به گزارش گروه خواندنی های مشرق، مردي که سال گذشته همسر جوانش را به قتل رسانده بود در جلسه دادگاه در برابر قاضي صدرزاده رئيس شعبه ۵ دادگاه کيفري استان خراسان رضوي ادعا کرد همسرم را مثله کردم ولي او را نکشتم.
در چهارم آبان سال ۸۹ هنگامي که خواهر و برادر ۹ و ۱۲ ساله از مدرسه به خانه بازگشتند متوجه غيبت مادر خود شدند. آن ها موضوع را از پدر خود پرسيدند که او در پاسخ گفته بود مادرشان به مسافرت رفته است.
در روز ۱۶ آذر يک تکه از بالاتنه بدون دست و سر متعلق به يک زن که سوخته بود در زير پل الغدير تربت حيدريه پيدا شد. تلاش ماموران پليس براي يافتن ديگر اعضاي بدن مقتول و کشف هويت وي ادامه يافت. مدتي بعد و پس از شناسايي مقتول که زني ۳۰ ساله به نام «الف» بود همسر حدودا ۴۰ ساله او شناسايي و بازداشت شد. با تطبيق يک تکه پارچه گلدار که دور نيم تنه پيچيده شده بود با بخشي از پرده خانه مرد (گل هاي سبز پارچه يکديگر را کامل کرده بودند) شک کارآگاهان و قاضي ويژه قتل به متهم افزايش يافت.
در جريان تحقيقات بعدي متهم در بازپرسي تربت حيدريه اظهار کرده بود: به همان صورتي که قبلا توضيح دادم قتل را انجام دادم در واقع قصد قتل نداشتم و او را هل دادم. متهم در تحقيقات گفته بود که اعضاي مثله شده همسرش را در نقاط مختلف شهر انداخته که بنا به اظهارات خانواده مقتول اثري از آن ها پيدا نشده بود.
در ساعت ۱۰ صبح روز دوشنبه 28 آذر در شعبه ۵ دادگاه کيفري استان خراسان رضوي متهم در برابر قاضي ايستاد تا در برابر اتهامات وارده از خود دفاع کند. دو فرزند، پدر متهم و نيز اولياي دم در جلسه حضور داشتند.
قاضي پس از اعلام اتهام از پدر و مادر مقتول درخواستشان را جويا شد. آن ها تنها خواستار قصاص متهم بودند و ابراز کردند که به هيچ وجه گذشت نخواهند کرد. سپس قاضي به دختر ۱۰ ساله متهم و مقتول رو کرد و خواسته او را جويا شد. دختر گفت: حالا که مادرم را از دست داده ام دلم نمي خواهد پدرم را نيز از دست بدهم. قاضي از پدر متهم به عنوان ولي قهري بچه هاي وي خواسته پسر ۱۳ ساله متهم را نيز جويا شد که او هم همان خواسته خواهرش را مطرح کرده بود.
در ادامه قاضي از متهم خواست که بايستد و به دفاع از خود بپردازد. متهم که وکيل تسخيري اش را در کنار خود داشت اتهام قتل را نپذيرفت اما مثله کردن جنازه را قبول کرد. او در توضيح حادثه گفت: در روز حادثه ساعت ۷ و نيم صبح هنگامي که قصد خروج از منزل را داشتم همسرم با من مشاجره کرد و من که مي خواستم به محل کارم بروم او را هل دادم و از خانه خارج شدم. ساعت ۹ و نيم بود که به خانه برگشتم که ناگهان با پيکر بي جان وي در حالي که روسري به دور گردنش پيچيده شده بود مواجه شدم و بعد از روي ناداني و به اين دليل که از پيامدهاي اين موضوع مي ترسيدم جنازه را مثله کردم و پس از آن که هر تکه از بدن همسرم را در گوني و کيسه هاي پلاستيکي مختلف گذاشتم آن ها را به مناطق مختلف بردم و رها کردم.
قاضي از متهم پرسيد که چرا همسرت بايد خودش را کشته باشد؟ و اصلا مگر کسي مي تواند خود را با روسري خفه کند؟ که متهم گفت: همسرم مدتي قبل از مرگ (در ۱۹ مهرماه) به همراه دوستانش به سفر قم و از آن جا به شمال کشور رفته بود. در آن جا يکي از دوستانش هنگام شنا در آب غرق شده بود و او به دليل اين که نتوانسته بود به دوستش کمک کند دچار عذاب وجدان شده بود. او در خانه قرص مي خورد و مدام با خود حرف مي زد و مي گفت که دوستش نبايد او را تنها مي گذاشت.
متهم اضافه کرد که آن روز هم به دليل اين که همسرم دارو خورده بود با او بحث کردم. او تعادل روحي نداشت و دچار بيماري شده بود و به اين دليل که کم آورده بود خودش را کشت.
