کد خبر 807710
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۶ - ۰۲:۰۰

یکی از مسائلی که در چارچوب مذاکرات بین ایران و آمریکا خود را به صورت یک درس نمایان ساخته است، تمرکز و تلاش آمریکا برای ایجاد پیوست های غیر مرتبط به مسائل هسته ای و مذاکرات بوده است.

به گزارش مشرق، یکی از مسائلی که ضروری است به آن توجه شود مسئله بازی آمریکایی ها در خصوص عدم پایبندی به برجام با ایراد گزاره هایی شبیه به «عدم پایبندی ایران به روح برجام» بوده است. آمریکایی ها با توسل به این معنا به دنبال این بودند تا عائدی ایران از توافق هسته ای به صفر رسیده و در عین حال توجیهی برای عدم پایبندی به عهود خود داشته باشند. «روح برجام»، اصطلاحی است که مستقیماً ارتباطی با اصل توافق هسته ای ندارد و بیشتر انتظاراتی است که سیاستمداران آمریکایی سعی دارند در کنار برجام پیگیری نمایند. در همین راستا تحلیل محتوای سخنان مقامات و مسئولین پیشین و فعلی آمریکایی در بحبوحه مذاکرات هسته ای و پس از امضای برجام و حالا در دولت دونالد ترامپ نشان می دهد که هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران که از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، با انواع ابزارها و روش ها توسط آمریکا با جدیت دنبال می شد جای خود را به هدفی موجه تر در افکار عمومی تحت عنوان تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران داده است.
 
برای نمونه سخنان باراک اوباما؛ رییس جمهور وقت آمریکا در چهارمین اجلاس امنیت هسته‌ای در واشنگتن با کلید واژه روح برجام، حرفهای جان کری؛ وزیر امور خارجه وقت آن کشور در نشست کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که در بحرین برگزار شد، گفته های مقامات وقت وزارت خزانه داری ایالات متحده، و حالا سخنان مقامات دولت دونالد ترامپ مبنی بر عدم پایبندی به روح و جسم برجام توسط ایران و ارسال این پرونده به کنگره این کشور و ... که در روزهای گذشته عنوان شده است همگی از پیگیری صریح یا غیرمستقیم هدف یاد شده توسط آنان حکایت دارد. در این نوشتار بنا داریم زمینه ها، چرایی و برنامه هایی که توسط غرب بالاخص آمریکا در شرایط پسا برجام با این هدف در قبال ایران دنبال شد و همچنین نگاهی به عملکرد آمریکا در دوره پسا برجام با توجه به همین نقض روح برجام را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.
 
دلایل آمریکا برای فشار بر ایران

تجربه 39 سال گذشته استکبار جهانی به سردمداری آمریکا در خصومت علیه انقلاب اسلامی ایران بیانگر استفاده و  بکارگیری تمامی ابزارهای سخت و نرم از جانب آن کشور در مقابله با جمهوری اسلامی ایران می باشد. این ابزارها بطور همزمان در دو بعد داخلی و خارجی توسط آن کشور و متحدانش بطور مداوم و مکرر پیگری و عملیاتی شده است. جنگ تحمیلی، فتنه های داخلی 78 و 88، تهاجم فرهنگی، تحریم های گوناگون، ایجاد و تقویت گروه های معاند و تجزیه طلب، جنگ 33 روزه، پروژه های ایران هراسی و شیعه هراسی، جنگ های غزه، بحران سوریه، تهدید به حمله نظامی و ... از جمله این ابزارهای گسترده می باشد. منتهی استفاده از این ابزارها نتیجه مورد دلخواه آمریکا یعنی براندازی جمهوری اسلامی ایران که با تاسیس خود استکبار ستیزی را در قالب سیستم حکومتی مردمسالار و دینی به دنیا عرضه داشت، برآورده نساخت لذا با توجه به دستاوردهایی که از ناحیه امضای برجام برای خود احساس کرده اند به تغییر رفتار ایران در عرصه بین المللی امید بسته اند تغییر رفتاری که در نهایت همان هدف براندازی یا بطور واضح تر استحاله ماهیت استکبار ستیزی نظام انقلابی-اسلامی ایران و خیال محو محور مقاومت در آن مستتر می باشد. در واقع می توان گفت اصلی ترین دلیلی که منافع استثماری آمریکا و غرب را در ابعاد ملی، منطقه ای و جهانی به چالش کشیده است همان ماهیت استکبار ستیزی و ایفای نقش رهبری در این زمینه توسط جمهوری اسلامی ایران است که دیگر ملل ستمدیده و آزاده جهان را به احقاق حقوق خود واقف و امیدوار ساخته و بستر لازم برای پوشالی بودن ابهت و اقتدار زورمندانه غرب و بویژه آمریکا را در جهان فراهم آورده است موضوعی که اصلاً به مذاق آنها خوش نیامده و با ادعای قدرت برتر بودن آمریکا در نظام بین الملل همخوانی ندارد. در کنار این موارد، در عرصه بین المللی مذاکره و چانه زنی برای دستیابی به اهداف مدنظر کم هزینه ترین راه محسوب می گردد امری که آمریکا و غرب نیز از آن بی اطلاع نیستند و تلاش دارند که پس از برجام و در صورت فراهم بودن شرایط، از طرق مختلف در زمینه هایی که عامل افزایش قدرت و دستیابی ایران به جایگاه برترین قدرت در منطقه غرب آسیا شده است آن را محک زده و پیگیری کنند.
 
