کد خبر 857414
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۴

براساس اذعان صادق زیباکلام، وی کاملا برخلاف مقررات وقت دانشگاه تهران و بدون داشتن صلاحیت‌های علمی و با «لابی کردن» به عضویت هیئت علمی این دانشگاه درآمده است.

به گزارش مشرق، «آنچه از سیاسیون کمتر می‌دانید» مجموعه گزارش‌هایی درباره چهره‌های سیاسی کشورمان است. گزارش‌هایی که به لایه‌های پنهان و کمتر دیده شده از زندگی سیاسی، تحصیلی و سوابق کاری سیاسیون می‌پردازد که کمتر در معرض توجه قرار گرفته است.

در گزارش نخست به صادق زیباکلام می‌پردازیم. استاد دانشگاهی که سال‌هاست در ویترین رسانه‌های اصلاح‌طلب قرار دارد و کوچکترین اظهارنظر وی به عنوان یک موضع جدی و عمیق در این روزنامه‌ها منعکس می‌شود.

زیباکلام در مورد زندگی شخصی و تحصیلی خود چنین می‌گوید: "سال 1327 در محله بازارچه آب منگول تهران متولد شدم. پدرم مال محله خانی‌آباد و مادرم مال محله بازارچه نایب‌السلطنه خیابان ری بودند و من در کوچه معروف به دعانویس‌ها وسط بازارچه آب منگول در جنوب خیابان ری متولد شدم".

وی در مورد گرایشات سیاسی خانواده‌اش می‌گوید که پدرش از طرفداران مصدق بود که بعد از کودتا از سیاست سرخورده شد و همواره نگران بوده که وی به سمت سیاست کشیده شود. برای همین وی را پس از اخذ دیپلم در سال 1345، به اتریش میفرستند و پس از 8 ماه برای فراگیری زبان انگلیسی به خواست پدرش از اتریش به انگلستان می‌رود و سرگرم آموختن زبان انگلیسی می‌شود. بعد از طی دوره دوساله کالج، او به پلی‌تکنیک شهر هدرزفیلد در شمال انگلستان می‌رود و وارد رشته مهندسی شیمی می‌شود. پس از فارغ‌التحصیلی، برای کارشناسی ارشد وارد دانشگاه برادفورد انگلستان می‌شود. 

خردادماه سال 1353 که او برای دیدار بستگانش به ایران می‌آید، دستگیر می‌شود. از آنجا که زیباکلام هنگام دستگیری، دانشجوی دوره ی دکترای مهندسی شیمی بود، پس از آزادی تلاش کرد تا برای ادامه تحصیل به انگلستان بازگردد اما مقامات امنیتی کشور با خروج وی از کشور مخالفت کردند. با این حال به وی اجازه داده شد تا در داخل کشور استخدام شود. او نیز به عنوان مربی در دانشکده فنی دانشگاه تهران استخدام شد. در همان سال او در امتحان ورودی دوره ی فوق لیسانس مدیریت و برنامه‌ریزی (MBA) دانشگاه هاروارد آمریکا که در سازمان مدیریت صنعتی در تهران برگزار می‌شد، پذیرفته شد و همزمان با کار در دانشگاه تهران، آن دوره را پشت سرگذارد.

او پس از انقلاب اسلامی و در سال 1363 برای ادامه تحصیلات به انگلستان بازگشت اما به جای تحصیلات در رشته مهندسی شیمی، به علوم انسانی روی آورد. برای همین وارد دانشکده صلح‌شناسی دانشگاه برادفورد شد و پس از گذراندن دوره فوق لیسانس صلح شناسی، وارد دوره دکتری گردید. تز دکتری وی درباره «انقلاب اسلامی ایران» است.

زیباکلام در اواسط سال 1369 به ایران بازگشت و پس از نزدیک به دو سال، وارد گروه علوم سیاسی دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. 

 با مروری بر سوابق تحصیلی صادق زیباکلام درمی‌یابیم که رشته تحصیلی وی با عضویتش در هیئت علمی دانشگاه حقوق دانشگاه تهران مرتبط نیست. این موضوع بارها از سوی منتقدین زیباکلام مطرح شده بود.

البته برخی از هم‌طیفان زیباکلام نیز عضویت وی در هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را مورد نقد قرار می‌دهند.

مجله مهرنامه در شماره دوم خود در اردیبهشت 1389، مصاحبه‌ای با سیدجواد طباطبایی را منتشر کرد که نکات قابل توجهی در آن وجود دارد.

سیدجواد طباطبایی استاد و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست است. وی عضو سابق هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. طباطبایی در حال حاضر مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است.

