اکبر نبوی: طبیعتاً توصیفی که امروز از مستند روایت فتح دارم، توصیف کامل‌تری نسبت به سالهای دفاع مقدس است؛ اما در سالهای دفاع مقدس نیز روایت فتح برجسته‌تر از سایر مستندها بود.

به گزارش مشرق، یکی از سرشناس‌ترین روزنامه‌نگاران قدیمی اکبر نبوی است. وی در سال 1343 متولد شد.پس از فارغ التحصیلی به تدریس در دبیرستان های تهران پرداخت. نبوی به مدت هشت سال به عنوان عضو شورای سردبیری روزنامه رسالت فعالیت کرد و در این مدت مقالات متعددی در زمینه های هنری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در مطبوعات به چاپ رساند. سایر مسئولیت های وی عبارتند از: مدیر مسئول و سردبیر مجله «ویدئو ـ ماهواره»، سردبیر نشریه روزانه دومین جشنواره ویدئویی سوره، سردبیر نشریه روزانه سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر، عضو هیأت داوران بخش سینمای ایران در یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان. مدتی  نیز ماهنامه سینمایی فیلم ـ ویدئو را منتشر کرد و معاونت فرهنگی خانه ی سینما را به عهده داشت. نبوی همچنین برنامه‌های متعددی تلویزیونی را تهیه کنندگی و اجرا کرده است.

نام اکبر نبوی، مجددا با داوری سی‌و پنجمین جشنواره فیلم فجر مجددا بر سر زبان‌ها افتاد. فرصتی شد تا در ایام شهادت سید مرتضی نبوی به دیدار وی برویم و در مورد مسائل گوناگون با نبوی به گفت‌وگو بنشینیم. جلسه‌ای که بیش از 3 ساعت به طول انجامید.

 آقای نبوی اگر اجازه بدهید بحثمان را با یاد و نام شهید سید مرتضی آوینی آغاز کنیم، شما از ایشان خاطره‌ای دارید؟

نبوی: من رفاقتی با سید مرتضی آوینی نداشتم، به همین دلیل خاطره‌ خاص و جذابی هم از او ندارم. طبیعتاً من هم مثل بسیاری از مردم با برنامه‌های روایت فتح آشنا بودم و کنجکاو این مسئله که این صدا، صدای چه کسی است؟ از همین طریق هم نام سیدمرتضی آوینی را برای اولین بار شنیدم.

یعنی زمانی که روایت فتح پخش می‌شد می‌دانستید، صدایی که بر روی فیلم نریشن می‌خواند، سیدمرتضی آوینی است؟

نبوی: اوایل نه؛ اما بعداً با پرس‌وجو از دوستان، ایشان را شناختم. روایت فتح مجموعه متفاوتی به لحاظ فرم و محتوا بود؛ یک اتفاق بسیار عالی در حوزه مستند سازی جنگ. در آن سالها حسین حقیقی مدیر واحد جنگ صداوسیما بود و افراد بسیاری از تلویزیون برای ساخت گزارش و مستند به جبهه می‌رفتد؛ اما روایت فتح با تمام مستندها تفاوت داشت.

محمد حسین حقیقی یا حسین حقیقی؟

نبوی: محمد حسین حقیقی؛ در آن سالها با محمود اربابی که عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیماست کار می‌کردند.

محمود اربابی معاون اداره نظارت ارزیابی دولت اول احمدی‌نژاد؟

نبوی: بله؛ آقای اربابی مدیرکل بودند.

گفتید که روایت فتح مستندی متفاوت از سایر مستندهای دفاع مقدس بود؛ این صحبت؛ روایت سال 96 اکبر نبوی از روایت فتح است، یا در آن سالها هم چنین دیدگاهی نسبت به روایت فتح داشتید؟

نبوی: طبیعتاً توصیفی که امروز از مستند روایت فتح دارم، توصیف کامل‌تری نسبت به سالهای دفاع مقدس است؛ اما در سالهای دفاع مقدس نیز روایت فتح برجسته‌تر از سایر مستندها بود، چرا که شهید آوینی با نریشن‌های متفاوت خود باعث تمایز این اثر با سایر آثار شده بود.

پس همین تفاوت بود که باعث شد شما درباره سازنده‌ آن کنجکاو شوید؟

نبوی: نه؛ فقط دوست داشتم بدانم این صدا، صدای کیست. به هیچ عنوان به دنبال دوستی با آوینی نبودم. اصولاً دوستی و رفت و آمد جسمی برایم اهمیت ندارد؛ بیشتر اشتراکات فکری و سوبژکتیو برای مهم است.

سیدمرتضی آوینی اشتراک فکری با شما داشت؟

نبوی: انگاره‌ام این بود که من و مرتضی در جهان معنایی مشترکی می‌اندیشیدیم.