زمینه های اعمال فشار بر ایران

مسئله عدم پایبندی ایران به روح برجام خروجی تمام ایده ها و اعمال آمریکایی ها در خصوص فشار به ایران بوده است. آمریکایی ها برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران، دلایل و زمینه هایی داشته اند که ضروری است به برخی از آن ها توجه شود. زمینه های چند دهه پیش شوروی و آمریکا در سیستم دوقطبی جنگ سرد بر سر محدودسازی جنگ افزارهای راهبردی خود بر سر میز مذاکره نشستند و پیمان سالت 1 و 2 رقم خورد، پیمانی که در نهایت هدف آمریکا را از مذاکرات با فروپاشی شوروی در سال 1991 نشان داد.
 
بر همین اساس، در خصوص زمینه هایی که آمریکایی ها از روح برجام و تغییر رفتار ایران بعد از امضای برجام دنبال می کنند نیز می توان گفت تمامی زمینه هایی که منجر به تبدیل ایران به قدرت برتر منطقه شده است را در بر می گیرد. موضوع تسلیحات موشکی و دفاعی ایران از اولویت برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تحریم ها و موانعی از سوی نظام سلطه بر سر راه دریافت تسلیحات نظامی-دفاعی مواجه بوده است موضوعی که از همان ابتدا در جنگ تحمیلی با کارشکنی های غرب و شرق در تامین تسلیحات برای ایران خود را نشان داد. چنین شرایطی سبب گردید خودکفایی و تامین تسلیحات مورد نیاز کشور با تکیه بر توانمندی، ظرفیت، امکانات و منابع داخلی هدف گذاری و عملیاتی گردد. پیشرفت های موشکی و دفاعی خیره کننده ایران در سال های اخیر علاوه بر اینکه استقلال و امنیت کشور را تضمین نموده است عاملی در جهت بازدارندگی و مقابله با تهدیدات نظامی غرب و آمریکا و همچنین موجب دلگرمی متحدان منطقه ای و محور مقاومت نیز بوده است.
 
از نگاهی واقعگرایانه، بدون شک پیگیری و عملیاتی سازی اصول و راهبردهای گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که از بطن گفتمان انقلاب اسلامی نشات گرفته است، یکی از عناصر و مولفه های افزایش قدرت و نفوذ منطقه ای ایران در برابر استکبار جهانی بوده است. لذا نظام سلطه با فرماندهی آمریکا مدتهاست که حمایت و پشتیبانی ایران از نهضت های آزادیبخش و محور مقاومت را با نام پروژه حمایت ایران از تروریسم کلید زده و به دنبال آن است که با ایجاد ذهنیت در افکار عمومی و ایجاد فشارهای بین المللی علیه کشور، تعدیل و کاهش این حمایت ها را از جانب ایران شاهد باشد.
 
