزار هکتار از سطح زیر کشت خارج شد.
 
از طرف دیگر میزان بارندگی سال جاری نسبت به سال گذشته تغییر نداشت اما بنا بر دلایلی افزایش تولید گندم در کشور رخ داد. مهمترین علت افزایش تولید گندم امسال این بود که فرآیند کاشت، داشت و برداشت گندم بهبود و تکنولوژی‌های آبیاری نیز ارتقا یافت. همچنین با همت جهاد کشاورزی و گندمکاران از کودهای مناسب و به موقع استفاده شد. کار ارزشمندی که موجب تحیر کشورهای منطقه شده است.
 
امیدواریم با لطفی که خداوند به ما دارد و همت کشاورزان و جهاد کشاورزی این خودکفایی در سال‌های آتی حفظ شود و توسعه یابد. ایران در دولت اصلاحات یک بار به خودکفایی دست یافته بود اما متأسفانه به دلیل عدم استمرار تولید گندم در دولت‌های نهم و دهم این خودکفایی از دست رفت و مجبور شدیم بخشی از نیاز کشور را وارد کنیم.
 
حتی در سال 92 ذخیره استراتژیک گندم در برخی از استانها کمتر از 30 روز بود اما امسال ذخایر گندم کشور برای 20 ماه نیز کفایت می‌کند. برنامه این است که سال دیگر نه تنها این شرایط حفظ بلکه ارتقا نیز یابد تا روند مناسبی در تولید و خرید تضمینی گندم داشته باشیم و در خصوص این محصول استراتژیک خودکفایی را حفظ کنیم.
 
گذشته از آن گام بزرگی در راستای صادرات گندم برداریم تا شاهد اشتغالزایی، ارزآوری و ایجاد ارزش افزوده برای کشور باشیم. اکنون کشورهای بسیاری در منطقه خواهان خرید گندم مرغوب ایرانی هستند. حتی این محصول کشور از اروپا و کشورهایی نظیر ایتالیا نیز مشتری دارد. چراکه کیفیت گندم ایرانی بسیار خوب است و ما نیز درصدد حفظ خودکفایی و بهره‌وری از این مزیت نسبی برای توسعه صادرات غیرنفتی کشور هستیم.
 
 
  پیام حمایت از رئیس‌جمهور

محمدرضا تابش در شرق نوشت:

تمرکز اصلی دولت و مجلس، این روزها روی استفاده حداکثری از فضای پسابرجام و مستحکم‌کردن زیربناهای اقتصادی برمبنای سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی قرار گرفته است.
 
خوشبختانه به‌تدریج، در حوزه‌هایی مانند نفت و انرژی و صنعت و خدمات، گشایش‌هایی حاصل شده و دولت و مجلس در بخش اقتصادی به‌دنبال تحقق رشد اقتصادی مدنظر برنامه‌ها، به‌ثمر‌رساندن هرچه‌بهتر برنامه ششم توسعه و بودجه شفاف و عملیاتی ٩٦ هستند. انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم و شوراهای پنجم موضوعاتي هستند که اهمیت بسیار بالایی برای تداوم روند توسعه و مردم‌سالاری در کشور دارند، بااین‌حال این اتفاق مهم  مانع از فرایند خدمت‌رسانی دولت و مجلس نشده است.
 
نیروهای سیاسی حامی دولت اما برنامه‌ریزی برای این دو انتخابات را آغاز کرده‌اند و فراکسیون امید نیز به‌طورحتم در زمان مقتضی تلاش خود را برای افزایش نشاط سیاسی در جامعه به کار خواهد گرفت. درحال‌حاضر گزینه جریانات اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا، برای انتخابات ٩٦، دکتر روحانی است.
 
عملکرد دولت یازدهم با درنظرداشتن شرایطی که دولت یازدهم، فعالیت خود را آغاز کرد و مقايسه آن با شرایط امروز، پذيرفتني است. نقدهایی نیز به برخی حوزه‌های عملکردی دولت وارد است که امید به بهبود آن همچنان وجود دارد؛ اگر كه برخی وزرای کابینه، اهمیت نقد و نظر را بیشتر مدنظر قرار دهند و امید است پاسخ نقدها و انتقادات به‌درستی داده شود.
 
رئیس‌جمهور در عرصه بین‌المللی تلاش کرده است شعارها و برنامه‌های ارائه‌شده در انتخابات سال ٩٢ را محقق کند و ایران‌هراسی را به تعامل با ایران تبدیل کند. در حوزه داخلی نیز اکثر اعضای دولت همه ظرفیت خود را برای بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به کار گرفته‌اند که بخش عمده آن با خواست‌ اصلاح‌طلبان هم‌پوشانی دارد. رئیس‌جمهور در مقابل حملات غیرمنصفانه و پردامنه قرار دارد و شرط انصاف نیست دلسوزان کشور او را در این شرایط تنها بگذارند.
 
