به گزارش مشرق، محمد باقر شعبانی درباره صعود تیم فوتبال سپیدرود به لیگ برتر و جشن و پایکوبی مردم رشت اظهار داشت: اصلا نمیتوانم جو را توصیف کنم. از ساعت 12 روز بازی با نساجی، ورزشگاه پر شده بود. تا حدی که تماشاگران در فاصله بین سکوها هم نشسته بودند. این تیم پشتوانه مردمی قدرتمندی دارد که به واسطه همدلی بازیکنان توانست به حسرت 25 ساله طرفداران سپیدرود پایان دهد.شرایط ما با دیگر تیمهای لیگ یک فرق داشت. بازیکنان پارس جنوبی جم برای هر پیروزی 5 میلیون تومان پاداش میگرفتند ولی ما پول چندانی نمیگرفتیم. به هر حال معضلات مالی باعث میشود بازیکنان از نظر روحی و روانی دچار مشکل شوند.
دروازهبان تیم فوتبال سپیدرود درباره اینکه آیا نگران نیست مانند ماشینسازی بلافاصله به لیگ آزادگان برگردند، تصریح کرد: دغدغه ما هم همین است. لیاقت مردم رشت و گیلان این است که حداقل یک تیم در لیگ برتر داشته باشند اما میترسیم مثل گهر دورود شویم. هیچ سازمانی نمیآید که تیم را تحویل بگیرد و جمع و جور کند. حیف است سپیدرود در لیگ برتر ماندنی نشود. به تیمهای قدیمی مثل تیم ما و حتی نساجی باید رسیدگی شود.
شعبانی در واکنش به این موضوع که به نظر میرسید اضافه وزن دارد، گفت: به خاطر مدل ریشم کمی چاق به نظر میرسیدم! همچنین لباسهای خودم در دسترس نبود و از لباسهای قدیمی که کمی گشاد بودند، استفاده کردم. اتفاقاً علی آقا (نظرمحمدی) همیشه آمادگی بدنی من را مثال میزند.
وی درباره در آستانه پیوستن به پرسپولیس قرار داشت و حتی با این تیم تمرین کرد اما قراردادی امضا نشد، خاطرنشان کرد: طلسم لیگ برتری من به چند سال قبل تر برمیگردد. زمانی که حسین فرکی، سرمربی نفت تهران بود، حسین آشنا، دروازهبان اول این تیم محسوب میشد. علیرضا بیرانوند دروازهبان دوم بود و قرار شد من هم دروازهبان سوم باشم. در آن سال قرار بود نفت به اراک برود. من، مرتضی پورعلیگنجی و امید عالیشاه کلاً در جاده تهران - شمال بودیم. یک بار میگفتند تیم به اراک میرود و دفعه دیگر میگفتند در تهران میماند. در نهایت آشنا به سایپا رفت و نفتیها حامد فلاحزاده و سوشا مکانی را خریدند. احمد سجادی (مربی دروازهبانهای نفت) من را بغل کرد و گفت شرمندهات هستیم.
دروازهبان تیم فوتبال سپیدرود ادامه داد: سال گذشته بود که یک روز محمود خان (خوردبین) به من زنگ زد. من خواب بودم و بعد باور نمیکردم محمود خان پشت خط باشد. به من گفت «فیلم بازیهایت را دیدهایم و تو را میخواهیم.» من هم گفتم «با افتخار به پرسپولیس میآیم.» برانکو 2 بار من را فرستاد که قرارداد ببندم اما چون کسی را نداشتم، این اتفاق نیفتاد. روز آخر که تیم میخواست به اردوی ترکیه برود، حامد لک هم به باشگاه پرسپولیس آمده بود. برانکو گفت «تو را میخواهم و بمان. بعد هم با ما به اردو بیا.» او و اصغر نیکسیرت (مترجم برانکو) میتوانند شهادت بدهند. از 10 صبح تا 5، 6 بعدازظهر منتظر ماندم اما با من ثبت نکردند.
شعبانی تأکید کرد: هادی نوروزی هممحلی من بود. او گفت «به مدیران باشگاه اعتماد نکن. در ایران بمان و ثبت کن و بعد به اردو بیا.» این حرف را که به برانکو زدم، گفت: «یعنی به من اعتماد نداری؟» گفتم به شما اعتماد دارم اما نگرانم. در نهایت به اردوی ترکیه رفتم و در یک بازی دوستانه هم حضور داشتم. فصل نقلوانتقالات در حال تمام شدن بود که من و محمد انصاری را به ایران فرستادند تا قرارداد خود را در هیئت فوتبال ثبت کنیم. یادم هست انصاری به من گفت «خوش به حالت. تو که حتماً قرارداد میبندی اما شاید با من قرارداد نبندند.» او با یک مدیر برنامه معروف رفت و قرارداد بست و پدیده لیگ شد اما من چون کسی را نداشتم، قرارداد نبستم.
وی افزود: با برانکو 3 بار جلسه گذاشتم و او تأکید داشت که من را میخواهد اما مدیران باشگاه پرسپولیس میگفتند «یک دروازهبان لیگ برتری میخواهیم که در 3 بازی اول که سوشا مکانی محروم است، بتواند از دروازه پرسپولیس محافظت کند.» برانکو به آنها گفت «گزینه شما کیست؟» آنها هم ایمان صادقی را معرفی کردند که همه دیدند چه عملکردی در 3 بازی اول پرسپولیس داشت. برانکو در آخر من را بغل کرد و گفت «من تو را میخواستم اما هر چه میگویم قبول نمیکنند. من از تو عذر میخواهم.»
دروازهبان تیم فوتبال سپیدرود تصریح کرد: من حتی از صبای قم که هدایتش بر عهده علی دایی بود، پیشنهاد داشتم. نادر قربانی، مربی بدنساز صبا که مربی من در نساجی بود، به من زنگ زد اما گفتم میخواهم به پرسپولیس بروم. از تیمهای دیگری مثل ذوبآهن هم پیشنهادهایی به من رسیده بود. جالب اینکه برانکو میگفت «به من میگویند تو دلال هستی اما کل قرارداد شعبانی 200 میلیون تومان هم نمیشود.» در واقع ترکاشوند و دوستانشان اجازه ندادند من پرسپولیسی شوم. برخوردهای خیلی بدی هم با من در باشگاه داشتند و میگفتند «برو آقا! اگر بخواهیم با تو تماس میگیریم.»
شعبانی در پایان گفت: من میگفتم «آقا! سرمربی تیم من را میخواهد.» جوابشان این بود که «برو آقا! سرمربی که مهم نیست. به هر حال ما هم کادری داریم و باید نظر بدهیم.» گفتم «باشد، دست شما درد نکند اما وعده ما روز قیامت.» هنوز پیامهای هواداران پرسپولیس در صفحه من موجود است که وقتی این تیم فصل گذشته با تفاضل گل قهرمان نشد، میگفتند «به خاطر تو قهرمان نشدیم چون حق تو را خوردند.» هر چند من دوست داشتم پرسپولیس قهرمان شود. امیدوارم فصل آینده طلسم لیگ برتری شدن من شکسته شود.