سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
 
*******
 
 
 
فلسطینی‌ها باید از ترامپ تشکر کنند!

محمد صرفی در کیهان نوشت:

مردم مظلوم و آواره فلسطین باید از رئیس‌جمهور جدید آمریکا بسیار تشکر کنند! چرا؟! بخوانید!
 
 نخست وزیر رژیم صهیونیستی و رئیس‌جمهور آمریکا هفته گذشته پس از نخستین دیدار رسمی خود در کاخ سفید، در کنفرانس مطبوعاتی شرکت کردند و دونالد ترامپ گفت؛ اعتقادی به راه حل دو دولتی برای مناقشه فلسطین ندارد.
 
نتانیاهو هم مدعی شد رژیم اسرائیل باید بر تمام منطقه میان رود اردن و ساحل مدیترانه حاکمیت داشته باشد و نمی‌تواند ظهور کشور مستقلی به نام فلسطین را در کنار خود بپذیرد. برخی تحلیلگران این کنفرانس مطبوعاتی را مراسم تشییع جنازه راه‌حل دو دولتی برای مناقشه فلسطین توصیف کرده‌اند.

عده‌ای از رسانه‌ها و تحلیلگران غربی نیز به ترامپ تاخته‌اند که چرا چنین موضعی گرفته است. استدلال آنها جالب توجه است؛ آمریکا بیش از نیم قرن -  بطور مشخص پس از جنگ 1967 اعراب و اسرائیل موسوم به جنگ 6 روزه- ژست میانجی و واسطه برای حل مناقشه فلسطین(سازنده صلح peacemaker) را داشته است و موضع ترامپ، اعلام پایان بازی در این نقش است. برداشتن نقابی که نیم قرن بر چهره‌ آمریکا بود و برخی فلسطینی‌ها را می‌فریفت که بالاخره روزی با میانجیگری واشنگتن کشوری به نام فلسطین به رسمیت شناخته خواهد شد و صلح به ارمغان خواهد آمد، جای تشکر و قدردانی ندارد؟! موضع ترامپ، پایان یک سراب بود. موضعی صادقانه! و حقیقی که بلافاصله اطرافیان او کوشیدند به‌نحوی آن را جمع و جور کنند.

ترامپ، دیوید فریدمن را به عنوان سفیر جدید آمریکا راهی تل‌آویو کرده است. فریدمن از مخالفان اصلی طرح دو دولتی است و موافقان این طرح را به مثابه یهودیانی می‌داند که در جنگ جهانی دوم با نازی‌ها همکاری داشتند! وی ضمن حمایت از شهرک‌سازی‌های جدید، حتی مدعی است رژیم صهیونیستی باید کرانه غربی را نیز به سایر مناطق اشغالی ضمیمه کند. رئیس‌جمهور آمریکا و معاون اولش - مایک پنس- از بیت‌المقدس به عنوان پایتخت ابدی رژیم صهیونیستی یاد کرده و تاکید کرده‌اند دور تازه‌ای از روابط واشنگتن-تل‌آویو در دوران آنها رقم خواهد خورد. اما آیا این سخنان و برخی تحلیل‌ها به این معناست که روابط رژیم صهیونیستی و آمریکا در دوره باراک اوباما سرد بود؟

در این دوره دو طرف یک قرارداد امنیتی 10 ساله امضا کردند و واشنگتن بیشترین کمک مالی طول تاریخ را به این رژیم اعطا کرد. رژیم جعلی اسرائیل در دسامبر سال 2008 عملیات «سرب گداخته» را علیه غزه به راه انداخت. اوباما که به تازگی به ریاست جمهوری انتخاب شده بود سکوتی رضایت‌آمیز در پیش گرفت. 6 سال بعد هم که دوباره عملیات «لبه محافظ» علیه مردم مظلوم غزه به راه افتاد، تنها واکنش اوباما این بود که بارها ادعا کند؛ اسرائیل حق دارد از خود دفاع کند! نگاهی به سیر رابطه واشنگتن و تل‌آویو طی 70 سال اخیر نشان می‌دهد، هر دولتی در کاخ سفید بر سر کار آمده، سعی کرده است خود را متعهدتر به این رابطه نشان داده و حمایت بیشتری از جنایت‌های این رژیم بعمل آورد.

البته این نوع رابطه و نگاه دولتمردان آمریکایی و صهیونیست به یکدیگر عجیب هم نیست. یکی از سیاستمداران صهیونیستی می‌گوید؛ نگاه اسرائیلی‌ها به فلسطینی‌ها دقیقاً همان نگاهی است که اروپائیان پس از کشف - بخوانید اشغال- قاره آمریکا به بومیان این منطقه داشتند. حرکت شومی که صهیونیست‌ها از اوایل قرن 20 با هدایت انگلیس علیه مردم فلسطین آغاز کردند و در سال 1948 به بسته شدن نطفه شوم اسرائیل منجر شد، دیکته‌ای بود که اجداد آنها چند صد سال قبل در آمریکا مشق کرده بودند و بهای آن کشتار بی‌رحمانه و انواع و اقسام جنایت‌ها علیه مالکان اصلی آن سرزمین یعنی سرخپوستان بود.
 
جنایت‌هایی که همین امروز نیز به روش‌های مختلفی ادامه دارد و در سیرک رسانه‌ای غرب، جایی برای نمایش آنها نیست.

نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی که در سال 2009 مدعی شده بود با طرح دو دولتی موافق است، شش سال بعد یعنی در سال 2015 حرف خود را پس گرفت و گفت در این سرزمین تنها یک دولت می‌تواند وجود داشته باشد و آن هم دولت یهودی است.
 
