جریان شناسی انقلاب روسیه
درس هایی از انحراف در انقلاب اکتبر روسیه
مشرق- بررسی و تحلیل تاریخ انقلاب های جهان همواره پند آموز بوده و هست، خصوصا وقتی ما در یک جامعه انقلابی زندگی می کنیم مطالعه انقلاب های معاصر آگاهی و درس های بی نظیری برای حفظ، استمرار و صدور انقلاب اسلامی به ما می دهد، مقام معظم رهبری نیز دردیدار اخیرشان با دانشجویان، آنها را به مطالعه انقلاب های جهان توصیه کردند، و ثبات واستمرار موجود در انقلاب اسلامی را بی نظیر خواندند، ایشان در این باره می فرمایند:«در تحولاتى كه در طول دو سه قرن اخير، كه قرن انقلابهاى بزرگ است، اتفاق افتاده، هرچه من نگاه كردم - حالا شما مطالعه كنيد، شايد مواردى را شما پيدا كنيد - موردى را پيدا نكردم كه مثل انقلاب اسلامى، تحولى كه در دورهى اول پديد آمد، در دورههاى بعد يا دهههاى بعد، با همان شكل، با همان هدفها، به سوى همان آرمانها و با همان جهتگيرىها ادامه پيدا كند.»(19/5/90)
انقلاب اکتبر 1917روسیه بدلیل اینکه موجب ظهور ابر قدرت شوروی شد و توانست ایدئولوژی مارکسیست ومرام سیاسی کمونیست را به بسیاری از کشور های جهان صادر کند از اهمیت خاصی برخوردار است. انقلاب روسیه که منجر به تشکیل اتحاد جماهیر شوروی شد پس از قریب به 40 سال جنگ سرد با آمریکا، از درون فروپاشید اما درس و عبرتهای این انقلاب همچنان باقیست.
در این مقاله ابتدا ریشه ها وزمینه های انقلاب روسیه با ذکر تاریخچه ای مختصر از این انقلاب می آید، سپس به بیان اهداف و آرمان های انقلاب کمونیستی روسیه می پردازیم. در قسمت دوم مقاله انحراف از اهداف انقلاب را بررسی کرده و در نهایت به تحلیل چرایی انحراف انقلاب روسیه از اهداف و آرمانهای خود می پردازیم.
1) ریشه ها و تاریخچه مختصر انقلاب روسیه
برای بررسی ریشه ها وعلل انقلاب روسیه ابتدا نظری کوتاه به تاریخ معاصر این کشور می اندازیم، خاندان رومانف ها از سال 1613 میلادی در روسیه حکومت می کردند ولقب تزار را به خود اختصاص داده بودند، دراین دوران تنگناهای اقتصادی در زندگی مردم وتضاد طبقاتی باعث بروز نارضایتی های گسترده در طبقه دهقانان وکارگران شده بود.
شکست روسیه در سال 1905 در جنگ با ژاپن وجان دادن بسیاری از سرباز های روسی دراین جنگ، فضای پرتنشی را در این کشور بوجود آورد و نیکلای دوم(آخرین تزار) نیز از کنترل این تنش ها ناتوان بود، در این هنگام بسیاری از سربازان روسیه خصوصاً در شهر پتروگراد(سن پترزبورگ امروزی) به جنبش های اعتراضی علیه تزار پیوستند. بنابراین می توان نارضایتی بدنه ارتش روسیه تزاری را یکی از کاتالیزورهای انقلاب روسیه دانست. ضعف نیکلای دوم در مدیریت کشور پهناور روسیه سبب شد نابسامانی ها در کشور روسیه توسعه یابد و بیشترین فشار به کارگران ودهقانان وارد شود. از سویی دیگر گسترش یافتن تفکرات روشنفکری وتمایل به مارکسیست که آن روزها مُد روز شده بود، فضا را برای تحول در عرصه سیاسی روسیه آماده کرده بود.
