کد خبر 67137
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۷

از چند دهه پیش روان‏شناس‏ها "بخشیدن دیگران" را به عنوان یک موضوع جدید در علمشان مطرح کردند و در موردش تحقیق کرده‏اند، حتی از قدرتی که بخشش دارد یک نوع روان‏ درمانی موثر به وجود آورده‏اند.

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، "همین الان از چند نفر کینه به دل دارید؟". شمردید؟ حالا بشمارید ببینید چند نفر از شما کینه به دل دارند. لااقل آنهایی را که مطمئنید یک جایی از شما دلخوری دارند و هنوز شما را نبخشیده‏اند نام ببرید. به عنوان یک آدم که هنوز شما را نبخشیده‏اند چه حسی دارید؟ به عنوان آدمی که هنوز تقصیرات یک نفر را نبخشیده است چه حسی؟ به نظر شما دوستان پرشین استار، از این 2تا حس کدامشان بدتر است؟ روان‏شناس‏ها می‏گویند حس کسی که از دیگری کینه به دل دارد خیلی بدتر، آزاردهنده‏تر و برای سلامت روان و حتی بدن خطرناک‏تر است.
 
چرا نبخشیدن اینقدر برای سلامت روان بد است؟ چرا بخشیدن برای سلامت روان خوب است؟ چه کار کنیم که آدم با گذشتی شویم؟ مبحثی که در این ایمیل ملاحظه خواهید کرد در مورد مواردی است که به آنها اشاره شد.
 

از چند دهه پیش روان‏شناس‏ها "بخشیدن دیگران" را به عنوان یک موضوع جدید در علمشان مطرح کردند و در موردش تحقیق کرده‏اند، حتی از قدرتی که بخشش دارد یک نوع روان‏ درمانی موثر به وجود آورده‏اند. بخشیدن می‏تواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد که بعضی از این علت‏ها اینها هستند:

 1. کینه، اتلاف انرژی

وقتی که آدم از یک نفر کینه به دل می‏گیرد؛ به ویژه اگر آن یک نفر نسبت نزدیکی با آدم داشته باشد، ذهن آدم بخش بیشتر انرژی خودش را صرف فکر کردن به ظلمی می‏کند که بر او روا رفته است. آن وقت است که کم‏کم تمام فکر و ذکر و هیجان و در نتیجه رفتار آدم حول یک چیز می‏چرخد؛ خاطره رنجش و حس کینه. باور نمی‏کنید که کینه بتواند اینقدر زندگی آدم را به هم بریزد، نه؟ آخرین باری که از یکی خیلی رنجیدید و روزهای سیاه بعدش را یادتان بیاورید تا دستتان بیاید ابعاد بزرگ‏ترش می‏تواند با آدم چه کار کند.

2. بخشش، یک پایان خوب

تا وقتی که ما در ذهنمان از کسی رنجشی داشته باشیم، تا این رنجش را حل نکنیم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمی‏کند؛ یعنی به هر حال "رنجیدن" به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقی مانده است. خاصیت ذهن آدم هم این است که تا یک موضوع ناتمام را تمام نکند آرام نمی‏گیرد. تا وقتی که دیگران را نبخشیم احساس کینه به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما می‏ماند و ما را اسیر می‏کند. پس بخشیدن دیگران قبل از اینکه دیگران را آرام کند خود ما را آرام می‏کند.

3. دوری از بیماری‏های روان تنی

وقتی که خاطر ما از یک نفر رنجیده است دائم و پشت سر هم از رنجاننده و خودمان که در موقعیت رنجش جوابش را نداده‏ایم حرص می‏خوریم. حرص خوردن افراطی هم که نتیجه‏اش معلوم است؛ انواع و اقسام شکل‏های اضطراب، وسواس، افسردگی، زخم معده و جوش صورت را به وجود می‏آورد.
 

• چند گام برای بهتر بخشیدن

بخشیدن دیگر آنقدر می‏تواند اثر مثبت روی سلامت روان داشته باشد که بعضی از روان‏شناس‏هایی که بیشتر روی مسائل معنوی کار کرده‏اند، یک "روان‏ درمانی براساس بخشش" طراحی کرده‏اند. آنها می‏گویند اگر ریشه اضطراب و استرس یک کینه قدیمی باشد، بهترین راه برای بر طرف کردن آن، این است که بیمار با تمام وجودش از تقصیرات دیگران بگذرد. بعضی از این توصیه‏ها در واقع مراحلی از همان روان درمانی هستند. پس اگر کینه، زندگی‏تان را به هم ریخته است لطفا با کمک یک روان‏شناس این مراحل را طی کنید:

گام اول : احساسات منفی را انکار نکنید!