آنچه امروز صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها درباره فلسطین می‌گویند، چیزی شبیه همان طرحی است که هیتلر در سال 1940 پس از اشغال آلمان در جنگ جهانی دوم به اجرا گذاشت. دولت ظاهراً فرانسوی به ریاست مارشال پتن در شهر ویشی فرانسه تشکیل شد که با اشغالگران همکاری داشت و تعقیب و معرفی و برخورد با هسته‌های مقاومت، اصلی‌ترین کارکرد آن بود و اگر متفقین به پیروزی نمی‏رسیدند، شاید امروز روی نقشه کشوری به نام فرانسه وجود خارجی نداشت.

طرح صلحی که عربستان در سال 2002 ارائه کرد، در نهایت یک «ویشی فلسطین» خواهد بود. خیال رژیم صهیونیستی از بی‌عرضگی شیوخ عرب چنان راحت است که حاضر نشد این طرح را بپذیرد و طی 15 سال گذشته، علی رغم عقب‌نشینی‏های مکرر طراحان از مفاد آن به نفع رژیم صهیونیستی، همچنان نتوانسته است خوی زیاده‌خواه و سرطانی این رژیم را راضی کند. آنچه تل‌آویو به آن نیاز داشت، عادی سازی رابطه با کشورهای عربی بود که اینک عملاً رخ داده است و هر دو طرف در قول و عمل از تشکیل جبهه‌ای مشترک علیه محور مقاومت سخن می‌گویند.
 
جبهه‌ای که نام ناتوی عربی بر آن گذاشته و دولت عبری وظیفه هماهنگی‌های اطلاعاتی و امنیتی و در حقیقت فرماندهی اتاق عملیات آن را برعهده دارد. البته این جبهه سال‌هاست که عملاً تشکیل شده و در سوریه، یمن و عراق فعال است و علی رغم هزینه‌های گزاف نه تنها به مقصود نرسیده بلکه اوضاع مدتهاست علیه آتش‌افروزان تغییر کرده است.

همراهی علنی دولت‌هایی همچون عربستان، ترکیه، قطر، امارات، اردن و... با رژیم صهیونیستی را از جهتی باید مبارک دانست و به فال نیک گرفت چرا که این روند ماهیت آنها را برای فلسطینی‌ها بیش از پیش آشکار و به آنها ثابت می‌کند آنچه می‌تواند فلسطین را از این نکبت 70 ساله نجات دهد، همیت و غیرت خودشان است و نه وعده‌های توخالی این دولت‌های کذایی.

رژیم صهیونیستی به خوبی واقف است که تشکیل کشور و دولت مستقل فلسطینی، آغاز روندی است که به فروپاشی این حکومت جعلی منجر می‌شود. تشکیل یک دولت واحد یهودی در کل سرزمین‌های اشغالی نیز تل‌آویو را با دو گزینه مواجه می‌کند. اگر به صورت طبیعی فلسطینی‌ها از حقوق کاملی برخوردار باشند، طی یک روند دموکراتیک و آزاد آنان حاکم خواهند شد. چرا که حتی بدون احتساب فلسطینی‌های آواره نیز، آنان نسبت به صهیونیست‌ها در اکثریت هستند. در غیر این صورت اسرائیل تبدیل به یک حکومت آپارتاید می‌شود. دولتی با دو قانون؛ یکی برای صهیونیست‌ها و دیگری برای فلسطینی‌ها که براساس تجربه بین‌المللی سرنوشت چنین دولت‌هایی نیز در نهایت مشخص است.

در این سوی میدان نیز تکلیف روشن است. صهیونیست‌ها هرگز بر اساس قوانین بین‌المللی و اصول انسانی و با مذاکره گامی عقب ننشسته و امتیازی نداده‌اند. آنچه رویای نیل تا فرات آنان را به کابوس مبدل و عقب‌نشینی را به آنها تحمیل کرد، تنها مقاومت بود. فلسطین از نهر تا بحر برای فلسطینی‌هاست و عقب‌نشینی از این آرمان به خیال دستیابی به صلح، نتیجه‌ای جز جری‌تر شدن غاصبان صهیونیست نخواهد داشت.
 
 
 
 
 مسئله ای که باید اول باشد

حامدرحیم پور در وطن‌امروز نوشت:

شرایط به گونه ای پیش رفته است که به دلایل متعددی مسئله فلسطین از اولویت اول جهان اسلام خارج شده واولویت بسیاری از ملت های مسلمان منطقه، از فلسطین به سمت مسائل داخلی کشیده شده است. منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا از سال 2011 به این سو که شاهد اعتراض مردمی در چند کشور عربی بود، تقریبا چیزی به نام «فلسطین» را که بیش از 19 هزار کیلومتر مربع از سرزمین خود را از دست داده است، فراموش کرده یا این که دوست دارد فراموش کند.این رویکرد، بیشتر در سران حکومتی دولت های عربی دیده می شود که هر یک به میزان متفاوت، وابسته به آمریکا هستند و تلاش می کنند روند عادی سازی روابط با اسرائیل را تسریع و از آن قبح شکنی کنند.
 
