در حکم روز گذشته رهبر انقلاب برای اعضای مجمع، توجه ویژه‌ای به تنظیم و اجرای این سیاست‌ها شده است. رهبری در حکم خود، بر برخی اصلاحات ساختاری در مجمع تأکید کرده اند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌   

********

میل این ناقه‌کوی لیلی نیست!

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- اگر رئیس‌جمهور محترم این واقعیت تلخ را باور کرده بود که با وجود هزینه کردن امکانات و ظرفیت‌های 4 ساله دولت یازدهم برای رسیدن به توافق هسته‌ای مطلوب! از این میدان با دست‌های تقریبا خالی و دستاورد «تقریبا هیچ» بازگشته است، نوشتن این وجیزه ضرورتی نداشت ولی متاسفانه اظهارات هر از چندگاه ایشان و برخی از دولتمردان نشان می‌دهد که از راه نه فقط بی‌نتیجه، بلکه خسارت‌باری که در این وادی طی کرده‌اند - با عرض پوزش- عبرت نگرفته‌اند و شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که به ادامه همان راه و استفاده از همان فرمول ناکارآمد در عرصه‌های دیگر نیز اصرار دارند. از این روی اشاره به نکاتی دراین خصوص ضروری به نظر می‌رسد؛


2- آقای دکتر روحانی روز یکشنبه هفته جاری - 22 مردادماه - در آخرین جلسه هیئت دولت یازدهم می‌فرمایند؛ «تلاش بسیار زیادی برای به ثمر رسیدن توافق هسته‌ای و برجام که البته وقت زیادی از دولت گرفت، انجام شد و در نهایت امروز قرارداد و توافقی حاصل شده که هیچکس در دنیا نیست بگوید ایران به واسطه برجام ضرر کرده است»! ایشان در ادامه می‌گوید؛ «رئیس‌جمهور آمریکا، مخالفین و آنهایی هم که ضد جمهوری اسلامی ایران هستند با عصبانیت این توافق را بدترین توافق تاریخ آمریکا دانسته و می‌گویند ایران سر بقیه کلاه گذاشته که البته این حرف هم درست نیست. آنچه در برجام اهمیت داشته و دارد، موضوع تفاهم برد- برد بوده و هرگز برد- باخت مطرح نبوده است»!


درباره خسارت‌های فراوان برجام که برای کشورمان به فاجعه شبیه است، پیش از این مستندات فراوانی ارائه کرده‌ایم که تاکنون بی‌پاسخ مانده است. و از تکرار آن موارد خودداری می‌کنیم و آقای روحانی را به آنچه برخی  از دولتمردان و اعضای تیم هسته‌ای درباره بدعهدی‌های آمریکا، باقی ماندن تحریم‌ها، مسدود بودن روابط بانکی و تجاری، افزایش پی در پی تحریم‌های جدید، تاکید بر «دستاورد تقریبا هیچ» برجام و نمونه‌های مشابه دیگر که اعتراف دست‌اندرکاران مذاکرات هسته‌ای است ارجاع می‌دهیم ولی در این محدوده فقط به طرح چند پرسش از ایشان بسنده می کنیم؛


الف: چه کسی؟ و کدام صاحب‌نظر داخلی یا خارجی گفته است ایران در برجام سر بقیه را کلاه گذاشته است؟ که ایشان با حالتی از شکسته‌نفسی!  و برای تاکید بیشتر می‌فرمایند: «البته این حرف هم درست نیست»! آنچه به وضوح می‌توان دید، اظهارنظرهایی از این دست است که «بدون شلیک یک گلوله و فقط با غلاف اسلحه، فعالیت هسته‌ای ایران را متوقف کردیم»! «رئیس‌جمهور ایران به فروشنده بدهکاری شبیه است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی کشورش می‌داند»! و...


ب: آقایان فقط به عنوان نمونه توضیح بدهند که کدام بخش از برجام به زیان آمریکاست؟!  توقف برنامه هسته‌ای کشورمان؟!  از چرخش انداختن 12 هزار سانتریفیوژ؟ بتن‌ریزی در راکتور اراک؟ مجبور کردنمان به از دست دادن 9700 کیلو اورانیوم غنی شده؟ وادار کردنمان به خروج آب سنگین؟ توقف تحقیق و توسعه؟ بلوکه کردن دارایی‌هایمان؟و...


ج: این پرسش را بارها مطرح کرده و همواره نیز بی‌پاسخ مانده است و آن، این که؛ آیا آقایان می‌توانند غیر از تعریف و تمجیدهای اغراق‌آمیز از برجام، نظیر فتح‌الفتوح! معجزه قرن! بزرگترین دستاورد در تاریخ انقلاب! و... فقط یک یا دو نمونه از دستاوردهای  قابل توجه برجام را نام برده و برای ملت توضیح بدهند؟!  مقایسه وعده‌های آقایان درباره دستاوردهای برجام و آنچه در عمل با آن روبرو هستیم، همگان را به تائید و تصدیق نظر آقای سیف می‌رساند که دستاورد برجام تقریبا هیچ بوده است و اگر دولتمردان نظری غیر از این دارند، بسم‌الله!


د: آقای روحانی فرموده‌اند «امروز اگر آمریکا بخواهد علیه برجام بایستد، همه دنیا روبروی آمریکا می‌ایستند»!  که باید از ایشان پرسید، امروزه بعد از نقض‌ پی در پی برجام از سوی آمریکا، کدام کشور به حمایت از ما برخاسته و به‌قول حضرتعالی «درمقابل آمریکا ایستاده است»؟!  بعد از نقض برجام از سوی آمریکا، فرمودید به سوی اروپا می‌رویم ولی دیدید که کشورهای اروپایی نیز جانب آمریکا را گرفتند؟!  از جمله، خانم موگرینی که با عزت و افتخار از وی استقبال کردید و برخی نمایندگان - بخوانید وکیل‌الدوله‌ها- در اقدامی ذلت‌بار با وی عکس سلفی گرفتند، قبل از ورود به کشورمان، اعلام کرد که تحریم‌های جدید آمریکا، یعنی همان مادر تحریم‌ها نقض برجام نیست! کاش جناب روحانی یکی از کشورهای مورد نظر خود را که به قول ایشان در مقابل نقض برجام از سوی آمریکا ایستاده است، نام ببرند!


ه‍‌ :  اگر این واقعیت تلخ که برجام «خسارت محض» بوده است قابل انکار نیست که نیست، سؤال بعدی آن است که دولت محترم چه اصراری بر ادامه این راه فاجعه‌آمیز دارد؟ و چرا نباید با قاطعیت در مقابل باج‌خواهی‌ها و کلاهبرداری‌های آمریکا و متحدانش بایستد و از ادامه این راه خسارت‌بار خودداری کند؟ بخوانید!


3- چند سال قبل در یادداشتی با عنوان «این شتر به کوی لیلی نمی‌رود»، آورده بودیم؛«در مثنوی مولوی داستان عبرت‌انگیز و درس‌آموزی آمده است که شباهت بسیاری با چالش هسته‌ای این روزهای کشورمان دارد. ماجرای «شتر مجنون». مجنون در تب و تاب دیدار لیلی بر ناقه‌ای می‌نشیند و راهی دیار یار می‌شود. شتر اما، در شهر کره‌ای دارد که به غریزه مادری، دل از آن برنمی‌دارد. مجنون در این اندیشه که به کوی لیلی برود و ناقه در اضطراب که از کره خود جدا نشود. مجنون سرانجام - به قول ملای رومی- چاره کار را در فرود آمدن از ناقه می‌بیند و اگرچه با تحمل سختی، ولی به پای خویش راه می‌پیماید و در کوی لیلی به آرامش می‌نشیند.»


