به گزارش مشرق، همه درست در دل ماه مبارک رمضان به شنیدن اسمش عادت داریم، به اینکه چه در دنیای واقعی و چه درعالم مجازی با هشتگ و عبارت«#امام_حسنی_ام» به آدمهای اطراف و اکنافمان یادآوری کنیم که چقدر به اولین عزیز کرده خاندان اهل بیت ارادت داریم. امام حسن(ع) برای بیشتر ما سرشار از روایت های کوچک و ریزی است که با شنیدنشان هم میشود به لبخندی از سر شوق رسید و هم می شود به اشکی از سر بغض؛از نشستن روی دوش پیامبر تاصلح با معاویه وشهادت غریبانهاش.به همین مناسبت و میلاد امام دوم شیعیان نگاهی به برشهای کوچکی از زندگی این حضرت انداختهایم.
کودکی که هموزن موی سرش نقره دادند
درست در سال سوم هجرت بود که در نیمه شب پانزدهم ماه مبارک رمضان نخستین نوه پیامبر اسلام به دنیا آمد. نوه ای که رسول خدا نام حسن به معنی «نیکو» را برای او انتخاب کرد؛نامی که تا آن زمان روی هیچ کودکی نگذاشته شده بود. یکی از اتفاقاتی که در شب میلاد امام حسن افتاد ماجرای تراشیدن سر نوزاد بود؛ که به دست پیامبر اتفقا افتاد و او موی سرامام حسن(ع) را تراشید و هموزن آن به مستنمندان نقره داد. سنتی که شاید تا پیش از این در بین مسلمانان رایج نبود آن هم سنت صدقه و عقیقه برای هر کودک مسلمانی که در این دنیا پا میگذارد.
امام حسن(ع) دردانه پیامبر
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دردانههای پیامبر خاتم بودند؛ طوری که حضرت محمد(ص) علاقه ویژهای به دو نوه خود داشت. برای همین هم اگر در کتابها و روایات مختلف جست وجو کرده باشید به خاطرات جست و گریخته زیادی در این باب خواهید رسید که حکایت از این موضوع دارد. در یکی از روایتها آمده است که«حسن و حسین (ع) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه ، مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (ص) نمی آمد تا اینکه آن شخص ، حسن و حسین (علیه السلام) را دید، آن دو را بر دوش خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: من گنهکارم ، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید رسول خدا (ص) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام آیه ۶۴ سوره نساء نازل شد: ... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما: و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.» اما نکته قابل توجه اینجاست که پیشوای دوم شیعیان تنها تا هفت سالگی با پیامبر هم عصر بود. شاید برای همین هم هست که امام علی (ع) به سایر فرزندانش میگفت: شما فرزندان من هستید و حسن(ع) و حسین(ع) فرزندان پیامبر(ص)!
چرا او را با لقب کریم صدا میزدند؟
همان طور که بالا نیز گفته شد اسم حسن را شخص پیامبر روی امام دوم شعیان گذاشت؛ ولی از مهمترین القاب این حضرت میتوان به«کریم» و «مجتبی» اشاره کرد. مجتبی جزو لقب هایی است که دوستداران ایشان به او نسبت دادهاند. مجتبی یعنی برگزیده شدن بنده خاص خداوند که فیضهای خاص الهی به او نسبت داده میشود. علت نسبت دادم لقب کریم هم به امام حسن(ع) از این رو است که امام نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه بسیار دلسوز بود و با خرابه نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کمدرآمد همراه و همنشین میشد و دردِ دلِ آنها را با جان و دل میشنیدند و به آن ترتیب اثر میدادند حتی در روایتی آمده است که؛«روایت شده که روزی امام حسن (ع) بر جمعی از مساکین گذشت که پارهای چند از نان خشک ها را بر روی زمین گذاشته اند و می خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند:« خدا متکبّران را دوست نمیدارد»و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه ی مساکین خواستند که برای صرف غذا به خانه ی حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی نموده به همه ی آنها لباسهای مناسب هدیه دادند.»
امامی که در تواضع زبان زد بود
یکی دیگر از خصلتهای امام حسن(ع) تواضع و فروتنی این امام در میان پیروان و مردم بود که از شاخصههای ویژه رفتاری او به حساب میآمد و حکایتهای مختلفی درباره آن گفته میشود. مدرک بن زیاد میگوید:« روزی در باغ و بستان ابن عباس به سر می بردیم، ابن عباس به اتفاق امام حسن و امام حسین علیهما السّلام بدان جا آمدند و در آن باغ گشت و گذار کرده سپس بر لب جویباری نشستند. امام حسن علیه السّلام به من فرمود: مدرک! غذایی هم برای خوردن داری؟ عرض کردم: آری؛ به سرعت رفتم و قرص نانی و مقداری نمک و دو دسته پیازچه خدمت حضرت آوردم و امام از آن ها تناول کرد و سپس فرمود: مدرک! چه غذای مطبوعی بود؟ پس از آن که امام غذا میل کرد برای آنان بهترین انواع غذا را آوردند، امام حسن علیه السّلام رو به مدرک کرد و بدو فرمان داد غلامان را فراخواند و برایشان غذا بیاورد، مدرک آنان را صدا زد و از آن غذا خوردند و امام حتی لقمه ای از آن ها نخورد، مدرک به امام عرضه داشت: چرا شما از این غذا تناول نفرمودید؟ حضرت پاسخ داد: غذایی را که قبلا برایم آوردی بیشتر دوست داشتم.»
مهربانی امام با حیوانات
یکی دیگر ازسیرههای امام حسن(ع) مهربانی این حضرت با حیوانات بود. که از مهمترین این حکایتها ماجرای سگی است که امام او را اطعام کرد. روزی آن حضرت مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابرش ایستاد، حضرت لقمهای دردهان خودش میگذاشتند و لقمهای نیز جلوی سگ میانداخت، مردی که این صحنه را مشاهده میگرد عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا! اجازه دهید این حیوان را دور کنم. امام فرمود: «نه رهایش کنید! من از خدا شرم میکنم که جانداری بهصورت من نگاه کند و من در حال غذا خوردن باشم و به او غذا ندهم.»