کد خبر 722415
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۳:۰۵

روی پا نگه داشتن کشورهایی مثل پرتغال، یونان، اسپانیا و حتی ایتالیا بار سنگینی است که به روی دوش فرانسوی‌هایی که به دنبال تحول هستند، خواهد بود.

به گزارش مشرق، جعفر قنادباشی در یادداشت روزنامه حمایت نوشت:

کشور فرانسه جزو ۵ کشور شورای امنیت سازمان ملل است و در دسته قدرت‌های بزرگ اقتصادی جهان دسته‌بندی می‌شود. فردی که به عنوان رییس‌جمهور در این کشور انتخاب می‌شود قطعا بر بسیاری از مناسبات دنیا تأثیرگذار است.
علاوه بر تأثیرات داخلی انتخابات و به روی کار آمدن احزاب مختلف در این کشور، انعکاس تحولات فرانسه در بیرون از مرزهای این کشور اروپایی نیز برای فرانسوی‌ها بسیار حائز اهمیت است. بخش اعظمی از این تأثیر به بیش از ۵۰ کشور فرانسوی‌زبان(فران‌کوپون) که عمدتا آفریقایی هستند و برخی کشورهایی که سابقا به عنوان پایگاه فرانسه در خاورمیانه محسوب می‌شدند، برمی‌گردد.


لذا اینکه چه کسی رییس‌جمهور فرانسه شود و چه سیاست‌هایی را دنبال کند قطعا بر بخش بزرگی از دنیا که با این کشور علاوه بر روابط فرهنگی، روابط سیاسی- اقتصادی دارند، تأثیرگذار و مهم است. از دیگر سو فرانسوی‌ها هم بسیار علاقه دارند مناسبات خود را با وابستگان فرهنگی خود حفظ و احیا کنند به‌خصوص باتوجه به ضعف‌هایی که دولت‌های گذشته این کشور طی دو دهه اخیر داشتند باعث ضعف و گاها گسست ارتباط این کشورها با فرانسه شده و این موضوع موجبات ضعف دولت فرانسه در مقابل قدرت‌های دیگر شده است.


اینکه «امانوئل ماکرون» که با کنار زدن «مارین لوپن» رقیب افراطی خود به قدرت رسیده، به معنی این است که مردم فرانسه به این درک و آگاهی رسیده‌اند که نسبت به اسلام، مسلمانان و کشورهای مسلمان و حتی نژادهای غیراروپایی دیگر، باید نگاه واقع‌بینانه‌ای داشته باشند. جغرافیای کم و جمعیت زیاد فرانسه باعث شده که این کشور همواره از منابع غیرفرانسوی(مواد اولیه و نیروی کار) برای صنعت بهره ببرد و قطعا برای ادامه حیات به عنوان یک قدرت اقتصادی مجبور به تعامل با دنیا است.


فرانسه نمی‌تواند به دور خود حصار بکشد و رأی مردم به ماکرون نشان می‌دهد که مردم این کشور نیز به این دیدگاه رسیده‌اند. ماکرون با نگاه اقتصادی برای حل مسائل فرانسه، گام به عرصه مدیریت اجرایی این کشور گذاشته و این قطعا بر خاورمیانه تأثیر خواهد گذاشت.


ماکرون کسی است که گمان می‌رود سیاست‌های سوسیالیست‌های این کشور که پیش از این از سوی «فرانسوا اولاند» در خاورمیانه در قبال مسائلی چون سوریه پی گرفته می‌شد را دنبال نکند و این نقطه تقابل دیدگاه‌های ماکرون و صهیونیست‌هاست.

کشورهای مرتجع غرب آسیا و حامیان اسلام تکفیری که داعش زاییده آنها بوده، نیز با دید نگران به تحولات فرانسه می‌نگرند و از روی کار آمدن ماکرون خوشحال نیستند زیرا آنها یکی از مهم‌ترین مهره‌های اعمال سیاست‌های خود در این منطقه را از دست داده‌اند.

فرانسه در دوران اولاند، به مهره‌ای در اختیار واشنگتن و تل‌آویو بدل شده بود و اراده چندانی برای نقش‌آفرینی در صحنه بین‌المللی نداشت، که البته این موضوع به پیوندهای بسیار گسترده و سنتی سوسیالیست‌ها با صهیونیست‌ها برمی‌گردد. این پیوند نزدیک باعث شده بود، اولاند به یکی از بازوان اجرایی سیاست‌های رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا تبدیل شود.


