کد خبر 691470
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۷

شهید جعفر جنگروی برای مقابله با گروهک‌های ضد انقلاب به کردستان اعزام می‌شود. در یکی از ستون کشی‌ها به سمت بانه و پاکسازی آن محور در گردنه‌ی «خان» طی یک درگیری با گروهک کومله و دیگر گروهک ها، به اسارت ضد انقلاب درمی‌آید. چهار بار او را به پای جوخه اعدام می‌برند که به دلیل اختلاف میان گروهک‌ها، نجات می‌یابد و سرانجام با عده‌ای مبادله می‌شود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جعفر به سال 1333 در اصفهان در خانواده‌ای با تقوا و متعهد چشم به جهان گشود و در دامان پدری زحمتکش و مادری مهربان تربیت یافت. جعفر یک ساله بود که خانواده‌اش به تهران مهاجرت کردند.
 
جعفر که از تحصیل در دوره‌ روزانه مأیوس می‌شود، پس از دریافت شناسنامه‌ المثنی که چند سال بزرگتر از سن خودش بود، برای تحصیل به دوره شبانه می‌رود. روزها به کار خیاطی مشغول می‌شود و شب ها به درس خواندن و تحصیل می‌پردازد.

جعفر از سنین نوجوانی، به ورزش کشتی علاقه‌مند شده و به این ورزش باستانی روی می‌آورد. با پشتکار تمام، مقام دو قهرمانی این رشته را در تهران کسب می‌کند و به مدال نقره این رشته دست می‌یابد.

فعالیت های شهید جعفر جنگروی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی

جعفر یک سال پیش از شروع انقلاب اسلامی، پس از تهیه اندکی سرمایه، دست از کار خیاطی می‌کشد و به فروشندگی لباس روی می‌آورد. با شروع انقلاب، جعفر همراه برادرش طبقه بالای مغازه‌اش را به فعالیت های انقلابی اختصاص می‌دهد و به طور ‌پنهانی به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی مشغول می‌گردد.

جعفر پس از اوج‌ گیری انقلاب، کار و کاسبی را رها کرده، مغازه را تعطیل می‌کند و فعالیت ها و اقدام‌های انقلابی خود را گسترش می‌دهد و شبانه ‌روز خود را وقف انقلاب می‌نماید. اعلامیه‌ها و نوارهای حضرت امام خمینی (ره) را در میان دوستان و آشنایان پخش می‌کند و به عنوان چهره‌ی انقلابی و مبارز شناخته می‌شود و در بسیج و تهییج جوانان محل، نقش مؤثر و محوری ایفا می‌کند. او و برادرش با هزینه شخصی، تعاونی محله 17 شهریور را دایر می‌کنند و به تهیه و توزیع ارزاق و نفت میان مردم مبادرت می‌ورزند.

جعفر، روز ورود حضرت امام خمینی (ره)، به عنوان عضو فعال «کمیته حفاظت و حراست از امام» تلاش ارزنده‌ای انجام می‌دهد و روزهای پیروزی انقلاب در تسخیر و تصرف پادگان‌ها و مراکز انتظامی شرکت می‌جوید.

فعالیت‌های شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

جعفر، با روحی انقلابی و پرشور، از فردای 22 بهمن 1357 خود را وقف حراست از دستاوردهای انقلاب می‌کند. از اوایل سال 1358 به عضویت رسمی سپاه پاسداران درمی‌آید و دوره‌ آموزشی خود را در پادگان ولی عصر (عج) می‌گذراند. در خرداد ماه 1358، به دنبال شروع غائله خلق عرب در خوزستان، راهی خوزستان می‌شود. او در دستگیری عناصر ضد انقلاب و اشرار منطقه، از خود رشادت بالایی بروز می‌دهد و با قاطعیت و شجاعت زیاد، تعداد زیادی از عوامل محرک عرب خوزستان را سرکوب یا دستگیر می‌نماید.

جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت و کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر، به عنوان نخستین فرمانده سپاه خرمشهر برگزیده می‌شود و همراه شهید جهان‌آرا و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تأمین امنیت خرمشهر می‌پردازد.

جعفر مدتی نیز برای مقابله با گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان به این استان اعزام می‌شود و در مقابله با ضد انقلاب، فعالیت زیادی انجام می‌دهد. در یکی از ستون کشی‌ها به سمت بانه و پاکسازی آن محور در گردنه‌ی «خان» طی یک درگیری با گروهک کومله و دیگر گروهک ها، به اسارت ضد انقلاب درمی‌آید و مدت 35 روز تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد و تا مرز شهادت نیز پیش می‌رود. چهار بار او را به پای جوخه اعدام می‌برند که به دلیل اختلاف میان گروهک‌ها، نجات می‌یابد و سرانجام با عده‌ای مبادله می‌شود.