طباطبایی در این مصاحبه می‌گوید: «در همان زمان (اوایل دهه 60)، ریاست دانشگاه استاد دیگری را به همان گروه تحمیل کرد که به هیچ وجه سابقه تحصیلی و مشخصات او با مقرراتی که همان رئیس دانشگاه مأمور اجرای آن بود، سنخیتی نداشت. این شخص گویا در یکی از رشته‌های فنی درس خوانده و در انقلاب فرهنگی نیز نقشی ایفاء کرده بود و در دانشگاهی در بریتانیا – یا حومه آن – درس خوانده بود که از نظر دانشکده و مدیریت آن اعتباری نداشت و حتی اگر اعتباری داشت، برابر مقررات، به دلیل پیوسته نبودن تحصیلات، نمی‌توانست به استخدام دانشکده حقوق درآید که البته به زور رئیس دانشگاه درآمد. به جرأت می‌توان گفت که سطح علمی بسیاری از این افراد از حد کارشناسی ارشد یک دانشگاه متوسط فراتر نمی‌رود و اما دلیلی که می‌خواهم بیاورم. گروهی از اینان در بیست و چندی سالی که در کسوت استادی درآمده‌اند، چیزی ننوشته‌اند و گروه دیگری که جرأت – یا ادعای – نوشتن داشته‌اند، در نوشته‌های شان کمتر می‌توان عبارتی معنادار پیدا کرد».

طباطبایی در ادامه این مصاحبه می‌گوید: "یک عامل پائین بودن سطح دانشگاه‌ها و رواج سرقت ادبی و دزدی علمی، که تاکنون توجه چندانی به آن نشده است، این است که چون دولت دانشگاه را تیول خود و کارگزاران خود می‌داند، ابواب جمعی فاقد صلاحیت علمی خود را در پایان کار دولت به دانشگاه منتقل می‌کند.

از آن جا که نظام دانشگاهی ایران با وجود چنین استادانی و به سبب فقدان ضابطه‌های علمی جایی در نظام تولید علم در جهان نمی‌تواند داشته باشد، دولت ناچار مشوق‌هایی را در نظر گرفته است، مانند انتشار مقاله در مجله‌های معتبر، که البته این خود، به دلیل فسادی که در همه کالبد نظام دانشگاهی ایران ریشه دوانده و اهل سیاست به اهل علم تبدیل شده‌اند، به آفتی تبدیل شده و راه را برای هرگونه سوءاستفاده هموار کرده است. تردیدی ندارم که بی سوادی و سیاست‌بازی آفتی است که نظام دانشگاهی ایران را نابود خواهد کرد".

پس از انتشار این سخنان، صادق زیباکلام به صراحت اعلام کرد که اظهارات سیدجواد طباطبایی مربوط به وی است. صادق زیباکلام مقاله‌ای در پاسخ به سخنان طباطبایی نوشت و در سومین شماره نشریه مهرنامه منتشر کرد.

وی در این مقاله می‌نویسد: مصاحبه استاد ارجمند جناب دکتر سیدجواد طباطبایی پیرامون علوم سیاسی در ایران و وضعیت این رشته در دانشگاه اصلی و محل تولد آن یعنی در دانشگاه تهران را با تاسف و تاثر خواندم. البته در بسیاری از نکات با ایشان همراه هستم اما تاسف و تاثرم از چند بابت بود. عمده‌ترین آن از بابت هجمه‌ای بود که ایشان به برخی از اشخاص از جمله خود من کرده بودند. این البته نه بار اولی بود که دکتر طباطبایی علیه افراد و اشخاص مطالب سخیف و توهین‌آمیز می‌گویند و نه با شناختی که از ایشان دارم آخرین بار آن خواهد بود. یکی از ویژگی‌های جناب ایشان متهم کردن دیگران به بیسوادی، حماقت، بلاهت و شارلانتانیزم علمی می‌باشد. از نظر دکتر طباطبایی نه قبل و نه بعد از انقلاب هیچ کس این رشته را در ایران نفهمیده و درک علمی و قابل قبولی از آن نداشته".

با بررسی مقاله‌ای که زیباکلام در پاسخ به اظهارات طباطبایی در مهرنامه شماره سوم منتشر کرد، مشخص می‌شود که زیباکلام کاملا برخلاف مقررات وقت دانشگاه تهران و بدون داشتن صلاحیت‌های علمی به عضویت هیئت علمی گروه علوم سیاسی این دانشگاه درآمده است.

زیباکلام در این مقاله -که در سایت رسمی صادق زیباکلام هم منتشر شده است- نوشته است:

"در سالهای 70 و 71 که من به تازگی از انگلستان برگشته بودم، گروه علوم سیاسی مخالف پیوستن من به آن گروه بود و این را دکتر طباطبایی درست می­گوید. من سعی کردم که برخی از اعضاء گروه را به اصطلاح «لابی» نمایم. از جمله این افراد خود دکتر طباطبایی بود.