نمونه این تلاش ها را می توان در جریان کنفرانس اخیر مونیخ در همسویی رژیم صهیونیستی، سعودی ها و ترکیه علیه ایران مشاهده کرد.تلاشی که به صورت مشخص سعی دارد تا به طورمصنوعی خطر ایران را برای کشور های منطقه بزرگنمایی وبا افزودن چاشنی مسائل مذهبی مانند شیعه وسنی کردن موضوع، عملا تهدید اصلی علیه کشور های اسلامی یعنی رژیم غاصب صهیونیستی را به حاشیه برده وبه مرور به فراموشی بسپارد.

اکنون در فضایی که جبهه غربی-عربی با سوءاستفاده از جو اعتراض مردمی، موفق شد یکی از اصلی ترین پایگاه های مقاومت در منطقه یعنی سوریه را ناامن کند و تا مرز سقوط بکشاند و از سوی دیگر عربستان، دو سال است کشور یمن، مشرف بر تنگه راهبردی «باب المندب» را زیر بمب و موشک گرفته، طبیعی است که کسی دیگر به فکر اصلی ترین مسئله منطقه یعنی «قدس» نباشد و ترامپ، از راه نرسیده بگوید که می خواهد سفارت آمریکا را به قدس منتقل کند. رسانه های غربی- عربی نیز بیش از گذشته روی خط ایجاد اختلاف در داخل فلسطین و آنچه دعوای فلسطینی - فلسطینی خوانده اند، متمرکز شده اند.

سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف)، در مسیر سازش با دشمن اشغالگر حرکت کرده و مانند پلیس رژیم صهیونیستی علیه مقاومت ضد صهیونیستی فعال شده است.در دیگر سو، گروه های مقاومت اسلامی فلسطین قرار دارند که برخی ازآن ها نیز که اولویت شان باید تشدید مقاومت علیه اشغالگران تا آزادی سرزمین اشغال شده خویش باشد، به مطالبات دیگری تنزل یافته است.

به نظر می رسد تاکید رهبری انقلاب دربیانات دیروزشان در کنفرانس حمایت از انتفاضه، برای دعوت از گروه های مقاومت فلسطینی جهت تمرکز بر هدف آزاد سازی فلسطین بدون ورود به اختلافات داخلی کشور های اسلامی و عربی و یا اختلافات قومی و عربی، اشاره ای به حوادث چند سال اخیر سوریه و موضع گیری گروه هایی مانند مقاومت اسلامی حماس است که به طور مستقیم به قضایای سوریه ورود کرد و در صف مخالفان و دشمنان دمشق قرار گرفت.
 
افزون بر این، واقعیت این است که دست های زیادی پشت پرده وجود دارد تا عقربه قطب نمای امت اسلامی را از فلسطین به سوی موضوعات درجه دو و سه منحرف کند، اما باید به این نکته دقت کنیم که در علوم سیاسی اصلی وجود دارد به نام تحلیل کلان یا استراتژیک.اگر ما فاقد این تصویر کلان از شرایط منطقه باشیم نمی توانیم رفتار های اتفاق افتاده را درک کنیم و به طور مداوم این تحولات برای ما مبهم تر و پیچیده تر می شود.
 
داعش با جنایت های خود پازل رژیم صهیونیستی را در سطح منطقه تکمیل کرد، چرا که وارد مبارزه با دشمنان اصلی رژیم صهیونیستی در منطقه شد و به جای مبارزه با رژیم صهیونیستی، اهداف آنان را اجرایی کرد. در واقع داعش و دیگر گروه های تکفیری که تاکنون یک تیر هم به سمت اسرائیل شلیک نکرده اند برای رژیم صهیونیستی بیشتر از این که یک تهدید نظامی باشند، یک ابزار دستیابی به اهداف مهم بوده و هستندو دور کردن اذهان از مسئله فلسطین نیز ازجمله اهداف مشترک داعش با رژیم صهیونیستی بود.

تصاویرعیادت نتانیاهو از تروریست های زخمی شده در جنگ سوریه نیز یک بیانیه بلند بالا از این هم پیمانی بود، اما به رغم این تدارک گسترده برای به حاشیه بردن مسئله فلسطین، انتفاضه سوم که در شرق فلسطین در حال شکل گیری است با مواضع اخیرترامپ و نتانیاهو که مانندتیر خلاصی بر پیکر دولت فلسطینی بود، تسریع شده و از طرفی پیروزی های میدانی مقاومت در سوریه به ویژه حلب معادلات صهیونیست ها را تغییر داده است.
 
اگرچه عملیات دو جوان فلسطینی در قلب تل آویو که اواخر خردادماه رخ داد، نشان داد که انتفاضه سوم معروف به انتفاضه سرد چاقو، کمی فروکش کرده است و به انتفاضه گرم اسلحه تحول یافته است امادر این بین یکی از پیامد ها و تأثیرات ملموسی را که می توان پس از گذشت 15ماه از انتفاضه سوم مشاهده کرد، ایجاداحساس ترس در میان صهیونیست هاست.
 
براساس نظرسنجی ها56درصد ازصهیونیست ها حتی به رغم استقرار بسیار گسترده نظامیان مسلح در ایستگاه های اتوبوس و محافظت شدید از اتوبوس ها در سرزمین های اشغالی (به نحوی که برخی از اتوبوس ها از سوی خودرو های نظامی اسکورت می شوند) از ترس حملات استشهادی حاضر نیستند سوار اتوبوس شوند. حتی بنابر گزارش تلویزیون رژیم صهیونیستی بسیاری ازکارمندان ادارات این رژیم به دلیل ترس از عملیات شهادت طلبانه فلسطینیان از منازل خود بیرون نمی روند که این آمارِ غیبت کارمندان ، در 30 سال گذشته بی سابقه بوده است. نمونه این ترس را می توان در افزایش 4برابری خرید سلاح در مناطق اشغالی دانست.
 