آن روز با استناد به نمونه‌هایی از برخوردهای غیرقانونی و باج‌خواهانه آمریکا نتیجه گرفته‌ بودیم که چالش هسته‌ای غرب با ایران اسلامی فقط یک بهانه است و این چالش را ادامه جنگ تحمیلی دانسته بودیم که با تغییر شکل - و نه ماهیت - در عرصه‌ای دیگر کلید خورده و به جریان افتاده است و پیش‌بینی کرده بودیم که حریف هرگز این میدان را ترک نمی‌کند و چنانچه در چالش هسته‌ای به نتیجه دلخواه خود برسد، نیز درگیری و باج‌خواهی را به میدان دیگری منتقل می‌کند و دیدیم و دیدید که اینگونه شده است.


4- دیروز سیدحسن نصرالله در یازدهمین سالگرد پیروزی حزب‌الله در جنگ 33 روزه ضمن سخنانی افتخارآمیز به این واقعیت اشاره کرد که؛
« آن زمانی که اسرائیل تهدید می‌کرد، گذشت و ایستادگی و مقاومت ما باعث شده است که امروز اسرائیل از کاشت یک درخت در مرز لبنان هم وحشت می‌کند، چرا؟  چون از مقاومت می‌ترسد. اسرائیل آن روزها اصلا لبنان را حساب نمی‌کرد، اما اکنون از کاشت یک درخت هم می‌ترسد و اعتراض می‌کند»
و این فقط یک نمونه از سودمندی مقاومت در مقابل هزینه‌های سنگین سازش است.


5- محمد البرادعی مدیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در کتاب خاطرات خود که با عنوان «عصر فریب» به چاپ رسانده است با اشاره به اقدام سال 2003 لیبی در دست کشیدن از برنامه هسته‌ای خود که تحت فشار آمریکا صورت گرفت می‌نویسد؛ «وقتی در 23 فوریه به لیبی رفتم با گوش دادن به سخنان مقامات لیبی که در پی توافق با آمریکا به سرعت در حال تغییرات سریع بودند، نمی‌توانستم از این احساس رها شوم که آنها در خطر یک سوءاستفاده هستند»
 و اینگونه نیز شد. و این هم یک نمونه دیگر از هزینه سنگین سازش به‌جای مقاومت است.


6- کره شمالی که به هیچوجه قابل مقایسه با ایران مقتدر و مردم‌سالار نیست نمونه دیگری از این دست است که صرفنظر از بسیاری تفاوت‌های فاحش که با ایران اسلامی دارد، در مقابل آمریکا ایستاده و نتیجه ایستادگی را نیز چشیده است. بخوانید!


الف: کره شمالی در 27 ژوئن 2008 با آمریکا بر سر کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای خود به توافق رسید و به نشانه پایبندی به این توافق برج خنک‌کننده اتمی خود را منفجر کرد ولی بعد از آن که با نقض پیمان آمریکا روبرو شد، بی‌توجه به تهدیدهای آمریکا، فعالیت‌ هسته‌ای خود را از سر گرفت و آمریکا نتوانست هیچ غلطی بکند.
نمونه‌ای موفق از مقابله مقتدرانه با نقض پیمان آمریکا.


ب: ترامپ با تهدید کره‌شمالی از این کشور خواست تا آزمایش موشک‌های بالستیک خود را متوقف کند ولی کره‌شمالی بی‌اعتنا به تهدید آمریکا نه فقط به آزمایش موشک‌های بالستیک خود تا تولید موشک‌های بالستیک قاره‌پیما ادامه داد، بلکه موشک‌هایی با کلاهک هسته‌ای را نیز آزمایش کرد و خطاب به آمریکا اعلام کرد اگر دست به حمله بزند، با حمله اتمی متقابل روبرو خواهد شد و ترامپ ناچارا دعوت به مذاکره کرد.
نمونه موفقی از مقاومت به جای سازش.


ج: اما کره‌شمالی به درخواست آمریکا برای مذاکره نیز پاسخ مثبت نداد و برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود را غیرقابل مذاکره اعلام کرد. با جرأت می‌توان گفت که کره‌شمالی در این زمینه از مذاکرات بی‌نتیجه و فاجعه‌آمیز ایران با آمریکا الگو گرفته و از این روی حاضر نشده است خود را مانند ما به چنبره فریب آمریکا گرفتار کند.
یعنی عبرت گرفتن از راه خطا و خسارت‌باری که دولت محترم یازدهم پیموده و علی‌رغم فاجعه‌ای که با آن روبرو شده‌ایم هنوز حاضر به تغییر مسیر خسارت‌آفرین  خود نیست.
و دراین‌باره باز هم گفتنی‌هایی هست که به بعد موکول می‌کنیم.

 

سپاه، مرغ عزا و عروسی نیست!

امیر استکی در وطن امروز نوشت:

این روزها شهادت مردانه شهید محسن حججی طیف وسیعی از واکنش‌ها را در کشور ایجاد کرده است؛ واکنش‌هایی که در اکثر قریب به اتفاق آنها، حزن و اندوه با افتخار به صلابت و ایستادگی و مردانگی رزمندگان مدافع حرم همراه شده بود اما در این میان یک روزنامه داخلی در تیتر یک شماره روز شنبه‌اش به دنبال پرده‌برداری از پشت صحنه شهادت شهید محسن حججی بود. خوش‌رقصی رسانه‌ای که به وضوح از وجود یک جریان رسانه‌ای در پشت صحنه برای تضعیف سپاه پاسداران از داخل کشور خبر می‌دهد. جریان رسانه‌ای که در هماهنگی با بخشی از جریان‌های سیاسی هم‌اکنون قدرتمند در ایران به دنبال عملیاتی کردن نسخه برجام برای سایر مسائل و چالش‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. پس از برجام زمزمه‌های ضرورت انعقاد برجام‌های 2 و 3 و... از طرف همین بخش‌های سیاسی و رسانه‌های آنها به گوش می‌رسید. از دید آنها ایران باید مشکلات و چالش‌های پیش روی خود در زمینه برنامه دفاعی موشکی، مساله حقوق بشر و حضور منطقه‌ای‌اش را با پذیرش خوانش آمریکایی، حل و فصل کند. در این میان بیشترین فشارها در این زمینه پس از برنامه هسته‌ای، روی برنامه موشکی ایران و همچنین سیاست‌های منطقه‌ای ایران متمرکز شده است. پیش‌نیاز ایجاد امکان به جریان انداختن چنین دستورکارهایی در ابتدای امر، همراه کردن افکار عمومی ایران با خوانش غالب آمریکایی است. هم‌اکنون برای اکثریت ملت ایران موشک لااقل این حس را به وجود می‌آورد که می‌توانند مطمئن باشند یک نیروی بازدارنده موثر در اختیارشان قرار دارد. این احساس به وضوح باید تغییر کند و به یک ترس از گسترش غیرضروری برنامه موشکی کشور تبدیل شود.


 اصابت دقیق موشک‌های سپاه به مواضع تروریست‌های تکفیری داعش در دیرالزور نشان داد برای رقبای منطقه‌ای ایران که سال‌هاست رقابت را با چاشنی دشمنی همراه کرده‌اند، مساله توان موشکی ایران مساله بسیار مهم و چالش‌برانگیزی است. در شرایط کنونی کشور و با توجه به محرومیت‌هایی که درباره خرید تسلیحات متعارف تا 8 سال آینده به‌واسطه تبعات برجام پذیرفته‌ایم، توان موشکی بومی تنها راه پیش روی ما برای حفظ توان بازدارندگی نظامی کشور است.