انقلاب روسيه درسال 1917دو تحول عمده به خود دید، نخست در تحولات فوريه مبارزات با اعتصاب ها و اعتراضات گسترده كارگران آغاز شد. با شورش نظاميان ناراضي روسی، درگيري هاي وسیعی درمسكو و سن پترزبورگ رخ داد. دراین درگیریها بسیاری از انقلابیون وهوادارن تزار جان دادند. در نهایت درگیری های ماه فوریه باعث شد بلُشویک ها(شاخه تندرو ومسلح حزب سوسیال دمکرات روسیه به رهبری لنین) بتوانند دولت موقت خود را تشکیل دهند، در تحولات دوم سال 1917 یعنی تحولات ماه اکتبر بلشويك ها به رهبری "لنین" با امتداد درگيري هاي نظامي، اغتشاشات كارگران وتبليغات خود قدرت را به طور کامل به دست گرفتند.
بلشویک های روس پس از پیروزی در انقلاب وپایان جنگ های داخلی نام "اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی" را برای خود انتخاب کردند و مارکسیسم-لنینیسم(مارکسیسم به روایت روسی) را ایدئولوژی رسمی آن اعلام کردند، مصادرة کارخانهها و زمینهای سرمایهداران و زمینداران، ملی کردن بانکها، تأسیس ارتش سرخ، وقوع جنگ داخلی، دستگیری و اعدام دهها هزار نفر از مخالفین دولت بلشویکی، سیاستهای اقتصادی متمرکز ودولت محور، مقابله با دخالت ارتشهای خارجی در امور کشور، وقوع مبارزه قدرت شدید میان دو تن از رهبران بلشویکها یعنی "تروتسکی” و "استالین” که نهایتاً منجر به پیروزی دومی گردید و فراهم شدن بسترهای تأسیس یک نظام سرمایهسالاری دولتی متمرکزِ مبتنی بر اقتصاد با برنامهای تحت عنوان "ساختمان سوسیالیسم در شوروی” همه وهمه از تحولات دوران حاکمیت کمونیسم بر شوروی بود. رژیم کمونیستی که با انقلاب بلشویکی اکتبر 1917 و به رهبری لنین تاسیس شد، نهایتاً در سال 1991 م توسط "گورباچف” رسماًَ فروپاشید.
انقلاب روسيه با انقلاب های معاصر دیگر یک تفاوت داشت، و آن هم بهره گیری از یک ایدئولوژی نوین بنام مارکسیسم بود، مارکسیسم که توسط یک یهودی آلمانی تبار بنام «کارل مارکس» به همرا «انگلس» پایه گذاری شده بود بعنوان یک تفکر وارداتی وبیگانه با جامعه وفرهنگ روسیه وارداین کشور شد اما بدلیل نابسامانی های اجتماعی موجود درجامعه روسیه، توسط روشنفکران روسی بااستقبال مواجه شد. بررسی ونقد مارکسیسم در این مجال نمی گنجد ونیاز به بحثی جداگانه دارد، اما بطور خلاصه می توان عمده تفکرات مارکسیسم را در چند جمله توضیح داد. مارکسیسم به اصالت ماده معتقد بوده وبه شدت ضد دین است ودین را افیون توده ها میداند. مارکسیسم معتقد به برتری طبقه کارگر(طبقه پرولتاریا) بوده وبه اصالت جمع معتقد است. مارکسیسم مخالف مالکیت خصوصی و طرفدار اقتصاد دولتی ومتمرکز است وخود را دشمن سرمایه داری می داند.
2) اهداف وآرمان های انقلاب روسیه
فئودال ها صاحبان زمین بودند که دهقانان و رعیت را به کار میگرفتند ودر مقابل پرداخت دستمزدی اندک کاری بسیار سنگین از آن ها می کشیدند وبدلیل نیاز دهقانان به این دستمزد، فئودالها که صاحب زمین بودند، ظلم های زیادی به این دهقانان میکردند، درصنعت نیز وضع به همین گونه بود وکلان سرمایه دارانی بودند که کارگران را به بهایی اندک به کار می گرفتند، کارهایی بعضاً طاقت فرسا در مقابل حق الزحمه ای اندک، ظلم وستم فئودال ها وسرمایه دار ها باعث بوجود آمدن خشمی درمیان طبقه دهقان و کارگر یا پرولتاریا شد، یکی از اهداف انقلاب اکتبر1917روسیه مقابله با این فئودال های وکلان سرمایه دارها بود. کمونیست ها معتقد بودن باید مالکیت خصوصی منع شود وتنها دولت مالک باشد، طیفی از آن ها نیز معتقد بودن باید زمین های فئودالها ضبط شود ومیان دهقانان توزیع شود وهمینطور ثروت کلان سرمایه دار ها در اختیار طبقه کارگر و زحمتکش قرار بگیرد.
