کد خبر 750181
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۳

رئیس جمهوری آمریکا در سفرهای ماه جولای خود به لهستان، آلمان و فرانسه، اهداف سیاسی خاصی را دنبال کرده و به دنبال دستیابی به توافقات جدید و یافتن شرکای قابل اطمینان برای خود در اتحادیه اروپا بود.

 به گزارش مشرق، خبرگزاری «نووستی» روسیه در گزارشی می نویسد: طی چند هفته گذشته "دونالد ترامپ" رئیس جمهوری آمریکا توانست در لهستان در نشست سران فراآتلانتیکی شرکت کرده و مذاکراتی را با مقامات ورشو داشته باشد، در هامبورگ در نشست سران کشورهای عضو گروه «جی-۲۰» شرکت نماید که میزبانی آن برعهده "آنگلا مرکل" صدراعظم آلمان بود و پایان منطقی این سفر دوره ای هم سفر به پاریس و مذاکره با "امانوئل ماکرون" رئیس جمهوری فرانسه بود که مسلما دلیل آن صرفا شرکت در صدمین سالروز آزادسازی شهرهای فرانسه در زمان جنگ جهانی اول نبود.

از ماه مه سال جاری به اینطرف، این دومین دور مذاکرات دونالد ترامپ با شرکای اروپایی خویش بود. او در نخستین سفر خود به اروپا در ماه مه، تنها با رهبران اروپایی آشنا شد که البته همه آنها را نیز با درخواست شدیدالحن برای انجام تعهدات خویش در تامین مالی ناتو، دچار شوک بزرگی نمود.

رئیس کاخ سفید در جریان سفر اخیر، بطور رسمی یک برنامه واحد اروپایی را دنبال نکرد. در واقع نشستهای بین المللی شرایط را برای وی فراهم کرد تا پشت سر هم سفرهایی را به چند کشور اروپایی داشته باشد. البته از لحاظ راهکار سیاست خارجی واشنگتن، سفرهای ماه جولای نتایج قابل توجه تری برای او به همراه داشت.

تعیین راهکار سیاست خارجی آمریکا در دو جبهه مهم رویارویی

دونالد ترامپ در سفر به هامبورگ وظیفه نه چندان ساده ای را پیش رو داشت: وی می بایست در  دیدار خود با "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه  و "شی جین پینگ" رئیس جمهوری چین، شانس خود برای دستیابی به توافق و سازش مهمی را در دو جهت گیری متفاوت امتحان کرده و در نهایت تصمیم بگیرد که در کدام جبهه سیاسی: اروپا-خاورمیانه و یا آسیا-اقیانوس آرام، آرامش برقرار کرده و در کدامیک روی منابع خویش برای افزایش اعمال فشارها متمرکز شود.

هر دو جبهه پیش روی رئیس جمهوری آمریکا برای متحدان اروپایی او نیز  اهمیت داشت، چرا که راهکار سیاسی واشنگتن با مسکو و پکن را رقم می زند که در این راستا غرب در واقع در جبهه واحدی قرار دارد. البته در عرصه اقدامات نظامی آمریکا در آسیا، نقش کشورهای اروپایی چندان زیاد نیست، ولی در مجموع مشخص شدن راهکار واشنگتن در این زمینه، قواعد جدید همکاریهای اتحادیه اروپا با آمریکا را مشخص می کند.  

نخستین وظیفه ترامپ بطور کامل به نتیجه نرسید. وی در دیدار با پوتین تنها توانست به توافق جزئی در مورد حل و فصل بحران سوریه دست یابد، ولی چیز بیشتری از این دیدار بدست نیاورد. مسئله مهم آن است که روسیه همچنان حاضر نشد از حمایت خویش از ایران و سوریه دست بردارد.  

روسیه توانست در بازار تسلیحاتی ناتو نفوذ کند

گذشته از آن، دقیقا بعد از مذاکرات ترامپ و پوتین، این خبر به مطبوعات درز پیدا کرد که توافق نهایی بین مسکو و آنکارا برای فروش سامانه های دفاع ضدموشکی مدرن «اس-۴۰۰» به ترکیه صورت گرفته است. این توافق اصلا پاسخگوی منافع آمریکا در منطقه نخواهد بود. روسیه با این اقدام، نه تنها مواضع خویش در روند حل و فصل مناقشه در سوریه و در مجموع کل منطقه خاورمیانه را تقویت کرده، بلکه وارد بازار تسلیحاتی یکی از کشورهای عضو ناتو در منطقه شده که از لحاظ قدرت نظامی و موقعیت جغرافیایی برای پیمان ناتو اهمیت خاصی دارد.

جالب است که این درز اطلاعات دقیقا بعد از آن رخ داد که خبر دست یابی به توافق بین لهستان و آمریکا در خصوص خرید سامانه های دفاع ضد موشکی «پاتریوت» منتشر شد. این در حالی است که کارآیی موشکهای اس-۴۰۰ به مراتب بیشتر از پاتریوت آمریکایی است و ترکیه با تحویل این سامانه می تواند به همراه نیروهای هوایی-نظامی روسیه در خاک سوریه، در صورت تمایل کل آسمان مدیترانه شرقی را تحت کنترل خویش درآورد.

آمادگی مسکو و واشنگتن برای دور بعدی رویارویی

در عرصه خاورمیانه روسیه و آمریکا قصد دارند تا از توافق آتش بس حاصله در جنوب غربی سوریه برای موضع گیری بهتر خود در دور بعدی رویارویی استفاده کنند. ضمن اینکه هم مسکو و هم واشنگتن فعلا سعی می کنند شرایط توافق در خصوص سوریه را به خوبی اجرا کنند.