تغییر ماهیت نظام

اینکه روح برجام برای آمریکایی ها همان تهی شدن از ماهیت و فرهنگ اسلامی در گفتمان انقلاب اسلامی یا همان تغییر رژیم یا در سطحی عادی تر تغییر رفتار جمهوری اسلامی بوده است، مسئله ای است که توسط آمریکایی ها در هر دوره ای چه پیش از برجام چه حین این توافق و چه بعد از آن به طور جد دنبال می شده است. تغییر ماهیت و فرهنگ اسلامی-ایرانی در اقشار مختلف جامعه بالاخص نسل جوان از دیگر زمینه های مورد طمع آمریکا به شمار می آید. عنصر اسلام و حکومتی که بر اساس آموزه ها و ارزش های اسلام ناب محمدی در سال 1357 و بعد از 1400 سال در ایران پایه گذاری شده است با حکومت هایی که تحت لوای اسلام آمریکایی در منطقه ایجاد شده اند، کاملاً متفاوت است. آموزه های اسلام ناب محمدی افرادی را تربیت می کند که تا پای جان از اصول و آرمانهای خود دفاع می کنند اصول و آرمانهایی که دقیقاً مغایر با اصول استکبار و نظام سلطه می باشد. لذا آمریکا اطمینان دارد اگر بتواند این باور و فرهنگ را در بین اقشار مختلف با فرهنگ غربی مطلوب خود جایگزین نماید، عملاً توانسته سدی بر سر راه ماهیت استکبار ستیزانه جمهوری اسلامی ایران ایجاد نماید.
 
تمرکز و تاکید بر موضوع موسوم به حقوق بشر از دیگر زمینه هایی است که آمریکا بنا دارد با فشار بیش از پیش ضمن پیگیری مطلوب خود از این بستر، امکان دخالت و تاثیر گذاری در امور داخلی کشور را برای خود فراهم آورده و عملاً استقلال سیاسی و ملی ایران را خدشه دارد سازد.

با توجه به زمینه هایی که ذکر گردید آمریکا خود به این امر واقف است که جمهوری اسلامی ایران همانند لیبی، رژیم صدام یا حتی شوروی در زمان جنگ سرد نیست که با فشار در زمینه های مذکور سر تسلیم فرود آورد کما اینکه تمامی ابزارها و روش های نرم و سخت پیگیری شده توسط آمریکا باعث نشده است که نظام ایران دچار فروپاشی و دست کشیدن از اصول و اهدافش، گردد. بنابراین نگاه آمریکا برای رسیدن به مقاصد خود معطوف به مسائل اقتصادی است. در جهان امروز ژئواکونومیک اهمیتی به مراتب بیشتر از ژئوپلتیک برای کشورها یافته است چرا که قدرت اقتصادی کشورهاست که بر پیگیری و افزایش قدرت سخت و نرم آنان در نظام آنارشیک جهانی و حتی در ساخت درونی قدرت تاثیرگذار است. متاسفانه آمریکا با دریافت برخی پیام هایی که عمداً یا سهواً در خصوص تحریم های اقتصادی کشور با بزرگنمایی انعکاس یافت تحریم های اقتصادی را پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران ارزیابی کرده و در صدد خواهد بود که دستیابی به اهداف خود و تضعیف زمینه های برشمرده شده فوق را که جزو عناصر ملموس و غیرملموس قدرت جمهوری اسلامی ایران محسوب می گردند، از طریق این کانال دنبال نماید.
 
مسئله روح برجام

نفس روح برجام که استفاده از واژگانی است که در ورای آن مسائل ماهیتی و هویتی وجود دارد، به یک برهه تاریخی خاص بر می گردد، برهه ای که در آن آمریکایی ها برای فرار از فشار ناشی از عدم پایبندی شان به تعهدات برجامی، از آن بهره بردند تا اینگونه وانمود کنند که این آمریکایی ها نیستند که به برجام پایبند نیستند بلکه این ایران است که روح یا فضای حسن نیت ناشی از این توافق را رعایت نمی کند و به دنبال متشنج کردن فضای بعد از توافق است. آمریکایی ها با این کار از یک سو به عدم پایبندی خود را توجیه می کردند و از دیگر سو به صورت طلبکارانه ایران را متهم ردیف اول عدم اعمال و کارایی برجام معرفی می کردند. این البته، همه‌ی آرزوهای مقامات آمریکایی نیست. پرده‌ی دیگری از این آرزوها را می‌توان در اظهارنظرهای اخیر آنان مشاهده کرد. باراک اوباما، در سخنرانی سال 2015 خود در سازمان ملل، به صراحت اعلام کرد«شعار مرگ بر آمریکا در ایران شغل ایجاد نمی‌کند و برای ایران امنیت نمی‌آورد.» جان کری، وزیرامورخارجه‌ی آمریکا نیز در پاسخ به این پرسش خبرنگار بی‌بی‌سی که «به نظر شما دو طرف نه فقط ایران باید چه بکنند که فضا برای بهبود روابط ایجاد شود؟»، گفت: «فکر می‌کنم همه می‌توانند با تغییر لحن و کم کردن از شعارها شروع کنند. اول از همه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل. داشتن نقشه‌ای برای نابودی اسرائیل به این روند کمکی نمی‌کند.»[1]
 