تداوم این مؤلفه در احساس و درک ذهنیت صهیونیست ها از محل زندگی خود به خصوص میان شهرک نشینان، رژیم صهیونیستی را دچار چالشی جدی خواهد نمود.نکته ای که رهبر انقلاب نیز دیروز وعده آن را دادند: «انتفاضه ای که اینک در سرزمین های اشغالی برای سومین بار آغاز شده، مظلوم تر از دو انتفاضه گذشته، امّا درخشان و پُرامید در حرکت است و به اذن ا... خواهید دید که این انتفاضه، مرحله بسیار مهمّی از تاریخ مبارزات را رقم خواهد زد و شکستی دیگر بر رژیم غاصب تحمیل خواهد کرد» .

 
 

انتفاضه سوم فلسطين تحميل شكستي بزرگ بر صهيونيست‌ها

حسن رشوند در جوان نوشت:

در حالي كه رهبران دروغين جهان اسلام و حكام سعودي و ديگر شيوخ مرتجع منطقه در حال دميدن بر اختلافات در درون سرزمين‌هاي اسلامي هستند و نشستن در كنار مقامات سفاك صهيونيست را بر همراهي با جريان مقاومت و انتفاضه جوانان فلسطيني ترجيح مي‌دهند، ديروز امين ملت‌هاي مظلوم و رهبر ستمديدگان جهان در جمع رهبران گروه‌هاي فلسطيني و شخصيت‌هاي برجسته جهان اسلام حضور يافتند و بار ديگر همچون گذشته روح تازه‌اي به كالبد جريان مقاومت دميدند و دل‌هاي به تب و تاب افتاده جوانان، زنان و كودكان فلسطيني را آرامش بخشيدند.
 
واژه واژه سخنان ديروز رهبر انقلاب قابل‌تأمل و تدبر است اما شايد دو نكته از اين فرمايشات از برجستگي بيشتر برخوردار باشد: 1ـ هدف فتنه‌ها و جنگ‌هاي داخلي تحميلي در منطقه براي كمرنگ كردن حمايت از آرمان مقدس آزادي قدس است 2ـ گروه‌هاي فلسطيني از ورود به اختلافات قومي و مذهبي و اختلافات داخلي كشورها پرهيز داشته باشند.

معظم‌له در رابطه  با پرهيز از اختلافات فرمودند: «همه جريان‌هاي اسلامي و ملي موظفند در خدمت آرمان فلسطين قرار گيرند و عمق رابطه جمهوري اسلامي با گروه‌هاي مقاومت فقط به ميزان پايبندي آنان به اصل مقاومت مرتبط است.» اين جمله مفهومش اين است كه گروه‌هاي سازشكار و كساني كه با نگاه تقسيم غنايم با سرزمين فلسطين و ملت در رنج آن برخورد مي‌كنند، جايگاهي در نگاه راهبردي و حمايتي جمهوري اسلامي ندارند.
 
«مقاومت و آرمان‌خواهي» فصل مشترك جمهوري اسلامي و رهبري آن با گروه‌هايي است كه در اين فضا كار و تلاش مي‌كنند. امروز انتفاضه فلسطين وارد مرحله جديدي شده است و انتفاضه سوم، قطعاً هم از لحاظ مقطع زماني هم به جهت نوع و نحوه ورود و به‌كار‌گيري از توان و امكاناتي كه در مقابله با رژيم ددمنش صهيونيستي استفاده مي‌شود، متفاوت است. انتفاضه واژه‌اي است كه از سال 1987 (1366) همزمان با آغاز قيام مردم مسلمان و تحت ستم فلسطين وارد واژگان انقلابي و سياسي جهان شد.

در 8 دسامبر 1987 انتفاضه اول ملت فلسطين عليه اشغال سرزمين‌شان توسط ارتش رژيم صهيونيستي آغاز شد و مدتي است كه سومين موج انتفاضه مردم فلسطين شروع ‌شده كه اين انتفاضه به‌عنوان انتفاضه قدس يا  انتفاضه سوم معروف است. در مقايسه با انتفاضه اول و انتفاضه مسجدالاقصي بايد گفت انتفاضه سوم، سه وجه مشخصه دارد كه با انتفاضه‌هاي اول و دوم متفاوت است:

1ـ نخست اينكه فعاليت‌هاي اين انتفاضه همه فلسطين تاريخي، از دريا تا رود را شامل مي‌شود و بنابراين شايسته است «انتفاضه سوم فلسطين»گفته شود. همه فلسطين از كليت سرزمين و ملت فلسطين گرفته تا نوار غزه آزادشده و كرانه باختري پر از شهرك‌هاي يهودي‌نشين و حتي مناطق 1948 اشغالي در بر دارنده انتفاضه سوم است.

2ـ دومين ويژگي انتفاضه سوم آن است كه اين انتفاضه را خود ملت فلسطين رهبري و هدايت مي‌كند نه سازمان آزاديبخش و تشكيلات خودگردان در رام‌الله و نه گروه‌هايي كه با يكديگر براي مديريت آينده فلسطين رقابت مي‌كنند. فرزندان ملت فلسطين با تصميم شخصي و به شكل خودجوش و در حد توان و وسع‌شان در همه‌جا به پا خاسته‌اند تا اين انتفاضه را به نتيجه نهايي كه آزادي سرزمين‌شان از لوث صهيونيست‌هاست آزاد كنند.