البته تحریم‌های جدید ایالات متحده آمریکا که به طور ویژه فروش هر نوع تسلیحات به ایران را نیز شامل می‌شود، افزون بر ممنوعیت 8 ساله یاد شده، توان دفاعی ایران را نشانه گرفته است و پس از مطمئن شدن از تعطیلی تقریبی برنامه هسته‌ای ایران و متوقف شدن برنامه‌های ایران برای غنی‌سازی با غنای بالا و همچنین تعطیلی رآکتور آب سنگین اراک (تعطیلی برنامه تولید پلوتونیوم)، این بار موشک‌های بالستیک و گزینه‌های نامتقارن ایران در منطقه را هدف قرار داده است و به امید کشاندن ایران به پای میز مذاکره بر سر این موارد، دور جدید فشارهای اقتصادی بر کشور را آغاز کرده است. امید نهایی طراحان این فشارها برای رسیدن به اهداف‌شان بیش از هر چیز بر مبنای پالس‌هایی است که از درون ایران دریافت می‌کنند. تجربه مذاکرات منتهی به برجام و همچنین آنچه از جانب بعضی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در رابطه با مساله توان موشکی سپاه پاسداران مطرح شد در کنار پذیرش بی‌قید و شرط FATF توسط دولت یازدهم و همچنین عدم تخصیص کامل بودجه نهادهای نظامی در 3-2 سال اخیر از عمده‌ترین این پالس‌هاست.

در کنار همه اینها باید به فعالیت شدید رسانه‌ای برای قبولاندن تصویر آمریکایی از حضور نظامی مستشاری ایران در سوریه و عراق نیز اشاره کرد. در این تصویر ایران در سودای گسترش یک امپراتوری شیعی و تثبیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه‌ای است. تصویری که بیش از هر کس مطلوب ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس است. تصویری که همانگونه که در ابتدا اشاره کردیم به جد توسط پاره‌ای رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی در ایران نیز پیگیری می‌شود تا آنجا که یک روزنامه داخلی هم تیتر یک خود را به این موضوع اختصاص می‌دهد و از پشت‌پرده شهادت جوانان ایرانی در سوریه پرده برمی‌دارد! استدلال اساسی نویسنده روزنامه این است که چه الزامی به حضور در منطقه‌ای است که داعش در حال عقب‌نشینی از آن است و نیروهای تحت‌الحمایه آمریکا هم به دنبال استیلا بر آن مناطق هستند. در اصل نویسنده ناراحت است که چرا به هشدار آمریکا برای عدم حضور نیروهای وابسته به ایران در آن منطقه بی‌توجهی شده است. بی‌توجهی‌ای که به بمباران مواضع نیروهای ایرانی توسط آمریکایی‌ها منجر شده است و این بمباران راه را برای غافلگیری آنها توسط داعشیون و کشته شدن آنها هموار کرده است.

در نهایت این عدم تمکین به ایالات متحده آمریکا، بزرگ‌ترین تقصیری است که از نظر روزنامه مذکور، متوجه برنامه‌ریزان نظامی ایران در آن منطقه است و همین تقصیر است که آنها را مستحق ملامت شدن می‌کند! و این برنامه‌ریزان چه کسانی هستند؟ جز این است که فرماندهان سپاه قدس به شکل خاص و سپاه پاسداران به شکل عام‌تر، منظور نظر بوده‌اند. ملاحظه می‌کنید که در پس همه دلسوزی‌های صوری این افراد، روایت آمریکایی ماجرا قرار دارد؛ حضور غیرضروری و توسعه‌طلبانه ایران. مابقی حرف‌ها همه و همه پوششی است برای تن دادن به این روایت رسمی آمریکایی. این افراد دانه‌شان را در ایران می‌خورند و تخم‌شان را برای آمریکایی‌ها می‌گذارند و سپاه را متهم می‌کنند که چرا آهسته نرفته  و آهسته نیامده است که گربه شاخش نزند! حالا البته می‌شود به روزهای پس از موشکباران داعش نیز برگشت و موج‌سواری دولتیان روی احساسات ملت را به یاد آورد. آنجا که معتقد بودند دستور شلیک موشک‌ها را جناب روحانی صادر کرده است! حالا اما زمانی که روایت آمریکایی داستان را تنش‌آفرین تعریف می‌کند، شلیک موشک به مواضع داعش کاری غیرضرور و تحریک‌کننده از آب در می‌آید.


البته در ابتدا گفتیم که این تن دادن و پذیرش تلویحی و تلاش برای به جریان انداختن دستور کارهای همراستا با آن از ابتدای به قدرت رسیدن دولتمردان معتدل به انحای مختلف صورت گرفته است. بارزترین آنها هم در مناظرات انتخاباتی و توسط جناب روحانی با زیر سوال بردن برنامه موشکی سپاه و همه تلاش‌هایی که برای حفظ، تقویت و گسترش آن می‌شود، صورت گرفت. حالا اما این مساله یک گام به جلوتر آمده است و تلاش برای قبولاندن این مساله به مخاطبان که سپاه در حال دفاع از ایرانیان نیست، بلکه در حال ماجراجویی‌های ایدئولوژیک است، از انحصار رسانه‌های فارسی‌زبان اپوزیسیون خارج شده و نم‌نمک به یک دستور کار تلویحی برای روزنامه‌ها و رسانه‌های زنجیره‌ای داخلی اصلاح‌طلبان نیز تبدیل شده است. در حالی که کشورهای مآل‌اندیش همواره امنیت خود را در چندین لایه و مدار در اطراف کشور خود تعریف می‌کنند، خوشبینان و ساده‌لوحان وطنی این ضرورت را در یک هماهنگی سوال‌برانگیز با رقبای منطقه‌ای ایران و ایالات متحده آمریکا، تلاش‌های توسعه‌طلبانه شیعی و دخالت مستمر ایران در منطقه معرفی می‌کنند و بر همین اساس سعی می‌کنند ملت را از پشت‌پرده‌های ریخته شدن خون جوانان‌شان آگاه کنند! نباید بسادگی از این موضوع گذشت، چرا که همانگونه که گفتیم این صدایی است که نه از زبان این روزنامه، بلکه از حلقوم نخبگانی در درون هیات حاکمه کنونی بیرون آمده است. بر همین اساس است که برخورد با این روزنامه از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد منحصر در یک تذکر می‌شود و از طرف دیگر همین وزارت فرهنگ و ارشاد روزنامه «وطن امروز» را به خاطر یک تیتر ضد سعودی به دادگاه کشیده و چه فشارهایی که بر آن وارد نکرده است.

