به گزارش مشرق، درست از همان روزی که مسعود سلطانیفر جایگزین محمود گودرزی در وزارت ورزش شد، اهالی ورزش یک انتظار بزرگ داشتند؛ "برقراری قانون" در دستگاه دولتی بزرگی به نام وزارت ورزش و جوانان. انتظاری که مهمترین خواسته قاطبه جامعه ورزش از وزیر جدید بود.
با توجه به نزدیکی سلطانیفر با مقامات ارشد دولتی و شخص رئیسجمهور، انتظارات بیشتر هم شد به طوری که به نظر میرسید سلطانیفر با آزمون سختی در این وزارتخانه روبهرو خواهد شد.
اهالی ورزش و مطبوعات هم با این تغییر موافق بودند، چرا که انتظار داشتند بعد از سالها بالاخره به وضعیت ورزش سامان داده شود. همه منتظر بودند سلطانیفر با حضورش دست به کار بزرگی بزند، به ویژه اینکه وزیر ورزش و جوانان که آشنایی کاملی با حوزه ورزش دارد و بیشتر از بقیه از چالشها، مشکلات و دغدغههای حوزه ورزش آگاه است اما در این فاصله حدودا 6 ماهه نه تنها تغییراتی ایجاد نشد، بلکه مشکلات به قوت خود باقی ماند. به نظر میرسد وزیر ورزش و جوانان در مدت باقیمانده تا انتخابات سیاست مدارا در پیش گرفته و مصلحت اندیشی به جای قانونگرایی پیشه کرده تا با کمترین هزینه ورزش را اداره کند.
* خصوصیسازی سرخابیها؛ وعده ناتمام
حالا در فاصله یک ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری، مشکلات کلیدی ورزش، همانی است که در دولتهای قبلی هم بود و در دولت روحانی نیز پابرجا ماند.
دو باشگاه پرسپولیس و استقلال و خصوصی کردن آنها که از برنامههای وزیر ورزش بود با توجه به میلیونها هوادار، در حالی اداره میشوند که یکی با سرپرست بازنشسته است و دیگری مورد انتقاد هواداران. بدهیهای این دو باشگاه که جای خود دارد؛ به دنبال همین بدهیهای سریالی بود که باشگاه استقلال از نقل و انتقالات محروم شد و پرسپولیس نیز به خاطر بدهی به مانوئل ژوزه در خطر کسر امتیاز قرار گرفت.
اعتراض هواداران استقلال مقابل وزارت ورزش به دلیل انتقاد از افتخاری خود گواه این است که آنها همچنان از عملکرد وزارت ورزش ناراضی هستند.
* معضل بازنشستهها همچنان به قوت خود باقی است
عدم توجه به حضور دوشغلهها، بازنشستهها و دوتابعیتیها از دیگر مشکلاتی بود که با وجود نامههای مجلس شورای اسلامی و سازمان بازرسی کل کشور در زمان سلطانیفر هم نادیده گرفته شد.
در ابتدای سال 95 دیوان محاسبات با ارسال نامهای به محمود گودرزی وزیر وقت ورزش و جوانان ممنوعیت به کارگیری بازنشستهها را ابلاغ کرد موضوعی که تا امروز اجرایی نشده و در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت کمتر اجرایی شده است.
یک ماه بعد از این نامه، مجلس شورای اسلامی نیز با ارسال نامهای مجددا این موضوع را پیگیر شد. بالاخره بعد از گذشت چندین ماه وزارت ورزش با تشکیل کارگروهی قرار شد به این موضوع رسیدگی کند.
اگرچه در لیستی محرمانه اسامی 250 کارمند و رئیس بازنشسته به وزیر اعلام شد، اما باز هم وزارت ورزش در خصوص خروج این افراد در فدراسیونها اقدام عملی انجام نداده است.