این اشتراکات چه چیزهایی را در برمی‌گیرند؟

نبوی: من انسان دلی‌ای هستم. بیشتر اهل شهودم تا اهل استدلال؛ نه آنکه در موضوعات مختلف رویکرد عقلانی و روش استدلالی نداشته باشم، زمانی که نقدی می‌نویسم یا داوری می‌کنم برای کاری که انجام می‌دهم استدلال دارم، البته هرچند برخی از یادداشت‌هایی که می‌نویسم عقلانی نیستند، دلی‌ هستند. به هرحال، چون خودم انسانی شهودی هستم، کنجکاو شدم که این شخصی که این متن را نوشته و آن را قرائت می‌کند کیست. چرا که او از جهانی در نریشن‌ های روایت فتح صحبت می‌کرد که دنیای ایدآل من بود. مرتضی آوینی با عقلش وقایع دفاع مقدس را روایت نمی‌کرد، بلکه با دل و جانش از لحظه لحظه جبهه صحبت می‌کرد. آوینی در نریشن‌هایش دفاع مقدس را همانند روز عاشور روایت می‌کرد. آوینی رزمنده جبهه‌های دفاع مقدس را همانند یک جنگنده نمی‌دید، بلکه رزمنده را انسانی سالک نگریسته و توصیف می‌کرد. اساسا نگرش معرفتی شهید آوینی به دفاع مقدس تداوم همان بینشی است که امام و برخی از عارفان معاصر از جمله آیت الله بهاءالدینی داشتند.

ویژگی های آن بینش چیست که می گویید شهید آوینی در تداوم آن بود؟

نبوی: خیلی روشن است. آن بینش به کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا اعتقاد دارد. شما هنگامی که به وصیت نامه‌ها، کنش‌ها، دعاها و رویکردهای رزمندگان ایرانی در آن سالها نگاه می‌کنید، متوجه می شوید که آنها در کدام جهان معرفتی و عاطفی بودند. در جان و دل آنها بیش از هر چیز امام حسین علیه السلام بود و کربلا. آنها در زیر بارانی شدیدی از انواع گلوله‌های توپ و خمپاره و ... با عشق حضرت حسین به دشمن یورش می بردند. آوینی اینها را با پوست و گوشت و خون دیده بود و در نتیجه، این دلدادگی عاشورایی را با عشقی حسینی روایت می کرد.

شما در آن سمینار معروفی که به آقای آوینی حمله شد شرکت داشتید؟

نبوی: بله؛ دقیقاً در همان سمینار بود که برای اولین‌بار سید مرتضی آوینی را دیدم.

در آن جلسه شهید آوینی سخنرانی جنجالی‌ای کردند؛ یادتان هست در حواشی صحبت‌های آقای آوینی چه مباحثی صورت گرفت؟

نبوی: آقا مرتضی در آن سمینار حدود 35 سوال درباره سینمای ایران مطرح کردند. پرسش ها هم به گونه‌ای بود که پاسخ را در درون خود داشت. من چون با روح و مبانی آن سخنرانی موافق بودم متن کامل آن را در روزنامه ی رسالت چاپ کردم. سوالاتی که آقای آوینی مطرح کردند براساس نگرش‌های معرفتی‌شان از سینما بود؛ اما در آن جلسه جماعتی شبه روشنفکر به وی اعتراض کردند. نمی‌گویم روشنفکر چون روشنفکری را فضیلت می‌دانم. اعتراض‌ها ابتدا نرم و آرام بود؛ اما به یکباره تبدیل به یک اعتراضات تند شد. از جمله افرادی که بسیار تند نسبت به صحبت‌های آقای آوینی موضع گرفت، جعفرپناهی بود.

اعتراضاتش چی بود؟

نبوی: به شکل جزئی خاطرم نیست؛ ولی نسبت به نگاهی که مرتضی به سینما داشت و پرسش‌های جدی‌ای که مطرح می‌کرد معترض بود.

سید مرتضی آوینی به عنوان سردبیر مجله سوره، سوال می‌کرد یا به عنوان سازنده روایت فتح؟

نبوی: به عنوان سردبیر مجله سوره سخنرانی می‌کرد.

آن زمان می‌دانستید این آوینی همان کسی است که روایت فتح را ساخته است؟

نبوی: بله؛ البته این موضوع برای بسیاری از افراد مشخص شده بود.

در آن زمان فردی وجود داشت که هم حزب اللهی باشد و هم سواد و سبک و سیاق آوینی را داشته باشد؟

نبوی: بله؛ افرادی وجود داشتند که تحلیل داشته باشند؛ اما هیچکدام نگاه مرتضی آوینی را به وضع سینما و نسبت آن با زمانه و روزگار نداشتند. مثلاً سیدمحمد بهشتی که در آن سالها مدیرعامل فارابی بود؛ نسبت به سینما صاحب نگاه بود. یکی از مهمترین ویژگی‌های مرتضی در آن سینمار این بود که کاملاً قواعد پذیرفته شده و رسمیت یافته و مسلط در حوزه سینما را با پرسش‌هایش شکست و خرق عادت کرد.