3ـ مقاومت مدني منحصربه‌فرد با سلاح‌هاي ابتدايي و خودساخت كه مي‌رود مبنايي براي توليد و به‌كارگيري موشك و سلاح‌هاي مدرن با ظرفيت‌هاي دروني جوانان فلسطيني باشد از ويژگي اين انتفاضه است.

اين وجه مشخصه‌هاي سه‌گانه همه صهيونيست‌ها و دولت‌شان را سردرگم كرده است. برخي از صهيونيست‌ها از بيم جان خود و وحشتي كه به آنها دست داده در خانه‌هاي خود مانده و از رفتن به محل كار امتناع مي‌كنند و كودكان خود را به كودكستان‌ها و مدرسه‌ها نبرده و با خود در خانه نگه ‌داشته‌اند. برخي نيز به مكان‌هايي كه گمان مي‌كنند امن است كوچ كردند و برخي نيز از وحشت جريان خودجوش انتفاضه همواره با خود سلاح حمل مي‌كنند.
 
از همين رو، در همين مدت اندك كه انتفاضه سوم شكل گرفته، بزرگ‌ترين زيان نصيب اقتصاد رژيم صهيونيستي شده است. ساخت‌وسازها متوقف‌ شده است زيرا كارگران حاضر به رفتن به محل كار خود نشده‌اند و بازارها مختل شده و بورس نيز شاهد سقوط و خسارت‌هاي فراوان است.

وزير دفاع رژيم صهيونيستي، موشه يعلون هم در گفت‌وگو با راديو سراسري رژيم صهيونيستي اظهار داشته است كه انتفاضه سراسري ملت فلسطين حداقل تا ماه‌ها ادامه خواهد داشت. يعلون تشديد درگيري‌ها و بالا گرفتن دامنه انتفاضه در اراضي اشغالي را محتمل دانست و گفت كه رژيم صهيونيستي بايد خود را براي هرگونه سناريويي آماده كند. غافل از آنكه تنها سناريوي آنها، بازگرداندن حق ملت فلسطين است و فقط اين مي‌تواند آنها را از مرگ در انتظار نجات دهد.
 
سازمان اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي (امان) بر اين باور است كه عمليات‌هاي مقاومت جوانان فلسطيني به سبب يأس و نااميدي آنان نسبت به رفتار كشور‌هاي عربي در حمايت از فلسطين است و نبايد اين خط در ميان جوانان فلسطيني تقويت شود. ژنرال هرتسي هليوي، رئيس اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي اخيراً با انتقاد ار تشكيلات خودگردان فلسطيني گفته بود كه اين تشكيلات نمي‌تواند بر جوانان فلسطيني به سبب شكافي كه بين آنها و نسل كنوني فلسطين ايجادشده است، هيچ تأثيري بگذارد.

از سوي ديگر، سازمان‌هاي امنيتي رژيم صهيونيستي اذعان كرده‌اند با وجود استفاده از ابزارهاي ابتدايي و ساده در عمليات‌هاي مقاومتي، بدون همكاري تشكيلات خودگردان قادر به مهار انتفاضه نيستند كه اين ضعف و ناتواني دشمن صهيونيستي در مقابله با فلسطينيان را مي‌رساند.

تا كنون در اين موج انتفاضه خون بيش از 130 شهيد توسط سفاكان صهيونيست ريخته شده، اما اينك بايد گفت انتفاضه سوم ملت فلسطين در بند بند وجود ملت فلسطين در حال ريشه دواندن است و در حالي ‌كه جهان اسلام مشغول دردهاي فتنه تكفيري است، اين انتفاضه روي پاي خود ايستاده و مي‌رود تا بناي اشغالگري صهيونيست‌ها را فروريزد و نويدبخش رهايي قدس شريف آنگونه كه رهبر روشن ضمير انقلاب بر آن تأكيد داشتند، باشد.
 
 
 
 
 دوستان و دشمنان فلسطين
 
 حشمت‌الله فلاحت‌پیشه در رسالت نوشت:

ششمين کنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين به ميزباني مجلس شوراي اسلامي برگزار شد. «همه با هم فلسطين»، عنوان اين همايش بزرگ است. چند نکته را به نمايندگي از همکاران عزيزم در مجلس شوراي اسلامي جهت اطلاع ملت شريف ايران، در باب برگزاري اين کنفرانس به عرض مي رسانم؛
 
1- فلسفه برگزاري اين همايش به ميزباني مجلس آن است که فلسطين براي ايرانيان يک دغدغه ملي است و لذا خانه ملت فارغ از هر ملاحظه ديپلماتيک به دادخواهي مظلومان فلسطيني ادامه مي دهد. مجالس چپ و راست در زمانه هاي دولت هاي چپ و راست به اين وظيفه خود عمل کرده اند، امروز نيز روزي نو براي دفاع از فلسطين با حضور همه فراکسيون هاي مجلس و مسئولين ملي ديگر است.

2- ايران اسلامي، دوست قديمي فلسطين است. در طول ايام، کشورها و گروه هاي مختلف به آرمان فلسطين خيانت کردند ولي ايران پاي آن آرمان ماند، هزينه هايش را نيز به جان خريد، چون طبق قانون اساسي انقلابي اش دفاع از مظلومان عالم را وظيفه خود مي داند و صهيونيسم را بزرگترين توطئه قرن بيستم عليه دنياي اسلام مي داند. در طول اين مدت حتي برخي  از گروه هاي فلسطيني نيز به سراب سازش و يا تهديد و تطميع غرب با پول قارون هاي عرب سقوط کردند اما ايران آينده آنها را بهتر از خودشان تشخيص داد. امروز بخشي بي تعارف از آن آينده جلوي چشم فلسطينيان، آشکار شده است.