برنامه‌های روزانه اتاق‌های تخريب دولت و امید مردم، موضوعی نیست که از نظرها دور مانده باشد. در چنین شرایطی، تلاش همه جریانات حامی توسعه در کشور این است که با نشان‌دادن حمایت از رئیس‌جمهور و برنامه‌ها و رساندن صدای مردم به گوش دکتر روحانی، پیام حمایت عمومی از برنامه‌ها و روش‌های رئیس‌جمهور را به ایشان منتقل كرده و برای ماه‌های آینده، فضای رقابتی سالم و امکان بیان محدودیت‌های روزافزون مقابل دولت را فراهم كنند.
 
 
  فراتر از بي‌اثري

در سرمقاله روزنامه اعتماد آمده است:

آقاي رحماني فضلي وزير كشور كه در گذشته نه‌چندان دور از اين نيز در صداوسيما و در رده‌هاي بالايي مشغول به فعاليت بودند، هفته گذشته درباره مسائل و آسيب‌هاي اجتماعي در ايران اظهاراتي كرد كه در نوع خود قابل توجه بود. وي در بخشي از اين سخنان اظهار داشت كه: «سال‌هاي پيش نسبت به تهديدهاي ابزاري مثل موبايل و شبكه‌هاي اجتماعي هشدار داده شد.»
 
به نظر مي‌رسد كه تحليل و نقد همين چند جمله مي‌تواند ما را به واقعياتي مهم رهنمون كند. اين جمله نشان مي‌دهد كه مساله‌اي در ايران وجود دارد كه به مراتب از مسائل اجتماعي مورد نظر آقاي وزير مهم‌تر است. ظاهرا پنج موضوع اعتياد و موادمخدر، حاشيه‌نشيني، طلاق، مفاسد اخلاقي و مناطق بحران‌خيز به عنوان موضوعات اجتماعي با اولويت بالا تعيين شده‌اند و بايد براي آنها چاره‌اي انديشيد.
 
در جاي ديگري نيز از قول مقام معظم رهبري نقل كرده‌اند كه به اندازه ٢٠ سال نسبت به مسائل و آسيب‌هاي اجتماعي با تاخير مواجه هستيم. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه مهم‌تر از پنج اولويت مذكور شناسايي علت بي‌توجهي ٢٠ ساله كشور به مسائل اجتماعي و حتي ساير مسائل احتمالي است. زيرا تا اين بيماري وجود دارد و درمان نشده است، باز هم دچار تاخير در فهم مشكلات خواهيم شد. آن چيزي كه ما را ٢٠ سال در غفلت و خواب يا بيهوشي نسبت به مسائل اجتماعي قرار داده است، چيست؟

اگر بخواهيم دقيق پاسخ دهيم، شايد تركيب مجموعه‌اي از علل موجب اين وضع شده است، ولي مهم‌ترين علت آن ناكارآمدي رسانه ملي است. همان كه آقاي وزير آن را بي‌اثر خطاب كرده‌اند. در حقيقت يكي از وظايف مهم هر رسانه فراگيري، ايجاد حساسيت اجتماعي نسبت به مشكلات و آسيب‌هاست. اگر ديديد كه يك جامعه نسبت به مشكلات پيرامون خود بي‌تفاوت است و هيچ اقدامي براي حل آنها نمي‌كند، در اين صورت شك نكنيد كه يكي از مهم‌ترين علل آن، خمودگي رسانه‌هاي مهم آن جامعه است. رسانه‌اي كه تبديل به بوق شود و افراد محدود و فاقد توان كارشناسي رسانه‌اي سياستگذار آن باشند هيچگاه نمي‌توانند چنين حساسيتي را در جامعه ايجاد كند.

رسانه‌اي كه منتظر دستور مقامات بالاي سياسي باشد تا مديريت آن را نسبت به محيط اطراف حساس كند، رسانه نيست. رسانه بايد چنان آزاد و كارآمد باشد كه مقامات كشور را در جريان امور جامعه قرار دهد. مقامات كشور كه نمي‌توانند مستقيم به مشاهده جامعه بپردازند. اين كار ممكن نيست و درست هم نيست.

اين رسانه‌هاي آزاد هستند كه مسائل جامعه را دسته‌بندي كرده و اهميت آنها را با كمك كارشناسان برجسته مي‌كنند و مقامات سياسي كشور را در جريان امور قرار مي‌دهند. اگر اين كار را انجام ندهند در اجراي وظايف خود كوتاهي كرده‌اند. هيچ كوتاهي از اين بالاتر نيست كه رسانه‌ها وظيفه اطلاع‌رساني بي‌طرفانه خود را فراموش كنند و تصوير بزك كرده يا حتي وارونه‌اي از جامعه را منعكس كنند و مديران جامعه را ناخواسته يا آگاهانه فريب دهند. اگر تلويزيون به‌جاي برنامه‌هاي سطحي و كم‌محتوا كه فقط نقش سرگرمي دارد، دوربين را روي دوش يك انسان نابينا مي‌گذاشتند تا در شهر بگردد و مسائل جامعه را به تصوير بكشد، موفق‌تر از اين بود كه اكنون هست.