قاضي که در طول جلسه دائم به اظهارات قبلي متهم در جلسات بازپرسي رجوع مي کرد از متهم پرسيد که چرا پس از مشاهده همسرش در آن حالت به جاي زنگ زدن به پزشک و يا خبر کردن همسايه ها او را مثله کرده است؟ متهم که اصرار داشت حقيقت را مي گويد ابراز کرد: شوکه شده بودم و مي خواستم از شر جنازه خلاص شوم و اگر درک الان را داشتم هرگز چنين کاري نمي کردم.
متهم در پاسخ به پرسش قاضي درباره سرنوشت لباس هاي مقتول گفت که آن ها را در سطل زباله انداخته است. و اضافه کرد: جسد را مثله کرده ام اما آن را نسوزانده ام.
در ادامه جلسه، قاضي از متهم پرسيد که چرا با وجود اين که از سرنوشت همسرش اطلاع داشته براي پدر و مادر وي اظهارنامه تمکين فرستاده است و خواسته که همسرش به منزل برگردد؟
متهم در پاسخ گفت: از بلاتکليفي خسته شده بودم و با اين کار خواستم خانواده همسرم که در مشهد زندگي مي کردند و ما رابطه اي با آن ها نداشتيم متوجه غيبت او بشوند و به جست وجوي او بپردازند.
سپس متهم در پاسخ اين سوال قاضي که چرا به شستن فرش اقدام کرده پاسخ داد که فرش را نشسته و اصلا در هنگام مثله کردن جنازه خوني بيرون نزده است. در اين لحظه قاضي دست نوشته اظهارات پسر ۱۳ ساله متهم را نشان داد که در آن پسربچه اظهار کرده بود که در روز ناپديد شدن مادرشان به کمک پدر و خواهرش فرش را شسته اند.
متهم اين اظهارات را رد کرد و گفت: به دليل ديگري غير از خونريزي، روي فرش ادکلن پاشيده و آن را نشسته است.در ادامه اين جلسه همچنين مادر مقتول اظهاراتي را درباره اختلاف دخترش با متهم به قتل و همچنين نحوه جدايي آن ها خطاب به مقام قضايي ايراد کرد و در پايان جلسه مقام قضايي از متهم خواست که آخرين دفاع خود را بيان کند که متهم گفت: من قتل را انجام ندادم و به گردن نمي گيرم. مثله کردن (تکه تکه) کردن را قبول دارم و همسرم خودش را خفه کرده بود.
قاضي با دريافت لايحه دفاعيه از وکيل مدافع متهم و با بيان اين که راي دادگاه در روزهاي آينده اعلام مي شود ختم جلسه را اعلام کرد.
*سرقت خودروی گران قیمت که به قتل منتهی شد
دو سارق كه در جريان سرقت خودروي گرانقيمت خارجي مرد ميانسال را به طرز هولناكي از پا درآورده بودند، سرنخ مهمي را در محل جنايت جا گذاشتند.
نيمهشب دوشنبه مأموران كلانتري 126 تهرانپارس از قتل مرد ميانسالي باخبر شدند. آنها دقايقي بعد با جسد خونين حسين – 46 ساله – در خيابان روبهرو شدند.
يكي از همسايهها كه شاهد حادثه بود گفت: «حدود ساعت يك نيمهشب با شنيدن صداي فرياد كمك از خانه بيرون دويدم. همان موقع مرد ميانسالي را آويزان بر دستگيره در خودروي تويوتا كمري ديدم كه فرياد ميزد دزد، دزد و كمك ميخواست.
با ديدن اين صحنه با عجله به پليس تلفن كردم. يكي ديگر از شاهدان نيز گفت: دزدان بيرحم مرد بيچاره را روي زمين ميكشيدند و او را به خودروهاي ديگر ميكوبيدند تا اينكه به طرز فجيعي كشته شد.
مأموران كلانتري هنگام بررسي محل حادثه با يك خودروي پرايد روشن در كنار خيابان روبهرو شدند و در بازرسيها نامهاي يافتند.
در متن نامه زن خطاب به شوهرش نوشته شده بود: "... اگر اعتيادت را ترك نكني ديگر حاضر به ادامه زندگي با تو نخواهم بود." اما از آنجا كه نام و نشاني در نامه نبود مأموران به سرنخ مهمي نرسيدند.
بدينترتيب با اعلام موضوع جنايت به قاضي شاهنگيان بازپرس كشيك ويژه قتل، تيم ويژه جنايي در محل حادثه حضور يافته و تحقيق براي شناسايي سارقان جنايتكار آغاز شد. پس از صدور دستور انتقال جسد به پزشكي قانوني، كارآگاهان با اعلام شماره پلاك خودرو به پليس راهنمايي و رانندگي مالك اصلي پرايد را شناسايي كردند.