دیده‏اید بعضی‏ها می‏گویند "من از هیچ‏کس چیزی به دل نمی‏گیرم". راستش را بخواهید، دست کم از نظر روان‏شناسی این "هیچ‏چیز" غیرممکن است. اگر خیلی بخواهیم روانکاوانه برخورد کنیم، حتی تاکید یک نفر بر "اصلا"، "ابدا"، "هیچ‏وقت" و "در هیچ شرایطی" کینه به دل نگرفتن می‏تواند نشانه این باشد که اتفاقا ته دل آن آدم یک کینه عمیق خوابیده است و عملا آن آدم کینه‏ای‏تر از دیگران است. پس لطفا احساس کینه از دیگران را دست کم از خودتان پنهان نکرده و به جایش بنشینید به ابعاد مختلفش فکر کنید؛ به اینکه چقدر شدت دارد؟ نسبت به چه کسی یا چه کسانی است؟ اولین بار کی از او رنجیده‏اید و چرا؟ آیا ممکن است ریشه‏های این کینه به کودکی‏تان برگردد؟ ممکن است رنجش خاطرتان خیلی افراطی و غیرواقعی باشد؟

گام دوم : دو دو تا چهار تا کنید!

یک بار دیگر این مقاله را بخوانید و با خودتان فکر کنید که روی هم‏رفته مضرات کینه داشتن یا تلافی کردن، بهتر است یا سودهایش. همین که شما به این نتیجه برسید که بخشیدن هم می‏تواند در کنار کینه ابدی و تلافی کردن یکی از گزینه‏هایتان باشد، از این گام نتیجه گرفته‏اید.
 

گام سوم : حق قصاص و بخشش

می‏گویند بخشش وقتی لذت‏بخش‏تر است که آدم توانایی قصاص کردن را داشته باشد. اینکه شما خودتان را، هم در انجام تلافی و هم در بخشیدن محق بدانید، باعث می‏شود که راحت‏تر و بدون اکراه دیگری را ببخشید. شاید به همین خاطر است که مراسم آشتی کنانی که بدون میل دو طرف قضیه انجام می‏شود، معمولا نتیجه نمی‏دهد.

گام چهارم : به محدودیت‏های او فکر کنید

حالا وقت این است که کمی مقدار هیجان قضیه را بیاورید پایین و اتفاقی را که باعث رنجش شما شده است، منطقی‏تر بررسی کنید. ببینید که واقعا چرا رنجاننده، شما را رنجانده است. آیا او خودش محدودیت‏‏هایی نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نیست که در روز یا روزهایی که شما را رنجانده است، از چیزی ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاری کرده باشید که چیز تلخی را برایش زنده کرده باشد؟ اصلا به این خاطر نیست که او خودش در زندگی‏اش تحت فشارهای روانی شدیدی بوده و برای همین کلا عصبی بار آمده است؟ خب! همه اینها می‏تواند محدودیت‏هایی باشد که باعث می‏شود یک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از این محدودیت‏ها ندارید؟ برای خودتان پیش نیامده که ناخواسته یک نفر را برنجانید؟ منصف باشید دیگر!

گام پنجم : خوبی‏ها را هم ببینید

معمولا رنجش خاطرهای عمیق از کسانی پیش می‏آید که ما از آنها توقع رنجاندن نداشته‏ایم. خب، این آدم‏ها که یک دفعه از آسمان نیامده‏اند؛ این آدم‏ها یک خوبی‏هایی داشته‏اند که ما اول با آنها احساس نزدیکی کرده‏ایم که بعد از رفتارشان برنجیم دیگر. فکر کنید، ببینید که واقعا هیچ خوبی‏ای در وجود آن آدم نیست؟

گام ششم : تصمیم بگیرید

تا حالا دیگر باید دستتان آمده باشد که بخشیدن، هم عمل منصفانه‏تری است و هم در درجه اول به نفع خودتان است اما هنوز مختارید که بین گذشت و کینه یکی را انتخاب کنید. به هر حال، دل را یکدله کنید و تصمیم بگیرید. برای تصمیم‏گیری عجله نکنید اما زیاد هم در تردید نمانید. فقط یادتان باشد که تصمیم‏گیری‏تان فقط به خاطر منافع منطقی نباشد و واقعا از ته دلتان دیگران را بخشیده باشید.

گام هفتم : بخشیدن را در عمل نشان دهید!

اگر واقعا از ته دل یک نفر را بخشیده باشید، دیگر نباید اکراه داشته باشید که بروید با او دست بدهید و روبوسی کنید. اگر هم به شما بر می‏خورد که چرا او پا پیش نگذاشته است، غیرمستقیم به دوستان مشترک نشان دهید که تمایل دارید با رنجاننده آشتی کنید. همیشه پایه‏هایی برای مراسم آشتی کنان وجود خواهند داشت!