کد خبر 730994
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۰:۵۰

الان یا هروقت که می‌خواهم این جمله را بگویم، چون خیلی‌ها نمی‌توانند این مسائل را بپذیرند، تصمیم می‌گیرم حرف دل و حقیقت را پیش خودم نگاه دارم.

به گزارش مشرق، کمتر سفره سحری می‌توان یافت که نوای استاد موسوی قهار و دعای سحر ایشان بر آن طنین‌انداز نباشد. رقم زدن ۳۰ سال خاطره مشترک سحرهای ماه رمضان، اقبالی نیست که به هر فردی رخ نشان دهد. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ وَ کُلُّ بَهَائِکَ بَهِیٌّ» در ذهن هر روزه‌داری با نوای استاد موسوی قهار پیوند خورده است و سال‌هاست رمضان با این دعا برای ما معنی پیدا می‌کند. اما کمتر کسی از نام و نشان قاری این دعا خبر دارد. استادی که زندگی‌اش را وقف مولا علی(ع) می‌داند و ماندگاری صدای ایشان، معجزه کوچکی در برابر اعجازهای فراوان زندگی اوست. با استاد موسوی قهار به گفت‌وگو نشستیم و او از حال و هوای دعای سحر و ماجراهای ناب زندگی‌اش برای‌مان گفت.


 از میان تمام ادعیه‌هایی که شما تلاوت کردید، دعای سحر در ذهن‌ها و دل‌ها ماندگار‌تر شده است. چه شد که این دعا را قرائت کردید؟


اوایل انقلاب و شب‌های اول ماه رمضان بود که رادیو  از چندین نفر خواست این دعا را بخوانند و از میان آنها قرعه به نام بنده افتاد.  من دعا زیاد خواندم اما در میان آنها این دعای سحر حال و هوای دیگری داشت. اگر حمل بر مبالغه نباشد، حال و هوای خیلی خاصی در آن فضا حاکم بود و گمان می‌کردم راهی از آنجا تا ملکوت باز شده است. تا آنجایی که در حین خواندن، ناخودآگاه به گریه افتادم و بارها ضبط دعا به تعویق افتاد. موقع خواندن دعا، با اینکه بنا بود تولیدی باشد و بعد‌ها پخش شود اما من حس  می‌کردم تمام مخاطبان بیدارند و صدای مرا می‌شنوند.


 خودتان فکر می‌کردید تا این حد دعای سحرتان ماندگار شود؟


خیر! اما با توجه به حالی که هنگام خواندن دعا بود گمان می‌کردم اتفاقاتی بیفتد. این دعا را با سوز خاصی خواندم که این مساله را هر کسی که دعا را می‌شنود متوجه می‌شود. اما اصلا فکر نمی‌کردم این دعا تا این حد محبوب و فراگیر شود. بنده نه اما دوستان بسیاری می‌گویند که این دعا و صدا با روح ما سروکار دارد و غذای روح مخاطب است. من حس می‌کنم خدا ما را برای این دعا و اثرگذاری‌اش قابل دانست.


 نخستین واکنش مردم نسبت به این دعا چه بود؟


همان صبح بعد از پخش دعا، تلفن‌های زیادی به من شد و بسیاری از جمله آشنایان، دوستان و اقوام از این اثر تمجید کردند.


 شرط ماندگاری صدا چیست؟


من خودم را تا این حد قابل نمی‌دانستم اما توفیق خدا بود و لطفی که ایشان بر من گذاشتند. اما به گمانم اثرگذاری یک صدا، نیاز به خلوص و ارتباط خالصانه با حضرت حق دارد. شاعر می‌گوید: «گر زنگ زآیینه دل پاک کنی/ هرجا نگری جمال دلبر بینی». انسان باید به جایی برسد که هرجا نگاه می‌کند جلوه رب را ببیند؛ به زمین، به آسمان، به خیابان و انسان‌ها و... حال و هوا و سوز خواننده اگر درست باشد، نوای او هم به دل می‌نشیند و ماندگار می‌شود. من آن لحظه حس می‌کردم همنوا و از زبان همه مخاطبان که در حال عبادتند، با خدا در حال راز و نیاز هستم.