نقش آفرینی جدید مجمع تشخیص مصلحت
امید ادیب در خراسان نوشت:
 رهبر انقلاب دیروز با حکم خود و تعیین پنج اصلاح ضروری در ساختار و محتوای مجمع تشخیص مصلحت نظام، عملاً خط مشی و دوره جدیدی برای ایفای نقش این نهاد مهم در سازوکار نظام جمهوری اسلامی ترسیم کردند. نقش آفرینی‌های گسترده مجمع تشخیص از بدو ایجاد تا کنون، به شکلی بوده که در باب ماهیت حقوقی این نهاد تفسیرها و دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است. در یک تقسیم بندی کلی نظریه‌های مختلف، درباره این مجمع را می‌توان به 2 بخش کلی تقسیم کرد؛ عده‌ای که شأن و جایگاه اولیه این نهاد را یک شأن تقنینی دیده و معتقدند که ایران به نوعی با مجمع تشخیص به جرگه کشورهای دو مجلسی پیوسته است. در مقابل، عده‌ای دیگر معتقدند که هدف و فلسفه اصلی تأسیس این نهاد به خصوص با توجه به وظایفی که قانون اساسی بر عهده این مجموعه گذاشته، شأن مشاورت و زمینه چینی و تصمیم سازی برای عالی ترین مقام کشور یعنی رهبری است و سایر شئون این نهاد از جمله قانون‌گذاری   در اولویت بعدی قرار دارد.
دسته اول معتقدند که مجمع تشخیص با رویه‌ای که به وجود آورده عملاً به مجلس سنا در جمهوری اسلامی تبدیل شده است. در توضیح بیشتر باید گفت که بر اساس قانون اساسی، مجمع تشخیص در موارد اختلافی بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان تنها می‌تواند یکی از این 2 نظر را به عنوان مصلحت نظام انتخاب کند و حق اضافه کردن نظر سوم را ندارد. با این حال با مرور رویه عملی مجمع دیده شده که این نهاد اقدام به حذف و اضافه برخی بندهای قوانین اختلافی کرده و حتی در مواردی بداهتاً اقدام به تهیه طرح‌های قانونی کرده است که از این جمله می‌توان به قانون مربوط به مواد مخدر مصوب سال 67 اشاره کرد.
این وضعیت همواره مورد انتقاد برخی حقوقدانان بوده است؛ آن‌ها عملکرد مجمع را مغایر با جایگاه مجلس شورای اسلامی در وضع قوانین و آموزه مشهور «مجلس در رأس امور است» دانسته و اعتقاد دارند که مجمع تشخیص نباید به مجلس دوم تبدیل شود. از سویی دیگر با تصویب اصلاحات قانون اساسی در سال 68 شئونات جدیدی برای مجمع تشخیصِ تازه متولد شده، تعریف شد که مسیر آینده این نهاد را تغییر می‌داد؛ از جمله در اصل 110 «تعیین سیاست‌های کلی نظام با مشورت با مجمع» به عنوان اولین وظیفه رهبری نظام ذکر شد که همین امر نشان دهنده اهمیت مجمع به عنوان بازوی مشورتی رهبری است. به این ترتیب از سال‌های 68 تا کنون، تهیه سیاست‌های کلی بسیاری در حوزه‌های گوناگون توسط رهبری به مجمع ارجاع داده شده که این نهاد پس از چکش کاری این سیاست‌ها ، آن‌ها را مجدداً به رهبری ارائه داده تا در نهایت به خط مشی کلی نظام تبدیل شود.
در حکم روز گذشته رهبر انقلاب برای اعضای مجمع، توجه ویژه‌ای به تنظیم و اجرای این سیاست‌ها  شده است. رهبری در حکم خود، بر برخی اصلاحات ساختاری در مجمع تأکید کرده اند؛ اصلاحاتی که مقوله تنظیم و اجرای سیاست‌های کلی نظام محوریت آن را برعهده دارد.
در یکی از مهم‌ترین فرازهای حکم رهبر انقلاب «سامان بخشیدن به مجموعه سیاست‌های کلّی و بازنگری در عناوین و نیز در فرآیند تعیین و تنظیم آن» به عنوان یکی از اصلی ترین فوریت‌های اصلاحات ساختاری و محتوایی مجمع ذکر شده است. در یک بند دیگر، نظارت بر اجرای سیاست‌های کلی به عنوان یک اولویت برای مجمع شمارش شده است؛ مقوله‌ای که هرچند برای آن سازوکارهای خاصی در مجمع وجود دارد،؛ اما به نظر می‌رسد این ساز و کارها پاسخگوی نیازهای موجود نیست. به عنوان نمونه در شرایط فعلی تعداد زیادی از سیاست‌های کلی نظام تنظیم و ابلاغ شده اما هنوز وارد فرآیند قانونگذاری نشده اند. مثلاً سیاست‌های کلی نظام در حوزه‌های محیط زیست یا اقتصاد مقاومتی به عنوان مهم‌ترین اسناد بالادستی نظام در این حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی، هنوز به شکل جدی مورد توجه قانونگذار قرار نگرفته است.
از سوی دیگراجرای دقیق و تام و تمام بخش دیگری از این سیاست‌ها  هم که مورد تقنین قرار گرفته اند، چندان مشخص نیست. به همین دلیل ضروری است مجمع تشخیص به عنوان واضع این سیاست‌ها  از اجرای دقیق آن‌ها هم اطمینان حاصل کند. چه این‌که این سیاست‌ها  بعد از قانون اساسی به عنوان مهم‌ترین سند بالادستی کشور تلقی می‌شود و با توجه به زمان دار نبودن آن‌ها حتی می‌توان آن‌ها را از سند چشم انداز هم بااهمیت تر دانست.
ایجاد انسجام کامل در ساختار تشکیلاتی و مدیریتی مجمع تشخیص و تمرکز برنامه‌ها بر اساس آیین‌نامه مصوّب هم یکی دیگر از فوریت‌هایی است که رهبر انقلاب بر آن تأکید داشته اند. امری که قرار گرفتن آن در کنار «چابک‌سازی تشکیلات و حذف بخش‌های موازی و غیر ضروری» نشان دهنده اصلاحات فوری در ساختار مجمع است. به نظر می‌رسد مجمع تشخیص با اعمال این محورها که به نوعی تغییرات ساختار و محتوایی در این نهاد را سبب خواهد شد، دوره جدیدی از حیات خود را آغاز خواهد کرد.

اقدام متناسب و متوازن با 3 گام برجامی آمریکا
محمد اسماعیلی در جوان نوشت:
ایالات متحده امریکا سه گام متفاوت را با یک هدف مشترک در سه مقطع متفاوت «1-قبل از توافق، 2- تا دوسالگی برجام و 3-بعد از دوسالگی»به کار گرفته است که این سه گام شامل: 1- تلاش برای ایجاد متنی تفسیر پذیر از توافق هسته ای(گام نخست)، 2- تفسیری یک جانبه از «متن» توافق هسته‌ای با ایران و3- تفسیر جانبدارانه و مخالف سبک و سیاق از «روح» برجام و قعطنامه 2231، می‌باشد.
 
ادعای روزهای اخیر امریکا مبنی بر «نقض روح برجام و قطعنامه 2231» پیاده‌سازی گام سوم است که خود دو مرحله را شامل می‌شود یک، «معرفی ایران به عنوان ناقض برجام» و دیگر، «کشاندن ایران به پای میز مذاکرات مجدد هسته‌ای و غیرهسته ای. »
گام اول و دوم را امریکایی‌ها با دقت و با موفقیت نسبی برداشته‌اند و در تلاش هستند گام سوم را نیز بر اساس یک دستورالعمل از پیش تعیین شده بردارند تا عملاً سایر منافع ایران تحقق نگرفته و ایران در پاسخ به فریز صنعت هسته‌ای نه تنها دستاوردی را کسب نکرده باشد بلکه با موانع جدید و مهمی جهت حضور در عرصه بین‌الملل مواجه شود.
 
همانگونه که پس از انتشار متن ژنو3، بیانیه لوزان و برجام عنوان شده بود، «تفسیر پذیر بودن این متون حقوقی» یکی از حفره‌های حقوقی-سیاسی است که می‌تواند زمینه عدم اجرای تعهدات طرف‌های غربی را در دوران اجرا فراهم سازد و امروز «بر زمین ماندن تعهدات امریکایی ها»، « نقض توافق هسته‌ای توسط این کشور»، «فقدان سازوکار مناسب جهت بازگشت پذیری تعهدات ایران»و«عدم دسترسی ایران برای ایجاد مانع جهت نقض برجام» نتیجه حفره‌های حقوقی موجود در متن و از جمله تفسیر پذیری آن است.
 