همچنین «باراک اوباما»، رئیس‌جمهور آمریکا بامداد شنبه 2 آوریل یعنی 14 فروردین 1395 در یک کنفرانس خبری در حاشیه نشست امنیت هسته‌ای واشنگتن ضمن اشاره به محدودیت هایی که برای ایران در خصوص مبادلات تجاری با جهان وجود دارد، عنوان کرد «ایران تا کنون متن توافق را رعایت کرده است، اما روح توافق، مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکت‌ها سیگنال‌هایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریک‌آمیزی که شرکت‌ها را هراسان می‌کند، نخواهد کرد.» [2]
وی در همین نشست در خصوص پافشاری اش برای تغییر رفتار ایران اشاره کرد «ایران باید آن چیزی که هر کشور دیگری در دنیا می‌فهمد را درک کند و ان اینکه شرکت‌ها می‌خواهند جایی بروند که احساس امنیت بکنند، جایی که شاهد مناقشات گسترده نباشند، جایی که بتوانند مطمئن باشند مبادلات طبق روال معمول انجام می‌شوند؛ و این هم سازگاری‌ای است که ایران باید آن را انجام دهد.» [3]
 
وی چند ماه پیش تر نیز از این سیاست سخن گفته بود، آنجایی که درمصاحبهباوبسایتمیک بیان داشت «بایددورهگذاردرایرانداشتهباشیم، دورهگذاریکهشایدتدریجیباشد. دراینگذارمردمبایددرککنندکهفریادمرگبر آمریکایاانکارهولوکاستدرمیانرهبرانایرانیاتهدیدبهنابودیاسرائیلیاتسلیح حزباللهموجبنفرتجامعهجهانیازایرانمی‌شود.ومنمی‌توانمتضمینکنم، لحظهایکهرژیمایرانازاینلفاظیهاورفتارهادستبکشد،متناسببااندازه، منابعواستعدادشبااوبرخوردمی‌شودوقدرتونفوذاودردنیاافزایشخواهدیافت. اینمطلبیاستکهمنبهتحققآنامیدوارمواینامرتغییردرسیاستورهبری ایرانرامی‌طلبد؛طرزتفکریمتفاوتدرنسبتبابرخوردبادیگرکشورهایدنیاعلی الخصوصایالاتمتحده. وشایدایننسلهماناستکهقادربهوقوعچنینامری است.» [4]
 
برنامه های آمریکا

برای عملیاتی کردن ایده خود، آمرکایی ها برنامه هایی را نیز عملی کردند، از جمله راهبرد نانوشته بازیگر شرمنده یا شرمنده سازی ایران، راهبرد نامگذاری ایران به عنوان کشوری منزوی، راهبرد مهار ایران و راهبرد الصاق مسائل منطقه ای به مسئله هسته ای و مذاکرات آن.

آمریکا نشان داده که برای حذف رقبا و دشمنان خود تضعیف اقتصادی و سپس دفاعی و نظامی آنها را به شدت دنبال می کند و زمانی که کشور هدف در وضعیت استیصال قرار گرفت، تمامی اهداف استکباری و استثماری خود را با بیرحمانه ترین روش ها تحمیل می سازد. در روح توافق هسته ای که آمریکا به شدت به دنبال آن است، فروپاشی نظام جمهوری اسلامی قرار دارد و این هدف در دراز مدت باید با تغییر تدریجی رفتار تهران دنبال شود.
 
- راهبرد نانوشته‌ «بازیگر شرمنده» یکی از راهبردهایی است که آمریکا بوسیله‌ آن تلاش می‌کند رفتارهای ایران در سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بگونه‌ای تغییر کند تا ایران در سطح منطقه و بین‌الملل، از اعمال و اقدامات خود «شرمنده» شود تا از این طریق و به ‌مرور موجبات «تغییر رفتار» ایران را فراهم کند. در این راستا به نظر می رسد آمریکاییان طرح عقب نشینی گام به گام ایران را در دستور کار قرار دارند طرحی که تضعیف عناصر و مولفه هایی که مستقیم یا غیر مستقیم عامل افزایش قدرت جمهوری اسلامی در محیط بیرونی و پیرامونی آن بوده است را در اولویت برنامه های آنان قرار داده و با جدیت توسط آمریکا و غرب پیگیری خواهد شد. تضعیف و کاهش قدرت دفاعی و موشکی و پرهزینه ساختن حمایت از محور مقاومت و نهضت های آزادیبخش از مهمترین این موارد می باشد که تحولات اخیر در سطح منطقه و جهان حکایت از همراهی ارتجاع منطقه ای با آمریکا در این زمینه دارد که قدرت بیرونی ایران را مهار کنند.
 
