کد خبر 83607
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۰

شهید مصطفی ابراهیمی مجد: نوکر محال است صاحبش را نبیند ، من نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم.

به گزارش وبلاگستان مشرق، سید مسعود شجاعی طباطبایی در آخرین پست وبلاگ وصیت نامه نوشت:
می دانم که پرنده عشقم ، بدنم را همچون قفسی می پندارد که در باغ نهاده اند، همچون یک ماهی زیبا در تنگ کوچک آب در دل اقیانوس..سالها قبل در مجله سوره این طرح را کشیدم، شهید مرتضی آوینی آن را دید، با اینکه طرحم تنها در چند خط خلاصه می شد در پشت جلد نشریه سوره به دستور آقا مرتضی چاپ شد ، وقتی برای بار اول طرح را دید، پیشانیم را بوسید و گفت: می بینی سید جان چقدر تنهاییم، کمی تلاش کنیم با یک جست می توانیم خود را به اقیانوس عشق برسانیم. عشق را می بینیم،  فاصله مان با آن تنها یک جداره نازک شیشه ای است اما...
پ. ن.
۱- آقا سید، می پندارم عشق تنها با قطره های اشک معنا می دهد، چقدر دلتنگم،  چقدر خسته،  هر روز فاصله ام با عشق بیشتر و بیشتر می شود و در منجلاب سیاه زندگی روز به روز بیشتر فرو می روم،  چه زیبا کلام معرفت را یافتی و چه زیبا به دنیای زیبای عشق شتافتی...
۲- مدتهاست خانه جسمم خالی از روح است.

۳- خانه تن تنها راه فرسودگی را می پیماید به امید روزی که از این سرگردانی نجات پیدا کند.
۴- اگر در درون این جسم ،  نردبانی به سوی آسمان نباشد،  چه چیزی جز باتلاق زشت دنیا در آن باقی می ماند.
۵- ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش.

۶- چه زیبا در دل وصیت نامه اش  ،  شهید مصطفی ابراهیمی مجد نوشت: نوکر محال است صاحبش را نبیند ،  من نیز صاحبم را ،  محبوبم را دیدار کردم.
۷- در پایان تنها می توان گفت: این چشمان پر از گناه چگونه می تواند صاحب و محبوب را ببیند ،  خدایا از اسارت حیوانیم بیرونم بیاور..و وجودم را ملتهب کن ،  مرا در آتش عشق حسین،  محبوب درگاهت بگداز تا  بتوانم با نفی این اسارت نفسانی روی دیدن آقا و مولایم را داشته باشم.