شاید ترامپ در غرب همان نقش گورباچف را ایفا کند که منجر به فروپاشی بلوک شرق و شوروی شد.

به گزارش مشرق، پایگاه اینترنتی مارکت واچ در تحلیلی به قلم برانکو میلانوویچ نوشت: آیا ترامپ، گورباچف غرب خواهد بود؟ کنار هم گذاشتن نام دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا با میخائیل گورباچف، رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی شاید برای بسیاری تعجب‌آور باشد. سؤال این است که وجه اشتراک یک سوسیال دموکراتی که به دنبال اصلاح کمونیسم بود با یک میلیاردر دست راستی چه می‌تواند باشد؟ در حقیقت اگر ما بخواهیم در ایدئولوژی و تجربه شخصی این دو، به دنبال وجه اشتراک باشیم، تقریباً هیچ چیزی نمی‌توانیم پیدا کنیم. اما اگر ما به این دو از منظر ساختارگرایی نگاه کنیم، شباهت‌های خطاناپذیری پیدا می‌کنیم.
 
یکی از مهمترین این شباهت‌ها این است که هر دوی آنها بخشی از نخبگان حاکم و در عین حال علیه آن بودند. گورباچف در سال 1985 طرح اصلاحات برای شوروی را ارائه  داد که از نظر وی می‌توانست از نظر اقتصادی به صرفه‌تر باشد و در عین حال درآمد مردم افزایش یابد. سیستمی که گورباچف در رأس آن بود، یک نظام سلسله مراتبی بود. از نظر بین‌المللی، کشورهای اردوگاه سوسیالیست به گونه‌ای سازمان یافته بودند که اتحاد جماهیر شوروی در رأس آن بود.
 
هر تصمیمی که دبیر کل اتخاذ می‌کرد، اتحاد جماهیر شوروی باید آن را انجام می‌داد و در عین حال این کشور نیز از هم‌پیمانانش می‌خواست از آن تصمیم تبعیت کنند.
 
به گفته سفیر یوگسلاوی در شوروی در دهه 1950، «هنگامی که آب و هوا در مسکو تغییر می‌کرد، اگر هوا سرد می‌شد، ما باید همگی کت‌های زمستانی می‌پوشیدیم و اگر هوا گرمتر می‌شد، چون نیکیتا خروشچف گرمش شده بود، ما هم باید لباس‌های آستین کوتاه می‌پوشیدیم.»
 
به گزارش آریا، در ادامه این تحلیل آمده است: وقتی گورباچف به قدرت رسید و حرف‌هایی را زد که قبل از آن هیچ کس در کرملین آن را نشنیده بود، نخبگان کمونیست شوروی و اروپای شرقی همه عقبگرد داشتند و عملاً فلج شدند. اصلاحات در سیستم سیاسی و اقتصادی و اجازه دادن به کشورهای عضو پیمان ورشو برای اینکه خودشان این مسیر را ادامه دهند، عملاً بر قدرت نخبگان شوروی و مشروعیت ایدئولوژیک حکومت آنها تأثیر گذاشت.
 
به تدریج، پایه‌های حکومت شوروی لرزان شد و خروجی این تصمیمات گورباچف نیز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود. جهان سرمایه‌داری غربی در سال 1945 نیز دارای نوعی سلسله مراتبی بود. کشورها با هم برابر بودند، اما برخی برابرتر بودند. در حقیقت آمریکا بر اروپا و ژاپن مسلط شده بود و در رأس آنها هم رئیس جمهور آمریکا بود. نخبگان غرب که در رأس آنها آمریکا است، یک رئیس جمهور را بیش از دیگران دوست داشتند و آن هم باراک اوباما بود.
 
آنها از اینکه آمریکا معمار نظم و سیستم بین‌المللی بود، احساس خوبی داشتند، اما اینک همین آمریکا قرار است نظم و سیستم بین‌المللی را با ترامپ به چالش بکشد. ترامپی که ترتیبات ناتو را به چالش کشیده و به انگاره‌ها و هنجارهای سازمان تجارت جهانی بی‌توجه است. نخبگان در غرب، همانند نخبگان کمونیست سی سال پیش در شوروی، در حال حاضر در آستانه شکست هستند.
 
آنچه که در آینده ممکن است از واشنگتن و کاخ سفید شنیده شود، خلاف تصور آنها است؛ همانطور که نخبگان در شوروی نمی‌توانستند به دبیر کل حزب کمونیست بتازند، اکنون نیز نخبگان غرب نمی‌توانند رئیس جمهور آمریکا را زیر سؤال ببرند. اکنون اروپاییها به ترامپ همانند ببری در قفس می‌نگرند که به زودی از قفس خارج خواهد شد و چه بسا اروپایی‌ها اولین هدفش باشند.