- دولت اوباما راهبردهایی را نیز به‌منظور دستیابی به اهداف کلان خود مد نظر قرار داده بود. راهبرد نانوشته «بازیگر شرمنده» یکی از راهبردهایی است که به وسیله آن تلاش می شود رفتارهای ایران در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی به گونه ای به نمایش گذاشته شود که ایران در سطح منطقه و بین الملل از اعمال و اقدامات خود «شرمنده» شود، تا همین موضوع، به مرور موجبات «تغییر رفتار» ایران را فراهم کند. برای مثال در عرصه داخلی به «نقض حقوق بشر و آزادی بیان»، «غیردموکراتیک بودن»، «ایدئولوژیک بودن» و... متهم می شود. در عرصه منطقه ای متهم به «مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر»، «بر هم زننده امنیت منطقه»، «بی ثبات کننده منطقه»، «بخشی از مشکل» و... جلوه داده می شود. در عین حال تلاش می شود تا اینگونه اظهار شود در صورتی که این رهیافتها از سوی ایران مورد بازنگری قرار گیرد، ایران «از حالت انزوا خارج شده» و «به آغوش جامعه بین الملل باز می گردد.» موضوعی که چند روز بعد از جمع‌بندی وین، رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز عید فطر به آن جواب صریح و محکم دادند: «چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّه‌ی الهی، اجازه‌ی هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای از آن داده نخواهد شد؛ اجازه‌ی خدشه‌ی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد... چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید.»
 
- در گام بعدی و با فرض مهار قدرت بیرونی ایران، نظام سلطه زمینه کاهش قدرت داخلی و تضعیف انسجام درونی را بصورت عملی تر در دستور کار قرار خواهد داد. آنان تغییر در باورها، هویت و فرهنگ ایرانی-اسلامی را با جدیت بیشتری دنبال خواهند کرد و زمانی که این خلع سلاح و تغییر اجتماعی مطلوب آمریکا صورت پذیرفت با ترفند حقوق بشر و با قاطعیت بیشتر، دخالت در امور داخلی و تغییر ساختار حکومتی ایران را پیگیری خواهند نمود امری که همواره در 39 سال گذشته از سوی آنان دنبال شده است.
- تلاش آمریکا برای تمرکز بر روح برجام همچنین با یک پیوست منطقه ای نیز همراه بود و آن زمانی بود که آمریکایی ها و غربی ها با تمرکز بر روح برجام به دنبال این بودند تا مسائل منطقه ای را با مسائل هسته ای و مذاکرات یکی کرده و ایران را وادار به دادن امتیازاتی در خصوص مسائل منطقه ای و حتی موشکی کنند. منافع ایران و آمریکا در منطقه غرب آسیا 180 درجه با هم اختلاف دارد. قید «در برابر هم قرار گرفتن» حتی به معنی «رقابت آمیز» بودن نیز نیست، بلکه فراتر از آن، منظور «در تعارض» با هم است. این تعارض منافع نه تنها در ابعاد هویتی و ایدئولوژیک (که در این جا موضوع بحث نیست) که در منافع ملی دو طرف در منطقه نیز ریشه دارد. سیستم تامین امنیت آمریکا در منطقه در اساس در تقابل با سیستم تامین امنیت ایران در منطقه است.
 
