کد خبر 838929
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۶

من محمد عربیان متولد سال 1348 هستم. سال 61 فقط 13 سال داشتم که از طریق بسیج به جبهه رفتم. سال 1365 در 17 سالگی توی خط پدافندی جزیره مجنون دچار موج انفجار شدم و مدتی در بیمارستان نواب صفوی بستری کردند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - مشکلات جانبازان تمامی ندارد. هر قدر تبصره و ماده قانونی صادر می‌شود و مسئولی پشت تریبون از رفع موانع می‌گوید، باز یک جای کار می‌لنگد. قانون ایراد دارد یا مشکل قدیمی سوءمدیریت رخ نشان می‌دهد، هرچه هست با گذشت بیش از سه دهه از تأسیس بنیاد شهید به عنوان متولی امر، هنوز نتوانسته‌ایم به نیازهای اولیه برخی جانبازان رسیدگی کنیم. به تازگی که با مشکل محمد عربیان از جانبازان دفاع مقدس آشنا شدیم، مشکلی را برای‌مان بازگو کرد که بارها و بارها در گفت‌وگو با دیگر جانبازان تکرار شده است.

چند مطلب درباره جانبازان بخوانیم:

دستمان را بستند و تی‌تاپ‌هایمان را خوردند!

دایره «همسران شهدا» در حال گسترش است

کارت شناسایی جدید ایثارگران رونمایی شد

صحبت روی درصد جانبازی است که معیار و عیار خدمت‌رسانی به جانبازان را تعیین می‌کند. قانون درصد همه جانبازان را به یک چشم نگاه می‌کند، فرقی بین‌شان قائل نیست و مشکل از همین جا شروع می‌شود. مسئله در تفاوت آدم‌هاست و مشکلات‌شان. هیچ جای دنیا یک مشکل جسمی به یک اندازه دو نفر را از پا نمی‌اندازد اما در ایران دقیقاً همین کار را انجام می‌دهد. درصد به مشکلات آدم نگاه نمی‌کند با دست و پای قطع شده‌اش کار دارد. برایش فرقی ندارد جانباز پیرمردی 60 ساله است یا جوانی 30 ساله، یا آن که در 20 سالگی مجروح شده، حالا که نزدیک 60 سال دارد، درد و رنج جانبازی‌اش بیشتر شده است یا نه؟

وقتی بخشنامه‌های کور، سوت مسابقه درصدها را نواختند، لابد هر کس زبانش بهتر کار کند و سمج‌تر باشد، بهتر می‌تواند حقش را بگیرد و میزان درصدش را بالاتر ببرد! آن وقت کسی که دیر اقدام کرده باشد کلاهش پس معرکه است. باید زودتر اقدام می‌کرد! چون بعد از گذشت چند سال، احراز جانبازی کار ساده‌ای نیست. آن‌قدر دوندگی دارد که هر کسی از پسش برنمی‌آید.

تجربه ارزشمندی که در بیان مشکلات جانبازان به آن رسیده‌ایم، دو قانون طلایی را بیان می‌کند. اول اینکه اگر در میدان نبرد مجروح شدی، از همان بیمارستان دنبال تشکیل پرونده و تعیین درصدت باش. هرچه زمان بگذرد، زخم‌هایت خوب نمی‌شوند، گم می‌شوند! مثل پرونده‌ات که معلوم نیست باید توی کدام بایگانی دنبالش بگردی.

قانون شماره 2 این است که اگر قرار است جانباز شوی، بهتر است دست یا پایت قطع شود. تعیین درصد جانبازهای شیمیایی و اعصاب و روان کار ساده‌ای نیست. مشکل عربیان هم این است که اولاً جانباز اعصاب و روان است و ثانیاً دیر اقدام کرده است...

متن زیر بخشی از نامه‌ای است که جانباز محمد عربیان برای روزنامه «جوان» ارسال کرده است. نامه‌رسان هم کسی نبود جز خودش که در یکی از شب‌های اسفندماه از کرج به تهران می‌آید و شب را مقابل دفتر روزنامه به صبح می‌رساند تا نگهبان در را باز کند و نامه را تحویل بدهد:

من محمد عربیان متولد سال 1348 هستم. سال 61 فقط 13 سال داشتم که از طریق بسیج به جبهه رفتم. سال 1365 در 17 سالگی توی خط پدافندی جزیره مجنون دچار موج انفجار شدم و مدتی در بیمارستان شهید نواب صفوی تهران بستری‌ام کردند. آن زمان جوان بودم و دنبال درصد جانبازی و این چیزها نرفتم. حتی می‌توانم بگویم تا مدتی اصلاً فکر نمی‌کردم جانباز هستم!

سال 66 وارد سپاه شدم و سال 70 از طرف سپاه همدان گفتند جانباز اعصاب و روان هستم و توصیه کردند به دنبال پرونده جانبازی‌ام بیفتم. جوان بودم و قبول نکردم. گذشت تا اینکه در سال 95 از طرف کانون سپاه کرج برای سرکشی به منزل‌مان آمدند. من چهار سال و نیم سابقه جبهه دارم. دوستان مدارکم را که دیدند گفتند برو دنبال پرونده جانبازی‌ات.

چون در زندگی دچار مشکلات بسیاری شده بودم، این تصمیم قطعی را گرفتم و به بنیاد شهید کرج رفتم. بعد از تلاش بسیار نهایتاً 10 درصد برایم جانبازی زدند. در حالی که از نظر روحی و روانی مشکلات بسیاری دارم. خیلی وقت‌ها از خانه به قصد خرید خارج می‌شوم ولی به مغازه که می‌رسم یادم می‌رود دنبال چه آمده‌ام. با اینکه دارای همسر و سه فرزند هستم (فرزندانم همگی ازدواج کرده‌اند) دوست دارم تنها باشم. گاه تحمل هیچ کس را ندارم. من به خاطر وضعیت روحی‌ام نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و با درجه پایین از سپاه بازنشسته شدم. اکنون در آستانه 50 سالگی در یک خانه کلنگی استیجاری با انبوهی از مشکلات زندگی می‌کنم. سؤال اساسی‌ام از مسئولان این است که مبنای‌شان برای تعیین درصد چیست؟

منبع: روزنامه جوان