اما درخصوص نحوه ورودم به گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران: من در 8 مهرماه سال 1355 به عنوان هیئت علمی به استخدام دانشکده فنی دانشگاه تهران درآمدم. در سال 1361، دانشکده فنی،  بنده را برای گرفتن دکترا به عنوان بورسیه به وزارت علوم معرفی نمود. اما به دلایل پیچیده و متعددی، علاقه‌ام به مهندسی  را از دست داده بودم و می‌خواستم علوم سیاسی بخوانم و بر روی انقلاب اسلامی ایران کار کنم. اما وزارت علوم با تغییر رشته مخالفت نمود. از آنجا که علاقمند به تغییر رشته بودم نزدیک به دو سال دویدم تا سرانجام "شورایعالی انقلاب فرهنگی" تغییر رشته را بلامانع اعلام نمود و به وزارت علوم مراتب رسما منعکس گردید.

در عین حال شورای بورس و اعزام وزارت علوم به بنده اعلام داشت که اگر شما بخواهید تغییر رشته بدهید، بورس به شما تعلق نخواهد گرفت و می‌بایستی با هزینه شخصی و البته استفاده از ارز دولتی تحصیل نمایید که موافقت نمودم و از دانشگاه تهران مرخصی بدون حقوق گرفتم. دانشگاه Bradford انگلستان که مرا برای دکترا بر روی انقلاب اسلامی پذیرفته بود، پذیرشم را منوط به گذراندن دوره فوق لیسانس صلح‌شناسی کرده بود که دروس آن شامل خاورمیانه، علوم سیاسی، جامعه شناسی، روابط بین‌الملل و ... می‌شد. منتهی از نظر مقررات، دانشگاه نمی‌توانست مرا برای دو مدرک فوق لیسانس و دکترا در یک زمان واحد بپذیرد. در عمل مرا برای دکترا پذیرفته بودند و گذراندن دوره فوق لیسانس صرفا "پیش نیاز" ورود به دکتری بود بدون آنکه مدرکی به من تعلق گیرد".

براساس نوشته‌های زیباکلام، وی با اینکه فوق لیسانس مهندسی شیمی داشته، به یکباره علاقه‌اش به مهندسی را از دست داده و با مراجعه به معاونت آموزشی وزارت علوم، خواهان دریافت امتیاز بورس می‌شود تا در لندن «انقلاب اسلامی»‌ بخواند. درحالیکه رشته‌اش مهندسی بوده و هیچ ربطی به انقلاب اسلامی که در حیطه علوم انسانی است، نداشته است. جای تعجب و سوال است که چرا صادق زیباکلام برای تحصیل در رشته انقلاب اسلامی می‌خواسته به لندن برود در حالیکه انقلاب اسلامی در ایران رخ داده بود.

گرچه زیباکلام این ماجرا را رها نمی‌کند و سرانجام موفق می‌شود دستور بورس شدن البته با هزینه شخصی را بگیرد. البته طبق اظهارات خودش با اینکه در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرده و عضو هیئت علمی گروه شیمی است و از طرف دانشکده فنی برای دریافت بورسیه معرفی می‌شود، پس از عزیمت به لندن به جای تحصیل در رشته انقلاب اسلامی، «صلح‌شناسی» می‌خواند شاید به این دلیل که اصلا چنین رشته‌ای در انگلستان وجود نداشته است.

زیباکلام بعد از اخذ مدرک دکترا به ایران باز می‌گردد و تصمیم می‌گیرد به گروه علوم سیاسی یا تاریخ دانشگاه تهران برود. البته با توجه به اینکه سابقه تحصیل و تدریس وی در رشته مهندسی شیمی بوده، ‌باز با مخالفت قانونی هر دو گروه مواجه می‌شوند. وی به تصریح خودش شروع به «لابی‌کردن» می‌کند.

همچنین در این مقاله تصریح شده که زیباکلام پس از بازگشت از لندن به مدت یکسال، بدون اینکه تدریسی در دانشکده فنی انجام داده باشند، از این دانشکده حقوق دریافت می‌کرده که این موضوع مورد اعتراض معاون اداری و مالی دانشگاه قرار می‌گیرد.

زیباکلام در ادامه پاسخ‌های خود به اظهارات طباطبایی می‌نویسد:

"هیچ یک از دو گروه علوم سیاسی یا تاریخ نه توجه‌ای به رساله‌ام کردند، نه اساساً گزارشات دانشگاه محل تحصیلم ( دانشگاه Bradford انگلستان) را بررسی کردند، نه بالاتر از همه یک کلام با خودم حاضر نشدند، صحبت کنند. دلیل هر دو گروه نیز برای رد تقاضایم آن بود که می‌گفتند «گروه به شما نیازی ندارد».