3- در شرايطي که نتانياهو و ترامپ تلاش مي کنند آن «فلسطين حد اقل»` را در قلب دوپاره غزه - اريحا محصور کنند يعني در نه درصد از خاک مادري فلسطينيان، بازي اعراب مرتجع،، ترکيه وابسته و بانيان سازش، تأسف بار تر از هميشه است. تقريباً هيچ کشور اسلامي غير از ايران در مقابل نسل کشي راهبردي ترامپ - نتانياهو موضع نگرفت اما هر روز عليه ايران موضعي مي گيرند. اگر مقاومت به خود نيايد و دل از سراب هاي هفت سال اخير نکند، در دوره چهارساله ترامپ، نتانياهو نسخه آشويتس هيتلري را عليه مسلمانان، در سرزمين هاي اشغالي فلسطين اجرا خواهد کرد.

4- اين هفته در کنفرانس امنيتي مونيخ اغلب متحدان آمريکا سعي کردند تهديدي کاذب براي دنيا بتراشند، حتي وزير خارجه ترکيه نيز بي شرمانه از ايران نام برد ولي کسي نگفت که جان فلسطينيان در تباني فالانژهاي قرن بيست و يکمي آمريکا و رژيم صهيونيستي در خطر است.
 
لذا امروز در تهران بايد منتظر حرف هايي جدي تر از هميشه، بر خلاف مونيخ بود. افشاگري خواهد شد که چه کساني هدف افراطي گري هاي نوين عوامل يک قرن آشوب در منطقه هستند. دقيقاً يکصد سال پيش در سال 1917 ميلادي، بالفور، وزير خارجه انگليس تخم نفاق را با اعلام تشکيل دولت اسرائيل در فلسطين افکند و اکنون در سال 2017 ميلادي جهان اسلام فقط با وحدت مي تواند کابوس امنيت را در ذهن نتانياهو و متحدان غربي اش زنده نگه دارد. در مهد دموکراسي خاورميانه، بهارستان نيز يکصدمين سال ايجاد مجلس را همزمان با کنفرانس فلسطين جشن مي گيرد. ايرانيان با ادله اي دموکراتيک از مقاومت دفاع مي کنند.

5- براي آن دسته از کساني که شعار «نه غزه نه لبنان» سر مي دادند نکته آخرم را مي گويم؛ مقاومت قلب راهبرد و عمق استراتژيک ايران است. در کوران دشمني ها عليه جمهوري اسلامي ايران، با مقاومت ضمن دفاع از برادران ديني خود، مرزهايمان را تا کنار سرزمين هاي اشغالي توسعه بخشيديم.
 
وقتي سيد حسن نصراله مي گويد؛ «اگر اسرائيل دست از پا خطا کند زرادخانه هسته اي اش را خرج خودش خواهيم کرد»، فلسفه اين عمق استراتژيک را به رخ مي کشد و همان طور که مقام معظم رهبري فرمودند؛ «اگر اسرائيل حماقت کند، تل آويو و حيفا را با خاک يکسان خواهيم کرد»، گواه اين واقعيت است که کسي نمي تواند جلودار راهبرد عمق استراتژيک ايران در شرايط متحول آينده باشد.
 
لذا ديروز و امروز در خانه ملت مؤلفه هاي بازدارندگي اقتدار آميز ايران مورد تاکيد مجدد قرار گرفته و خواهد گرفت، به ويژه آنکه مجلس شوراي اسلامي بندي را تحت عنوان «حمايت از فلسطين» به لايحه برنامه 5 ساله دولت اضافه کرد. لايحه اي که از ابتداي سال 1396 تا پنج سال، براي اولين بار دولت را موظف کرده است تا راهبرد جامع حمايت از فلسطين را در دستور کار قرار دهد.
 
 
 
 
  نشست <انتفاضه>، پژواک صدای فلسطین

صلاح الزواوی در ایران نوشت:

مهم‌ترین دستاورد ششمین اجلاس حمایت از انتفاضه فلسطین در برهه زمانی فعلی قرار دادن گفتمانی متفاوت در مقابل گفتمان جدید دولت امریکا در منطقه است. رئیس جمهوری امریکا در اولین هفته‌های فعالیت خود خواستار انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی شده که البته این موضع امریکایی‌ها چیز جدیدی نیست. آنها با روش‌های مختلفی در تمام سال‌های بعد از اشغال فلسطین در پی حمایت از رژیم اشغالگر قدس با هدف تقویت آن در ابعاد مختلف مادی، نظامی و جغرافیایی بوده‌اند.
 
هر چند در سال‌های اخیر تقویت جغرافیایی اسرائیل به دلایل متفاوتی کمرنگ شده بود اما دولت جدید امریکا دوباره در پی آن است تا برای توسعه جغرافیایی مرزهای اسرائیل زمینه‌سازی‌هایی را انجام دهد. اگر به حمایت‌های سابق امریکا از شهرک‌سازی صهیونیست‌ها دقت کنیم، درمی‌یابیم که پیشنهاد جدید آقای ترامپ برای انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی در واقع شکلی از همان نوع حمایت‌ها است که اکنون بی‌پرواتر عنوان شده است.
 