مهمترین سوال نسل جوان سینما این است که وجه تعارض مرتضی آوینی و افرادی مانند محمد بهشتی کجاست؟

نبوی: مهمترین وجه افتراق آقای آوینی با افرادی مثل محمد بهشتی و دیگرانی که در آن سالها دستی بر آتش فیلمسازی داشتند این بود که آنها برای وجه سرگرمی ساز سینما اعتقادی را که شهید آوینی داشت و به شدت بر آن پای می فشرد نداشتند. ازسوی دیگر شهید آوینی (بااینکه به اندازه ای که بر ذات سرگرمی ساز سینما تاکید داشت به ساحت رسانه ای سینما توجه نمی‌کرد) نظریه و نگاه مک لوهان را که رسانه همان پیام است، پذیرفته بود. همان زمان کسانی بودند و اکنون نیز هستند که این نگاه را قبول نداشتن و ندارند. من هم با این جلمه به ظاهر راهبردی مک لوهان چندان موافق نیستم. در برابر این نگاه شهید آوینی، تحلیل و نگاه امثال آقای بهشتی بود که به سینما به عنوان یک عنصر مهم اندیشه ساز و معرفت گستر نگاه می‌کردند و معتقد بودند فرو کاستن سینما به اینکه همه هستی و چیستی آن سرگرمی است، قبول نداشتند. طبیعتا این اختلاف نگاه‌ها برداشت‌ها در نوشته و گفتارهای دوستان هم بازتاب پیدا می‌کرد و نشان می‌داد که در میان بچه‌های انقلاب نسبت به سینما تلقی  و نگاه و برداشت‌های متکثر وجود دارد. واژه ی متکثر را به این دلیل بکار بردم که در سالهای دهه شصت هنوز دیدگاه ها و نظرات شهید آوینی گسترش چندانی نداشت. چنانچه حافظه ام یاری کند شاید از دو سه سال آخر دهه شصت بود که آوینی به عنوان کسی که نظرگاهی خاص نسبت به سینما دارد مطرح شد. (البته حلقه ی اول دوستان اش تا پیش از این زمان با نگاه و تحلیل او آشنا بودند.) بیشترین اقبال به نگاه و نظر ایشان (به سینما) پس از شهادت شان آغاز شد و گسترش پیدا کرد. در سالهای دهه شصت بیشترین مرزبندی های سینمایی میان حوزه ی هنری و فارابی بود. (در نظر داشته باشید که در سخن من، جریان سکولار سینما وجود ندارد، بلکه نگاه ام متوجه تضادها و اختلاف های نیروهای انقلاب است.)

شما به کدام سینما گرایش داشتید؟

نبوی: من گرایش سومی دارم؛ نه نگاه مرتضی را قبول دارم که ذات سینما سرگرمی است؛ آن زمان هم قبول نداشتم؛ و نه نگاه فلسفی به سینما را قبول دارم. آقای بهشتی برای سینما تَشَخُصی قائل بود و آن را امری بسیار جدی می‌دانست؛ من نیز با وی هم عقیده هستم، سینما شوخی‌بردار نیست. اما هر کدام از ما در باور داشتن به اینکه سینما امری جدی است و نباید با آن شوخی کرد، دو نتیجه می گیریم. البته در همان سالها بهشتی متهم شد که تلاش می‌کند تا سینمای عرفان زده را حاکم ‌کند، در حالی که این موضوع، موضوعی غلط و ابهام زده است.

البته اهدای جایزه و توجه به فیلمهایی مانند هامون همین دیدگاه را می‌رساند.

نبوی: به نظرم در این مدت افرادی مانند این آقای منتقدی که نقد را نیز به ابتذال کشانده است، یک جعبه مارگیری به مردم نشان داده‌اند و درباره سینمای ایران معرکه ای مشمئز کننده گرفته‌اند و مدام از سینمای عرفان زده و عرفان آبکی و ... سخن می گویند و می گویند فارابی دهه ی شصت اینگونه بود و بهشتی می‌خواست چنین سینمایی را حاکم کند. وقتی با آنها وارد کنکاش می‌شوید نام چند فیلم را مانند «نار و نی»، «نقش عشق» و «هامون»  و شاید «دلنمک»را مثال می‌زنند. اگر تعداد این دست از فیلم ها دارای یک جامعه‌ی آماری بالا بود، ادعای این معرکه گیران وجاهت داشت. در حالی که در همان سالها، نسل سینماگران پس از انقلاب(حاتمی کیا، ملاقلی پور، صدرعاملی، درخشنده، بنی اعتماد، هنرمند، بحرانی، افخمی، عیاری و... و سینماگرانی که از پیش از انقلاب فیلم ساخته بودند (کیمیایی، الوند، فخیم زاده، تقوایی، بیضایی، کیارستمی، امیر نادری و...) جهان و ادبیات سینمای شان، فرسنگ ها با «نار و نی» و ... متفاوت است. این را بگویم که من وکیل مدافع محمد بهشتی نیستم، کما اینکه من وکیل مدافع مرتضی آوینی هم نیستم. من وکیل مدافع خودم هستم و دیدگاه خودم را دارم.

