با تلاش‌های شخصی تنها تا حدودی می‌توان کار را پیش برد. حقیقتا برای انتشار کتابم در کشورهای منطقه تا همین جایی هم که پیش رفتیم، هیچ‌گونه حمایتی از طرف وزارت ارشاد از ما نشده است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب «من زنده‌ام» شامل خاطرات معصومه آباد از دوران اسارت خود در هشت سال دفاع مقدس است که از سوی انتشارات بروج به چاپ رسیده است. این اثر از ابتدای انتشار تاکنون مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و اخیرا در ایران چاپ دویست و هفدهم آن توزیع شده است. البته این کتاب فقط در ایران پرفروش نبوده است و در کشورهای عربی هم بسیار مورد استقبال قرار گرفته است.

سوریه، عراق و لبنان از جمله کشورهایی بوده‌اند که این کتاب در کشورشان بسیار پرفروش شده است. در راهپیمایی اربعین دو سال اخیر ترجمه کتاب «من زنده‌ام» در بین زائران خارجی توزیع شده و گاهی هم خودشان به دنبال این کتاب بوده‌اند. برای همین به سراغ معصومه آباد نویسنده و راوی این کتاب رفته‌ایم تا از چند و چون توزیع آن در کشورهای عربی بیشتر بدانیم.

فکر می‌کردید کتاب «من زنده‌ام» در کشورهای همسایه پرفروش شود؟  

  
نمونه‌هایی از این دست کتاب‌ها که با موضوع دفاع مقدس نوشته شده‌اند در ایران با ا ستقبال خوبی مواجه می‌شوند اما فکر نمی‌کردم که این شکل کتاب‌ها در خارج از کشور هم مقبولیت داشته باشند و مخاطب جذب کنند. این نکته برایم خیلی جالب بود که این کتاب وقتی از مرزهای جغرافیایی ایران فراتر رفت، به خصوص در کشورهای همسایه توانست نظر مخاطبان را جلب کند.

برای رونمایی از آن، سفری به روسیه داشتم. استقبالی که از این کتاب شد و هیجانی که برای دیدن من داشتند خیلی شگفت‌انگیز بود. رایزن فرهنگی ایران در روسیه آقای ملکی می‌گفت‌ کشور و مردم روسیه، سال‌ها سابقه تاریخی در ارتباط با جنگ داشته‌اند و موزه‌های بسیار ارزشمندی هم در این رابطه دارند و برای همین، داستان‌های جنگ دیگر کشورها برای مردم روسیه جالب است. اما نکته جالب در مورد کشورهای عرب‌زبان، این بود که ما فکر نمی‌کردیم برای آنها که با فضای جنگ و فرهنگ ما آشنایی دارند، کتابی با موضوع جنگ ایران و عراق جذابیت داشته باشد.

ناشران وقتی این میزان استقبال را دیدند، چه برنامه‌ریزی‌هایی را برای توزیع بهتر این کتاب کردند؟

کتاب «من زنده‌ام» به پنج زبان ترجمه شده است؛ مثل عربی، اردو، انگلیسی، فرانسوی و اخیرا هم به زبان سواحلی که زبان بخشی از کشورهای آفریقایی است. استقبال از همه این فرم‌های ترجمه در کشورهای مقصد خوب بود؛ به خصوص در کشورهای حوزه خلیج فارس. نکته اینجاست که وقتی یک ناشر خارجی خودش متقاضی و علاقه‌مند به ترجمه کتاب می‌شود که بخشی از محتوا و روایت برایش جذابیت داشته باشد.

کتاب قوی‌ترین و ارزشمندترین سفیر فرهنگی برای مردم یک کشور است که می‌تواند مخاطبان خوبی را در کشورهای همسایه‌اش پیدا کند. با کتاب می‌توان با ارزش‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی یک کشور آشنا شد. اما ما در کشورمان برای این کار مشکلات زیادی داریم. ساختار مدونی برای این کار نداریم، یعنی هر آنچه هم انجام شده با علاقه و دغدغه‌های شخصی بوده است. اگر مکاتباتی با ناشران کشورهای دیگر صورت گرفته، با هماهنگی خودمان بوده است. این مساله برای ناشران خیلی سنگین است که همه بار را به دوش بکشند. من خودم شخصا تمام هزینه‌ها را پرداخت کرده‌ام؛ مثلا از فروش کتاب در داخل کشور، هزینه‌های ترجمه، چاپ و ارسال پرداخت می‌شد.

