کد خبر 821294
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰

دولت تنها به صدور یک بیانیه اکتفا کرده است. از آن سو ترامپ نیز به پیروی از اوباما- اگرچه آشکارا و سخت‌تر- فشار بر حوزه‌های غیرهسته‌ای را به نهایت رسانده است.

به گزارش مشرق، «حسن رضایی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت: 

باید تعارفات را کنار گذاشت. این را دیر یا زود خواهیم فهمید. نباید به دیگران امید بست. زمان اثبات قطعی این گزاره نیز چندان دور نیست! بیایید آنچه را گذشته است مرور کنیم. از همان ساعتی که ترامپ در کاخ سفید بر تخت نشست، دیپلمات‌های ما مکرر گفته‌اند اروپا باید به مقابله عملی با اقدامات ترامپ بپردازد. هنوز هم از تکرار این گزاره خسته نشده‌ایم. گاه جناب بعیدی‌نژاد همین حرف را از لندن توئیت می‌کند و گاه عراقچی در معدود بروزهای رسانه‌ای‌اش آن را تکرار می‌کند. دیگران نیز - و از جمله نویسنده- مکرر همین درخواست را مطرح کرده‌اند.

همه اینها اما چه پیامدی در پی داشته است؟ روی کاغذ «تقریباً» و روی زمین، «قطعاً» هیچ! یادمان نرفته آقای روحانی از همان سال ۹۲ می‌خواست از سیاست به اقتصاد یارانه بدهد. این یعنی آنکه در نگاه مجموعه دولت، دال مرکزی حکومت، اقتصاد است، نه هیچ بخش دیگر!


برجام در حوزه اقتصادی برای ما چه کرد؟ مرور وضعیت قراردادهای پسابرجام، روشن‌ترین پاسخ به این پرسش است. از توتال تا بوئینگ، همه فعلاً دست نگه داشته‌اند و این حتماً معقول است. آنها ریسک نمی‌کنند. در مقابل، ما خوب یا بد، در نفت و گاز مجدداً سراغ چینی‌ها رفته‌ایم. اینها البته به نظر من خوب است. دوست خوب، فقط دوستی نیست که پدر پولدار داشته باشد، دوست خوب، کسی است که به هر دلیل، قادر و حاضر به ترک ما در مواقع بحرانی نیست.

ما اما دوست داریم جهان را به صورت دیگری ببینیم! وضعیت  زمانی به بحران می‌رسد که ما رسانه‌ها به عنوان منبع پمپاژ آگاهی به متن جامعه نیز دنده معکوس برویم. دیروز روزنامه‌ای اسم و رسم‌دار از روی نادانی می‌نویسد: «امضای کری تضمین است.» و حالا در فهم چارچوب پیچیده رفتار اروپا با خود مجدداً می‌نویسیم موگرینی گفته: «هر چه تهران بگوید!»


واقعیت اما پیچیده‌تر از اینهاست. بگذارید سوال ساده‌ای را مطرح کنم: چه کسی حاضر است هزینه بیشتری برای حفظ برجام بپردازد؟ اوباما یا اروپا؟ اوباما طبیعتاً اکنون در جایگاه چک کشیدن برای پرداخت هیچ هزینه‌ای نیست. همیشه اما چنین نبوده است! یادمان بیاید که وزیر محترم امور خارجه، آذر ماه ۹۵ با حضور در صحن علنی مجلس، پیرامون تمدید قانون تحریم‌های ۱۰ ساله ایران موسوم به ISA اظهار داشت: «ما به دولت آمریکا تذکر دادیم که باید برجام رعایت شود و تمدید قانون ISA مغایر با برجام است.»

اوباما اما برای حفظ شناسنامه سیاسی خود در عرصه روابط خارجی(برجام) چه کرد؟ هیچ! او در اقدامی مضحک و البته توهین‌آمیز، نه ISA را امضا و نه آن را وتو کرد! نتیجه روشن بود، چرا که لوایح تصویب شده توسط کنگره و سنا، در صورت امضا نشدن توسط رئیس‌جمهور، پس از مدت زمانی مشخص، بدل به قانون رسمی و لازم‌الاجرا می‌شود!


رسم شده ما در ایران تمام اقدامات ضدبرجامی را به دلیل اکثریت جمهوری‌خواه کنگره، به آن منتسب کنیم. تمدید رسمی قانون ISA با جاخالی دادن اوباما البته تناقض عجیبی با همین پندار عمومی شده نیز داشت، چرا که ISA در مجلس سنای آمریکا با ۹۹ رأی مثبت و بدون هیچ رأی مخالف به تصویب رسیده بود، در حالی که تصویب ISA در مجلس نمایندگان، با رای ۱۰۰ درصدی همراه نبود! ساده‌لوح‌ترین عنصر سیاسی نیز در تحلیل چنین پدیده‌ای می‌فهمد تمدید ISA حاصل هماهنگی دولت اوباما و هم‌حزبی‌های او در مجلس سنا بوده است.

