کد خبر 734105
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۴:۱۰

خروج آمریکا از توافق اقلیمی پاریس هرچند منافع کوتاه مدت آمریکا را تامین می کند اما در عمل باعث از بین رفتن این توافق به عنوان یکی از دستاوردهای جهانی پیرامون مسائل زیست محیطی می شود.

به گزارش مشرق، دکتر علیرضا رضاخواه در یادداشت روزنامه خراسان نوشت:

خروج ایالات متحده از توافق آب وهوایی پاریس بخشی از وعده‌های انتخاباتی ترامپ بود. اقدامی که بسیاری آن را شوک زیست محیطی ترامپ به جهان تفسیر کردند. توافق پاریس پس از سال‌ها مذاکره و ناتوانی سران جهان برای دستیابی به معاهده‌ای فراگیر در جهت مقابله با تغییرات آب‌وهوایی زمین، در پاییز سال ۱۳۹۴، در پاریس به‌دست آمد؛  هدف بلندمدت توافق این است که نگذارد دمای زمین بیش از «۲ درجه سانتیگراد» افزایش یابد.

برای تحقق این هدف، کشورهای جهان توافق کردند با اجرای سیاست‌هایی، هرچه سریع‌تر جلوی انتشار گازهای گلخانه‌ای را بگیرند. هرچند این توافق نسبت به توافق های پیشین نقص های فراوان و منتقدین جدی داشت، اما برای اولین بار بود که تقریبا همه کشورهای جهان، به ویژه چین و آمریکا که نزدیک به ۳۸ درصد کل گازهای گلخانه‌ای جهان را تولید می‌کنند،  برای مقابله با تغییرات اقلیمی همپیمان می شدند.

با این حال بخشی از سیاستمداران آمریکایی همواره مخالف پیوستن به پیمان های زیست محیطی بوده اند. سابقه چنین مخالفتی را می توان در عدم پیوستن آمریکا به پیمان کیوتو در دولت جورج بوش پسر دید.

عدم پایبندی به معاهدات بین‌المللی و یکجانبه‌گرایی از سوی جمهوری‌خواهان عمدتاً امری بارز است. با این حال تفاوتی که می شود در رفتار ترامپ و سلف های جمهوری خواه او در کاخ سفید دید، تمایل بیش از حد دولت فعلی آمریکا به انزواگرایی است. اصل اساسی انزواگرایی به‌معنای قبول‌نکردن تعهد در خارج از مرزهای آمریکا است.

به ویژه این که تعهد در خارج باعث صرف هزینه و ایجاد محدودیت در داخل آمریکا شود. به بیان دیگر این رفتار ترامپ را نیز چون دیگر اقدامات وی در حوزه سیاست خارجی می توان در چارچوب اولویت‌بخشی به مسائل داخلی آمریکا، شعار اصلی انتخاباتی ترامپ، تفسیر کرد.

جایابی ترامپ در سپهر سیاسی آمریکا

مکاتب سیاست خارجی آمریکا منبعث از تلفیق دوگانه های« ارزش ها – منافع» و« بین الملل گرایی – انزواگرایی» است. نتیجه تلفیق این دوگانه ها ۴ مکتب در سیاست خارجی این کشور است که ذیل عناوین هامیلتونیسم، جکسونیسم، ویلسونیسم و جفرسونیسم تعریف می شود. بر اساس دو گانه اول یعنی «ارزش ها-منافع»  از میان این چهار مکتب، مکاتب ویلسونیسم و هامیلتونیسم «ارزش محور» و  مکاتب جکسونیسم و جفرسونیسم «منفعت محور» هستند.  

و بر اساس دو گانه دوم یعنی «بین الملل گرایی-انزوا گرایی» مکاتب جکسونیسم و ویلسونیسم بین الملل گرا و مکاتب هامیلتونیسم و جفرسونیسم  انزواگرا هستند. در گرایشات بین الملل گرا هم غالباً طرفداران مکتب جکسونیسم یکجانبه نگر و ویلسونیست ها چندجانبه گرا رفتار می کنند.تجربه نشان داده است که در تدوین سیاست خارجی آمریکا همواره ترکیبی دو یا سه گانه از این مکاتب و رویکردها هستند که نقش عمده را در ترسیم چشم اندازها ایفا می کنند.  

تاکید هامیلتونی ها بر بهبود شرایط اقتصادی در داخل آمریکا (منفعت محوری انزوا گرا) تاکید جکسونی ها بر منافع نظامی و اقتصادی آمریکا در سطح بین المللی (منفعت محوری بین الملل گرا) تاکید جفرسونی ها بر گسترش ارزش های آمریکایی شامل دموکراسی، لیبرالیسم، تکثرگرایی و حقوق بشر در داخل آمریکا (ارزش محوری انزواگرا) و تاکید ویلسونی ها برگسترش ارزش های آمریکایی در سطح بین المللی (ارزش محوری بین الملل گرا) بوده است.

  با توجه به رویکرد کلی مکاتب فوق و همچنین در نظر گرفتن سخنان دونالد ترامپ، چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا،  در مجموع می توان گفت رویکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی ، تلفیقی از دو مکتب  هامیلتونیسم و جکسونیسم است.  او معتقد است که قبل از این که مسئولیت رهبری جهان را بخواهد به عهده بگیرد، رئیس جمهور مردم آمریکاست و باید به فکر منافع آنها باشد. برای او امنیت خیلی مقدم تر از ارزش هایی چون حقوق بشر است، او سیاست خارجی را می پسندد که منافع اقتصادی به همراه داشته باشد.  

رویکردی که در تلاش برای حفظ سیادت آمریکایی در سطح بین المللی بیش از هر چیزی بر تجهیز در حوزه داخلی و آن هم در حوزه اقتصادی با چاشنی نژادی -هویتی تاکید دارد.

آمریکای غیر قابل اعتماد

خروج آمریکا از توافق اقلیمی پاریس هرچند منافع کوتاه مدت آمریکا را تامین می کند اما در عمل باعث از بین رفتن این توافق به عنوان یکی از دستاوردهای جهانی پیرامون مسائل زیست محیطی می شود.

از همین رواست که این تصمیم ترامپ با واکنش تند مقامات کشورهای مختلف مواجه شده است. اما تنها نتیجه این چنین تصمیمی از بین رفتن توافق پاریس نیست. آمریکا این روزها به شدت دچار بحران اعتماد است. نه تنها مردم و سیاستمداران آمریکایی به دونالد ترامپ رئیس جمهور این کشور به دلیل ارتباط های مشکوک کمپین تبلیغاتی اش با روسها بی اعتماد هستند، بلکه همپیمانان بین المللی واشنگتن نیز دیگر نمی توانند به کاخ سفید به عنوان رهبر بلوک غرب اعتماد کنند.

بی جهت نیست فرید زکریا در واکنش به تصمیم ترامپ بر خروج از توافق پاریس می نویسد« آمریکا از رهبری جهانی آزاد استعفا کرد». از سوی دیگر کاین کال، یکی از مقامات سابق امنیت ملی آمریکا در توئیتی تصریح کرد که« ترامپ توافق پاریس را کنار گذاشت، آیا اقدام بعدی درباره توافق هسته ای ایران است؟ دلایلی برای نگرانی وجود دارد». واقعیتی که این روزها بایستی از سوی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران جدی تر گرفته شود. این روزها آمریکا بیش از هر زمان دیگری غیر قابل اعتماد تر است.