هر بار که می دیدمش وقتی از موضوعات دنیا صحبت می کردیم گفتارش رنگی نداشت اما کافی بود که گفتگوی ما به ارزش ها و باورها و تلاش ها برای تحقق آن می رسید، مشعوف می شد و رنگ می گرفت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - حاج محمد صباغیان معروف به حاج اکبر چند روز پیش در حادثه ای  و در راه خدمت به زائران اربعین، پر پرواز گشود. او که از فعالان راهیان نور بود، خدمات زیادی به یادمان های دفاع مقدس در جنوب و غرب کشور ارائه داد و خاطرات زیادی در ذهن دوستان و همراهانش برجا گذاشت. آنچه در ادامه می خوانید، نوشته یکی از دوستان او با نام حمید قبادی است که در اختیار مشرق قرار گرفته است.

نمی دانم از کجا آغاز کنم. خبر به قدری تکان دهنده است که این نمی دانم واقعیت پیدا کرده است. روزها و ساعت های متمادی بود که می شناختمش. زمانی که خود را شناخت پای بر زمین نداشت و حسرت را می شد در نگاهش جستجو کرد. شاید دیده اید که آدم ها چیزهایی را که خیلی دوست دارند، حسرت به دست آوردنش را می خورند حتی اگر آن چیز شهادت باشد.

هر بار که می دیدمش وقتی از موضوعات دنیا صحبت می کردیم گفتارش رنگی نداشت اما کافی بود که گفتگوی ما به ارزش ها و باورها و تلاش ها برای تحقق آن می رسید، مشعوف می شد و رنگ می گرفت.

رنگش خدا بود، رنگش ایثار بود، رنگش پایمردی و تلاش بود. این اتفاق صدها بار تکرار شده بود. شاید بسیاری از ما تلاش او را در رویدادهایی به رنگ ایثارگری راهیان نور و کربلا دیده ایم. محمد (اکبر) رنگ های دیگری داشت اما واقعیت تنها این نیست. تلاش سالم او در اجرای چندین پروژه مهندسی شهری نمونه ای از مهندسی بسیجی به معنی واقعی را نمایان ساخته بود. پروژه هایی که با مداومت و پایمردی او در کمترین زمان و کمترین هزینه پاسخ می داد.

ناملایمت ها را دیده بود ولی مثل تانک از روی آن ها رد می شد. چیزی که هرگاه اراده می کرد و رخ می نمود.

ناراحتم و حالم بد است از این که در واژگانم ضمیر غائب و افعال ماضی به کار می برم. خدا رحمت کند مادر مومنه محمد را که انگار همین دیروز بود او را تحویل بسیج مسجد میثم داد و نام فدایی اهل بیت علیهم السلام و راه صلحا بر او نهاد. برخی از دیگر دوستان حتما خاطرشان هست که آن روزها این بانوی مومنه گام های آسمانی او را رصد می کرد تا خدشه ای در تربیت او ایجاد نشود. حتما بارها و بارها در نزد خداوند متعال به ثمره خود غبطه خورده و به او بالیده است.

به نظرم خداوند متعال با پذیرش اولیه او در سفر حج، مقدمات پذیرش امروزش را فراهم ساخت.

به بعضی از دوستان گفتم در چند بار ملاقات پس از سفر مکه او متوجه صیقل یافتن او شدم. نقش همسر مکرمه او و یار وفادار و بسیجی اش بی بدیل است. مگر نه این است که در روایت های متعدد به هم کفو بودن زن و مرد تاکید شده است. به نظرم رمز این تاثیر در این نهایت رسیدن اکبر، همطراز بودن آن ها بود.

خداوند به دل حضرت زینب سلام الله علیها به خانواده معظمش صبر و سکینه عطا بفرماید.