پشت صحنه‌هاي گزارش‌هاي تلويزيوني نهايت بي‌اعتباري را براي گزارشگران به تصوير مي‌كشد كه چگونه حرف را در دهان پاسخگو مي‌گذارند، حتي جلوي او كاغذ مي‌گيرند تا آن را بخواند. چنين تلويزيوني هيچگاه نمي‌توان مسائل و آسيب‌هاي اجتماعي را به مقامات كشور منتقل كند. تبعات منفي اعتيادآوري چنين رسانه‌اي از موادمخدر صد بار بدتر است. بنابراين اگر حل همين يك مورد در دستور كار قرار مي‌گرفت، بخش مهمي از مسائل اجتماعي كشور حل مي‌شد.

 آقاي وزير كشور در بخش ديگري گفت كه: «بنده به عنوان رييس سازمان مديريت آسيب‌هاي اجتماعي كشور مي‌گويم ساماندهي معضلات اجتماعي با كمك مردم امكان‌پذير است و دولت به‌تنهايي نمي‌تواند اين مشكلات را مرتفع كند.» اين نيز يك گزاره درست است ولي تحقق اين هدف نيز بدون حل مشكل رسانه رسمي كشور ممكن نيست. ارتباط مردم با مسائل جامعه و اهميت آن نيز از طريق رسانه عمومي است.

 هنگامي كه رسانه رسمي قادر به ايجاد چنين ارتباطي و ايفاي وظيفه‌اش نباشد و مردم به آن اعتماد نداشته باشند، چگونه مي‌توانند در حل مسائل اجتماعي مشاركت كنند؟ اين رسانه حتي نتوانست خطري كه موجوديت خودش را تهديد مي‌كرد (شبكه‌هاي اجتماعي) را نيز دريابد، چطور مي‌تواند خطراتي كه جامعه را تهديد مي‌كند، شناسايي و معرفي كند؟
 
 
 آن‌هایی که با خرید هواپیما مخالف‌اند
 
 در سرمقاله صبح‌نو آمده است:

ساده‌ترین کار، انگ‌ و برچسب‌زدن به آن‌هایی است که از روند موجود اداره کشور، انتقاد می‌کنند؛ متحجرها، عقب‌مانده‌ها، واپس‌گراها و... گویی برخی در حال گشودن دروازه‌های تمدن‌اند و منتقدان در حال سنگ لای چرخ گذاشتن. این تصویر معوج، معمولا در سایه قراردادهای کذایی واردات کالاهای خارجی بیشتر  رخ می‌نماید و نمونه اخیرش توافق بر سر خرید بوئینگ است.
 
این‌که ناوگان هوایی فرسوده را باید بازسازی کرد، از بدیهی‌ترین حرف‌هایی است که می‌شود زد و در صحت آن، تردید نکرد، اما آیا نمی‌توان در باب اولویت‌بندی کارها پرسید و این‌که چرا هواپیما این‌همه در چشم برخی آقایان بزرگ می‌نماید و وضع قطارها و راه‌ها و... با این‌که سهم بزرگ‌تری در حمل و نقل کشور دارند، در اولویت نیست؟ و در پس این سوال، نظری دیگر سر بر می‌آورد که ظاهرا برنامه‌ای تبلیغاتی و سیاسی ناظر بر  انتخابات 96 در دستور کار است که با این نمایش‌ها، کارآمدی و توانمندی دولتی را عیان سازد که مرتبا از جیب خالی خزانه می‌نالد؛ با این خزانه خالی، چطور می‌شود هواپیمای بوئینگ خرید و 100هزار فرصت شغلی در آمریکا ایجاد (یا به تعبیر وزیر مربوط از 100 هزار شغل پشتیابی) کرد !؟ پول این خریدها از کجا تامین می شود؟‌ این‌را چرا کسی توضیح نمی‌دهد.
 
ماجرا البته به همین‌جا نیز ختم نمی‌شود؛ این‌که مقابل رییس ایرباس که بالاخره یک کمپانی است چرا رئیس‌جمهور ما باید بنشیند و چرا وقتی قراردادی به این حجم در تهران در حال امضاشدن است، مدیر کمپانی مذکور به این‌جا نمی‌آید و نماینده‌ای می‌فرستد و ما در سطح وزیر مشارکت می‌کنیم... ممکن است گفته شود این‌ها اشکالات مهمی نیست؛ شاید... اما این‌‌موارد نشانه‌هایی از دل‌دادگی‌های بزرگ‌تری است که نگران‌کننده‌اند. حل مشکل مردم، واجب‌ترین کارهاست و هواپیما هم یکی از ده‌ها مشکل اصلی؛ راه‌حل اشتباه را با تبلیغات نمی‌توان به سر سفره ملت رساند.