به بیان بهتر تعهدات امریکایی‌ها در متن برجام و قطعنامه2231 «کلی-‌مبهم- قابل‌تفسیر» و در مقابل تعهدات ایران «منجز-‌عینی-‌متقن »است که به همین دلیل طرف غربی بدون پرداخت هزینه، تعهدات خود را انجام نداده و در مقابل ایران مکلف و ملزم به اجرای بند بند تعهدات است چرا که کلمات و عبارات تفسیر پذیر بوده و امریکایی‌ها با تفسیر «موسع» می‌توانند «هرگونه تصمیمی» در قبال ایران اتخاذ نمایند؛ بدون آنکه مانعی وجود داشته باشد.
به دلیل حفره‌های موجود در متن برجام است که امریکایی‌ها «تعهدات را اجرا نمی‌کنند» وبا تکرار این موضوع در یک هفته اخیر که «ایران برجام را نقض کرده» تلاش می‌کنند تا الگوی برجام در «سایر موارد مناقشه برانگیز با ایران» تکرار شود.
 
همانطور که اشاره شد گام اول و دوم را امریکا با موفقیت نسبی پشت سر گذاشته و با اظهارات مقامات رسمی خود در هفته‌های اخیر می‌توان نشانه‌های اجرای گام سوم را به‌راحتی جست‌وجو کرد؛بر همین اساس است که دونالد ترامپ دو بار در روزهای اخیر عبارت « ایران به روح برجام پایبند نبوده؛ پایبند نشوند، با اقدامات قاطع روبه‌رو می‌شوند»را تکرار و سخنگوی کاخ سفید هم مطرح می‌کند: «اعتقاد داریم که ایران روح برجام را نقض کرده است. روح برجام این است که به ثبات و امنیت منطقه کمک کند، اما توافق هسته‌ای این کار را نکرده است. برجام... اقدامات ثبات‌زدای ایران را نادیده گرفته است. »
آنچه مهم می‌نماید این مسئله است که مقابله مناسب با «اجرای گام سوم» که همان معرفی کردن ایران به عنوان ناقض برجام است و قطعنامه2231 می‌تواند مانع از ذبح منافع حداقلی باقی مانده ایران می‌شود و چنانچه رویه رویارویی با ایالات متحده همانند قبل از تنظیم توافق هسته‌ای و تا دوسالگی پس از آن باشد نباید انتظار داشت موضع این کشور درباره برجام تغییر کند.
 
بر اساس مفاهیم پایدار در روابط بین‌المللی، پاسخ یک کشور به اقدامات سایر کشورها باید متناسب و متوازن باشد، به گونه‌ای که«موضع رسمی در مقابل موضع رسمی»، «صدور بیانیه در مقابل انتشار بیانیه» و «وضع قانون در مقابل وضع قانون»باید صورت گیرد و چنانچه امریکا در مسیر اجرای گام سوم حرکت می‌کند وزارت امور خارجه باید در جهت مقابله با اجرای موفق این گام – که اجرای این گام می‌تواند ضمن به بن رساندن اجرای کامل برجام، هزینه‌های فراوانی را نیز به ایران تحمیل کند-از هم‌اکنون اقدامات «متناسب» و«متوازن» را در دستور کار قرار دهد.
 
بسنده کردن به درج یک توئیت « ترامپ همیشه دنبال نابودی برجام بوده است. برای آنکه منزوی نشود می‌خواهد خروج از برجام را به گردن ایران بیندازد. سوءنیت مهم‌ترین مورد نقض روح و متن برجام توسط امریکاست»توسط وزیر امور خارجه کشورمان نمی‌تواند یک اقدام متناسب و متوازن به شمار آمده بلکه باید در قالب اقدامات حقوقی – سیاسی مسیر«تفسیر موسع امریکایی‌ها از روح برجام و قطعنامه2231»را مسدود کرد، اقداماتی که طی دو سال گذشته به‌کار گرفته نشده و اراده امریکایی‌ها را برای انتقال از «تفسیر یکجانبه متن» به «روح» برجام متمرکز کرده است.
 
بازگشایی پرونده PMD، تجدید و توسعه تحریم‌های ضد ایرانی، زمینه‌چینی برای احیای شش قطعنامه گذشته با توسل به بندهایی از قطعنامه2231از جمله هزینه‌هایی است که باید با یک دیپلماسی جامع مانع از اجرای آن شد.
با رجوع به متن برجام هیچ «حقی» برای بازگرداندن تعهدات جمهوری اسلامی ایران به صورت صریح و شفاف‌ پیش‌بینی نشده است، به عنوان نمونه در ماده 37 از مقدمه برجام آمده است: «ایران بیان داشته است که چنانچه تحریم‌های جزئی یا کلی مجدداً اعمال شوند، ایران این امر را به‌ منزله زمینه‌ای برای توقف کلی یا جزئی تعهدات خود وفق این برجام قلمداد خواهد نمود.»
 
در بند مورد اشاره صراحتاً تعیین تکلیف شده که: ایران متعهد شده در صورتی که یکی از اعضای 1+5 تحریم را «بازگردانند»، روند اجرای تعهدات خود را تنها «متوقف» کند و نه «بازگرداند». در همین متن برجام آنجایی که سخن از بازگشت‌پذیری طرف مقابل می‌شود - یا همان مکانیسم ماشه- از واژه «بازگردانیدن» ( reinstate) استفاده می‌شود و در مقابل در ماده 37 آنجایی که قرار است از بازگشت پذیری تعهدات ایران صحبت به میان بیاید واژه «متوقف» (cease) به‌کار گرفته می‌شود.
اما تکلیف دستگاه سیاست خارجه«استناد مکتوب ایران به گزارش‌های دوره‌ای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباب اجرای کامل تعهدات از سوی ایران»، «یادآوری تعهدات بر زمین مانده امریکا در برجام در قالب نامه‌نگاری با سران کشورهای عضو1+5، دبیرکل سازمان ملل، رئیس سازمان انرژی اتمی»و«وادار کردن اتحادیه اروپا به ایفای نقش خود در مرتفع کردن حل و فصل اختلافات در کمیسیون مشترک برجام»است.
 
مهم‌تر اینکه در شرایطی که امریکایی‌ها تفسیر موسع و متفاوت با اهداف توافق هسته‌ای- که بر خلاف متن صریح کنوانسیون 1969 است- جهت اثبات نقض برجام توسط ایران ارائه می‌دهند که وزارت امور خارجه باید در قالب بیانیه رسمی با یادآوری برخی از مفاد برجام و قطعنامه2231پایبندی ایران را به «متن-روح»این دو مورد تأکید قرار داده کمااینکه روح حاکم بر توافق هسته‌ای «برداشته شدن تحریم‌های ضد ایرانی علیه ایران »و« بهبود محسوس وضعیت اقتصادی و معیشتی جامعه ایرانی»بوده و اساساً ارتباطی میان مورد ادعای امریکا- برجام با هدف ثبات و امنیت منطقه امضا شده است- برخلاف روح برجام است.
موازی با اقدامات دستگاه سیاست خارجه کشور مجلس شورای اسلامی نباید زمان خود را به تنظیم و تصویب قوانینی تلف کند که دستاوردی برای کشور نداشته و هیئت نظارت بر اجرای برجام نیز باید خواهان توقف برخی از تعهدات ایران، از سوی دولت شود.
 

چنانچه دستگاه سیاست خارجه با یک بسته مناسب از اقدامات –رفتارها و موضع‌گیری با اجرای گام سوم امریکایی‌ها مخالفت نکند، تکرار ادعایی اخیر مبنی بر نقض برجام توسط ایران از سوی امریکایی‌ها می‌تواند بر اساس ابزارهایی نظیر «تفسیر پذیر بودن متن برجام- قدرت تصمیم‌گیری این کشور در شورای امنیت به عنوان مرجع نهایی حل و فصل اختلافات برجام –قدرت رسانه‌های این کشور در جهت قانع‌سازی و جهت‌دهی به افکار عمومی رسانه‌ای» که این کشور در اختیار دارد هزینه‌های برآمده از اجرای برجام را به میزان غیرقابل تصوری افزایش دهد.