طبقه روشنفکر انقلابیون مارکسیست نیز معتقد بودند نیاز توده های جامعه روسی تنها زمین ومعیشت نیست بلکه آنها نیاز به آزادی وعدالت اجتماعی نیز دارند. شعارهای که تحت عناوینی "برابری و برادری" و"عدالت اجتماعی" به کرات از سوی احزاب چپ گرای جهان هنوز هم شنیده می شود. خوب است در اینجا نکته ذکر شود، بسیاری گمان می برند مخالفت دولت کمونیستی شوروی با غرب با تمامیت مانیفست سیاسی آن است، در صورتی که کمونیست ها(حداقل در شعار)به دمکراسی وتفکرات دمکراتیک علاقه نشان می دادند و با امپریالیسم وسرمایه داری در غرب مخالف بودند. هرچند که دولت شوروی نه تنها سرمایه داری را از بین نبرد بلکه سرمایه داری شخصی را تبدیل به سرمایه داری دولتی کرد! در قسمت بعد به بررسی علل انحراف انقلاب روسیه از اهدافش می پردازیم.
3) انحراف انقلاب روسیه از اهداف و آرمانهای خود
انقلاب اکتبر1917 روسیه نتوانست آن بهشت بَرین و خوبانی را که برای مردم روسیه ترسیم کرده بود را بسازد، واژگان زیبایی چون عدالت اجتماعی، برابری وبرادری، مبارزه با سرمایه داری، فقر زدایی، تکریم طبقه کارگر و دهقان، همه وهمه تنها در قاب کلمه ماند و نتوانست صورت عملی به خود بگیرد. پس از پیروزی انقلاب اکتبر1917 روسیه، «حزب بُلشِویک» که نقش پررنگی در مبارزات علیه «آخرین تزار» داشت توانست زمام امور را بدست بگیرد، حزب بُلشِویک شاخه تندروی حزب سوسیال دموکرات روسیه (اولین حزب سوسیالیت روسیه تزاری) بود که خط مشی اعتدالی حزب سوسیال دمکرات را قبول نداشت و به مبارزه مسلحانه واعمال خشونت علیه رژیم حاکم متمایل بود.
انقلاب سوسیالیستی روسیه برای از بین بردن جامعه طبقاتی و برقراری مساوات بین همه طبقات جامعه بوجود آمد اما اعضای حزب کمونیست و دولت مردان شوروی خود تبدیل به بک طبقه اجتماعی سلطه گر شدند! که از قضا از فئودال ها وکلان سرمایه دارها هم سنگدلانه تر با کارگران ودهقانان رفتار می کردند.
یک نمونه فجیع از ظلمی که در دوران شوروی بر مردم این کشور رفت سازمان امنیت واطلاعات شوروی «چکا» بود، که بعدها به K.G.P تغییر نام داد. موسس و رئیس سازمان امنیت واطلاعات روسیه کمونیستی«چکا» فردی لهستانی تبار بنام «فلیکس دیژ رشنسکی» بود. میزان ظلم چکا به اندازه ای بود که تنها در دوره حکومت استالین 6میلیون نفر از مردم شوروی به دلایل واهی چون اقدام علیه امنیت شوروی و یا ضد انقلابی بودن وضدکمونیستی بودن اعدام شدند. لنین نیز که هیچ نشانی از عواطف انسانی نداشت دست رشنسکی لهستانی را باز گذاشت تا بسیاری از روشنفکران و روزنامه نگاران وفعالین سیاسی شوروی را بی رحمانه تیر باران کند. جالب است انقلاب شوروی وحزب کمونیست که قرار بود آزادی توده جامعه و مردم را تضمین وتامین کند خود به یک سلب کننده آزادی مردم تبدیل شد و در واقع نقض غرض کرد! یک انحراف بزرگ...