صحبت‌ها این را می‌رساند که شما در حال تحلیل یک جریان فکری هستید.

نبوی: نه؛ این موضوعات را برای خوانندگانتان مطرح کردم؛ من اگر صحبت‌ها را به میان می‌آورم به این معنا نیست که وکیل مدافع آقایان هستم. اما باید اقرار کنم که سواد فلسفی مرتضی آوینی بیشتر از ما بود.

کلمه «ما» یعنی خودتان یا اینکه تمام افراد حاضر در سنیمای آن زمان را می‌گویید؟

نبوی:نه؛ منظورم خودم هستم. در همان زمان دوستانی مانند مسعود ترقی‌جاه، احمدرضا معتمدی، مرحوم مهرزاد مینویی و... بودند که سواد فلسفی و سینمایی خیلی خوبی داشتند و کسانی چون ترقی جاه و معتمدی چنانچه لازم بود می توانستند با شهید آوینی کشتی فکری-فلسفی خوبی بگیرند.

چرا نگرفتند؟

نبوی: نمی‌دانم شاید هم گرفته باشند چون ظاهرا این دوستان خلوتهای و نشست های فکری- سینمایی داشته اند.

این خلوت‌ها کجا شکل می‌گرفت؟

نبوی: نمی‌دانم. شاید در تلویزیون، حوزه ی هنری یا جایی دیگر. من بعدها از خودشان شنیدم که چنین خلوتهای فکری وجود داشته است. در  سال 74 من در بنیاد سینمایی فارابی عضو شورای تحقیقات بودم. آن زمان که آقای محمد رجبی که مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی شد، شورای تحقیقاتی راه انداخت که آقای ترقی‌جاه، محمد آوینی، نادر طالب‌زاده، دکتر ریخته‌گران، اسماعیل بنی اردلان و من عضو آن بودیم. آن جا برای اولین‌بار با آقای ترقی‌جاه آشنا شدم.

آقای نبوی شما یک جلسه سه ساعته با آقای آوینی داشتید، این جلسه چه زمانی شکل‌ گرفت و چه مباحثی در آن مطرح شد؟

نبوی: سال 71 در دفتر مجله سوره بود. من به مرتضی آوینی زنگ زدم و گفتم می‌خواهم ملاقاتی با شما درباره مسئله سینما داشته باشم. آن زمان بخش ادب و هنر روزنامه رسالت را به تازگی راه اندازی کرده بودم. خاطرم هست که این ملاقات در اوایل پاییز اتفاق افتاد. من چندین بار مطالب مرتضی را در مجله سوره مطالعه کرده بودم و این مطالعات باعث شد نکاتی به ذهنم متبادر شود. احساس کردم باید گپ و گفتی با مرتضی آوینی داشته باشم؛ اما این گپ و گفت به معنای مصاحبه با او نبود.

مجله سوره را دنبال می‌کردید یا گهگاهی مطالعه‌ می‌کردید؟

نبوی: من در آن سالها هر آنچه در حوزه هنری منتشر می‌شد می خریدم و مطالعه می‌کردم. چه کتاب های شعر و داستان، چه انواع جُنگ‌هایی که منتشر می شد و چه مجله هایی که چند سال پس از راه اندازی حوزه انتشار می یافت. در آغاز، حوزه هنری در کنار کتاب های ارزنده ای که در زمینه ی شعر و داستان به جای مجله، گاهنامه هایی را به نام «سوره» منتشر می‌کرد. هم برای بزرگسالان و هم برای نوجوانان. من حتی سوره های ویژه نوجوان را هم می خریدم.

چطور خودتان را به شهید آوینی معرفی کردید؟

نبوی: او مرا می‌شناخت و مطالبم را در روزنامه رسالت خوانده بود. آن سالها من یکی از جدی‌ترین سرمقاله نویسان روزنامه رسالت بودم، مخصوصاً تا پایان جنگ حجم سرمقاله‌های من بسیار بالا بود. در زمان جنگ من در رسالت دبیر بخش دفاع مقدس بودم. طبیعتا به اقتضای شرایط و زمان و مسوولیتی که داشتم، بیشترین سرمقاله های مربوط به جنگ را من می نوشتم. به هر حال مرتضی مطالب مرا خوانده بود مانند بسیاری از آقایان دیگر که خوانده بودند. چون روزنامه رسالت در دهه 60، یکی از مهمترین روزنامه های کشور بود و سپهر روزنامه نگاری کشور را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود.

