به گزارش مشرق، نشانی را باید اینگونه پیدا کنید؛ اتوبان شهید محلاتی، خیابان نبردجنوبی، چهارراه زمزم بالاتر از دادگاه خانواده. به آدرس که برسید برخلاف ساختمان کناری که دادگاه قضایی خانواده شهید محلاتی است و طبیعتاً فضای سنگین، تلخ و سیاهی دارد، اینجا همه چیز گل و بلبل است.
قبل از این که وارد بازار شوید، برای پارک ماشین چند تا خیابان آن طرفتر باید بروید. اگر با دقت نگاه کنید اسم خیابانهای اطراف هم جالب توجه است؛ شمشاد، بنفشه، زنبق. حتی درب اصلی بازار گل محلاتی هم در خیابان شهید «گل شناس» واقع شده است؛ خیابانی که اسمش بی مسما به عنوان بازار گل نیست!
«جمعیت امروز به دلیل نزدیک شدن به روز مادر و همچنین روزهای پایانی سال، بسیار شلوغتر از روزها و حتی هفتههای گذشته است، این را از ترافیک ایجاد شده هم میتوان فهمید.» این جمله ای بود که یکی از دستفروشان کنار خیابان می گفت.
ازدحام جمعیت ورودمان را دچار مشکل می کند. روی تابلوی جلوی درب، ساعت کاری این بازار از ۴:۳۰ صبح تا ۱۱ صبح نوشته شده اما این زمان در روزهای تعطیل تا ساعت ۱۲ حتی بیشتر هم ادامه مییابد.
بالاخره وارد بازار شدیم، عطر و بوی گل تمام فضا را گرفته. قبل از این که وارد مسیر اصلی شویم روی یکی از بنرهای داخل بازار نوشته شده «طبق دستور مدیریت بازار تزیین هرگونه سبدگل، تاج گل و دسته گل داخل بازار گل شهید محلاتی ممنوع می باشد و از خروج آن جلوگیری به عمل می آید».
پس از یک دور کوتاه در بازار و تماشای گل های رنگارنگ «حسن یوسف»، «پامچال»، «ارکیده»، «کاکتوس» و «بنفشه» جلوی مغازه ای که فر.نده آن یک مرد مسن شمالی ایستاده بود، رفتیم و از او در رابطه با شلوغی بازار پرسیدیم که او میگوید: عملا بازار گل از ساعت ۴:۳۰ پنج کار خودش را آغاز میکند که ابتدای صبح بیشتر مشتریان ما، گل فروشان سطح شهر هستند اما در روزهای تعطیل مردم عادی هم به این جمعیت اضافه میشوند. به طوری که حتی نزدیک ساعت ۹ الی ۱۰ صبح روزهای تعطیل جا برای سوزن انداختن نیست مثل همین امروز که جمعیت را مشاهده می کنید.
از او که بیشتر گلدان ها و وسایل پلاستیکی را در همه رنگ و همه سایز می فروشد جدا می شویم و به سمت دیگر بازار می رویم.
امید جوان خوش تیپ و خوش هیکلی که به تازگی به جرگه متاهلین پیوسته و این روزها یکی از مشتریان ثابت بازار گل محلاتی تبدیل شده، می گوید: «تنوع و قیمت مناسب و قدرت انتخابی که بازار گل محلاتی به من می دهد، باعث شده که گزینه نخستم برای خرید گل اینجا باشد. شاید برای خرید یک شاخه گل منطقی نباشد که کسی منزلش دور است اینجا بیاید اما خودم برای کادوهای شب یلدا، عیدی بردن و تولد همسرم از بازار گل محلاتی خرید میکنم و خیلی هم تا به امروز راضی بودم».
مسیرهای اصلی بازار گل انقدر شلوغ و متنوع است که دیگر فرصت نمیشود به داخل سالنها برویم. از خاک گیاه، سنگهای رنگی، داروهای تقویتی گیاهان، وسایل باغبانی و کشاورزی تا درختچهها، نهالها، گلدانهای کاکتوس، گلهای زینتی و کشاورزی در این بازار پیدا میشود.
