اینها همه عمیقاً غمگین و ناراحتم کرده است. سیطره گردوغبار و هجوم ریزگردها که سوار بر آسمان و زمین این منطقه مهم از کشورمان شده و در واقع رگ حیات این شهرها را نشانه گرفته، مسألهای مهم و حیاتی است. این جملات هرچند بدیهی به نظر میرسند، اما متأسفانه همین بدیهات مورد توجه قرار نگرفتهاند! اما افسوس و درد... دریغا که شخصاً برای رفع این بحران تخصص کافی و لازم ندارم تا خودم دست به کار شوم و در حد توانم بتوانم خدمتی به مملکتم کنم. تنها میتوانم عاجزانه و صادقانه از اولیای امور و مسئولان محترم درخواست کنم برای رفع این معضل تعجیل کنید. هرچه سریعتر کاری کنید تا مردم این مناطق بتوانند بهراحتی و بهدور از هرگونه سختی به «حیات» خود ادامه دهند.
سخنم روی کلمه «حیات» متمرکز است؛ حیاتی که با نفسکشیدن تنیده شده؛ چون حق طبیعی هر بنیبشری و هر موجود زندهای، نفسکشیدن است برای بقا. اگر نتوان نفس کشید، دیگر حیاتی وجود ندارد... مردم عزیز خوزستان این روزها نفس نمیکشند؛ یعنی نمیتوانند نفس بکشند؛ چون «هوایی» وجود ندارد تا تنفس کنند! راستی همه میدانیم که این حق طبیعی همه انسانهاست که هوایی سالم استنشاق کنند. اصلاً همه انسانها در جستوجوی هوای تازه هستند تا به زندگی خود عمق دهند... جدا از آن، آب و برق و حداقل مسائل در شهرهای خوزستان قطع شده!
خب اگر هجوم ریزگردها دست ما نیست، دستکم آب و برق که دستِ ماست! تصور کنید در هوای بد و نبود امکاناتی همچون آب و برق، این مردم چه روزها و شبهای سختی را پشت سر میگذارند! ضروری است کاری عاجل کنیم. محیط زیستمان بر باد رفت. اگر محیط زیست نداشته باشیم؛ یعنی هیچ چیزی نداریم! سالهاست که جنگلهای سرسبز، تُنُک میشوند. درختان زیبا را قطع میکنیم، حیات وحش را پاس نمیداریم... برای چه؟ فقط برای کسب پول؟! آخر چرا همه چیزمان را برای پول قربانی میکنیم؟ چقدر پول، پول، پول... اگر محیط زیست نباشد، هوایی نیست و اگر هوا نباشد، حیاتی نیست و اگر حیات نباشد انسان نیست! حالا با این اوصاف پول به درد خواهد خورد؟! به همین دلیل، عاجزانه تقاضا میکنم، مسئولان محترم کاری کنید؛ کشور عزیزمان نیاز به کمک دارد... .