شهید حججی مرواریدی برگونه های یک ملت

سیدباقرپیشنمازی در رسالت نوشت:

 در روزهای گذشته دوعکس با دوپیام متفاوت ازدوجبهه، تکانه های شدیدی درفضای فرهنگی اجتماعی کشور ایجاد کرد. هردو تابلو، آیه هایی برای عبرت و ارتقاء بصیرت بودند اولی درمجلس موجب شرمندگی موکلین شد، اما دومی درعرصه های جهاد ومقاومت نماد غیرت و فداکاری برای امنیت و نشانی از روح مقاومت وسربلندی یک امت بود. اولی مجلس ترحیم می طلبید! و دومی "مجلس تعظیم". هردو رویداد باید در آموزشهای مدرسه ای فرزندانمان تبیین وتحلیل شوندتا بیاموزند ذلت وعزت بطور اتفاقی درسرنوشت یک ملت رقم نمی خورد.اگرعبرتها چراغ راه آینده نشوند ودشمن واردخانه ملتی شود قبل از قتل و غارت مرگ ناشی ازخفت وذلت،خودرا تحمیل می کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام درنهج البلاغه به اصحاب جبهه اول می فرمایند:

-به شما نیرنگ می زنند و شما نیرنگ نمی زنید!. شهرهای شما را می گیرند و شما خشمگین نمی شوید! دشمن از شما غافل نیست و شما در غفلت و بی خبری به سر می برید...! به خدا سوگند، مردی که دشمنش را بر خود چنان مسلط کند که گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانش را در هم شکند و پوستش را بکند، مردی بس ناتوان و زبون است و در سینه اش دلی ضعیف دارد. 

آنگاه به اصحاب جبهه دوم می فرمایند:

- پیش از آن که هجوم بیاورند، شما بر آنان پیش دستی کنید و بر آنان هجوم ببرید، سوگند به خدا، هیچ قومی در خانه خود مورد حمله و هجوم قرار نگرفت، مگر این که ذلیل شد.(1)

امام خمینی(ره) نیز درهمین موضوع فرمودند:

در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشید،‌ از ذلت و اسارت و بر باد رفتن ارزشهای اسلامی و انسانی و نیز از همان چیزها که خوف آن را داشتید از قتل عام صغیر و کبیر و اسارت ازواج و عشیره، و بدیهی است که همه اینها پیامد ترک جهاد، خصوصاً جهاد دفاعی است.(2)

همبستگی وهمکاری آشکار اطلاعاتی وعملیاتی ارتش آمریکا وداعش درهجوم به منطقه مرزی عراق وسوریه وحضور بلافاصله تروریستهای اجاره ای و اسارت وشهادت دلاورمردانی ازجبهه مقاومت اسلامی برای همه وجدانهای بیدار حادثه ای تلخ بود وذبح مظلومانه یک اسیرنظامی که برخلاف اصول انسانی و حتی قوانین جنگ بود مرواریدهای اشک را برگونه یک ملت بزرگ جاری ساخت. اما گامی درجهت آگاهی بخشی به اهالی ساده اندیش  ونیرنگ پذیرفته جبهه اول نسبت به شناخت تهدیدهای دشمن در کمین نشسته بود والبته عاملی برای هوشیاری وعزم جدی تر رزمندگان درجهت تعقیب و پاکسازی منطقه از لوث شجره ملعونه و بصیرتی هم برای ما.خدایی که به جهاد فرا می خواند می تواند جبهه کفر ونفاق وفتنه را به راحتی از میان بردارد(3) تانیازی برای دشمنی ومبارزه نباشد اما سنت الهی این گونه مقدر شده است که انسان با بهره گیری ازموهبت اختیار وانتخاب، سرنوشت خود را ترسیم کند ودرنحوه مواجهه با موانع ودشواریها رتبه وعیار خودرا ارتقاء بخشد وباگذر از معبر رنجها ومشقتها شایستگی واهلیت دستیابی به پاداشهای بزرگ وجایگاه رفیع ومنزلت معنوی را کسب کند(4).

ولذا وجود شر مکمل نظام ابتلاء وامتحان الهی است وقرآن کریم بارها به این مسئله اشاره کرده است تاجایی که خدای متعال خود برای اولیاء وانبیاء خود دشمن تراشی می کند!(5)بسیاری ازقهرمانان تاقبل از قرار گرفتن بر سکوی قهرمانی گمنام هستند واین اراده وعزم آنان است که همه دشواریهای اقتضائی وتمرینها ومراقبتهای سخت را برای سبقت گرفتن بر دیگران و رسیدن به جایگاهی رفیع تحمل می کنند. اما هیچ سکوی قهرمانی به بالندگی قله وصل به محبوب وشهادت در راه خدا نیست.قهرمان ما با عزمی استوار ومجاهدتی عظیم نه تسلیم دشمن که تسلیم اراده محبوب خود شد و به دست جنود شیطان به سوی سرنوشتی که آرزو کرده بود برده شد. اما بخش دشوارتر این جهاد بزرگ، قبلا اتفاق افتاده بود.شهید محسن حججی آنجا که با انتخاب، نفس خود را زیر پا گذاشت ولباس جهاد برتن کرد، قربانگاه را تجربه کرده بود. این را به خوبی می توان از وصیتنامه اش دریافت. بعداز این که ازخود گذشت،خطاب به فرزند خردسالش می گوید از"تو و مادرت" هم گذشتم!این یعنی ترک تعلقات، یعنی کسب شایستگی برای پرواز وآغاز تجارت بزرگ با خدای متعال:

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (6)

در حقیقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد خریده است همان کسانی که در راه خدا می ‏جنگند و می ‏کشند و کشته می ‏شوند [این] به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله‏ ای که با او کرده‏ اید شادمان باشید و این همان کامیابی بزرگ است.

محسن حججی مثل مولایش اباعبدالله علیه السلام گرانبهاترین تعلقات خود را به پیشگاه خدای متعال تقدیم کردتا به گرانبها ترین پاداش که مقام قرب ورضوان الهی است نائل شود.

انسانها درهمیشه تاریخ مقابله جبهه حق وباطل براساس توان تشخیص وقدرت اندازه گیری، با انتخاب جبهه اول یا دوم سرنوشت خود را نیز مشخص می کنند. 

اصولا تعابیری ازقبیل عبور ازخود وتجارت باخدا و... برای بعضی ها اصلا مفهوم نیست واز دستگاه هاضمه حسی آنها نمی تواند عبور کند وچه بسا مورد استهزاء وتمسخر آنان نیز واقع شود چون دستگاه های دریافتشان با عایقی که خود روی آن گذاشته اند ازکار افتاده است.

یکی از این عایقها "خود محوری"است خودمحوری  آغاز عقبگرد انسان است.خودمحوری ظرف بسیارکوچکی است که مفاهیم بلند آسمانی درآن نمی گنجد.شهید حججی ها چون اولین گام را با "عبور از خود" برداشتند،حجاب ازچشم وگوش وعقل آنها برداشته شد وافقهای جدیدی را پیش روی خود دیدند مصمم تر ازقبل گام برداشتند و این گونه، قلبی  وسیعتراز کهکشانها ارزانی شان شد تاخدای درآن بگنجد (7) آنگاه بسان قطره ای دراقیانوس مهر محبوب آرام گرفتند. 

