کد خبر 71167
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۰ - ۰۱:۴۵

مشرق- وقتي به شمس تبريزي مبارك مي‌گويند، پاسخ مي‌دهد: ايام مي‌آيند و مي‌روند، مبارك شمائيد. به راستي هم كه چنين است. زمان‌ها و مكان‌ها از خود حكمي ندارند و آنچه برخي زمان ها و مكان ها را از ديگر ايام و فضاها جدا مي‌كند، حوادثي است كه در آنها اتفاق افتاده است. اگر نبود شهادت امام حسين (ع)، حالا هم كربلا سرزميني چون ديگر سرزمين‌ها بود و هم محرم چون ساير ماه ها. پس سيدالشهدا و قيام او بود كه اين مكان و آن زمان را از ديگر ايام‌ها و مكان ها جدا كرد.
اما سئوال اينجاست كه خوب امام حسين (ع) آمد و كربلا و محرم را معنايي ديگر بخشيد؛ اما بهره ما از اين معناي تازه چيست؟ و ما چه تفاوتي را احساس مي‌كنيم؟ اگر محرم بيايد و برود، اگر عاشورا بر ما بگذرد، اگر به كربلا برويم ولي تغييري در ما بوجود نيايد و گامي به سالار شهيدان نزديك نشويم، در واقع معناي جديد را درك نكرده‌ايم و كماكان در همان كهنگي‌ها مانده‌ايم و بويي از تازگي نبرده‌ايم.
 دشواري گفت و گو در خصوص دفاع مقدس از آن روست كه آنها را كه خبر شده است، خبري باز نيامده و مابقي كساني هستند كه توصيف گرند. علماي علم منطق در همان ابتداي امر علم را به حصولي و حضوري تقسيم مي‌كنند. در علم حضوري معلوم نزد عالم به عينه حضور دارد و از اين رو گاه بيان آن براي ديگري سخت و شايد غير ممكن مي‌شود. درمورد دفاع مقدس نيز چنين است كه:
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل باشم از آن
پس به نظر مي‌رسد اگر بخواهم از آن ايام و فضاي حاكم بر جبهه‌ها كلامي بگويم، آنها را كه موفق به درك آن روزها شده‌اند، بهره‌اي نيست چون بهتر از من مي‌دانند و نسل جديد هم گمان مي‌كنند كه اينها افسانه و اغراق است چرا كه دنيازدگي و شنيدن اخباري چون اختلاس سه هزار ميلياردي و ... چون آفتي به جان جامعه ما افتاده است.
حالا مي‌خواهم بگويم هفته دفاع مقدس هم چون هر سال مي‌آيد و مي‌رود؛ اما نصيب ما در حال حاضر از اين ايام چيست؟ وارد عرصه‌هاي ديگر نمي‌شوم و فقط به ورزش مي‌پردازم.
ورزش ما بجز چند تعارف و نصب چند پلاكارد و حمل يك شعار چه تأثيري از اين ايام مي‌پذيرد؟ آيا اصلا حال و هواي آن سنخيتي با فضاي حاكم بر دفاع مقدس دارد؟ چه رابطه‌اي مي‌توان ميان ورزشي كه بحث دلالي و سوء استفاده‌هاي مالي و افراد منشوري در آن غوغا مي‌كند با ايامي برقرار كرد كه هر كه هر چه داشت در طبق اخلاق مي‌گذاشت تا به رزمندگان اهدا كند؟ چه رابطه‌اي مي‌توان ميان ورزشي كه در آن تعصبات و عرق ملي از بين رفته و فقط پول است كه حرف اول را مي‌زند با ايامي برقرار كرد كه جان بر سر پيمان با خدا مي‌دادند. آن روزها شناسنامه‌ها دست‌كاري مي‌شد و سن‌ها را بزرگتر مي‌كردند تا بتوانند به ميدان جهاد و شهادت بروند و امروز در ورزش ما هم شناسنامه‌ها را دست‌كاري مي‌كنند اما سن‌ها را كمتر مي‌كنند تا بتوانند بيشتر در ميدان رقابت بمانند و به رقيب كلك بزنند و متاسفانه مديران مدعي ما كه مي‌گويند مي‌خواهند راه آن دلاوران را ادامه دهند در مقابل اين حركت ها سكوت كه كم است، گاه تشويق هم مي‌كنند.
آن روزها جوانان ما با شوري خدايي به جبهه مي‌رفتند تا متجاوزان به ناموس اين مملكت را بر سر جاي خود بنشانند و سزاي تجاوزشان را به آنها بچشانند؛ اما امروز اين درد را كجا بايد گفت كه برخي ورزشكاران ما بجاي تاسي كردن از آنها، خود بلاي جان شده‌اند و با زياده‌خواهي كه از بيت‌المال تأمين مي‌شود، ماشين‌هاي آنچناني مي‌خرند تا در خيابان مزاحم نواميس مردم شوند.
بگذريم كه درد بسيار است و امروز اگر بخواهيم از اين سخنان بگوييم فضا را چنان بر تو سنگين مي‌كنند و چنان دچار عسرت مي‌شوي كه باور نمي‌كني. البته بخشي از آن هم مربوط به سوء استفاده‌هايي است كه بسياري از افراد از اين نام‌ها كرده‌اند.
ضمن گراميداشت اين ايام بد نديدم شعري از عليرضا قزوه كه شايد وصف حال همه كساني باشد كه دل در گرو آن ايام دارند و اين روزهاي ما را مي‌بينند بياورم؛
دسته گل ها دسته دسته می روند از یادها
شمع روشن کرده ای در رهگذار بادها؟
سخت گمنامید اما، ای شقایق سیرتان
کیسه می دوزند با نام شما شیادها!
با شما هستم که فردا کاسه سرهایتان
خشت می گردد برای عافیت آبادها
غیر تکرار غریبی هان! چه معنا می کنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها
با تمام خویش نالیدم چو ابری بی قرار
گفتم: ای باران که می کوبی به طبل بادها
هان! بکوب اما به آن عاشق ترین عاشق بگو:
زنده ای ای زنده تر از زندگی!در یادها
مثل دریا ناله سر کن در شب توفان و موج
هیچ چیز از ما نمی ماند مگر فریادها!