تمام این تلاش‌ها برای علاقه خودم‌، به منظور شناخت مردم ایران از فرهنگ هشت ساله دفاع مقدس بوده است. دوست داشتم کتابم به عنوان یک رسانه فرهنگی، حقایق زیادی را برای مردم دنیا روشن کند. مطمئنا کشورهای منطقه برای ما مهم هستند و اینکه باید به آنها توجه شود یک نکته مهم است. اما این کشورها باید برای ما دارای اولویت دیگری باشند. بنابراین تلاش زیادی برای کشورهای منطقه و همجوار کردم.

فکر می‌کنید مشکل اصلی برای انتشار و توزیع کتاب در کشورهای همسایه چیست؟

جذب مخاطب کتابخوان در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران، برای نویسندگان خیلی اهمیت دارد و این مهم بودن باید برای مسئولان وزارت ارشاد هم در اولویت قرار گیرد. از طرف دیگر، حمایت و ساختار نظام‌مند می‌تواند ناشران را به حضور در بازار جهانی کتاب علاقه‌مند کند.  مثلا یک نهاد و سازمانی باید ارتباط بین ناشر ایرانی و ناشر خارجی را تسهیل کند؛ سازمانی که سازوکار اداری منظمی داشته باشد و به ناشران و مولفان هم تسهیلات بدهد. واقعا انتشار کتاب با ارز خارجی، خیلی سنگین و کمرشکن است. با تلاش‌های شخصی تنها تا حدودی می‌توان کار را پیش برد. حقیقتا برای انتشار کتابم در کشورهای منطقه تا همین جایی هم که پیش رفتیم، هیچ‌گونه حمایتی از طرف وزارت ارشاد از ما نشده است.

یکی از موضوعاتی که برای انتشار کتاب در کشورهای دیگر از اهمیت برخوردار است، موضوع ترجمه‌ کتاب است. به لحاظ ترجمه صحیح و ارتباط با مترجمان، چه ظرفیتی در کشور وجود دارد؟

به نظرم وقتی یک کتاب به زبان دیگری ترجمه می‌شود باید حتما زبان مترجم، زبان مقصد باشد. مترجم ایرانی نمی‌تواند این کتاب را به زبان دیگر ترجمه کند؛ باید حتما مترجم از کشور مقصد باشد تا بتواند همان نثر و شیوایی و فرهنگ را با همه قالب‌های ارزشی‌ای که در آن فرهنگ وجود دارد، انتقال دهد تا محتوای کتاب برای کتابخوان‌های کشور مقصد، قابل‌فهم و قابل‌درک باشد. ضمن اینکه ارزش کتاب و قدرت نفوذش در آن کشور را هم بالا می‌برد. مثلا در کشور روسیه متوجه شدم بخشی از اینکه کتاب مورد استقبال قرار می‌گیرد به خاطر مهارت مترجم در ترجمه کتاب است. ترجمه آنقدر روان و شیوا انجام شده که حس منتقل شده به یک کتابخوان روسی همان حسی است که مخاطب ایرانی دارد.

در زبان عربی هم همین‌طور بود. فردی کتاب را به زبان عربی ترجمه کرد که خودش عرب‌زبان و عراقی بود. این ارزش کتاب را بیشتر می‌کند و می‌تواند به همان اندازه که برای زبان فارسی جاذبه داشته برای زبان عربی جاذبه ایجاد کند.
بخش اول، بخش محتوایی کار است. قسمت دوم کار بخش ساختاری و سخت‌افزاری کار است که نیازمند است ساختاری برای انتقال کتاب و ترجمه آن در خارج از ایران داشته باشیم. ما خیلی از کتاب‌هایمان ارزش ترجمه  و ارسال به کشورهای همجوار را دارند؛ اما چون ساختار مشخصی برایش تعریف نشده است این داستان‌ها و کتاب‌ها در داخل ایران به پایان می‌رسند.

*روزنامه فرهیختگان