مرد ميانسال نيز گفت: خودرو در اختيار پسرش بوده و خبري از او ندارد. اما وقتي دريافت در اين ماجرا يك قتل نيز رخ داده است به مأموران گفت: خودروام چند شب قبل سرقت شده است!
بدينترتيب با توجه به تناقضگوييهاي مالك پرايد دستور بازداشت او و شناسايي و دستگيري پسرش صادر شد تا گره كور معماي سرقت خونين فاش شود.
*بازیگر سرشناس در پی تجدید فراش
به گزارش گروه خواندنی های مشرق، بازيگر سرشناس سينما و تلويزيون كه همسرش از 6 سال قبل زندگي مشترك را ترك كرده، براي دريافت مجوز ازدواج دوم به دادگاه رفت.
اين بازيگر كه در فيلمهاي سينمايي و سريالهاي تلويزيوني در نقش پدربزرگ ايفاي نقش ميكند، چند روز قبل به دادگاه خانواده تهران رفت و با ارائه دادخواست اجازه ازدواج به قاضي «غلامرضا احمدي» گفت: سالها قبل در جريان بازي در يك فيلم سينمايي سوار بر موتوسيكلت راهي محل فيلمبرداري بودم كه در خيابان ري – جنوب تهران- با يك خودروي پيكان تصادف كرده و بيهوش شدم.
وقتي چشمم را باز كردم خودم را روي تخت بيمارستان ديدم. از آنجا كه پاهايم بشدت آسيب ديده بود چند روزي در بيمارستان بستري ماندم اما در همين زمان كوتاه مهر يك پرستار جوان و مهربان به دلم افتاد. او هم به من ابراز علاقه كرد.
بدين ترتيب همزمان با مرخص شدن از بيمارستان همديگر را ملاقات ميكرديم.هر از گاهي هم مرجان را به پشت صحنه فيلمبرداري ميبردم.تا اين كه تصميم به ازدواج گرفتيم. اما مانع بزرگي سد راهمان بود چرا كه پدرم اصرار داشت با دخترعمويم ازدواج كنم اما من علاقهاي به او نداشتم. با اين حال بعد از كش و قوسهاي فراوان بعد از يك سال خانوادهام با ازدواج من و مرجان موافقت كردند.
بنابراين او را با مهريه 30 هزار تومان به عقد خود درآورده و زندگي مشتركمان شروع شد.چند سالي زندگي خوبي داشتيم و با تولد فرزندمان رنگ و بوي خانه و خانواده ما تغيير كرد و شيرين ترشد.
سالها به رغم وجود برخي اختلاف سليقهها و مشكلات به زندگي ادامه داديم تا اين كه پسر بزرگمان براي ادامه تحصيل راهي اروپا شد.دخترمان هم پس از پايان تحصيلاتش، پزشك شد.اما از چند سال قبل بهانهجوييهاي همسرم شروع شد. او كه به من مشكوك شده بود تصور ميكرد برخي از شبها كه براي حضور در صحنه فيلمبرداري بيرون از خانه ميمانم در خانه زن دومم هستم چرا كه مرجان دائم از ازدواج پنهانيام و «هوو»ي خيالي حرف ميزد.
بچهها را نيز با همين حرفها عليه من تحريك ميكرد. سرانجام شش سال قبل پس از مشاجرات طولاني او از خانه رفت.چندين بار از او خواستم به خانه بازگردد اما همسرم ميگفت به خاطر آبروي بچهها طلاق نميگيرد ولي به خانه هم برنميگردد. در اين مدت هم با دخترم در يك آپارتمان اجارهاي زندگي ميكنند. بنابراين حاضرم همه حق و حقوقش را بپردازم ضمن اين كه هر ماه نفقه او و دخترم را پرداختهام.
مردی که همسرش را در زندان کشت
مرد سابقهدار 10 روز پس از آزادي براي انتقام مرگبار به زندان زنان رفت و همسرش را كشت.
ظهر پنجشنبه 24 آذر مردي براي ملاقات حضوري با همسرش وارد بخش ملاقات يكي از ندامتگاههاي كرج شد. اما دقايقي بعد او در جنايتي غافلگيرانه همسر زندانياش را خفه كرد و بلافاصله نيز از سوي مأموران بازداشت شد.
از سوي ديگر با اعلام اين خبر به كلانتري 38 كرج، تيمي از مأموران همراه بازپرس جنايي راهي ندامتگاه شدند. در بررسيهاي مقدماتي هم مشخص شد زن 34 ساله عامل جنايت به جرم حمل و فروش 20 گرم كراك دستگير و پس از محاكمه به 10 سال زندان محكوم شده بود.
