به گزارش مشرق، متن کامل دومین بیانیه علیرضا زاکانی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب سوم برای پیشرفت ایران اسلامی ضرورتی حیاتی و غیر قابل انکار
مردم عزیز ایران، جوانان و فرهیختگان
بهار و آغاز سال ایرانی، خود پیامآور گستردهترین تغییرات در جان موجودات است، پایانی بر زمستان و دمیدن اراده حرکت در پیکره هستی تا یک بار دیگر «بیداری» را تجربه کنند؛ نوروز سرشار از همین حیات و بیداری است.
نظام قدرت و منظومه ارتباطات انسانی در دیار ما نیز سالهاست که در قامت انقلاب اسلامی ایران، در حال بالیدن و پیمودن است، حال پس از قریب چهار دهه تلاش سخت و مقاومت بر سر پیمانها و آرمانها، به یک حیات دوباره و خیزشی مجدد نیازمندیم تا با رفع کژیها و سستیها، با سرعتی فزاینده به مقصود مطلوب نزدیک شویم و برای تحقق زودهنگام آرمانها و وعدهها، چارهجویی کنیم. این باطن همان عبارتی است که با طرح «انقلاب سوم» عنوان کردیم.
در مقام شناخت «ضرورت» این بحث، این نکات جلبنظر میکند:
1- «انقلاب اول» در سال 1357 پرونده استبداد را در کشور، مختومه کرد و نظام سلطه را به چالش کشید. «انقلاب دوم» در آبان سال 1358، با تسخیر لانه جاسوسی، مسیر جهانی شدن انقلاب اسلامی و مواجهه با شیطان بزرگ، آمریکا، گام برداشت؛ اقدام مهمی که از طرف امام، بزرگتر از انقلاب اول قلمداد شد؛ و حالا نوبت به «انقلاب سوم» رسیده است تا ایران اسلامی را در راستای آرمانها و شعارهای انقلاب بسازیم.
2- گروهی میپرسند دیگر چه نیازی به «انقلاب دوباره» داریم؟ گویی در ذهن و روانشان، جنسی از ترس و دلهره نسبت به مفهوم انقلاب ریشه دوانده است، زیرا که خوب میدانند انقلاب از جنس تغییر و حرکت است و آنان به یکجانشینی و عافیت، خو گرفتهاند. نظیر این عبارت، فراوان بر زبان این قوم رانده میشود: «بگذارید زندگیمان را بکنیم!» غافل از آنکه زندگی بی حرکت و نجنگیدن برای آرمان، نوعی از مُردگی و عدم حیات است.
گروهی دیگر مفهوم انقلاب را فقط در دوران مبارزه و تلاش برای سقوط رژیم قبل، منحصر میدانند، که این نوع نگاه هم، ظلم آشکاری به مفهوم حیاتآفرین انقلاب است؛ «انقلابی بودن فقط منحصر به دوران مبارزه یا دوران امام نیست، انقلاب و انقلابیگری برای همه دورانهاست و انقلاب یک رود جاری است و همه کسانی که براساس شاخصهای انقلابیگری عمل کنند، انقلابی هستند». (مقام معظم رهبری مدظلهالعالی)
گروهی دیگر معنای پنهان در پسواژه انقلاب را به نوعی از اعتراض سلبی تنزل داده و آن را برای ساخت جامعهای جدید ناکارآمد میدانند، چرا که مدعی هستند «انقلابیون میدانند چه نمیخواهند، اما نمیدانند چه میخواهند!» ولی واقعیت انقلاب در پیوند همزمان دو سطح از نفی و اثبات، معنا میشود.