امریکا اساساً مایل به وجود یک اسرائیل بزرگ در خاورمیانه است و این را در مسیر منافع منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای خود می‌داند. نکته مهم در این بین این است که متأسفانه شاهد هستیم برخی از حکومت‌های عربی و مسلمان هم ضمن اینکه از این پیشنهاد ناخشنود به نظر نمی‌رسند، در عین حال حتی روی خوشی هم به تقویت حضور امریکا در منطقه و افزایش نفوذ اسرائیل و حتی ایجاد رابطه با آن هم نشان داده‌اند.
 
در واقع باید گفت که خطر اصلی در ارتباط با سخنان اخیر رئیس جمهوری امریکا از همین منظر نمایان می‌شود. به عبارتی عدم وجود اتحاد در منطقه و در جهان اسلام است که می‌تواند سخنان رئیس جمهوری امریکا و سیاست این کشور را دارای ابعاد نگران‌کننده کند. اجلاس فعلی در گام اول پاسخ به همین نگرانی است. اینکه از قسمت عمده‌ای از کشورهای اسلامی در منطقه و همین طور کشورهایی که مخالف سلطه امریکا و رژیم صهیونیستی هستند صدای واحدی در حمایت از آرمان فلسطین به دنیا صادر شود، قطعاً در مناسبات این حوزه بی تأثیر نیست.
 
امریکا و همپیمانان غربی این کشور سعی دارند تا از واقعیت‌های فلسطین تصویری متفاوت به دنیا صادر کنند و این ما هستیم که باید صدای واقعی مردم فلسطین را که واقعیت محض این قسمت از دنیا است، به گوش جهان برسانیم. این گردهمایی حلقه مهمی از مجموعه زنجیره‌هایی است که می‌توانند به حل عادلانه و منصفانه موضوع فلسطین منجر شوند.
 
مسأله اول ساخت یک فضای روانی مبتنی بر واقعیت از مسأله فلسطین در دنیا است که ما در این اجلاس به دنبال آن هستیم. مضافاً اینکه تجمیع توان مادی و حقوقی کشورهایی که می‌توانند به حل موضوع فلسطین کمک کنند و در مقابل حملات و ظلم اسرائیلی‌ها مدافع این کشور و مردم آن باشند هم از دستاوردهای مهم چنین کنفرانس‌هایی است. قطع به یقین وقتی با دعوت رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران حدود هزار سیاستمدار و متفکر از همه نقاط جهان برای اندیشیدن و تبادل نظر بر سر موضوع فلسطین گرد هم جمع می‌شوند، باید به تأثیر عمیق آن ایمان داشته باشیم.
 
 
 
 
  توطئه عليه ايران در غياب اوباما

سيدعلي خرم در شرق نوشت:

کنفرانس امنيتي مونيخ از توطئه منطقه‌اي عليه ايران پرده برداشت و نشان داد چگونه عربستان و اسرائيل آشکارا متحد يکديگرند و عليه ايران در حال طراحي بزرگ هستند و ترکيه به‌ظاهر دوست ايران هم در چه حدي از دشمني و نفاق عليه ايران نقش فعال دارد و در سفر چند روز پيش آقاي اردوغان به عربستان و بحرين اجزای اين توطئه را با يکديگر تنظيم کرده‌اند. اين توطئه منطقه‌اي امری جديد نيست؛ ولي دشمني ترامپ با ايران باعث شده رقبا و دشمنان منطقه‌اي ايران جرئت پيدا کرده و نيات خود را عجولانه برملا کنند.

درواقع ترامپ تعادل و توازن قوا در منطقه خاورميانه را برهم زده و افساري را که باراک اوباما بر گردن اسرائيل، عربستان و ترکيه در هشت سال گذشته انداخته بود و اجازه تجاوزطلبي، ابراز و اعمال خصومت اين سه کشور عليه ايران نمي‌داد، اکنون از سوی او برداشته شده و حتي به تشويق و برنامه‌ريزي براي متحدکردن دشمنان منطقه‌اي ايران دست زده است.
 
بي‌شک منصفانه نيست اگر تصور کنيم سياست‌هاي آقاي اوباما همچون سياست‌هاي جورج بوش يا دونالد ترامپ، خصومت کامل عليه ايران بوده و اوباما چاره‌اي جز توافق هسته‌اي با ايران نداشته است. اوباما مي‌توانست به‌جاي مذاکرات و توافق هسته‌اي، مانند دو رئيس‌جمهور قبل و بعد خودش رفتار کند و فشارهاي سياسي، اقتصادي و تهديدات نظامي را عليه ايران افزايش داده و انرژي ايران را به هدر دهد.
 
او مي‌توانست قطع‌نامه ٢٢٣١ را در پشتيباني توافق هسته‌اي قرار ندهد تا اين توافق از نظر حقوقي شکننده باشد. او مي‌توانست دست جمهوري‌خواهان تندرو را عليه ايران باز گذارد تا نه‌تنها تحريم‌هاي گوناگون لغو نشوند؛ بلکه تحريم‌هاي جديدی عليه ايران تصويب شوند. آقاي اوباما کافي بود افسار را از گردن عربستان، اسرائيل و ترکيه بردارد تا آنها مچِ پاي ايران را بگيرند و از تحرک ايران و نقش و نفوذ آن در خاورميانه جلوگيري کنند. اوباما مي‌توانست در قضيه به‌کارگيري سلاح‌هاي شيميايي از سوی سوريه، به پياده‌کردن نيرو در اين کشور بپردازد و امروز وضعيت پس از صدام عراق، شامل سوريه هم مي‌شد.
 