وما همچنان در زنجیر تعلقات خود ازفهم حکمت این دادوستدهای شگفت، بازمانده ایم.چون همه مسائل را می خواهیم دراندازه های کوچک خود یاقبیله خود تفسیر کنیم.ودشمنی را که خدای متعال برای رشد واعتلاء پیش روی ما قرار داده و مارا تکلیف به تبری وجهاد کرده است می خواهیم بازبان تولی! ازپیش روی برداریم!!و را به همکاری دعوت کنیم! اماعصر زلزله های تاریخی آغاز شده و آنهاکه بخاطر اندازه کوچک یا ناتوانی دستگاه گیرنده خود ازپیش بینی حوادث براساس وعده های الهی وکسب آمادگی لازم ناتوانند پی درپی غافلگیر   ومقهورخواهند شد.

پی نوشت:

1-نهج البلاغه خطبه 27

2-صحیفة نور، ج20، ص 109

3- وَلَو شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلوهُ - انعام 112

4- وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ....(محمدص- 31)   

5-وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ (انعام-112)

6- سوره توبه آیه 111

7-حدیث قدسی:لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَلکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.

من در زمین و آسمانم نمی‌گنجم؛ ولی قلب بنده مؤمنم مرا در خود جای می‌دهد.

کافی، ج 2، ص 128

نگاه ملی در ارزیابی وزیران پیشنهادی

غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی در ایران نوشت:

 قضاوت درباره وزرای پیشنهادی رئیس جمهوری به مجلس برای تشکیل کابینه دوازدهم، گاهی به حساسیت و داوری درباره پیشینه یا عملکرد برخی افراد معرفی شده تنزل یافته و متوقف می‌شود؛ در حالی که بررسی کابینه نیازمند توجه به اولویت‌های اصلی و اساسی کشور در حوزه‌های اقتصاد، سیاست خارجی، سیاست داخلی و امثالهم است و در نهایت رسیدن به پاسخ این سؤال که آیا افراد پیشنهادی در مجموع می‌توانند در چارچوب سیاست‌های دولت، در جهت کاهش مشکلات و حل مسائل گام بردارند؟ اگرچه انتخاب وزرا و همکاران، از اختیارات رئیس‌جمهوری است اما بدون تردید آقای روحانی در گزینش این افراد بر اهداف کلان ملی متمرکز بوده است؛ کمبود آب، آلودگی هوا، مشکل اشتغال، یارانه‌ها، قیمت انرژی و موارد متعدد دیگر، امروز در فهرست اولویت‌ها و معضلات بزرگ کشور هستند که حل و فصل آنها به‌سادگی میسر نیست.

همین امسال دولت با موضوع کسری بودجه مواجه است؛ در بودجه امسال ده‌ها هزار میلیارد در قالب اوراق مشاکت از سوی مجلس به دولت مجوز داده شده است که معنایی جز کسر بودجه ندارد. مالیات ما با کشورهای پیشرفته گویای وجود معضل در این حوزه است؛ گفته می‌شود حجم مالیات ما نسبت به تولید ناخالص ملی بسیار پایین است و این به معنی مخاطرات بزرگ برای کشور با هرگونه بی‌ثباتی در درآمدهای نفتی است. مسأله قیمت ارز، تورم، رکود و موضوعات بنیادی دیگر، مشکلاتی که اگر چه در حوزه مسئولیت‌ها و اختیارات دولت است اما هم دولت و طرفدارانش و هم رقبا می‌دانند حل این معضلات پیچیده‌ و ریشه‌ای جز با نگاه ملی، هماهنگی در سطح کل حکومت و همراهی بخش‌های‌ خارج از دولت امکانپذیر نیست.

بی‌تردید رؤسای جمهوری در دور دوم بیش از دولت اول به مسائل اشراف داشته و مجرب‌تر و پخته‌تر عمل می‌کنند و خود را لابد از این می‌دانند که مجموعه حکومت و نهادهای قدرت را با خودشان همراه و همسو کنند. به اعتقاد من در بررسی کابینه پیشنهادی، پیش از آنکه به ریز مسائل شخصی و حتی سابقه کاری افراد وزن بدهیم، باید به این سؤال پاسخ بدهیم آیا این مجموعه می‌تواند با همت ملی، همه دستگاه‌ها را برای حل معضلات کلان کشور همراه کند؟ ناگفته پیداست نمی‌توان ادعا کرد یک دولت یا یک دستگاه مسائل کلانی از قبیل آنچه اشاره شد را به کلی حل کند اما می‌شود قدم‌هایی در راستای کاهش فشارها در این حوزه‌ها برداشت؛ کما اینکه در دولت‌های نهم و دهم شاهد بودیم قدم‌هایی در راستای تشدید این موضوعات برداشته شد و کشور را دچار خسارت کرد.به عبارت دیگر بررسی و در نهایت داوری درباره کابینه پیشنهادی، نیازمند تقدم نگاه کلان‌نگر و برنامه‌محور بر دیدگاه شخص‌نگر است.


البته مجلس مطابق قانون هم حق و هم اختیار دارد به وزرای پیشنهادی رأی اعتماد بدهد یا نه؛ اشکالی هم ندارد که تعدادی از افراد را شایسته حضور در کابینه نداند اما باید همواره نگاه به مسائل کلان کشور را مدنظر داشته باشد. به نظرم در این مقطع اگر بین رئیس‌جمهوری، طرفداران و حتی رقبایش درباره مسائل اصلی کشور یک همسان‌سازی ذهنی ایجاد شود، حرکت‌ها بیشتر به نتیجه مطلوب منتهی می‌شود.بخصوص در شرایطی که همه توجه داریم که گرچه آقای روحانی در دولت یازدهم با امضای برجام یک گام بسیار بزرگ و تاریخی برای رفع تحریم‌های سازمان ملل و شورای امنیت برداشته ولی از زمان انعقاد این پیمان،  یک هسته افراطی در کانون اصلی قدرت امریکا و نیز منطقه برای مقابله با این دستاورد بزرگ شکل گرفته است و چنین شرایطی ایجاب می‌کند دولت و مجلس در انتخاب بهترین گزینه‌ها در این فضا، هم‌افزایی داشته باشند تا در نهایت کابینه‌ای تشکیل شود که بتواند برای حل ابرچالش‌های کشور،  توجه و همکاری همه نهادها و مراکز قدرت را جلب کرده و در این راستا قدم‌های اساسی بردارند.

چرا مذاکره؟

بهزاد صابری در شرق نوشت:

در روابط بین کشورها، گفت‌وگو یک ضرورت است؛ چه در روابط دوستانه و چه در اختلاف‌ها. یکی از مهم‌ترین کارکردهای گفت‌وگو پرهیز از برداشت اشتباه درباره خواسته طرف مقابل است. این بسیار مهم است که اگر دو دولت اختلاف جدی هم دارند، به‌طور واضح درباره اختلاف خود گفت‌وگو کنند تا ابعاد آن دقیقا مشخص شود. گفت‌وگو الزاما راهی به سوی رفع اختلاف نیست. ‌ای‌بسا در نتیجه گفت‌وگو، حتی مشخص شود که دامنه و عمق اختلاف از آنچه تصور می‌شد نیز فراتر است، اما همین هم مغتنم و ضروری است. خارج‌کردن ابزار تماس با سایر حکومت‌ها راه ناگزیر تکیه به طرف‌های واسطه یا مطالب مطبوعاتی را پیش‌روی یک حاکمیت قرار می‌دهد.