3- «انقلاب» و «انقلابیگری» پر ظرفیتترین واژهای است که میتواند گره از کار ما بگشاید. «بعد از رحلت امام بزرگوار، در هر مقطعی که انقلابی عمل کردیم، پیشرفت به دست آوردیم و در هر دورهای که از انقلابیگری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم.» این عبارت از فرمایشات مقام معظم رهبری، گویای ظرفیت عظیم این مفهوم است. در طول سالیان اخیر، کمتر بیانی از ایشان سراغ داریم که بر «انقلابی بودن»، تأکید نکرده باشند. ایشان از همگان میخواهند که انقلابی باشند: حوزویان، دانشجویان، دانشآموزان، اعضای خبرگان، نمایندگان مجلس، اهالی دولت و آحاد ملت. گویی ایشان در حال بیان یک فراخوان حرکتآفرین و جریانساز هستند تا همه اقشار را به میانه میدان انقلاب کشانده و به نقش خطیرشان آگاه سازند. حضور انقلابی، ظرفیتساز است؛ هم مقدمات رفع تهدید از نظام اسلامی را فراهم میآورد و هم ایران را به نصاب قدرت و نقطه مؤثر در مناسبات داخلی و خارجی میرساند.
درست همان کاری که حضرت امام خمینی (رحمهالله علیه) در قیام تاریخی خود صورت بخشید و با حضور انقلابی همه ملت و بسیج همه ظرفیتها، مسیر حرکت جامعه را آنچنان تغییر داد که کمتر کسی آن را پیشبینی میکرد، ایشان توانست پیام دین را فراتر از زندگی محدود افراد، به لایههای گسترده زندگی اجتماعی بکشاند و با آزادی مظلومان، نقشههای دنیای استکبار را به خطر بیندازد. «امام، امامِ انقلابی بود و همین صفت علت اصلی عصبانیت قدرتهای مادی از ایشان است.» (مقام معظم رهبری)
4- متأسفانه برخی دوستان انقلابی، صرفا به یک جنسی از نگاه عادت کردهاند که در آن فقط به رفع تهدید توجه میشود، اما کمتر از فرصتها خبر گرفته میشود. نگاهی که دنبال کارهای موقت و زودبازده است و کارهای عمیق و درازمدت را برنمیتابد. در حالیکه «انقلاب سوم» در بردارنده وسیعترین مضامینی است که در پناه آن، بتواند ضمن پرداختن به امور فوری جامعه، با نگاهی عالمانه به فرصتها و شناخت ظرفیتها، به یک طراحی کلان، گام به گام و تحولآفرین دست یابد و با مدیریت جهادی، اهداف از پیش تعیین شده را محقق کند.
5- رژیم ستمشاهی همواره در نظر و عمل، به پیروی از غرب افتخار میکرد و گمان میکرد، ورود به دروازه تمدن، صرفا از مسیر نظامات سکولار و طریق اندیشههای لیبرال و دینستیزانه عبور میکند، اما انقلاب اسلامی ما با مُهر «باطل شد» پرونده اینگونه از تفکر را ابطال کرد و کوشید فهم جدیدی از مناسبات تمدنی ارائه کند. انقلاب در اولین گام خود برای دگرگونی بنیادین نظام سیاسی، موفقیت چشمگیری به دست آورد، ولی در گامهای بعدی برای تغییر بنیادین در عرصههای فرهنگی اقتصادی و اجتماعی با کُندی مواجه شد.