اما به نظر می‌رسد امروز، فرانسه دچار یک دگردیسی شده و پوسته‌های گذشته خود را شکسته و پوست‌اندازی می‌کند. در فرانسه پسا اولاند می‌توان گفت که جمهوری ششم در این کشور آغاز شده؛ جمهوری مبتنی بر یک سلسه واقعیت‌هایی که اگر نادیده گرفته شود حتی در صبحانه فرانسه هم اثر می‌گذارد.

فرانسوی‌ها قریب به دو سال سیاست‌ها و خطاهای بزرگ و جبران‌ناپذیری در منطقه غرب آسیا مرتکب شده‌اند که ماحصل آن وضعیت اضطراری اقتصاد این کشور است که زندگی مردم را در تنگنا قرار داده است. خطر تروریسم و از آن طرف ترتیبات امنیتی فلج کننده هم زندگی مردم را مختل کرده است.


با همه این اوصاف و تقاضای مردم برای فاصله گرفتن فرانسه از سیاست‌های آمریکایی- صهیونیستی، باید مدنظر داشت که ماکرون تازه کار است و به‌رغم اینکه واقعیت‌ها را پذیرفته و می‌خواهد سیاست‌های این کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا را تغییر دهد و به سمت سیاست‌هایی که جایگاه فرانسه را در جهان سوم تقویت کند پیش برود، اما ترتیباتی که در جهان به وسیله حضور آمریکایی‌ها و شرکت‌های بزرگ اقتصادی و نفوذ صهیونیست‌ها در رسانه‌ها ایجاد شده به ماکرون اجازه مانور نخواهد داد و نباید منتظر تغییرات چشمگیر بود.

درحال حاضر ماکرون تحت بمب باران صهیونیست‌ها و تحت تهدیدهای آمریکایی‌هاست و به اصطلاح نگران کاهش دریافت پول‌های نفتی از عربستان هم هست. بحران‌های داخلی فرانسه نیز مزید بر علت است. مسئله بیکاری، مسئله اقتصاد در شرف ورود به بحران که باید بیشتر به آن رسیدگی شود. مسائل داخلی که امروز مردم فرانسه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند به اندازه‌ای است که وقت ماکرون را بگیرد و اجازه اعمال سیاست‌های مدنظر وی را نمی‌دهد.


مسئله انتخابات فرانسه علاوه بر موضوع فرامنطقه‌ای، اهمیت بسیار زیادی برای اتحادیه اروپا داشت. لوپن اعلام کرده بود در صورت پیروزی برای خروج از اتحادیه اروپا(فرگزیت) رفراندوم برگزار خواهد کرد و خروج فرانسه از اتحادیه اروپا شاید موجب شکست این اتحادیه و نابودی آن می‌شد. انتخاب ماکرون، به ظاهر فرانسه را از سیاست جدایی از اتحادیه اروپا و یورو دور کرده ولی مجموعه اتحادیه اروپا، امروز کارکرد پیش‌بینی شده را ندارد که ماندن فرانسه در آن بتواند به نفع آنها تمام شود. این در حالی است که امروز آلمانی‌ها به جای دریافت نتایج از عضویتشان در اتحادیه اروپا و دریافت فواید اقتصادی، بیشتر در حال هزینه کردن هستند.

علی‌رغم تمام چشم‌اندازهای مثبت وجود اتحادیه‌ای چون اتحادیه اروپا، اما در حوزه عمل، این اتحادیه برای فرانسه هزینه‌بر است و لذا می‌توان پیش‌بینی کرد که اگر در ابتدای دولت ماکرون، میل ماندن در اتحادیه اروپا تقویت شده، در اواخر دوران این دولت این میل کاهش پیدا می‌کند. فرانسه اگر بخواهد در اتحادیه اروپا باقی بماند باید به کشورهای ضعیف اروپایی کمک کند، باید بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را به مسیری هدایت کند که به کشورهای فقیر این حوزه یاری برساند.


 لذا روی پا نگه داشتن کشورهایی مثل پرتغال، یونان، اسپانیا و حتی ایتالیا بار سنگینی است که به روی دوش فرانسوی‌هایی که به دنبال تحول هستند، خواهد بود. این مسئله بسیار مهمی است که حتی ممکن است در درون طرفداران ماکرون و حتی خود ماکرون، تا چند سال آینده انگیزه‌ای به‌وجود بیاید که به گزینه خروج از اتحادیه اروپا نیز فکر کنند و به عملی کردن این اندیشه بیاندیشند.