آن روز در دفتر مجله سوره درباره مباحث مختلفی با مرتضی آوینی صحبت کردیم، از جمله مباحث سینما و افراد مختلف که ترجیح می‌دهم چیزی از آن مطرح نکنم، چرا که در حال حاضر مرتضی در میانمان نیست.

درباره سینماگران انقلابی چه چیزی مطرح کرد؟ با شیوه کار آنها موافق بودند یا مخالف؟

نبوی: بحث ما کلی بود و درباره نوع فیلمسازی دوستان صحبت کردیم؛ درباره آقای حاتمی‌کیا که به عینه در کتابش اشاره کرده است؛ درباره سایر دوستان نیز که ترجیح می‌دهم نام آنها را نبرم، چرا که به نظرم اگر می‌خواست نام آنها گفته شود حتما در نوشته‌هایش به آنها اشاره می‌کرد.

شما با صحبت‌های آن روز آقای آوینی موافق بودید یا مخالف؟

نبوی: در بعضی از موضوعات مخالف آقا مرتضی بودم، مثلاً بعضی از آثار یکی از دوستان سینماگر نسل انقلاب را  مصداق تام و تمام فیلمفارسی می‌دانست که در این موضوع و پاره ای مسائل دیگر با هم بحث کردیم. در برخی موارد به او گفتم که تند می‌رود، او هم در پاسخ برایم استدلال هایی می آورد.

ترغیب‌تان نکرد با ایشان کار یا رفاقت کنید؟

نبوی: نه از ناحیه من و نه از ناحیه او چنین اشتیاقی مطرح نشد. به دلیل این که من به اندازه کافی گرفتاری داشتم و نمی‌توانستم وقت خالی برای همکاری با او داشته باشم. (در آن سال ها، هفته ای بیست و چهار ساعت در مقطع دبیرستان در منطقه شش تهران تدریس می کردم. دانشجوی علوم اجتماعی گرایش جامعه شناسی ارتباطات بودم و عضو شورای سردبیری رسالت هم بودم. صبح که از خانه بیرون می آمدم، شب از خستگی جسم ام را می کشیدم و به خانه می رفتم)

شما وقت نداشتید؛ چرا مرتضی از شما دعوت نکرد؟

نبوی: نمی‌دانم.

آقا مرتضی بعضا بر سر موضوعاتی مانند کتاب «هیچکاک همیشه استاد» با برخی از رسانه‌ها مانند کیهان اختلاف نظر داشت. از سوی دیگر روزنامه رسالت در آن سالها یکی از پایه‌های تفکر نیروهای انقلابی و حزب اللهی‌ها بود و تاثیرات بسیاری داشت. روزنامه رسالت با مجله سوره که شهید آوینی سردبیر آن بود زاویه دیدگاه نداشت؟

نبوی: هنگامی که آن بحث ها شروع شد من بخش ادب و هنر را در رسالت بوجود آورده بودم و دبیرش بودم. من هم کلیات نگاه آقا مرتضی را قبول داشتم؛ اما بعضی از مطالبمان با مجله سوره در تقابل بود. اگر در آن سالها کسی هم می‌خواست که بین رسالت و مجله سوره جدال ایجاد کند، من اجازه نمی‌دادم که چنین اتفاقی بیفتد. اما در کل معتقدم در سالهای پس از شهادت آقامرتضی، روشنفکران سکولار تلاش زیادی کردند تا اختلاف بین آقا مرتضی و روزنامه کیهان را بیش از آنچه بود بزرگ کنند. اگر قرار باشد اختلاف معرفتی و معنایی شهید آوینی با گروه و جریانی مورد بحث و بررسی قرار بگیرد، با صراحت می‌گویم که میان شهید آوینی و طیف سکولار در حوزه ی فرهنگ و سیاست و جامعه، هیچ نقطه ی مشترکی وجود ندارد. به نظرم این مساله مهم است. تا اینکه به پیراهن پوسیده ی چند مطلب و یادداشت در روزنامه ی کیهان و جمهوری اسلامی علیه نگاه شهید آوینی متوسل بشویم.

بعضی از افرادی که با شهید آوینی همکار و یا نسبت خانوادگی داشتند؛ در مورد این مسائل خیلی صحبت می‌کنند.