در بُعد اقتصادی نیز دولت شوروی و حزب کمونیست به مصادره اموال و زمین های بسیاری از مردم وسرمایه داران پرداخت ولی هیچگاه مستضعفین وطبقه کارگر جامعه شوروی نتوانست نفعی از این زمین های ضبط شده ببرد وعمده این ثروت واموال در دستان اعضای حزب کمونیست چرخ می خورد. وضع مردم شوروی بدتر شد به گونه ای که اگر قبل از انقلاب کمونیستی طرف حساب دهقانان، فئودال ها و سرمایه داران بودند اکنون با دولت مقتدر وسفاک شوروی روبرو بودند که جای هیچگونه مقابله و اعتراض برای دریافت حق را باقی نگذاشته بود، اگر کارگران در روسیه تزاری با کارفرمایان سختگیر روبرو وطرف حساب بودند در دوران شوروی با یک ابر قدرت جهانی سرو کار داشتند.
دولت کمونیستی که با اقتصاد متمرکز ودولتی قصد داشت وضعیت اقتصادی ومعیشتی مردم وخصوصاً طبقه کار گر را بهبود ببخشد، باعث شد مردم روز به روز فقیرتر شوند. انقلاب اکتبر روسیه در دو هدف اصلی خود که «بهبود وضع اقتصادی طبقه کارگر» و «برابری وعدالت اجتماعی و آزادی برای طبقه کارگر» بود، شکست خورد.
4) چرا انقلاب روسیه از اهداف وآرمان های خود منحرف شد؟
از مهمترین علل انحراف انقلاب اکتبر روسیه از اهداف و آرمانهایش، پوچ وسست بودن ایدئولوژی این انقلاب یعنی مارکسیسم است. بلشویسم یا همان مارکسیسم - لنینیسم در واقع تفسیر روسی و رادیکال از مارکسیسم است، همانگونه که سوسیالیسم تفسیر وگونه ای از ایدئولوژی غربی است، اگر چه مارکسیسم روسی به مبارزه با سرمایه داری و مالکیت خصوصی می پردازد لکن بدلیل ماهیت اومانیستی و ضد دینی آن، صورت دیگری از تفکر غربی یعنی سوسیالیسم وسرمایه داری دولتی را جایگزین سرمایه داری شخصی می سازد.
به همین دلیل است که مارکسیسم قدرت عبور از مدرنیته ونفی کامل استثمار وبی عدالتی اجتماعی را ندارد. در مارکسیسم نیز انسان از فطرت خود دور می شود و تحت اسارت اومانیسم در می آید وآزادی اصیل انسانی انکار و نفی می شود. مارکسیسم هرگز نتوانست راهی به رهایی برای انسان فراهم کند. وجود ایدئولوژی بیمار مارکسیسم در اتاق فکر انقلاب روسیه وبعدها دولت شوروی، باعث شد پوچی این ایدئولوژی به دولت مردان شوروی نیز سرایت کرده و از آرمان های انقلاب خود دور شوند.
«عدم اعتقاد عمیق به آرمان های انقلاب» یکی از دلایل مهم انحراف انقلاب روسیه است. بسیاری از رهبران انقلاب روسیه از عمق جان به عدالت اجتماعی وآزادی طبقه کارگر اعتقاد وباوری نداشتند وتنها این شعار ها لغلغه زبان آن ها بود. این مسئله را می توان از بررسی عملکردآنها متوجه شد. شعار های زینتی و پوپولیستی حزب کمونیست تنها برای جلب حمایت طبقه محروم جامعه بود وهیچ گاه صورت عمل و واقعیت به خود نگرفت.
«تشنه قدرت بودن» در دولتمردان کمونیست شوروی دلیل دیگر به انحراف کشیده شدن انقلاب روسیه است. ذکر شده است که استالین زندگی ساده ای داشته و خیلی اهل تجملات نبوده لکن بسیار قدرت طلب وتشنه قدرت بوده است. رهبران روسیه که بسیار دَم از آزادی وحمایت از طبقه کارگر ودهقان میزدند برای حفظ قدرت خود به راحتی میلیون ها تن از مردم شوروی را از دم تیغ گذراندند. به راستی که هیچ چیز برای آن ها مهم تر از حفظ قدرت شان نبود.