جعفر پس از آزادی از چنگال ضد انقلاب در کردستان، به تهران می‌آید و در سپاه تهران در دفتر فرماندهی کل سپاه مشغول به خدمت می‌شود.

وی به عنوان نماینده سپاه، به چند کشور مسلمان از جمله پاکستان، افغانستان، لیبی و لبنان سفر می‌کند و در چند سمینار نیز شرکت می‌جوید.

 
مسئولیت ها و رشادت های شهید جعفر جنگروی در طول دفاع مقدس

جنگروی، هنگام شروع جنگ تحمیلی، در لبنان به سر می‌برد که به محض اطلاع از شروع جنگ از راه زمینی خود را به کشور می‌رساند و بلافاصله راهی جبهه غرب می‌شود و مدت شش ماه مستمر در آن جا می‌ماند.

جنگروی، اواخر سال 1360 با دختری پاکدامن و پارسا ازدواج می‌کند و حضورش را در جنگ، شرط ازدواج قرار می‌دهد. یک ماه پس از ازدواج راهی جبهه جنوب می‌شود و در عملیات فتح‌المبین شرکت می‌جوید.

او در تیر ماه 1361 در عملیات «رمضان» شرکت جست که در این عملیات به شدت از ناحیه‌ سر و صورت مجروح می‌شود. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل می‌کنند، که در هواپیما به هوش می‌آید. مدتی در بیمارستانی در مشهد بستری می‌شود و پس از آن به تهران منتقل شده و حدود هشت ماه نیز در بیمارستان تهران، بستری می‌گردد. او یک چشم و یک گوشش را از دست می‌دهد و سمت راست صورتش نیز فلج می‌گردد و پانزده بار مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد.

وی در سال 1363 به لشگر 10 سیدالشهدا (ع) می‌رود و به عنوان جانشین لشگر انجام وظیفه می‌کند. در مدت کوتاه مسؤولیتش خدمات ارزشمندی را به رزمندگان ارائه می‌دهد.

جنگروی، با اشتیاق فراوان در عملیات والفجر 8 شرکت کرده و اوج حماسه و ایثار خود را در این عملیات حماسی، به نمایش می‌گذارد و سهم بسزایی در آماده‌سازی نیرو و شناسایی منطقه و طراحی عملیات ایفا می‌کند. «سردار علی فضلی» در این باره می گوید: «حاجی در آماده‌ سازی نیرو و شناسایی جزیره ام الرصاص زحمت زیادی را متحمل شد. شب عملیات، تحلیل خوبی از عملیات ارائه کرد. او به قرآن تفأل زد و پیروزی رزمندگان را نوید داد. شور و حال عجیبی داشت.  ذکر می‌گفت و دعا و زیارت می‌خواند.»

نحوه به شهادت رسیدن شهید جعفر جنگروی

شهید جعفر جنگروی پس از ماه ها مجاهدت و ایثارگری، در عملیات والفجر 8 ، در منطقه عملیاتی «فاو»، در روز 27 بهمن 1364 بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. «سردارعلی فضلی» در مورد نحوه شهادتش می گوید: «گلوله در 15 متری ما به زمین خورد. من، حاجی، کلهر و احسانی نژاد بودیم. موجش همه‌ مان را بلند کرد و به زمین کوبید. تا به خودم آمدم صدای جنگروی را شنیدم که ذکر می‌گفت. از بچه‌هایی که بالای سرم آمدند حال او را پرسیدم. ترکشی به شکمش اصابت کرده بود. ما را روی لنج گذاشتند. اما جعفر داخل لنج به شهادت رسید.»

خصوصیات اخلاقی شهید جعفر جنگروی

او نسبت به همه ائمه اطهار (علیهم السلام) ارادت داشت و با تمام وجود به آنان عشق می‌ورزید. اما نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) عشق و ارادت ویژه و خالصانه ای داشت.

با قرآن مأنوس بود و نسبت به فهم و تفسیر آن توجه داشت. قرآن را حفظ بود. به مطالعه علاقه‌مند بود و برغم کمبود تحصیلات بالای کلاسیک، علاقه به مطالعه کتب مذهبی داشت. در سلام کردن به دیگران پیش قدم می شد. برادر کوچکش می‌گوید که هرگز موفق نشده به او پیش دستی کرده و سلام کند.

او همواره به خانواده‌ شهدا و جانبازان سرکشی می‌کرد و در رفع مشکلات آنان می‌کوشید. نسبت به پدر و مادرش احترام ویژه‌ای قائل بود. درمواجهه با همسرش با تکریم برخورد می کرد و در کار منزل کمک حال همسرش بود.