جالب اینجاست که رئیس جمهوری فرانسه دقیقا بعد از دیدار با "دونالد ترامپ" موضع گیری خود در قبال سوریه را تغییر داده و اعلام کرد که پاریس دیگر بر کنار گذاشتن "بشار اسد" از قدرت در سوریه اصرار ندارد. با توجه به اینکه پیش از این وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرده بود که «این روسیه است که سرنوشت بشار اسد را رقم می زند»، بعید نیست که تغییر موضع گیری فرانسه هم بخشی از توافق غیرعلنی پوتین و ترامپ و پیوستن ماکرون به سازش صورت گرفته پیرامون سوریه بوده باشد.

آلمان نقش خود برای آمریکا در قاره اروپا را از دست داده است

به تازگی فرانسه به همراه لهستان شروع به ادعای مهمترین متحد آمریکا در اروپا را نموده اند، در حالیکه پیش از این چنین نقشی را آلمان داشت و آنگلا مرکل که متحد محبوب "باراک اوباما" رئیس جمهوری سابق آمریکا بود، آشکارا روابط دشواری با دونالد ترامپ دارد و صدراعظم آلمان همه به دلایل سیاسی داخلی تلاشی برای مخفی نگه داشتن این مسئله ندارد.

باید این مسئله را یادآور شد که رئیس جمهوری آمریکا واقعا زمان مناسبی را برای هشدار به مرکل در مورد صرف نظر کردن آلمان از مشارکت در خط لوله گاز «جریان شمالی» روسیه و خرید گاز مایع از آمریکا انتخاب نکرد. مسئله اینجاست که خانم مرکل انتخابات پارلمانی ماه سپتامبر را پیش روی دارد که نتیجه آن باقی ماندن وی در مقام صدراعظمی آلمان را مشخص خواهد نمود. خودداری از مشارکت در این طرح برای آینده سیاسی وی در داخل آلمان چندان مثبت نیست، درحالیکه مشاجره علنی با طرف آمریکایی دقیقا برعکس، به نفع او تمام خواهد شد. به همین دلیل درخواست رئیس کاخ سفید با حداکثر ملایمت ممکن، ولی با بازتاب گسترده، رد شد. واضح است که این مسئله آخرین آزمایش برای حفظ شکل همکاریهای موجود ایالات متحده با آلمان، بعنوان موتور محرک اتحادیه اروپا بود.

قابل ذکر است که دونالد ترامپ در سفر خود به ورشو ظاهرا با این پیشهاد روبرو شد که لهستان آماده است تا نقش رهبری در شرق اروپا بعنوان نماینده آمریکا را ایفاء کند. این به منزله آن است که لهستان قصد دارد نقش آلمان در کنترل اوضاع در شرق اروپا را بدست خویش بگیرد. بدین ترتیب به نوعی یک محور ضدآلمانی «ورشو-پاریس» در اتحادیه اروپا بوجود آمده است  و ظاهرا ترامپ در مذاکرات خویش در لهستان و پاریس موفق شد تا به هدف آمریکا در این جهت گیری، یعنی خنثی سازی اتحادیه اروپا و کاهش نقش آلمان در آن دست یابد.  

منافع اقتصادی تعیین کننده سیاست خارجی آمریکاست

در مجموع در جریان این سفرها، راهکار جدید آمریکا مبتنی بر مبارزه شدید بر سر منافع تجاری-اقتصادی چهره خود را به خوبی نشان داد. در همین راستا نخستین هدف ترامپ، ضربه زدن به روابط تجاری چین و آلمان، بعنوان دو رقیب اصلی آمریکا و همچنین شرکای بالقوه روسیه بود. البته رسیدن به این هدف برای رئیس جمهوری آمریکا چندان هم ساده نخواهد بود.

اگر در رابطه با چین همه چیز واضح است، چرا که پکن و مسکو بطور غررسمی متحد سیاسی و نظامی یکدیگر بشمار می روند و این اتحاد هر لحظه که دو طرف اراده کنند، می تواند رسمی گردد، ولی اوضاع در رابطه با آلمان کمی پیچیده تر از این است، برای اینکه این کشور شریک آمریکا در ناتو است و تعهداتی نیز در چارچوب اتحادیه اروپا دارد و برغم تمایل خویش به راحتی نمی تواند در روابط دوجانبه با روسیه آزادانه عمل کرده و به ناگهان سیاست خارجی خود را ۱۸۰ درجه تغییر دهد.

در چنین شرایطی فرانسه نقش پررنگ تری را برای دونالد ترامپ پیدا کرده است. رئیس جمهوری آمریکا که در داخل کشور با مشکلات سیاسی خاصی مواجه است، نیاز به یک متحد خارجی قدرتمند دارد که ماکرون با توجه به دیدگاه خاص سیاسی خویش، به خوبی ویژگیهای چنین متحدی را دارد. ضمن اینکه برقراری تماسهای خارجی، بخصوص در بین کشورهای اروپایی برای ترامپ در عرصه مبارزه سیاسی داخلی در آمریکا نیز بسیار مفید خواهد بود. ضمن اینکه روند اوضاع در روابط آمریکا با کشورهای اروپایی نشان می دهد که انگلیس، بعنوان نزدیکترین متحد واشنگتن در قاره اروپا نیز در حال از دست دادن جایگاه خاص خود است.

منبع: تسنیم