نبوی: آنها هم وارد بازی آن جریان روشنفکران سکولار شده‌اند. در آن سالها برخی از دوستان نسبت به مسائل موضع گیری تندی داشتند و هنوز هم همینطورند. طبیعت شان این است. مثلاً آقای مسیح مهاجری نسبت به داستانی که من در بخش ( دفاع مقدس و شاید هم بخش ادب و هنر. الان حافظه ام یاری نمی‌کند) منتشر کرده بودم، معترض بود و اعتراضیه ی بسیار تندی برای آقای مرتضی نبوی (مدیر مسوول روزنامه) نوشته بود.

 می‌خواهیم فضای صفر و صدی که بین بچه‌های حوزه فرهنگ و هنر انقلاب را تبیین کنید.

نبوی: این فضای صفر و صدی که گفتید به نظرم در حال حاضر بیشتر از گذشته‌ است. این موضوع به نظرم برمی‌گردد به رویه و رفتار مدیران جمهوری اسلامی ایران که به سرعت برق و باد از گذشته تا امروز، تحملشان را نسبت به بچه‌های انقلاب از دست داده‌اند؛ ولی نسبت به جریان روشنفکری سکولار، عزمشان را جزم کرده‌اند تا آن را جذب کنند و دلشان را به دست بیاورند.

چه زمان و چطور چنین اتفاقی افتاد؟

نبوی: این را باید آقایان مسئول پاسخ بدهند که چرا این کار را می‌کنند.

آقای نبوی اگر اجازه بدهید مقداری به روزهای حال برگردیم. شما تا جایی که امکان داشت زمینه‌هایی را فراهم آورید که فیلم ماجرای نیمروز ساخته نشود، از سوی دیگر به ساخت فیلم خانواده محترم کمک می‌کنید؛ این دوگانگی از کجا نشأت می‌گیرد؟

نبوی: من برای ذهن بیماری که نمی‌خواهد دنبال واقعیت برود (حقیقت پیشکش) چه کاری می‌توانم انجام بدهم؟! پس از آنکه که یک خانواده محترم در جشنواره کن به نمایش درآمد، بیش از 5 ماه سایت‌ها و رسانه‌های اصولگرا و ارزشی درباره نقش من در این فیلم من مباحثی را مطرح کرده، شروع به ناسزا گفتن به من کردند. من سکوت کردم؛ اما در این مدت هیچ کدام حتی یک تماس هم با من نگرفتند تا اصل ماجرا را برایشان توضیح بدهم. در صورتی که یکی از ماموریتهای خبرنگاران تلاش برای کشف واقعیت است. آذرماه 91 بود که نمایندگان پنج خبرگزاری و پایگاه خبری  را به دفترم دعوت کردم و همه ماجرا را از صفر تا صد برایشان توضیح دادم. سوالاتی هم پرسیدند که به صورت کامل توضیح دادم و آنها هم رفتند به سلیقه خود منتشر کردند. اما تا هنوز همین مدعیان حزب اللهی و ارزشمداری، دست از هتاکی و دروغ‌پردازی بر نداشته اند.

وقتی آنها چنین می‌کنند به یاد یکی از سخنرانی های آقای رحیم پور ازغدی می افتم که به نقل از شهید مطهری از شیعیان حقه باز یاد می‌کرد احساس تکلیف شرعی می‌کنند برای دروغ گفتن، تهمت زدن، حق دیگران را پایمال کردن و... خلاصه هر کار نادرستی انجام می دهند و براحتی آن را توجیه می کنند.

بگذریم. من در حال حاضر حدود 53 سال سن دارم. موی سپید من اجازه‌ نمی‌دهد با افرادی که به اندازه بچه‌هایم سن دارند، وارد جدل بی‌حاصل شوم و وقت و انرژی خود را بیهوده صرف کنم. برخی از این بچه‌ها از راه تخریب افرادی چون من، نان می‌خورند. خدا کند نان شان چرب تر شود ولی نه از راه نادرست. من هم گاهی ناچار می شوم توضیحاتی بدهم تا آنها که واقعا به دنبال واقعیت هستند، روشن شوند. ولی از روزگار جوانی خداوند را وکیل خود گرفته ام و او وکیل بسیار خوبی است.

