کد خبر 778602
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۳۹۶ - ۰۵:۵۲

بیگانه هراسی ، وحشت از آینده ناامن ، اضطراب از تشدید تضادهای اجتماعی و فعال شدن گسل‌های زیرینه اقتصاد سرمایه‌داری خشن، ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه رهبران هر دو جناح سیاسی آمریکا را در خود گرفته است.

به گزارش مشرق، روزنامه «رسالت» در سرمقاله امروز خود نوشت:

1- تئوری توطئه در میان رهبران آمریکا، شیوعی باورنکردنی دارد و ریشه این رویکرد را هم باید در زمینه‌های تاریخی - اجتماعی شکل گیری ایالات متحده آمریکا جستجو کرد. پس از جنگ جهانی دوم که اندک اندک رهبران آمریکا خود را از زیر سنگینی امر و نهی‌های دیپلماسی انگلیسی ها بیرون کشیدند، زود نشان دادند که "خیلی بیش از آنکه به راستی قهرمان جنگ جهانی باشند، وحشت زدگان مواجهه با جهان جدیدند. "

2- هنوز چیزی از جنگ نگذشته بود که تئوری توطئه آمریکایی ها خود را در لباس "مک کارتیسم" ظاهر ساخت، آمریکایی‌ها فکر می کردند، همه جا را دشمنان پر کرده و شوروی ها هم پشت همه آنها بودند! در طول یک دهه از 1947  تا 1956 کمیته‌های تفتیش عقاید در سرتاسر آمریکا تشکیل شد. تهیه لیست های سیاه، دستگیری های گسترده، تصویب قوانین غلاظ و شداد، بازجویی‌های تند و خشن، پخش دائم سرودهای بیگانه هراس، تشکیل هیئت  های خیریه برای کمونیست شناسی و دستگیری "توطئه‌گران سرخ" و "سوسیالیست‌ها" (توطئه اندیشان آمریکایی هیچ فرقی هم بین کمونیسم و سوسیالیسم قائل نبودند!)، برپایی کمیته‌های "تفتیش میزان وفاداری" و بازرسی‌های سرزده از شرکت‌های بزرگ و کوچک - هم در سطح ایالات و هم در سطح فدرال - بازتاب دهنده وخامت باورمندی آمریکایی ها به تئوری توطئه بود. جریان برچسب زنی، پرونده سازی و تسویه حساب‌ها به حدی رسیده بود که مک کارتیسم باید با چند قربانی، تشفی خاطر پیدا می کرد. نهایتا زن و شوهر جوانی (روزنبرگ‌ها) در سال 1353 به جاسوسی اتمی برای شوروی‌ها متهم شده و اعدام گردیدند فرزندان آن دو در دهه‌های گذشته بسیار کوشیدند نشان بدهند که پدر و مادرشان مستوجب مرگ نبودند، اما کسی وقعی ننهاد.


3- کمونیست هراسی، سوسیالیست هراسی، اسلام هراسی و به طور کلی بیگانه هراسی آمریکایی تنها محصول شرایط تاریخی - اجتماعی نیست بلکه فوندامنتالیسم مسیحیت آمریکایی نیز در پیدایش آن نقش داشته است. بنیادگرایان آمریکایی که از سال 1920 فعال شده‌اند، در اصل طرفدار مذهب آوانجلی (Evangelicalist) هستند که مانند ظاهرگرایان اسلامی به ظاهر کتاب مقدس، متمسک می شوند و معتقدند که این ظاهر دیگر باطنی ندارد آنها هم بیشتر به ظاهر شریعت و احکام توجه می کنند  و سعی فراوان بر تفسیر ایدئولوژیک از دین  دارند (اساسا تفسیر ایدئولوژیک از دین، گونه ای تفکر اکتیویتی "علم گرایانه"  و تاکید بر عمل بدون داشتن نظر است.)


4- بیگانه هراسی، وحشت از آینده ناامن، اضطراب از تشدید تضادهای اجتماعی و فعال شدن گسل‌های زیرینه  اقتصاد سرمایه‌داری خشن، ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه رهبران هر دو جناح سیاسی آمریکا را در خود گرفته است. با این حال در پاسخ به این گرفتاری، دو گونه واکنش را شاهد هستیم؛ جناح دموکرات می‌کوشد با درک شرایط دنیای در حال تغییر، پیچیده‌تر رفتار کند و توجه دارد که چینش رفتارها طوری باشد که توطئه‌ باوری ‌آنها در پشت شعار "ارزش‌های دموکراتیک آمریکا" نادیده بماند. این درحالی است که جمهوری‌خواهان این گونه تساهل را بر نمی‌تابند و معتقدند که نظام آمریکا در تداوم این وضعیت رو به فرسودگی و فروپاشی است و اگر در شرایط کنونی، مراکز احتمالی خطر، قلع و قمع نشوند، دیگر فردایی برای مقابله در کار نخواهد بود.