 در گذشته رادیو، نقشی محوری در سفره‌های سحری داشت، صدای شما هم از رادیو ماندگار شد اما امروز دیگر خانواده‌ها دور تلویزیون جمع می‌شوند و برنامه‌های متنوع تلویزیون رونق چندبرابر گرفته. به نظر شما این اتفاق مثبتی است؟


هر کس به چیزی علاقه‌مند است  و ذائقه‌اش می‌تواند متفاوت از دیگران باشد، یکی از رادیو لذت می‌برد و دیگری حال و هوایش با تلویزیون خوب می‌شود، مهم لحظه‌ای است که اثر تولید می‌شود، حالا پخش آن از راه‌های متفاوتی امکانپذیر است. چند سال بعد از آن دعایی که از رادیو پخش شد، ما از طریق شورای قرآن به تلویزیون رفتیم و از برای تلویزیون نیز دوباره اجرا کردیم.


  شما چند سال پیش تقریبا امکان تکلم و صحبت کردن را از دست دادید اما الان بهبود یافته‌اید و باز هم به قرائت دعا مشغولید. ماجرای شفا یافتن شما چه بود؟


من تقریبا صدایم قطع شد و دیگر امکان خواندن یا حتی صحبت عادی را از دست دادم.  من تمام زندگی‌ام نذر مولا علی علی‌السلام است. چند سال است که شب‌های قدر در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) عرض ادب می‌کنم. شب نوزدهم رمضان رفتم حرم، حال خوشی نداشتم، شب بیست و یکم نیز همین طور، اما شب بیست و سوم حال خوشی به من دست داد و  برخلاف روزهای قبل، اشک از گونه‌هایم جاری می‌شد. من در آن شب یک کلمه هم نمی‌توانستم سخن بگویم اما فردای آن روز به صورت کامل حنجره‌ام بهبود پیدا کرد و کم‌کم توانستم به ادعیه‌خوانی و مناجات برگردم.


 نمی خواهید ماجرای آن پیرزن را شرح ‌دهید؟


الان یا هروقت که می‌خواهم این جمله را بگویم، چون خیلی‌ها نمی‌توانند این مسائل را بپذیرند، تصمیم می‌گیرم حرف دل و حقیقت را پیش خودم نگاه دارم.


 آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.


بله! در همان شب بیست و سوم (استاد لحظاتی صحبت‌هایشان را با بغض ادامه می‌دهند) من رفتم شاه عبدالعظیم و در میان سروصداهای کنار ضریح صدایی از بخش زنانه به گوشم رسید که خدایا به حق شاه عبدالعظیم، آقای قهاری را شفا بده. آن پیرزن نه مرا دیده بود نه من او را می‌توانستم ببینم، کسی هم نمی‌دانست به حرم آمده‌ام. دعای آن پیرزن حال من را دگرگون کرد، همان تغییر حالی که عرض کردم، از دعای این پیرزن بود، بعد از آن آنچنان بغضم گرفت و از ته دل اشک ریختم که صبح آن شب شفا و معجزه را مشاهده کردم.


 شما مقابل امام خمینی (ره) سرودی قرائت کردید که تاثر حضرت امام را برانگیخته بود، آن سرود برای چه کسانی خوانده شد؟


بله، من توفیق داشتم در محضر حضرت امام و مقام معظم رهبری نیز قرائت دعا، مداحی و... داشته باشم. اتفاقا در دیدار اخیر جامعه قرآنی با مقام معظم رهبری حضور داشتم. ایشان نیز به حقیر لطف دارند و هر بار که خدمت می‌رسیم با اظهار لطفی که می‌کنند، به ما انرژی و شوق فراوانی تزریق می‌کنند.  اما درباره‌ سرود «شهید من» که در محضر امام خواندم. من قبلا این سرود را برای شهدا خوانده بودم، ولی هیچگاه در جایی پخش نشده بود. آن دوره هم زمانی بود که مردم فوج فوج به جبهه اعزام می‌شدند و حال و هوای کشور متفاوت از همیشه بود. در جماران هم عمدتا برادران ارتشی برای اعزام به جبهه حاضر شده بودند و این سرود را خواندم که اتفاقا بیت «من سرباز روح الله/که پیوستم به جندالله» را هم در آنجا اضافه کردم.