پس چطور به شما نسبت سکولار می‌دهند؟

نبوی: نسبت بدهند. شاید معنای سکولار را نمی‌دانند. وگرنه کارنامه سالهای پس از انقلاب من که پوشیده و پنهان نیست. بسیار آشکار است و به راحتی قابل دسترس. اگر این کارنامه می‌گوید نبوی سکولار است، آنها حق دارند که مرا با این صفت بنامند و بخوانند. ضمن اینکه از عمر پنجاه و سه ساله ی بنده، قریب به سی ویک سال آن تقریبا کارنامه ای مکتوب دارد. بدین معنا که همواره نوشته ام و منتشر شده است. از سال 1365 تا امروز. بنده از آبان 65 مقاله نوشتن را در روزنامه ی رسالت آغاز کردم تا اسفند73. اسفند 73 از رسالت استعفا کردم. اما باز هم کارم نوشتن بوده است. مجله ای داشتم به نام فیلم ویدئو که از خرداد هفتاد و چهار تا خرداد هفتاد هشت آن را منتشر کردم. پس از تعطیلی فیلم ویدئو (بخاطر مشکلات مالی) چند سال ( بهمن هفتاد هشت تا تابستان هشتاد و سه) برای تلویزیون برنامه سازی کرده ام، فیلم مستند ساخته ام و برنامه ی برداشت دو را به مردم ارائه نموده ام. ناظر کیفی یک تله فیلم بوده ام به نام «پلاک هفت کوچه ی پاییز»، تهیه کننده ی یک تله فیلم بوده ام به نام «روز می آید»، نویسنده ی فیلمنامه و تهیه کننده ی یک فیلم سینمایی هستم به نام «پرونده ای برای سارا». و... دوران کوتاهی هم (علیرغم خواست قلبی و به خاطر اصرار دوستان) تجربه ی مدیریت فرهنگی دارم که آخرین آن قائم مقامی بنیاد سینمایی فارابی است. اشعارم (کم یا زیاد) از سال شصت و پنج در رسانه های مکتوب و مجازی منتشر می شود. در قالب گفتگوهای نسبتا زیاد مواضع و اندیشه هایم را با صراحت گفته ام و می گویم. اگر بخواهم روزگاری مجموعه ی یادداشت ها، نقدها، مقاله ها و تحلیل های منتشر شده ام را در قالب کتاب گردآوری کنم، چندین جلد خواهد شد با حجمی نزدیک به دو هزار و پانصد صفحه. و... اینها کارنامه ی من است به اضافه ی مواردی که بخاطر اینکه خوانندگان تان آزرده نشوند، از بیان شان در می گذرم. هر کس می خواهد در باره اکبر نبوی داوری کند، منطقا باید به این کارنامه استناد کند.

آغاز جنبش سینمایی دفاع مقدس را نیز به شما نسبت می‌دهند.

نبوی: جنبش سینمای دفاع مقدس مربوط به من نیست ولی طبقه‌ بندی، ریخت و گونه شناسی سینمای دفاع مقدس را بنده آغاز کرده ام. در سال هفتاد و یک و پس از نمایش فیلم از کرخه تا راین ابراهیم حاتمی کیا در جشنواره ی فیلم فجر. در آن سال از سینمای حماسی و اجتماعی دفاع مقدس سخن گفتم و آن را تحلیل کردم. چندی بعد، سینمای انسان شناسانه ی دفاع مقدس را هم به آن طبقه بندی اضافه نمودم. درروزگاری هم که معاون پژوهشی انجمن سینمای دفاع مقدس بودم(سال هشتاد سه) کوشیدم برای برون رفت سینمای دفاع مقدس از وضعیت سرگردان و بلاتکلیفی که داشت راه چاره ای بیابم. برای این مهم، سینمای دفاع مقدس را (مبتنی بر جهان معنایی و جغرافیای معرفتی و پیشینه ی تاریخی فرهنگ دفاع مقدس) باز تعریف کردم تا بتواند نقش تاریخی و ملی خود را در امروز و فردا هم ایفا کند. متاسفانه بازتعریفی که به شکل مکتوب ارائه کردم و به اقتراح گذاشتم خیلی جدی گرفته نشد. در ادامه ی همان برنامه ای که داشتم، در شهریور هشتاد و چهار نخستین هم اندیشی خلاق سینمای دفاع مقدس را به مدت سه روز در چادگان اصفهان برگزار کردم. ( همه ی مباحث آن سه روز با سه دوربین تصویربرداری و سپس تدوین شد و در یک بسته بندی آبرومند و البته ارزان گردآوری شد تا هم سندی از آن هم اندیشی باشد و هم کسانیکه در آن شرکت نداشتند بتوانند با دیدن فیلم آن، از مباحث اش بهره ببرند. برای برخی از مراکز فرهنگی و هنری هم فرستاده شد. همان زمان شنیدم مورد توجه مقام رهبری هم قرار گرفته است. (درستی یا نادرستی این خبر را نمی دانم) هم اندیشی بسیار با برکتی بود. با همراهی دوست عزیزم آقای رضا شرف الدین (مدیر عامل وقت انجمن) بنا داشتیم آن هم اندیشی را ادامه دهیم ولی به خاطر اختلاف نظری که بر سر راه اندازی بانک اطلاعات دفاع مقدس با مسوولان نیروی مقاومت بسیج پیدا کردم، ناچار شدم از انجمن خداحافظی کنم. در نتیجه آن هم اندیشی دیگر تکرار نشد. ضمن اینکه کارهایی که در زمینه راه اندازی دپارتمان های طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، والفجر هشت، کربلای پنج و ...آغاز کرده بودم، بر زمین ماند و به ثمر نرسید.