آقای دکتر حسین صفایی که رئیس دانشکده بودند به بنده گفتند که مدیر گروه، دکتر احمد نقیب‌زاده میگوید «تقاضای شما در گروه مطرح شده اما برای دروسی که شما می‌توانید تدریس نمائید، گروه در حال حاضر کمبودی ندارد». خود دکتر نقیب‌زاده هم شخصاً گفتند که البته گروه در مورد گذشته شما که مهندسی بوده، ابهاماتی دارد اما مسئله اساسی آن است که درس انقلاب اسلامی که شما نوشته‌اید می‌توانید تدریس نمایید، توسط آقای دکتر منوچهر محمدی، دکتر علیرضا صدرا و دکتر مصطفی ملکوتیان تدریس می‌شود. درس تاریخ تحولات ایران نیز توسط آقایان دکتر جواد شیخ الاسلامی، دکتر رضا رئیسی طوسی و دکتر محمدرضا تخشید تدریس می‌شود و برای شما عملا درسی در گروه وجود ندارد.

مدیر بعدی گروه، آقای دکتر همایون الهی نیز همین را گفتند و اشکال را در "عدم نیاز دانستند". آقای دکتر حسین بشیریه هم که معاون آموزشی دانشکده بودند مسئله "عدم نیاز" را مطرح کردند.

به توصیه برخی از دوستان بنده تلاش کردم تا با برخی از اعضاء معمر گروه رایزنی نمایم. آقای دکتر منوچهر محمدی فرمودند که جهت‌گیری‌­های رساله شما در خصوص انقلاب اسلامی «مغرضانه»، «غرب‌گرایانه»، «لیبرال» و در بهترین حالت «التقاطی» است. اما نظرات آقایان دکتر قاسم افتخاری، همایون الهی، رضا رئیسی طوسی و حسین بشیریه مثبت‌تر بود.

در ضمن اینکه بنده به دنبال این رایزنی‌ها بودم، آقای دکتر جلال‌الدین هاشمی، معاون اداری و مالی دانشگاه بنده را احضار فرمودند و گفتند که پرداخت حقوق به شما اشکال دارد. چون ما فعلا داریم به شما به عنوان هیئت علمی دانشکده فنی حقوق می‌پردازیم در حالیکه شما بیش از یک سال است که برگشته‌اید به ایران و یک واحد درس هم در دانشکده فنی ارائه نداده‌اید. ما بیشتر از این نمی توانیم منتظر رایزنی‌های شما باشیم و معاون آموزشی می‌بایستی یا در گروه تاریخ یا علوم سیاسی طبق ابلاغ وزارت علوم حکم شما را بزنند و این وضع شما تا به الان هم درست نبوده است.  بعد هم به بنده گفتند که سال گذشته هم به شما گفتم که هیچ گروه آموزشی حاضر نیست  بدون اینکه «لابی و حمایت‌هایی» از درون گروه و دانشکده  نباشد متقاضی را بگیرد. نه در دانشکده ادبیات و نه در دانشکده حقوق هیچ کس شما را نمی‌شناسد....

...بنده هم گفتم پس برای گروه علوم سیاسی حکمم را بزنند. همان موقع به دکتر تقی‌خانی گفتند و مشارالیه نیز حسب نامه رسمی تعهد خدمت وزارت علوم در سال گذشته محل خدمت بنده را در گروه علوم سیاسی تعیین کردند".

براساس اذعان خود صادق زیباکلام پذیرش وی در هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، کاملا بر خلاف مقررات وقت دانشگاه تهران، بدون داشتن صلاحیت‌های علمی و براساس لابی کردن و دستور وزرات علوم وقت و فشار از بالا بوده است.

جالب اینجاست صادق زیباکلام که خود با «لابی» و «فشار» به عضویت هیئت علمی دانشکده‌ای درآمده بود که سابقه تحصیلی و کاری مرتبط با آن رشته را نداشته است، در ابتدای شروع به کار دولت یازدهم و پس از اتهاماتی که در این دولت به دانشجویان بورسیه‌ در دولت نهم و دهم زده شد، در آبان ماه 92 خطاب به رضا فرجی‌دانا وزیر علوم وقت می‌نویسند «اساتیدی را که بدون رعایت اصول و ضوابط علمی و استخدامی بورسیه شدهاند یا به استخدام دانشگاه درآمده‌اند را زیر نظر هیئتی صالح از اساتید همان دانشگاه‌ها مورد یک بررسی مجدد قرار دهید».

منبع: تسنیم