هیچ وقت به ذهنم خطور نمی‌کرد که روزی باید زیر برگه اهدای اعضای بدن پسرم را امضا کنم، اما با این کار جان چند جوان دیگر را نجات دادیم.

گروه ورزشی مشرق، حادثه هیچ‌گاه خبر نمی‌کند، اما اینکه در هنگام رخ دادن حادثه چه عکس‌العملی از خود نشان دهیم هم خیلی مهم به‌نظر می‌رسد. نزدیک به یک سال است که از حادثه غم‌باری که برای خانواده عظیمی اتفاق افتاده است می‌گذرد اما هنوز می‌توان آثار این حادثه را در چهره خانواده این عزیز مشاهده کرد. خانواده‌ای که چشم انتظار بازگشت فرزند خود بودند‌ بی‌خبر از آنکه رفتن فرزندشان بازگشتی ندارد.‌ اما با اقدام خانواده سجاد ،او به‌ قلب و روح خانواده و هم‌میهنان خود بازگشت‌.

سوم دی ماه سال‌89 ‌ تیم جوانان احسان ری و جوانان سایپا بازی دوستانه‌ای داشتند. دروازه‌بان سایپا برای دفع توپ از محوطه جریمه خارج می‌شود که در این هنگام قفسه سینه سجاد را مقابل خود می‌بیند و با او برخورد می‌کند.

بر اثر این حادثه سجاد دچار ایست قلبی می‌شود و بعد هم مرگ مغزی. خانواده سجاد هم در اقدامی خیرخواهانه و کم‌نظیر اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا می‌کنند. با این حال برخی اقدامات موجبات تکدر خاطر این خانواده عزیز و داغدار را فراهم می‌آورد که آن‌ها هم به جد پیگیر پرونده فرزندشان هستند. علی عظیمی پدر سجاد عظیمی در گفت‌و‌گو با تماشاگر از این اتفاقات می‌گوید:

از چگونگی رخ دادن حادثه بگویید.
سوم دی ماه 89 بود، سجاد صبح می‌خواست برود سر تمرین. آن روز آن‌ها با تیم سایپا بازی داشتند. موقع رفتن هم مادرش به او می‌گفت که نرو، چراکه کمی سرماخورده بود و اما گوش سجاد به این حرف‌ها بدهکار نبود.
تا قبل از حادثه به گفته شاهدان سجاد خیلی خوب بازی کرده بود. تا دقیقه 27مسابقه سجاد 3 بار با دروازه‌بان حریف تک‌به‌تک شده   بود که هر سه بار با خطا متوقف شده بود. او به داور هم اعتراض کرده بود.
داوری که  از هم‌بازیان خودشان بود. در بازی که نه از سرپرست‌ و نه از افراد مسئول خبری بود و تنها مربی دو تیم حضور داشته، دروازه‌بان حریف از محوطه جریمه خارج می‌شود و ظاهرا می‌خواسته توپ را با دست دفع کند که پایش به سینه سجاد برخورد می‌کند.
همه در انتظار برخاستن سجاد بودند تا بازی را از سر بگیرند، ولی سجاد بلند نشد. مربی تیم گفته بود که سجاد را به کنار زمین ببرند و به صورت او آب بپاشند که در این لحظه مربی سایپا بالای سر سجاد حاضر می‌شود و متوجه وخامت اوضاع می‌شود.
آن‌ها تصمیم می‌گیرند که او را به بیمارستان منتقل کنند؛ آن هم با خودروی یکی از مربیان. اما سجاد در همان خودرو تمام می‌کند. چراکه همراهان چیزی از اقدامات پزشکی سر در نمی‌آوردند.
وقتی هم که به بیمارستان شهدای هفت تیر رسیدند، پزشکان گفتند که باید به سردخانه انتقال داده شود. با این حال یکی از پزشکان گفته بود که او چون ورزشکار است احتمال بازگشتش وجود دارد.
آن‌ها با شوک توانستند قلب را احیا کنند و سجاد 16 روز در کما ماند، اما سرانجام در روز هجدهم دی‌ماه 1389 به ما اعلام کردند که سجاد مرگ مغزی شده است. روز نوزدهم ما اعضای بدن او را اهدا کردیم و در روز بیستم دی ماه نیز پس از تشییع پیکرش او را به خاک سپردیم.
 