 تا حالا شده کسی از تاثیر صدای شما و منقلب شدنش بگوید؟


بله، تعداد بسیاری وجود داشته و البته از گفتن آن باک دارم. اما در این مساله لطف خدا بسیار شامل حال من می‌شود. فردی بود که بعد از منبر آمد گفت من نه عقیده‌ای به دین داشتم و نه نماز اما بعد از شنیدن صدای شما، زندگی‌ام تغییر کرد. یا زنی بعد از تماس‌های پیاپی با دوستان و آشنایان شماره من را پیدا کرد و گفت: فقط می‌خواستم این را به شما بگویم که همسرم نمازخوان نبود و اعتقاد چندانی به دین نداشت، سرسفره ناهار، زمانی که دعای فرج شما را شنید، ناگهان منقلب شد و موقع غذا خوردن اشک از چشمانش جاری شد و بعد از آن نمازخوان و مومن شده است. در شهرستان مهدیشهر استان سمنان در مراسم ختم یکی از دوستان، من بر روی منبر رفتم و از مولا علی (ع) خواندم و جوانی از اهل تسنن به تشیع گروید. جالب آن است که الان نیز عمدتا با اکثر این افراد ارتباط دارم.


 شما با مرحوم صبحدل نیز ارتباط و همکاری داشتید، از ایشان و تاثیرشان بر مکتب ادعیه خوانی بفرمایید.


خدا خیرتان بدهد که از ایشان یاد کردید.  خدا ایشان را رحمت کند. ایشان به معنای واقعی کلمه «تک» بودند. ذوق و خلاقیت ایشان در ادعیه‌خوانی سرشار بود. انسان وقتی می‌رود در جایی و به قرائت دعا می‌پردازد، همزمان از واکنش مخاطبان تاثیر می‌پذیرد، یک نگاه نامانوس حال آدم را می‌گیرد و نمی‌تواند بخواند. اما ایشان با نگاهش من را راه می‌انداخت و انگیزه و شوق فراوانی در حین خواندن به من می‌داد. مرحوم صبحدل، معلمی بود که هدایت می‌کرد و آنقدر دلسوز بود که حتی به خانه مداحان، خوانندگان و مناجات‌خوان‌ها می‌رفت تا به ضبط برنامه‌ها بپردازد. از شعرا تا مداحان و خوانندگان همه از او تمجید می‌کنند.


  در کنار ادعیه‌خوانی دیگر به چه فعالیتی در عرصه‌ هنردینی مشغول هستید؟


من علاوه بر ادعیه‌خوانی، مداحی هم می‌کنم و خدا توفیقی داده است تا طبع شعر و تغزلم هم روان باشد. ۳ جلد کتاب شعر دارم که اتفاقا همین الان، کتاب «نسیم سحر» در مقابل من است.


 امکانش هست شعری از آن را برای‌مان بخوانید؟


امشب بیا یک لحظه در خلوتگهی، خلوت کنیم
آن چه به خلوت کرده‌ایم، آماده جلوت کنیم


درمان درد عاشقی، اشک است وصل روی یار
با اشک عشق و عاشقی، معشوق را دعوت کنیم


آید مشامم بوی یار، امشب بیا در کوی یار
یک لحظه رو در روی یار، درخلوتی صحبت کنیم


برگو تو با نامحرمان، اینجا سوی محرمان
این محفل نامحرمان، پاکیزه و خلوت کنیم


لطف خدای «قهار» برعاشقان پیوسته یار
دل را برای وصل یار، آماده وصلت کنیم
 

منبع: روزنامه وطن امروز