این بسیار مهم است که اگر دو دولت، حتی اگر قرار باشد به نقطه تخاصم هم برسند، مشخص شود دقیقا بر سر چه اختلاف نظر دارند و در چه موضوعاتی تضاد ندارند. در این صورت، توانایی مدیریت اختلاف بالا می‌رود و خطر درگیری ناخواسته بر سر سایر موضوعاتی که مورد مناقشه نیستند، از بین می‌رود. با توجه به معنایی که از «مذاکره» به‌عنوان بده‌بستان در ذهن داریم، همیشه هم «گفت‌وگو» به «مذاکره» منجر نمی‌شود. گفت‌وگو روشی برای آگاهی‌یافتن و آگاهی‌دادن است. هدف از گفت‌وگو همیشه رفع اختلافات نیست، بلکه شناخت اختلافات است. گفت‌وگو از پشت تریبون‌ها، نمی‌تواند به اندازه گفت‌وگوی مستقیم موجب درک خواسته طرف مقابل شود.


مواضع رسانه‌ای با درنظرگرفتن ملاحظات مختلف داخلی و خارجی اعلام می‌شود و بنابراین یا «جامع» نیست یا «مانع» نیست. چون حرف‌هایی که به مخاطب خاص باید منتقل شود، ضرورتا قرار نیست به اطلاع عموم جهانیان برسد. نمونه تازه از این تفاوت که دستمایه تمسخر هم شد، افشای گفت‌وگوی تلفنی ترامپ با رئیس‌جمهور مکزیک بود که طی آن، پس از تأکید طرف مکزیکی بر اینکه هرگز هزینه‌ای برای ساخت دیوار مرزی که وعده انتخاباتی ترامپ بوده پرداخت نمی‌کند، ترامپ از وی می‌خواهد لااقل چنین چیزی را علنی نگوید. یعنی برخلاف مواضع رسانه‌ای‌اش، ترامپ در گفت‌وگو با طرف مکزیکی روی هزینه ساخت دیوار پافشاری نکرده و صرفا به دنبال وجهه سیاسی بیرونی خود بوده است. ممکن است دولتی به‌هردلیل، حاضر به «مذاکره» با دولت دیگر درباره موضوع یا موضوعات مورد اختلاف نباشد. اما این تعارضی با گفت‌وگو ندارد.

اخیرا، مقام معظم رهبری تعامل گسترده با دنیا و ایستادگی در مقابل سلطه‌طلبان را به‌عنوان دو جهت‌گیری اصلی که باید در دستور کار دولت باشد تعیین کردند. ابزار اولیه این هردو، گفت‌وگو است. جمهوری اسلامی هیچ‌گاه از گفت‌وگو نهراسیده است. حتی برخلاف برخی القائات، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، جمهوری اسلامی پیشگام قطع رابطه سیاسی با سایر دولت‌ها هم نبوده است.

حتی در نبود رابطه سیاسی باز، جمهوری اسلامی باب گفت‌وگو را نبسته و همواره آماده گفت‌وگو (و نه الزاما مذاکره) بوده است. مثلا در سال ٨٦، مقام معظم رهبری با اشاره به گفت‌وگوهایی که آن زمان در عراق صورت گرفت، گفتند: «آمریکایی‌ها می‌گویند به غیر از موضوع عراق در مورد مسئله دیگری مذاکره نخواهد شد، اما ما به آنها می‌گوییم حتی موضوع عراق هم به شما ربطی ندارد و گفت‌وگو فقط در مورد وظیفه اشغالگران در قبال امنیت عراق است». یعنی آنچه در عراق صورت گرفت، نه مذاکره بلکه گفت‌وگویی بود که سفیر وقت کشورمان بعدها در مصاحبه‌ای آن را نتیجه‌بخش و موفق دانست.
ایران و آمریکا بعدتر در موضوع هسته‌ای نیز به گفت‌وگو پرداختند و این‌بار به «مذاکره» هم رسیدند. یا در برابر ادعاهای بی‌پایه امارات درباره جزایر سه‌گانه، ایران همیشه تأکید کرده که «آماده گفت‌وگوی دوجانبه برای رفع سوءتفاهم‌ها» (و نه حل اختلاف) است. یعنی طرفین می‌توانند به دور از تأثیر جو محیطی، به یک تصویر روشن برسند که با توجه به سوابق تاریخی و توافق‌های قبلی دقیقا چه چیزهایی مورد ادعای امارات است و ایران چه موضعی دارد.


اگر هم اختلاف حل نشود، «سوءتفاهم» رفع می‌شود که همین هم مهم است. همین می‌تواند درباره عربستان صادق باشد. سعودی‌ها می‌گویند ایران «سیاست‌های خود را تغییر دهد» و به اقدامات به قول آنها مخرب در منطقه پایان دهد. اما با این اظهارات کلی رسانه‌ای معلوم نیست که آنها می‌خواهند ایران کدام سیاست خود را تغییر دهد و چرا؟ آیا حمایت از دولت عراق یا دولت سوریه را پایان دهد؟ یا حمایت سیاسی از حوثی‌های یمن؟ آیا مثلا نفوذ ایران در میان شیعیان برای عربستان نامطلوب است؟ آیا می‌شود گفت ایران نباید نفوذ داشته باشد؟ نمی‌توان به اینها در فضای سیاسی و رسانه‌ای پرداخت. اگر عربستان یا هر دولت دیگر خواستار یک سیاست خارجی بالغ و جدی باشد، شرط نخست، اراده ورود به گفت‌وگو است. هیچ کشوری، چه کوچک و چه بزرگ، بدون گفت‌وگو با سایرین نمی‌تواند مدعی داشتن سیاست خارجی جدی باشد.

مجمعی کارآمدتر برای کشور

صبح نو در سرمقاله امروز نوشت:
تغییرات مجمع تشخیص مصلحت نظام از آن دست اتفاقاتی است که از مدت‌ها قبل زمزمه آن در محافل سیاسی مطرح بود و بسیاری منتظر اعلام آن بودند البته به چند دلیل؛ یکی اینکه نخستین دوره آن پس از درگذشت مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی است و تعیین جایگزین ایشان که حائز اهمیت بود. نکته دیگر ترکیب اعضای مجمع است که حذف یا اضافه‌شدن برخی چهره‌ها برای بسیاری اهمیت داشت.

حالا با اعلام و اعمال این تغییرات نکات جدیدی هم مطرح است؛ نکته نخست قدرشناسی و قدردانی رهبر انقلاب از رییس و اعضای پیشین و درگذشته مجمع است و برهمین منوال ابقای برخی اشخاص که ظن حذف آنان می‌رفت؛ این را باید فرصتی برای آنها دانست که موقعیت خود را بیش از این در نظام اسلامی به خطر نیندازند اما نکات مهم‌تر درباره تغییرات جدید به ترکیب اعضا و حضور چهره‌های جدید بازمی‌گردد؛ اولاً درباره ترکیب اعضای مجمع که برخی محافل داخلی یا رسانه‌های خارجی سعی دارند تا آن را به نفع یک جریان سیاسی در کشور جلوه دهند، باید گفت همواره تصمیمات رهبری در این‌گونه موارد فارغ از جهت‌گیری‌ها و سویه‌های جناحی بوده و عمدتاً کارایی و کارآمدی اشخاص و به‌ویژه درباره مجمع، تعامل و تشریک مساعی در حل مسائل و موضوعات کلان کشور مدنظر بوده و هست‌.

افزون بر این‌ها و در جایگاهی رفیع‌تر تاکید رهبری بر ضرورت تغییرات در ساختار و محتوای مجمع به حکم تجربه‌های ارزنده‌ موجود است که می‌بایست محل اهتمام باشد؛ چرا که مجمع نیاز دارد در دور جدید در مجموعه‌ سیاست‌های کلّی خود و در عناوین و فرایندهای تصمیم‌گیری بازنگری کند و برای نظارت بر اجرای سیاست‌ها و ارزیابی کارآمدی و اثربخشی آنها چاره بیندیشد.