پزشکان به شما نگفتند که اگر امکانات پزشکی در زمین بود احتمال زنده ماندن سجاد وجود داشت. آمبولانس، پزشک و یا یک فرد مسئول؟
اصلا حمل بیمار غیرقانونی بوده است. 2 تا بچه که چیزی بلد نبودند. پزشکان گفته بودند اگر او را زودتر به بیمارستان منتقل می‌کردند و یا اینکه اگر فردی در آنجا حضور داشت که با اقدامات اولیه پزشکی آشنایی می‌داشت و تنفس مصنوعی به سجاد می‌داد شاید او الان زنده بود.
 
آیا با مسئولان و یا افراد خاصی در این زمینه صحبت کردید که بخواهید اعتراض خود را بگویید. نمی‌خواهیم بحث شکایت را پیش بکشیم، چراکه با این حرف‌ها آن عزیز از دست رفته بر‌نمی‌گردد؟
ما پیش آقای حسن‌زاده رییس کمیته انضباطی و آقای عزیز‌محمدی رفتیم، اما متاسفانه شما فقط موقعی ارزش دارید که توپ زیر پای‌تان است. یک جواب‌هایی می‌دادند که قانع کننده نبود.
 
حال که بحث به این جا کشید، شما شکایت هم کرده‌اید؟
شکایت که نه. ما فقط گفتیم که این بچه سر مسابقه همچین اتفاقی برایش افتاده و هر دو باشگاه باید پاسخگو باشند. دادگاه هم احسان ری را محکوم کرده بود که ما باز گفتیم دو باشگاه مسئول هستند. کارشناس اعزام کردند که تا قبل از آمدن کارشناس من نمی‌دانستم‌ سجاد‌ خارج از محوطه جریمه مصدوم شده، اما بعدا فهمیدم دروازه‌بان با خروج از مجوطه جریمه با او برخورد کرده است.
تا قبل از آن من اصلا نمی‌خواستم شکایت کنم. من خودم آن موقع که سجاد در کما بود به دروازه‌بان حریف زنگ زدم و به او دلداری دادم. گفتم مسابقه بوده، چراکه فکر می‌کردم اتفاق داخل محوطه جریمه رخ داده و دروازه‌بان وظیفه‌اش را در این خصوص انجام داده است. به اعتقاد من این بازی به‌طور کل غیرقانونی بوده است. نه پزشکی، نه آمبولانسی و نه سرپرستی.
 
الان پرونده شما در فدراسیون فوتبال مفتوح است؟
بارها از طریق رسانه‌ها اتفاقی‌ که برای سجاد افتاده بود را به تصویر کشیدند‌. روز 25 دی‌ماه آقای تاج میهمان برنامه سلام تهران بودند‌ که آن برنامه تشییع جنازه سجاد را هم نشان می‌داد و خود ما بارها مصاحبه کردیم، اما هنوز هیچ ‌مسئولی از فدراسیون فوتبال را ملاقات نکرده‌ایم. تنها آقای کوشا مدیرعامل باشگاه سایپا و آقای مهدی دادرس و وکیل حقوقی‌شان به منزل ما آمده‌اند.
 
آیا سجاد بیمه ورزشی بود؟
بله باشگاه او را بیمه کرده بود که نهایت سقف پرداختش هم 5میلیون تومان بود که این پول هم دردی را دوا نمی‌کرد.
 
چه شد که تصمیم گرفتید اعضای بدن سجاد را اهدا کنید؟
سجاد قلب پاکی داشت و همیشه از برنامه‌های تلویزیونی در خصوص این کارها خوشش می‌آمد. خدا هم کمک کرد که ما این تصمیم را گرفتیم و پشیمان هم نیستیم. 4روز قبل از اینکه تصمیم به جدا کردن دستگاه از سجاد گرفته شود و مرگ مغزی او تایید شود این تصمیم را گرفتیم. کلیه‌هایش را به 2نفر که یکی 35ساله و دیگری 30 ساله بودند اهدا کردیم و کبدش هم به یک جوان دیگر. قلب و ریه‌هایش هم که در اثر ضربه از بین رفته بود.
 
امروز اگر تلویزیون فوتبال پخش کند چه عکس‌العملی دارید؟ آیا باز هم فوتبال تماشا می‌کنید؟
فوتبال جوانان را نمی‌توانم نگاه کنم. بیشتر این جوانان هم‌بازی‌های سجاد بودند و سجاد امسال می‌توانست در تیم ملی جوانان فیکس باشد. دو سال پیش از باشگاه استقلال زنگ زده بودند و به من تبریک گفتند که سجاد در آینده‌ای نزدیک به استقلال می‌آید. آن‌ها حتی گفتند اشتباه کرده‌اند که سجاد را نگرفته‌اند. در یک بازی او 3پاس گل مقابل استقلال داده بود.
 