فهم چنین موضوع ساده‌ای البته چندان بی‌اهمیت نیست. معنای روشن چنین دریافتی از رفتار اوباما، این خواهد بود که آمریکا (و نه رژیم ترامپ!) از همان ابتدا قصد داشته برجام را نه وسیله‌ای برای «صبح بدون تحریم» و «فروپاشی تحریم‌ها» که زیرساختی برای کنترل رفتار ایران در موضوع هسته‌ای و تحمیل فشارهای فزاینده بر آن در دیگر حوزه‌ها قرار دهد.


اینکه چرا برجام طوری نوشته شده که باید چنین تصوری را در طرف آمریکایی ایجاد کند، من نباید پاسخ بدهم. حالا اما همه ما برابر چنین واقعیتی قرار داریم. به قول آن استاد دانشگاهی که روزی عقل منفصل رئیس‌جمهور نامیده می‌شد و روزی دیگر از میانه راه حمایت از مذاکره‌کنندگان عقبگرد کرد: «ما ایرانی‌ها انتظار داریم دیگران نسبت به ما منصف باشند یا اخلاقی رفتار کنند.

این انتظارات با واقعیات «جهان»ی که مبتنی بر منافع است، سازگار نیست!» منافع اروپا اگر در مقابله با آمریکا بود، تاکنون به اصرارهای مکرر ما مبنی بر مقابله عملی با ایالات متحده پاسخ می‌داد. اروپا اتفاقاً چنانکه بارها اعلام کرده از محدودیت برنامه موشکی ایران به سختی حمایت می‌کند. مادام‌العمر شدن محدودیت‌های برنامه هسته‌ای ایران نیز طبعاً در شمار آرزوهای آنهاست. پس آنها چرا باید به مقابله با ترامپ برخیزند؟!


درست است پس از برجام، واردات کالا از فرانسه ۴ برابر، از انگلیس ۵/۲ برابر، از آمریکا ۲ برابر و از هلند نزدیک ۲ برابر شده و از ایتالیا و آلمان نیز ۵۰ درصد رشد داشته است، این را اما بفهمیم که ریشه‌های اصلی اقتصاد اروپا به تبع طرح مارشال هنوز هم در نیویورک است و کسی روی چند شاخه کوچک، حاضر به تبر زدن به ریشه خود نخواهد شد! نتیجه ۵ سال همراهی ما با همین اروپایی‌ها و اوباما، حالا این شده که برای نخستین بار در طول حیات جمهوری اسلامی، آمریکا رئیس قوه‌قضائیه جمهوری اسلامی را هم تحریم می‌کند. تحریم‌ها علیه شورای‌عالی فضای مجازی و مرکز ملی فضای مجازی نیز بی‌سابقه و البته در دنیای کنونی بسیار تاثیرگذار خواهد بود. مساله مهم‌تر درباره ۱۴ فرد و نهاد جدید تحریم شده اما قرار گرفتن آنها در SDN لیست و تحریم ویروسی افراد و نهادهای مرتبط با آنهاست.


دولت اما در مقابل، تنها به صدور یک بیانیه اکتفا کرده است. از آن سو ترامپ نیز به پیروی از اوباما- اگرچه آشکارا و سخت‌تر- فشار بر حوزه‌های غیرهسته‌ای را به نهایت رسانده، خواستار محدودیت‌های موشکی، بازرسی از اماکن نظامی ایران و مادام‌العمر شدن محدودیت‌های هسته‌ای تحمیل شده بر ایران است. مقامات دولتی اما اینجا همچنان می‌گویند برجام مستحکم‌تر از آن است که کسی بتواند آن را نابود کند!

ما اما می‌دانیم که در صورت تصمیم ترامپ برای نابودی برجام، اروپایی‌ها هم تنها نظاره‌گر خواهند بود. هولناک‌ترین راهکار در شرایط کنونی، می‌تواند امید بستن به اروپا برای قانع کردن ترامپ جهت حفظ برجام باشد.

امید بستنی که طبیعتاً اولاً معقول نیست، ثانیاً مستلزم پرداخت هزینه‌های فرابرجامی است و ثالثاً مصداق دوستی با سگ زرد است! ما باید واقعیات را ببینیم. تعارف را کنار بگذاریم و برای پاسخ به ترامپ، چیزی فراتر از بیانیه داشته باشیم! منافع ملی با بیانیه دادن، توئیت کردن و فشار ایمیلی حفظ نخواهد شد!