ظاهرا در روزنامه رسالت ویژه نامه هایی منتشر کرده اید، ماجرای آن ویژه نامه ها چه بود؟

نبوی: آن ویژه نامه ها به شکل مجله ای ضمیمه ی روزنامه منتشر می شد. دو ویژه نامه را زمانی که دبیر بخش دفاع مقدس بودم به مناسبت هفته دفاع مقدس (اول مهر شصت و هفت و اول مهر شصت و هشت) منتشر کردم. پند ویژه نامه هم پس از آنکه بخش ادب و هنر را در بهمن سال هفتاد در رسالت بنیان گذاشتم منتشر کردم. نخستین ویژه نامه به مناسبت اولین سالگرد مرحوم مهرداد اوستا، اندیشمند و شاعر توانای معاصر منتشر شد. پس از آن (بدون در نظر گرفتن تقدم و تاخر زمانی) برای چهلمین روز درگذشت مرحوم سپیده ی کاشانی (بانوی نجیب و ارجمند شاعر) چهلمین روز درگذشت مرحوم استاد امیری فیروزکوهی ( شاعر فحل و گرانسنگ)، چهلمین روز درگذشت مرحوم استاد غلامرضا قدسی(شاعر گرامی و سینه سوخته ی معاصر) و چهلیمن روز شهادت سید مرتضی آوینی. یک ویژه نامه ی خیلی مفصل و پربار در بهمن هفتاد و یک و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و یک مجله ی پرو پیمان هم با یاری همکاران بخش ادب و هنر و خصوصا عزیر دلم کامران کوهستانی (که آن زمان خوشنویسی چیره دست بود و اکنون یکی از استادان به نام خوشنویسی کشور است) ویژه خوشنویسی منتشر کردم که شکل ضمیمه نداشت، مستقل از روزنامه بود و برای اش قیمت تعیین شده بود. ( این ویژه نامه در کنار کارهای جاری و تهیه ی مطلب برای چهار صفحه ی بخش ادب و هنر، منتشر می شد) چنانچه شما شرایط آن روزگار را بدانید معنا و ارزش آن ویژه نامه ها را بیشتر و بهتر متوجه می شوید. آن زمان جبهه فرهنگی و ادبی انقلاب از اکنون غریب تر و بی پناه تر بود. و کوچکترین کاری که من می توانستم با امکانات روزنامه و اعتماد بسیار خوبی که آقای مهندس مرتضی نبوی (مدیر مسوول گرامی رسالت ) به بنده و کارم داشتند، انجام بدهم، انتشار این ویژه نامه بود.  این را بخاطر شکر نعمت می گویم که اعتماد و اعتقاد آقای نبوی و استاد عزیزم مرحوم پرورش ( که سردبیر روزنامه بودند) سرمایه ی ارزشمندی برای من بود و دست من برای انتشار هر مطلبی باز بود.

اشاره ای هم به مجله ی هفتگی رواق بکنم. بخش ادب و هنر هفته ای چهار صفحه داشت: گلشن راز(ویژه ی شعر) رنگین کمان( ویژه ی ادبیات کودک و نوجوان) بر پرده ی هنر(ویژه ی نقد فیلم) و هفت اورنگ( که به گزارش و گفتگوهای کوتاه در زمینه ی همه ی فععالیت های هنری و ادبی اختصاص داشت). مهر هفتاد و سه تصمیم گرفتم صفحات را تعطیل کنم و یک مجله ی هشت صفحه ای ادبی و هنری ضمیمه ی روزنامه منتشر نمایم به نام رواق. ایده ام را به آقای مرتضی نبوی گفتم (چون ایشان باید این کار را تصویب می کرد) او هم با شنیدن دلایل من با انتشار هفتگی رواق موافقت کرد. (طبق پیشنهاد من و پذیرش آقای نبوی بنا بود «رواق» پس از یک دوره ی یکساله، با صفحات خیلی بیشتر، با هزینه ی رسالت به عنوان یک مجله ی ماهانه ی فرهنگی، ادبی و هنری مستقل از روزنامه منتشر شود) خوشبختانه و با همکاری گروه پرتلاشی که داشتم، رواق توانست در مدتی کوتاه توجهات را به خود جلب کند. گرچه پس از استعفا و جدایی بنده از رسالت، به سرعت رواق هم از نفس افتاد و تعطیل شد.

این شمه ای از کارنامه ی بنده است. قبلا هم گفتم اگر کسی می خواهد مرا قضاوت کند باید بر اساس آنچه تاکنون انجام داده ام داوری کند.

منبع: تسنیم