کد خبر 763891
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۰

از زمانی که دکتر مصدق (به‌رغم توصیه‌های اهل نظر و بصر نظیر آیت‌الله کاشانی) برای دفع شر انگلستان و کنترل زیاده‌خواهی و لجام‌گسیختگی سلطنت به امریکا اعتماد کرد.

به گزارش مشرق، «عبدالله متولیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

از زمانی که دکتر مصدق (به‌رغم توصیه‌های اهل نظر و بصر نظیر آیت‌الله کاشانی) برای دفع شر انگلستان و کنترل زیاده‌خواهی و لجام‌گسیختگی سلطنت به امریکا اعتماد کرد و بقای حکومت را در پناه بردن از دامن یک شیطان به دامن شیطانی دیگر دید ۶۴ سال پرفراز و نشیب می‌گذرد.

اگر چه در سال ۱۳۳۲ هم اعتماد به شیطان و پناه بردن به دامان استکبار و نادیده گرفتن قدرت ملت در دفع شر طاغوت پهلوی غلط و امری مذموم و غیرمنطقی بود اما از آنجا که در آن زمان امریکا قدرت مسلط جهان شناخته می‌شد و به عنوان جایگزین انگلستان و هژمونی غالب در سطح جهان مطرح بود شاید تسامحاً بتوان ساده‌انگاری دکتر مصدق را توجیه کرد و تاریخ از سر تقصیرات وی و هزینه‌ای که ملت بابت ساده‌انگاری و سهل‌اندیشی وی پرداخت، بگذرد اما در گذر زمان و به‌ویژه پس از پیدایش انقلاب اسلامی ایران طی ۴۰ سال گذشته رفته‌رفته از اقتدار و هژمونی امریکا کاسته شده است و در شرایط فعلی اعتماد به امریکا هیچ توجیهی ندارد.

۲۵ سال پیش هنگامی که امریکا ظاهراً در اوج قدرت در جهان شناخته می‌شد، با توجه به قرائن و شواهد پیدا و پنهان و بر اساس نظریات «هربرت مارکوزه» پیدایش بحران‌های «انرژی»، «تکنولوژی»، «دیون و بدهی‌های نجومی پولی و بانکی»، «خانواده»، «مذهب و سکولاریزم دولتی»، «فقر عمومی» و... فروپاشی ایالات متحده امریکا را پیش‌بینی و سال ۲۰۱۵ را آغاز روند فروپاشی اعلام کردم.

خود امریکایی‌ها قبل از دیگران به این حقیقت انکارناپذیر پی برده بودند و بنابراین بیش از ۶۰ نفر از اندیشمندان و استراتژیست‌های پنهان هیئت حاکمه امریکا برای غلبه بر بحران واگرایی که آثار آن کاملاً مشهود بود، سال ۱۹۹۷ میلادی (سه سال قبل از ورود به قرن ۲۱) «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱» را تدوین نموده و در آن استراتژی به طرزی ناشیانه با پیش‌بینی نوسترآداموسی حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر راهبرد اصلی خود را مبتنی بر حضور در غرب آسیا و اشغال افغانستان و عراق و... و بازگشت به دوران اقتدار و هژمونی امریکایی در سایه ایجاد خاورمیانه جدید و بزرگ اعلام کردند.

ساموئل هانتینگتون نیز حدود ۱۰ سال پیش در کتاب خود با نام (?Who are we) «ما کیستیم؟» پرده از رمز و رازهای پنهانی افول یک امپراتوری بزرگ برداشته و پیش‌بینی کرد که: همان تحولاتی که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق یا مستعمرات انگلستان شد از سال ۲۰۱۵ در امریکا نیز رخ داده و منجر به استقلال‌طلبی ایالات مختلف امریکا خواهد شد.

حاکمان امریکا که زمانی نه‌چندان دور بر اساس نظریه هانتینگتون داعیه ایجاد دهکده جهانی و کدخدایی بر جهان را داشتند هم اینک دقیقاً از همان مجاری‌ و دام‌هایی که برای سلطه بر جهان طراحی کرده بودند ضربه پذیر شده و با سه دسته مشکلات هویتی روبه‌رو شده اند:

۱ -مشکلات هویتی فروملی از ناحیه آسیایی‌ها، اسپانیولی‌ها، اسکیموها و... .
۲ -مشکلات هویتی دیگر ملی از ناحیه مکزیکی‌ها که بخشی از کشورشان سالیان درازی است که در اشغال امریکایی‌هاست و عملاً بخش اعظم کالیفرنیای جنوبی بیش از آنکه امریکایی باشند مکزیکی هستند.
۳ -مشکلات هویتی جهان‌وطنی از ناحیه شرکت‌های چندملیتی که نانوشته بر امریکا حاکم شده‌اند.
امروز «خودجهانی شدن» به ضد خود تبدیل شده است: «زوال ملی‌گرایی»، «گسترش فوق‌العاده تعاملات بین‌المللی بین اشخاص و شرکت‌ها، سازمان‌های غیردولتی»، «افزایش حجم سرمایه‌گذاری‌ها»، «تولید و بازاریابی» و... همه و همه عرصه را بر سلطه امریکا تنگ‌تر و تنگ‌تر کرده است.