آیا بازهم اجازه می‌دهید که فرزندانتان فوتبال بازی کنند؟
درحال حاضر پسر بزرگم سرباز است و در تیم انتظام بازی می‌کند. من با فوتبال مشکلی ندارم.
 
در مورد اهالی فوتبال که با آن‌ها برخورد داشته‌اید چه نظری دارید؟
می‌توانم بگویم جز عده‌ای انگشت‌شمار باقی انسان‌هایی هستند که تنها حرف می‌زنند. البته بودند کسانی که به واقع معرفت از خود نشان دادند. باشگاه استقلال از سجاد تقدیر کرد و عکسش‌ هم در دستان امیرآبادی بود. حسین فرکی، حسین کعبی، علی قربانی و سردار آجورلو هم با ما همدردی کردند ولی مسئولان نه.
 
خب ما می‌دانیم که نگاه پدرانه همیشه یک نگاه آمیخته با منطق بوده است، اما مادرها همیشه از روی عاطفه تصمیم می‌گیرند. از مادر سجاد هم می‌خواهیم که با ما هم‌کلام شود و بگوید، چطور این تصمیم خطیر را درباره اهدای اعضای جگرگوشه‌اش گرفته است؟
من اولش راضی نمی‌شدم و می‌گفتم که سجاد زیر دستگاه بماند. همیشه ناراحت می‌شدم از اینکه او به فوتبال می‌رود. با این حال وقتی احساس کردم روح سجاد ناراحت است قبول کردم.
 
خاطره خاصی از سجاد در ذهن دارید؟
پدر سجاد: سجاد یک بچه شلوغ اما مودب بود. کافی بود هر کاری را فقط یک‌بار به او بگویید تا انجامش دهد. 26 آبان تولد سجاد است (بود). پارسال همین موقع‌ها بود که دوستانش را دعوت کرده بود برای تولد. ما وقتی داشتیم بیرون می‌رفتیم گفتیم سجاد کاری نکنید که صدای همسایه‌ها دربیاید. وقتی برگشته بودیم دیدیم که سجاد خانه را مثل روز اول تمیز کرده و هیچ مشکلی هم پیش نیامده است.
 
سجاد چند سالش بود؟
تازه 17سالش تمام شده بود.
 
اگر خدای ناکرده این اتفاق باز برای شما بیافتد دست به این اقدام می‌زنید و عضو اهدا می‌کنید؟
من خودم کارت اهدای عضو دارم و همان‌طور که گفتم از این کار پشیمان هم نیستم.
 
چه شد که اسم سجاد را انتخاب کردید؟
من به اسم سجاد بسیار علاقه داشتم. پسر اولم هم را حسین نام گذاشتم و می‌خواستم یک ترتیبی داشته باشند.
 
میانه شما با فوتبال چگونه بود؟
من همیشه سر تمرین می‌رفتم و به من می‌گفتند بمب روحیه.
 
هدف سجاد در فوتبال چه بود؟
همیشه می‌خواست که در باشگاه‌های بزرگ بازی کند. در تمرینات همیشه بهترین بود و با بازی‌های خوبش همه را مجذوب می‌کرد و همه می‌گفتند که سجاد آینده‌ای درخشان دارد.
 
اگر خانواده‌ای در شرایط شما قرار بگیرد، آیا به آن‌ها توصیه می‌کنید که عضو اهدا کنند؟
سجاد الان برای من زنده است و احساس نمی‌کنم که او درگذشته است. از خدا می‌خواهم که هیچ خانواده‌ای در شرایط ما قرار نگیرد، اما‌ این کار را توصیه می‌کنم. هیچ وقت به ذهنم خطور نمی‌کرد که روزی باید زیر برگه اهدای اعضای بدن پسرم را امضا کنم، اما با این کار جان چند جوان دیگر را نجات دادیم.
 
الان چه درخواستی از مسئولان دارید؟
درخواستم این است که از کادر پزشکی در تمام مسابقات استفاده کنند. هنوز هم بعد از اتفاقی که برای سجاد افتاده شاهدیم که اتفاقات مشابهی رخ می‌دهد و مسئولان فوتبال هم کاری نمی‌کنند. این فوتبال‌ مانند زلزله‌ای شده که هر آن امکان دارد اتفاق بیافتد و جوانی را پرپر  کند.