- برای مثال، غربی‌ها و مخصوصا مقامات آمریکایی به دنبال القای این مسئله هستند که ایران و غرب در خصوص برخی مسائل منطقه ای مثل مبارزه با داعش منافع مشترک دارند. موضوعی که متاسفانه در فضای رسانه ای داخل کشور و توسط برخی از نخبگان سیاسی و رسانه‌ای بیان شده است. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در نشستی خبری در برلین با استقبال از حضور ایران در ائتلاف ضد داعش و مبارزه با این گروه تروریستی اظهار داشت «به گمان من ایران نفوذ قابل ملاحظه ای در آنچه در سوریه اتفاق می افتد، دارد و همه از حضور سازنده ایران در مذاکرات سوریه استقبال می کنند.»[5] جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز ضمن بیان این که «با لاوروف مذاکره خواهم کرد تا ببینم ایرانی‌ها آماده‌اند چه نقشی در ماجرای داعش ایفا کنند» و بیان اینکه «ما می خواهیم مشارکت سعودی ها و ترک ها را جلب کنیم و در نهایت، احتمالا، ببینیم ایرانی ها آماده اند چه نقشی ایفا کنند»[6] به صورت برنامه ریزی شده ای اعلام شده است.
 
- اگرچه هدف از این راهبرد، در بلندمدت، «عادی سازی رابطه» در سایر زمینه‌ها است، اما واضح است که این موضوع منطقا صحیح نیست. موضوع منافع مشترک ایران و آمریکا حتی در مسئله داعش نیز با هم یکسان نیست، بخشی از دلیل این موضوع در رویکرد آمریکا به منافع موجود در تروریسم ریشه دارد. آمریکا نه تنها از حضور تروریسم در منطقه ناراضی نیست که بخواهد برای از میان بردن آن با کشوری دیگر ائتلاف تشکیل دهد بلکه خود به‌وجودآورنده و پشتیبان‌کننده‌ی گروهک‌های تروریستی در منطقه است. اگر بنا بر از بین بردن گروه های تروریستی بود، آمریکا هم اکنون نیز از چنین ائتلافی (و به تعبیر خود بین المللی و چندجانبه) بهره می برد و نیازی به ائتلاف و همکاری جدید نیست.
 
با استمساک به این منافع آمریکا، بحث بر سر تلقی از ایران به عنوان «پسر خوب منطقه» و «ژاندارم منطقه»، بحثی بی پایه بود طبیعی بود که تلقی عده ای مبنی بر «حل کردن موضوعات منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به عنوان لازمه سوق دادن سیاست های آمریکا به سمت شرق آسیا موسوم به آسیا - پاسفیک»، یا «از بین بردن محور احتمالی چین – ایران – روسیه در برابر محور غربی» و... که برای نیل به آنها نیاز به «عادی سازی روابط با ایران» وجود داشته باشد، در واقعیت مناسبات منطقه وجود ندارد.
روش ها و مکانیسم های آمریکایی ها برای متهم کردن ایران به عدم پایبندی به روح برجام بسیار بوده است، در این خصوص آمریکایی ها از دلایل (به تعبیر خود) محکمی برای اعمال فشار بر ایران بهره جسته و با توجه به زمینه هایی که برای اعمال فشار بر ایران وجود داشته مسئله عدم پایبندی ایران به روح برجام را مطرح کرده اند و با استفاده از این موضوع دو هدف را پی گیری کرده اند، نخست به دنبال این بوده اند تا شانه از تعهداتشان در خصوص برجام خالی کرده و دوم به دنبال متهم کردن ایران بوده اند. اما با این حال عمده ترین و مهمترین عاملی که می تواند از همین ابتدا نقشه جدید استکبار جهانی را در نطفه خفه کرد هوشمندی و وحدت عملی و گفتمانی مسئولین و سیاسیون ذیل گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و شنیده شدن صدای واحدی مبنی بر عمل به اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی از داخل کشور بود. البته برای از بین بردن برنامه ها و سیاست های آمریکایی ها در خصوص ایران و در جهت اعمال فشار بر ایران و در کنار این موارد، عمل به سیاست های اقتصاد مقاومتی و اهتمام عملی در اجرای آن توسط تمامی نهادها و نخبگان سیاسی و علمی می تواند ارزیابی و امید آمریکا و استکبار جهانی از پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران را مایوس و خنثی ساخته و امید به اضمحلال استکبار جهانی را بیش از پیش افزایش دهد.  

پی نوشت:

[1]. http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=9063
[2]. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950114000018
[3]. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950114000018
[4]. Mic.com/Obama/
[5] . http://uk.reuters.com/article/2015/08/31/uk-mideast-crisis-iran-germany-idUKKCN0R01M720150831
[6] . http://www.reuters.com/article/2015/07/24/us-mideast-crisis-syria-kerry-idUSKCN0PY1VL20150724

منبع: پایگاه برهان

برچسب‌ها