مسعود سلطانی در این باره گفته بود: «قانونی که اخیرا در مجلس در این زمینه به تصویب رسید در رابطه با ممنوعیت حضور بازنشسته ها در دستگاه های مختلف اجرایی محدودیت هایی ایجاد کرده و بر اساس این قانون، بازنشسته ها تنها در موارد خاص در مسئولیت هایی چون معاونت، وزارت و استانداری و مسوولیت مشابه این مشکلی برای حضور ندارند اما در صورت ضرورت برای استفاده از تخصص و تجربه، بازنشسته ها به عنوان کارشناس یا پاره وقت می توانند در فدراسیون های مختلف حضور داشته باشند اما به این شرط که پرداختی آنها معادل یک سوم پرداختی افراد غیربازنشسته محسوب شود. ما سعی می کنیم محدودیت هایی که در این قانون آمده است را رعایت کنیم. البته در این زمینه به معاونت توسعه منابع و معاونت ورزش قهرمانی دستور دادیم نظارت لازم را داشته باشند تا همه کارها در چارچوب قانون انجام شود. در رابطه با دوتابعیتی ها باید بگویم قانون دوتابعیتی از قانون بازنشسته ها جداست و ما نمی توانیم قانونی که در رابطه با بازنشسته هاست را در رابطه با دوتابعیتی ها اجرا کنیم و اینها قانون خاص خود را دارند اما ملزم به رعایت قانون و اجرا شدن آن هستیم.»
وزیر ورزش در حالی این صحبتها را مطرح کرده که در خصوص بازنشستهها هیچ تصمیم گرفته نشده است و در فدراسیون فوتبال، باشگاههای استقلال و پرسپولیس و تعداد زیادی از فدراسیونهای ورزشی مهم و کلیدی بازنشستهها با حقوقهای کلان مشغول به فعالیت هستند و ظاهرا هیچ عزمی برای کنار رفتن این افراد وجود ندارد.
* سلطانیفر؛ از حرف تا عمل
نگاهی کوتاه به مشکلات ورزش کشور نشان میدهد، اگرچه روحانی با دید تغییر دست به انتخاب دیگری زد، اما این سوال مطرح میشود که حضور سلطانیفر در وزارت ورزش که در راستای ترمیم کابینه انجام شد، چه دستاوردی داشت؟ آیا عملکرد وزیر جدید منفعلانه و خنثی بود یا اهداف مدنظر اجرایی شد؟
سلطانیفر به جز چند کار مهمی که در وزارت انجام داد -اصلاح حداقلی مدیران و تغییر دو معاونت کلیدی و بلاتکلیفی معاونت مالی- کدامیک از برنامههایش را جامه عمل پوشاند؟
بیشتر مشکلات کلیدی که در زمان گودرزی و حتی وزرای قبلی وجود داشت، کماکان باقی است و برنامههای مسعود سلطانیفر هم همچون دیگر همکارانش به صورت شعار باقی ماند. وزیر جدید تریجح داد تا در چند ماه باقی مانده تا انتخابات بدون کوچکترین هزینه کشتی ورزش را به جلو هدایت کند و همین رویکرد سبب شد تا مشکلات سابق وزارتخانه کماکان به قوت خود باقی بماند.
اتفاقاتی که سبب شده تا منتقدین علیه او جبهه گیری کرده و مدعی شوند سلطانیفر وی هم مانند دیگر نامزدهاست که برای گرفتن پست شعارهای آن چنانی سر میدهند، از اصلاحات سخن میگویند و از اجرای قوانین حرف میزنند، اما پای عمل که به میان میآید و پست دلخواهشان را به دست میآورند همه چیز را فراموش میکنند.
همه میدانند ورزش چه نقش مهمی را در افزایش قدرت سیاسی کشورها ایفا میکند و حضور سیاسیون در ورزش هم تاکید براین حرف است، اما سوال اساسی این است که ما چقدر توانستیم از این قدرت در جهان استفاده کنیم؟ به نظر میرسد برای رسیدن به این جایگاه باید ابتدا از خود شروع کنیم؛ اصلاح ساختار ورزش ایران قدم نخست برای رسیدن به جایگاه اصلی در جهان است. اصلاحاتی که وزیر ورزش و جوانان باید برای اجرایی شدن آن آستین ها را بالا بزند و محافظهکاری و مصلحت اندیشی را کنار بگذارد.