شايد ايران متوجه نشد چه فرصت‌هايي در دوران آقاي اوباما براي ايران وجود داشت که مي‌توانست اتصالات خود را آن‌چنان مستحکم كند که در دوران ترامپ اين‌قدر ضربه‌پذير نباشد و از سوي منطقه مرکز تهاجم سياسي قرار نگيرد. به‌هرحال مهار سه کشور عربستان، اسرائيل و ترکيه در دوران اوباما باعث شد اتحادي نامرئي مقابل ايران بين سه کشور فوق به وجود آيد که به محض ابراز دشمني ترامپ، خود را نشان داد.
 
عربستان چندين دهه تلاش مي‌کرد در رقابت با ساير رهبران عرب، رهبري مبارزات کشورهاي اسلامي را عليه اسرائيل در دست گيرد؛ ولي هم‌زمان در قلب خود براي ايجاد رابطه با اسرائيل در تب‌وتاب به سر مي‌برد و فقط حفظ ظاهر در نزد ملل مسلمان مانع اين رژيم بود. البته زماني سعود الفيصل، وزير امور خارجه قبلي عربستان، در تهران اذعان کرد براي برداشتن دشمنان عربستان حاضرند با شيطان هم پيمان ببندند.
 
از سوي ديگر ترکيه هم که در جريان به‌اصطلاح کودتاي اخير، دست به دامن ايران شد و از پشتيباني ايران برخوردار شد و همين چاووش اوغلو در آن شب کودتا تا صبح با آقاي دکتر ظريف در تماس تلفني بود تا از کمک و مساعدت ايران بهره‌مند شود و شايد اگر کودتا موفق مي‌شد آقاي اوغلو راهي ايران مي‌شد، اکنون در هم‌پيماني با عربستان و اسرائيل چگونه وقيحانه به نقش ايران مي‌تازد. اين نشان مي‌دهد چقدر دوستي‌ها در سياست خارجي سيال هستند و به قول معروف «هر روز شأن خودش را دارد».
 
همين دو کشور که شش سال پيش براي تغيير حکومت عراق و سوريه دست به تجهيز القاعده، داعش و ساير تروريست‌ها زدند و تصور مي‌کردند با آوردن آمريکا و اروپا مي‌توانند به رؤياهاي خود در ايجاد حکومت‌هاي دست‌نشانده نایل آيند، اکنون اين رؤياها را بربادرفته مي‌بينند. آنان با شيطان که امروز در لباس ترامپ و نتانياهو ظاهر شده، هم‌پيمان شده‌اند تا ناکامي و شکست خود در آن صحنه‌ها را جبران کنند.
 
ناگفته نماند عربستان که قرار بود به‌خاطر نتايج تحقيق ١١سپتامبر، هدف اصلي برخورد جمهوري‌خواهان در دوران پس از اوباما باشد، به‌سرعت از وضعيت ترامپ استفاده و جاي خود را با ايران عوض کرد. اين دستاورد ملموس ديپلماسي پنهان عربستان به‌شمار مي‌رود. اما سؤال اصلي اين است که چه بايد کرد؟ بي‌شک ايران بايد با چشم‌هاي باز بپذيرد آرايش منطقه و جهان عوض شده و شکلي جديد از ائتلاف دشمنان قديمي عليه کشورمان به وجود آمده و ما يک‌تنه با يک ائتلاف جهاني مواجه شده‌ايم.
 
از لابه‌لاي گفتار و اظهارنظرهاي تيم جديد ترامپ برمي‌آيد که عربستان هزينه مالي «زدن سر مار» را تضمين کرده و اين عين استراتژي ترامپ و قول‌هاي انتخاباتي اوست. در اين شرايط ايران باید از ظهور و بروز نظامي خود کاسته و صحنه تبليغاتي را به ديپلماسي پنهان و آشکار واگذار کند تا ائتلاف عليه خود را بشکند. مي‌دانيم دکتر ظريف به‌خوبي از عهده اين امر برمي‌آيد. از سوي ديگر، سرتاسر عالم به اندازه کافي از ترامپ و از سياست‌هاي نامعقول و عملکردهايش دلخور هستند. هر روز در جهان و به‌ويژه در آمريکا عليه ترامپ تظاهرات مي‌شود  و او را بيشتر مفتضح و منزوي مي‌کند.
 
حتي احتمال استيضاح ترامپ به دليل نقض منافع و امنيت ملي آمريکا متحمل‌تر مي‌شود؛ بنابراين بستر عمومي براي ديپلماسي فعال ايران کاملا فراهم است و قدرت‌هاي جهاني هم از اينکه نظم به‌دست‌آمده بعد از جنگ سرد از سوی ترامپ به‌هم‌ريخته شده، به شدت نگران هستند.
 
اتحاديه اروپا مي‌تواند همکار طبيعي ايران در اين مواجهه منطقه‌اي باشد؛ زيرا اروپا قويا به مبارزات ضدتروريستي ايران باور دارد، اهداف جبهه متشکل از عربستان، اسرائيل و ترکيه را هم مي‌شناسد و سياست‌هاي جهاني ترامپ را نيز قبول ندارد. در شرايط حاضر جهاني هم، اروپا بيشترين تأثير را بر سياست‌هاي آمريکا دارد و در مرحله بعد ژاپن، کانادا،  استراليا و آنگاه چين و روسيه قرار دارند. با نزديکي سياسي و اقتصادي به اتحاديه اروپا بايد به‌سرعت به نبرد ديپلماتيک با جبهه ائتلاف عليه خود اقدام کنيم.