اجبار زنان به حجاب در جمهوري اسلامي با اجبار زنان به بي‌حجابي در حکومت رضاخان چه تفاوتي دارد؟

گروه فرهنگي مشرق - ممکن است در ذهن بسياري از ما سوالاتي پيش آمده و يا اينکه توسط شيطان و سربازانش شبهه‌اي مطرح شود. مشرق سعي دارد با ساده‌ترين ادبيات ممکن، پاسخ برخي از شبهات موجود را بيابد.

متن سوال: اجبار زنان به حجاب در جمهوري اسلامي با اجبار زنان به بي‌حجابي در حکومت رضاخان چه تفاوتي دارد؟
متن پاسخ: در ابتدا بايد به نکاتي توجّه داشت:
1. زناني که در جمهوري اسلامي داراي حجابند، اکثرا زناني هستند که بر اساس اعتقادات خود باحجابند، نه به خاطر اجباري از سوي جمهوري اسلامي و البتّه برخي نيز به خاطر قوانين جمهوري اسلامي از ظاهر شدن به صورت بي‌حجاب منع مي‌شوند. ولي همان گونه که گفتيم ديني بودن و مسلمان بودن جامعه ايراني موجب شده تا اکثريت زنان جمهوري اسلامي، با انتخاب و اختيار خود حجاب را بپذيرند و البتّه زنان مسلمان ايراني همان گونه که رهبر انقلاب فرموده‌اند، به فلسفه حجاب آشنا هستند و مي‌دانند که عفت زن مهم‌ترين عنصر براي شخصيت زن است و عفت در زن وسيله‌اي است براي تعالي شخصيت زن، براي تکريم زن در چشم ديگران، حتي در چشم خود مردان شهوتران و بي‌بندوبار، عفت زن ، مايه احترام است و اين مسئله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه اين‌ها به خاطر آن است که اين قضيه عفاف سالم نگه داشته شود.[1]

2. برخلاف آنچه در نکته اوّل گفتيم اکثر کساني که در زمان رضاخان بي‌حجاب شدند به خاطر اجبار حکومت پهلوي و با زور و تهديد بود نه انتخاب آزادانه زنان ايراني. براي اين‌ گوشه‌هايي از تاريخ دوره رضاخان در باب حجاب را به عنوان شاهد متذکر مي‌شويم:
الف) يکي از استعمارگران انگليسي مي‌گويد: «در مسئله بي‌حجابي زنان بايد کوشش فوق‌العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي‌حجابي و رها کردن چادر، مشتاق شوند...»[2] و رضاخان در ايران مجري اين طرح بود که يکي از نمونه‌هاي برخوردهاي خشونت‌آميز رضاخان، کشتار مردم در قضيه مسجدگوهرشاد است. به گزارش‌هاي تاريخي «در مشهد صبح روز جمعه 10 ربيع سال 1354 قمري مصادف با 20 تير 1314 مردم را متفرق ساختند و 100 نفر کشته و زخمي شدند. شنبه 11 ربيع مردم در مسجد با چماق و بيل و داس براي دفاع جمع شدند، زنان وسط مسجد گوهرشاد چادر زده و حاضر بودند مسلسل‌هاي سنگين بالاي مسجد و عدّه‌اي مزدور داخل مسجد بودند در نيمه‌هاي شب حمله آغاز شد 2 الي 5 هزار نفر را کشتند و 500 نفر را دستگير کردند، گويند 56 کاميون جنازه را بردند و اين تظاهرات و... اعتراض به کشف حجاب بود.[3] هم‌چنين «در تبريز زماني که مردم دعوت مجاهدان را قبول کرده و دکاکين خود را بستند پس از چند روز دولت‌يان مردم را مرعوب نموده و عرصه را بر آنان تنگ نموده بودند.»[4]

3. در سال 1313 شمسي به آموزش و پرورش ابلاغ شد که لازم است معلمان و دانش‌آموزان بدون حجاب در مدرسه حاضر شوند و روز 17 دي ماه 1314 قانون اجباري کشف حجاب به سرتاسر کشور ابلاغ شد و از آن پس زنان از حضور درخيابان‌ها و معابر عمومي و مجالس با حفظ حجاب منع شدند از آن پس به تمامي صاحب منصبان شهرها و شهرستان‌ها، وکلا، معلمين و افراد شاغل در ادارات تکليف شد که با همسران بدون حجاب در مجالس شرکت کنند و آنان که حاضر نشدند، مورد تعقيب قرار گرفته از کار برکنار شدند. عدّه‌اي از زنان مسلمان با پوشيدن پالتو و مانتو و سر کردن چارقد و شال گردن يا استفاده از کلاه‌هاي بزرگ، سعي کردند حجاب‌هاي اسلامي خود را حفظ کنند. امّا دولت در خردادماه 1315 با صدور بخشنامه‌اي استفاده از چادر را ممنوع اعلام کرد.
پاسبان‌ها و مأموران دولتي هر زن محجبه‌اي را در کوچه و خيابان مي‌ديدند به تعقيب وي مي‌پرداختند و گاه تا داخل خانه‌ها مي‌رفتند تا چادر و روسري از سر زنان بکشند.[5]