علاوه بر مشکلات هویتی، امریکایی‌ها با سلسله‌ای از چالش‌های بیرونی در غرب آسیا مواجهند که شدیداً ماهیت نظام سلطه و اقتدار امپراتوری امریکایی را به خطر انداخته است:

۱ -بیداری اسلامی ملت‌های منطقه
۲ -توسعه عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران
۳ -تغییر وضعیت در بحران سوریه و عراق به نفع جمهوری اسلامی ایران
۴ - افول سریع و غیرقابل باور تروریسم داعش امریکایی
۵ - چالش دموکراسی در غرب آسیا برای کشورهای هم‌پیمان امریکا نظیر رژیم سعودی حاکم بر حجاز که شدیداً دموکراسی‌خواهی امریکایی‌ها را زیر سؤال می‌برد.
۶ -تغییر بازیگران منطقه‌ای غرب آسیا و شکل‌گیری اتحاد ایران، روسیه، ترکیه، عراق، سوریه و افغانستان.
۷ -تنگ شدن عرصه بر رژیم صهیونیستی با افزایش اقتدار حزب‌الله لبنان
۸ -مشکل فلسطینیان و فشار بسیار شدید بر امریکایی‌ها برای قبول برگزاری انتخابات بین تمام مردم فلسطین
۹ -افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران در ابعاد موشکی، جنگ نرم و...
۱۰ -بسط نفوذ جمهوری اسلامی ایران در کل جهان به‌ویژه غرب آسیا.
هم‌اینک امریکا علاوه بر مشکلات بیرونی در داخل امریکا نیز به شدت تحت فشار مشکلات بی‌شمار اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و... قرار داشته و همان‌طور که پیش‌بینی کرده بودیم با بحران شدید در ویرجینیا (نقطه عطف ایجاد کشور امریکا) و واگرایی و استقلال‌طلبی کالیفرنیا مواجه است و این تازه آغاز یک شکاف و گسل بسیار بزرگ حاکمیت امریکا و علامت یک جنگ داخلی غیرقابل تصور در امریکاست.

اندیشمندان امریکایی معتقدند پس از فروپاشی شوروی، فقدان رقیب ایدئولوژیک شرایط ابهام‌آمیزی را برای امریکا رقم‌زده و سبب بروز مشکلات داخلی و سقوط هژمونی امریکایی در جهان شده است. آنها برای برون رفت از چالش‌های فراروی امریکا شش راه‌کار را پیشنهاد می‌کنند:

۱ -تمرکز بر دشمنان بالقوه نظیر ایران و کره
۲ - تقویت تروریسم کنترل شده برای جلوگیری از شکل‌گیری بیداری اسلامی و هژمونی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا
۳ -تقویت مافیای مواد مخدر کنترل شده
۴ -تمرکز بر فرایندهای تهدیدکننده مثل تسلیحات هسته‌ای و سایبرتروریسم
۵ -راه‌اندازی جنگ‌های پراکنده چندمنظوره در منطقه (جنگ سعودی‌ها با مردم یمن) با هدف تضعیف جمهوری اسلامی ایران و هزینه شدن ثروت کشورها و نابودکردن زیرساخت‌ها و...
۶ –منحرف‌کردن بنیادگرایی اسلامی در کشورهای مصر، لیبی و مراکش. بی‌تردید طرح‌ها و ترفندهای امریکایی‌ها برای برون‌رفت از وضع موجود همگی عقیم و بی‌نتیجه خواهد ماند و بلکه با توجه به قرائن و شواهد موجود نتیجه عکس نیز در پی خواهد داشت.


آنچه در این میان حائز اهمیت ویژه است این است که بعد از ۶۴ سال خالقان کودتای ۲۸ مرداد خود در منجلاب مشکلات داخلی و خارجی در حال غرق شدن هستند و همین موضوع برای جمهوری اسلامی ایران بهترین فرصت را برای تحکیم بنیان‌های اقتصادی و سیاسی خود فراهم آورده است و لازم است علاوه بر بهره‌گیری حداکثری از شرایط کنونی و دل کندن از غرب و تکیه بر ظرفیت‌های داخلی، سامانه رسانه‌ای قوی‌تری برای حضور مؤثر بر افکار عمومی منطقه‌ای و جهانی تدارک ببینیم و از دیگر سو به توسعه عمق استراتژیک کشور بپردازیم.