حالا که نزدیک شب عید است برخیها ماهی هم برای فروش آوردهاند که البته فروش خوبی دارد. بسیاری از فروشندگان باذوق این ماهی ها را در تنگ های شیشه ای با درختچه ای زیبا قرار دادند.
در حال تماشای این تنگها بودیم که جوانی با گلدانی که درد دستش بود به شانه پسربچه ای که لباس فرم طوسی-سرمه ای به تن کرده بود، برخورد کرد اما به جای عذرخواهی به این نوجوانی که چرخ دستی حمل میکرد، گفت: همیشه شما به ما میخورید یکبار هم ما به شما ! پسربچه که یکه خورده بود به خاطر اشتباهی که نکرده بود از او عذرخواهی کرد.
پسربچه ۱۲ سیزده ساله را کنار کشیدم و درباره سختی کارش و نرخ کرایه چرخ دستی پرسیدم: «هر روز صبح زود نزدیک ساعت ۵ به بازار میاییم و تا هروقتی در باز باشد اینجا هستیم. اگر چرخ را تا جلوی درب ببریم هزینهاش ۵ هزارتومان است اما اگر تا چهارراه وسایل را ببریم قیمتش ۱۰ هزار تومان پول میگیریم.»
از او میپرسم که این شلوغی بازار برایت خوب است یا بد، که جواب جالبی میدهد:«شلوغی بازار هم خوب است هم بد، اگر خلوت باشد کمتر نوبتمان میشود تا سرویس برویم ولی شلوغ هم که باشد رد شدن از بین جمعیت کارمان را سخت میکند ولی در مجموع شلوغتر برایمان بهتر است.»
کم کم دیگر باید به فکر رفتن باشیم. مسیر کناری بازار را برای خروج انتخاب میکنیم؛ از نردبامها، دوچرخهها و کالسکههایی که این روزها به وسائل تزئینی تبدیل شدهاند تا سبدهای و جعبه های تزیینی در این راستا به وفور دیده میشود.
این مغازه های تزیینی از دست زدن های مردم به وسایلشان پاک گله دارند، حتی یکی از مغازه داران به همین منظور روی یکی از قفسههای مغازه اش عاجزانه این خواهش را مطرح کرده: «تو رو خدا دست نزنید».
در مسیر از خانمی که کیسههای زیادی در دستش بود، درباره خریدهایش پرسیدم، که او پاسخ داد: «معلم دخترم گفته که دانش آموزان برای عید تنگهای بزرگ بگیرند و داخل آن را با گل، خاک، سنگهای رنگی، پوکه معدنی، پرلیت(مادهای که آب را به میزان زیاد و به مدت طولانی و با یک توزیع و پخش یکسان در دل خاک در اختیار ریشه قرار می دهد) تزیین کنند برای همین به اینجا آمدیم. البته اگر جای دیگری میرفتم اصلا معلوم نبود بتوانم همه اینها را یکجا پیدا کنم و اگر هم پیدا میکردم بعید بود بتوانم با این قیمت مناسب تهیه کنم».
دیگر خورشید به وسط آسمان آمده است و به ساعت پایان کار بازار نزدیک میشویم. کمتر کسی را می بینی که دستش خالی باشد. و گلدانها، شاخه گلها و نهالها دسته به دسته از این بازار خارج می شدند تا مهمان خانه ها و آپارتمان های مردم عاشق طبیعت شوند.
به سمت در خروج حرکت میکنیم ولی بعضی ها که دیر آمده اند اصرار دارند وارد بازار شوند و برای همین با ماموران حراست در حال چانه زدن هستند، البته در این میان برخی از آنها موفق میشوند.
حالا پس از دیدن این همه منظره زیبا در جنوب شهر، حسو حالمان با لحظه ای که وارد بازار شدیم قابل مقایسه نیست. از بازار گل میرویم ولی این آخرین باری نخواهد بود که به اینجا می آییم و احتمالا یکی از پاتوق هایم خواهد شد.