از اساس مدیری هیچ ابایی از استهزا و تحقیر روشنفکری ایرانی ندارد. خارج‌رفته‌های قصه مدیری کم‌شعوران فرصت‌طلبی هستند که نه به فکر همسر خودند نه پدرشان. روشنفکران تنها ژستی بیش نیستند.

به گزارش مشرق، مدیری همواره در موضع خود بدون تغییر مانده است؛ شخصیت‌های داستان‌هایش است که همواره ثابتند و جبر محیط فقط تکانه‌هایی محدود به آنها می‌دهد. شیرفرهادها شیرفرهاد ماندند و بلوتوث‌ها تغییری نکردند. سیامک انصاری نیز همواره همان تنها عاقل داستان‌ها بود که هیچوقت درک نمی‌شد و همواره با انبوهی از «توده‌های جاهل» مواجه بود.

مهرداد پرهام نیز بناست در دنیای مدرن زیست کند، دنیایی که مصیبت‌هایش از داخل خانه تا تمام دنیا یافت می‌شود. دنیایی که حتی اگر بخواهی هم نمی‌توانی خوب باشی، نمی‌توانی به دیگران کمک کنی و نمی‌توانی با دیگران زندگی کنی و بهترین چیز زیستن در خانه‌ای دور از آلاینده‌های شهری و انسانی است. هرچند در داستان مدیری این جبرگرایی استثنائاتی هم دارد و استثنای قصه ساعت ۵ عصر، همان شخصیت تغییرناپذیر سیامک انصاری است که به قول پرستار بیمارستان، در هر شرایطی وظیفه خودش را انجام می‌دهد.

داستان، کشمکش مهرداد پرهام «سیامک انصاری» با دنیای مدرن ایرانی است. دنیایی که ساکنان بالاشهری هم شعور زندگی جمعی ندارند، رانندگانش ولو پشت ماشین شاسی‌بلند سگ گله حمل می‌کنند و از ادب و شعور بهره‌ای ندارند. از اساس مدیری هیچ ابایی از استهزا و تحقیر روشنفکری ایرانی ندارد. خارج‌رفته‌های قصه مدیری کم‌شعوران فرصت‌طلبی هستند که نه به فکر همسر خودند نه پدرشان. روشنفکران تنها ژستی بیش نیستند که آن را بر مزار دوست جوان خود نیز حفظ می‌کنند و عزا و عروسی‌شان در این ژست‌ها تغییری ایجاد نمی‌کند.

مدیری به‌رغم تلاشش برای بیان مسائل اجتماعی، در فیلم نامه دچار حفره‌های فراوانی است. شاید اگر او ذهن قصه‌پرداز الوند را فدای نام خود نمی‌کرد و اجازه می‌داد خشایار الوند تا انتها همراه او باشد، قصه پرپیمانه‌تری روایت می‌شد. تلفن بانک به هیچ وجه بهانه‌ای خوب برای شروع قصه و گیرافتادن در این ماجراهای عجیب و غریب نیست. بماند که چگونه می‌شود فردی متمدن، ساکن در اقدسیه و صاحب گوشی آیفون نمی‌تواند اقساط خود را به صورت آنلاین پرداخت کند، و یا چگونه تاخیر یک روزه وام موجب می‌شود خانه اش مصادره شود؟ اما هنر مدیری در کارگردانی خوش درخشیده است؛ نماهای بی‌عیب محمود کلاری در کنار میزانسن‌های کاملا معنادار و آمبیناس و جزئیات صوتی «ساعت ۵ عصر» را در بالاترین درجه خود رسانده است. صحنه‌های شلوغ و کمیک که عمدتا بی‌کلام مخاطب را به خنده وا می‌دارد در کنار صداگذاری حرفه‌ای که فیلم را تکامل بخشیده و اصلاح رنگی معنادار که دقیقا مطابق با احوالات اول شخص داستان است، دست تسلیم منتقدان فرم مدیری را بالا می‌برد.

نکته تحسین‌برانگیر در «ساعت ۵ عصر» عدم بهره‌کشی از سلبریتی‌ها برای جلب نظر مخاطبان است. انگار مدیری برای رقیبانی که با «چهره» می‌فروشند، رجزخوانی کرده و به نظر می‌رسد تلاشش برای رکورد زدن فروش، کوششی باشد در تحقق عبارت «ماچند نفر، شما همه».


«ساعت ۵ عصر» در برهوت بی‌معنایی و ابتذال سینمای ایران نعمتی است، نعمتی که اگر چه دیدنش خالی از لطف نیست و در گفت‌وگوهای چهره به چهره نیز، آنهایی که اثر را دیده‌اند مانع تماشای «ساعت ۵ عصر» نمی‌شوند، ولو آنچنان نیز در دیدن آن تشویق نکنند. اما ضروری است مخاطب جهانبینی مدیری را درک کند و آگاهانه بر صندلی سینما بنشیند تا بتواند حال و هوای نه چندان خوش خود را پس از بلند شدن، کنترل کرده و تغییر دهد.

منبع: وطن امروز