با توجّه به نکاتي که گذشت اينک تفاوت‌هاي منع بي‌حجابي در جمهوري اسلامي و اجبار و الزام زنان به حجاب در حکومت رضاخان را متذکر مي‌شويم:
1. الزام‌آوري در جامعه بايد بر اساس قانون باشد و مبناي قانون نيز يا پذيرش مردم است (بر اساس مکاتب ليبرالي غرب) و يا بر مبناي اراده الهي است (بر اساس اسلام)[6]. الزام رضاخان بر اساس پذيرش مردمي نبود بلکه همان گونه که گذشت با ارعاب و تهديد و کشتار مردم همراه بود برخلاف قانون جمهوري اسلامي ايران و از جمله لزوم حجاب در جامعه که بر اساس پذيرش مردم است و اين يکي از تفاوت‌هاي منع بي‌حجابي در جمهوري اسلامي با الزام به حجاب زنان در حکومت رضاخان است. البتّه شکي نيست که قوانين جمهوري اسلامي علاوه بر پذيرش مردمي داراي مبناي صحيح عقلاني و ديني نيز مي‌باشد و لذا مطابق با اراده الهي نيز هست از باب نمونه منع بي‌حجابي به علت مصونيت جامعه از آلودگي‌هاي اخلاقي و تحقق عفت عمومي است. برخلاف اجبار رضاخان که بر اساس زور و استبداد بود نه منطق و استدلال.

2. در حکومت اسلامي آنچه در دايره خصوصي و شخصي فرد رخ مي‌دهد مورد منع حکومتي قرار نگرفته است. هر چند ممکن است منع شرعي داشته باشد امّا آنچه که از حوزه شخصي فراتر رفته و احياناً با سرنوشت انسان‌ها گره مي‌خورد اگر بر مبناي صحيح عقلاني و مصالح جامعه نباشد از آن جلوگيري به عمل مي‌آيد و اين به خاطر مصون ماندن جامعه از کجي‌ها و آلودگي‌ها براي رشد و تعالي انسان‌هاست.
البتّه اين برخورد اسلام کاملاً عقلي و منطقي است و شاهد آن، رفتار و تلقي ساير جوامع و حتي غرب است که از باب نمونه، آزادي‌هاي فردي را به ميزاني مشروع مي‌دانند که مايه سلب آزادي ديگران نشود و به مصالح جامعه لطمه وارد نسازد. تفاوت اساسي ميان بينش اسلام و غرب در اين مورد آن است که در اسلام رعايت حريم انسانيت نيز ضروري و جزو مصالح فرد و جامعه است. از اين رو آنچه انسانيت را مورد تهديد قرار دهد از ديدگاه اسلام مشروع نيست و در موارد اجتماعي داراي مجازات‌هايي است. مانند اشاعه فحشا و منکرات در جامعه به نام حق آزادي بيان.

3. تفاوت ديگر تفاوتي است که ميان بي‌حجابي و حجاب وجود دارد. زني که بدون رضايت خود با حجاب است تنها سلب آزادي او شده و مصالح و آزادي ديگران که خواستار حجابند تأمين شده است. در حالي که زن باحجاب، تنها خود را مقيد کرده و محدوديتي براي ديگران ايجاد نکرده است. در اسلام از آن رو که مصلحت جمع بر مصلحت فرد مقدم است (البتّه در صورتي که مصلحت جمع، مصلحتي عقلاني و منطقي باشد که در اين‌ها نياز جمع به عفت عمومي است براي اخلاق صحيح اجتماعي) از بي‌حجابي در جامعه ممنوعيت به عمل آمده است. از اين رو الزام و اجبار رضاخان الزامي برخلاف آزادي و مصالح جمع بود در حالي که الزام به حجاب در جمهوري اسلامي در راستاي آزادي و مصالح جامعه است.
__________
پي‌نوشت‌ها:
[1] . محمد رضا زيبايي‌نژاد و محمد تقي سبحاني درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ج اوّل. ص 208، انتشارات دارالثقلين قم، چاپ اوّل، 1379 ش.
[2] . سينا واحد، قره العين (درآمدي بر تاريخ بي‌حجابي در ايران)، ص 40 مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي نور، 1363 ش.
[3] . سينا واحد، قيام گوهرشاد، ص 45 به نقل از حجاب از ديدگاه قرآن و سنّت، فتحيه فتاحي زاده، ص 181، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1373 ش.
[4] . قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت، ص 80، کريم طاهرزاده، به نقل از فتاحي زاده، ص 182.
[5] . درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 161 ـ 158.
[6] . فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ، ص 76، چاپ دوّم، 1377 س.
منبع: سامانه پاسخگويي به سوالات و شبهات ديني