پس از دفاع مقدس، دولت سازندگی با الگوگیری اقتصادی از غرب و دولت اصلاحات با بهرهمندی از الگوهای فرهنگی و سیاسی غربی، سیر قهقرایی را در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه به وجود آوردند. دهههای متمادی است که این جهتگیری کشور را در معرض آسیب جدی قرار داده و میرود تا در کنار سایر معضلات، تهدیدات جدی را به نظام سیاسی ایران اسلامی تحمیل نماید. تفکر غربگرا، در تنازع همیشگی و تضاد مستقیم با مفهوم انقلابیگری است. «انقلابیگری یعنی انتخاب سبک زندگی ایرانی اسلامی و پرهیز جدی از تقلید از غرب و بیگانگان» (مقام معظم رهبری)
6-برکت انقلاب اسلامی، از دایره مرزها عبور کرده و قلبهای بسیاری را در برابر شعاع تابنده خود، نورانی کرده است، اما متأسفانه در داخل کشور، نسبت به تبیین حقایق انقلاب کوتاهیهای بسیاری صورت گرفته و دستاوردهای شگفت آن، برای بخشی از افکار عمومی و نخبگان جامعه، پنهان مانده است. ضمن آنکه برخی ناهنجاریهای این سالها از جمله رونق مفاسد اقتصادی و تصور شیوع سازمانیافته آن، در میان مردم، این صاحبان اصلی انقلاب، نارضایتیهای عمیقی بهوجود آورده است، مردمی که خود با مشکلات بسیاری ناشی از رکود و تورم و بیکاری و معضلات اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند. متأسفانه با تبلیغات رسانههای غیرانقلابی و هوچیگری دستگاههای تبلیغی غربی، بهطور مداوم شائبه ناکارآمدی نظام اسلامی و حکومت دینی، تبلیغ و ترویج شده و تلاش میشود مردم پشتیبان انقلاب را به تجدیدنظر نسبت به مسیر پیموده وا دارد.
7- فساد، بهخصوص در حوزه اقتصادی، از شیوع بالایی برخوردار بوده و عناصر آن با سامانیافتگی در قالب سازمانی به هم پیوسته و برخوردار از سیستمی هر چند کوچک اما سرطانی، خود را به سیستم پاک نظام اسلامی تحمیل نموده و در ادامه میکوشند تا با عبور از سیستمهای نظارتی، رسانهها و افراد انقلابی تبدیل به بلایی فراگیر در جامعه شده و حساسیتهای عمومی و قدرت دفاع نظام را زائل کرده و همزمان با ترویج یأس و ناامیدی در افکار عمومی از یک سو و از سوی دیگر با مانور اشرافیگری در متن جامعه، فرهنگ قارون صفتی را در جامعه اسلامی رواج دهند، تا دارنده ثروت فخرفروشی کنند و فقرا نیز حسرت آن را خورده و با ریختن قبح فساد در جامعه، نظام اسلامی را ساقط نمایند.
8- درست از روزهای شروع انقلاب اسلامی، میانه دو دیدگاه، مصاف جدی آغاز شده است: صفآرایی جبهه انقلابی مدافع اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و اندیشه لیبرال سرمایه داری غربی؛ رقابتی که گاه به صورت مستقیم در عرصه رقابت های سیاسی درون کشور نیز کشیده شده است. امروز جبهه انقلاب - با تعریف درست آن - در برابر جبهه ای متشکل از افراد و گروه های غیرانقلابی مستظهر به حمایت ضد انقلاب و پشتیبانی دشمنان منطقه ای و بین المللی قرار گرفته است. این هماوردی نیاز به ظرفیت هایی افزون تر از توانمندی های خلق شده در رقابت سیاسی صرف جریانات و جناح های متعارف کشور دارد. به نظر می بایست به بازسازی جبهه انقلاب اسلامی و توجه ویژه بر خالص سازی به روش تکثیر خالصین و وحدت ظرفیت های قابل تجمیع بر محور اصول، اقدام کرد.
مجموع موارد فوق، ما را به این باور می رساند که ادعای «انقلاب سوم» ضروری، حیاتی و غیرقابل انکار است. در ایام آینده، بی تردید این طرح و اندیشه، ذهن ها و قلب های بسیاری را به خود جذب خواهد کرد.
حرکت آغاز شده است، موجی جدید برای عبور از صخره ها برخاسته است، پیوند اراده ها و زایش اندیشه ها، فرا رسیده است، پس هرکه دل در گرو این راه دارد بسم الله ...
کمترین فرزند ایران اسلامی
علیرضا زاکانی