بررسي سوابق متهم 38 ساله نيز نشان داد او سركرده يك باند سرقت معروف به «سيندرلا» بوده كه به اتهام سرقت مسلحانه طلافروشي، خودرو و جعل اسناد 12 سال از عمرش را پشت ميلههاي زندان گذرانده و 10 روز قبل با پايان دوران محكوميتش از زندان آزاد شده بود.
محمد در نخستين بازجوييها درباره انگيزه جنايت گفت: «من همسرم را دوست داشتم و به خاطر تأمين هزينههاي زندگيمان 12 سال از عمرم را در زندان گذراندم. اما زماني كه در زندان بودم به رفتارش مشكوك شدم تا اينكه از طريق دوستانم متوجه شدم همسرم با مردي رابطه پنهاني دارد و برايش مواد مخدر هم ميفروشد. در حالي كه اين موضوع بشدت آزارم ميداد كينهاش را به دل گرفتم. به همين خاطر وقتي از دستگيرياش باخبر شدم تصميم به انتقام گرفتم. بنابراين به محض آزادي از زندان به دنبال فرصتي براي اجراي نقشه بودم. تنها راه پيش رو نيز ملاقات خصوصي بود. به همين خاطر درخواست ملاقات دادم. زماني كه وارد اتاق ملاقات شده و از او توضيح خواستم ادعا كرد تمام حرفهايم دروغ است. اما از شدت عصبانيت روسري را دور گردنش گره زده و خفهاش كردم!»
مرد جنايتكار پس از اعتراف به قتل و بازسازي صحنه جنايت با قرار قانوني دوباره راهي زندان شد تا محاكمه شود.
دختر جوان خارجي كه قرباني جنايت سياه راننده ارابه شيطاني شده، يك نشاني عجيب در خودروي مرد تبهكار جاسازي كرده بود.
رسيدگي به پرونده جنايت سياه هولناك از دو ماه قبل همزمان با شكايت يك دختر جوان عرب زبان خارجي در دستور كار تيم قضايي- پليسي قرار گرفت. دختر جوان كه ساعتي پس از وقوع حادثه هولناك خود را به مأموران گشت پليس در يكي از خيابانهاي شرق تهران رسانده بود، با صدايي لرزان و چهره برافروخته به آنها گفت: ساعتي قبل از سوي راننده يك خودروي زانتيا به زور ربوده شده و تحت آزار و اذيت قرار گرفتم.
وي ادامه داد: در خيابان پيروزي پيادهروي ميكردم كه يك خودروي زانتيا مقابلم توقف كرد. من براي تفريح و وقتگذراني سوار شدم اما دقايقي بعد ناگهان همه درها و پنجرهها قفل شد. بعد هم مرد جوان راننده با تهديد چاقو، مرا وادار به سكوت كرد. وقتي مسيرش را به سوي بيابانهاي خارج شهر تغيير داد، فهميدم نقشه شومي در سر دارد اما ديگر كاري از دستم برنميآمد. بنابراين وقتي بيتوجه به التماسهايم به هدف پليدش رسيد، مرا در بيابان رها كرد و گريخت.
با اين حال به سختي شماره پلاكش را به خاطر سپردم. بدين ترتيب پرونده اين ماجرا با دستور قاضي آقايي، داديار دادسراي جنايي تهران در اختيار كارآگاهان اداره شانزدهم پليس آگاهي قرار گرفت.
در ادامه تحقيقات خودروي مورد نظر در يكي از شهرستانها شناسايي و رانندهاش نيز بازداشت شد. اما مرد جوان كه منكر اطلاع از ماجرا بود، گفت: خودرو را چند روز قبل از يك نمايشگاهدار تهراني خريده است.پس از انتقال خودرو به تهران دختر جوان بلافاصله ارابه شيطاني را شناسايي كرد و گفت: مطمئنم اين همان ماشين است. براي اطمينان از صحت گفتههايم ميتوانيد زير صندلي عقب را نگاه كنيد. من يك آدامس به آنجا چسبانده بودم به اميد اينكه سرنخي براي دستگيري متهم باشد.
بدين ترتيب كارآگاهان پس از بررسيها آدامس دختر جوان را يافتند. در ادامه فروشنده خودرو نيز شامگاه 9 آذر در خانه پدرش دستگير شد. جمشيد – 27 ساله – پس از انتقال به اداره آگاهي منكر اتهاماتش شد و گفت: اين خانم را به هيچ عنوان نميشناسم و مطمئنم برايم پاپوش درست كردهاند.
از آنجا كه پولدار هستم ميخواهند از من اخاذي كنند. اما به جايي نميرسند! با اين وجود قاضي پرونده با توجه به كشف مدارك و مستندات وي را بازداشت كرد. كارشناسان پزشكي قانوني نيز پس از بررسيهاي لازم مهر تأييدي بر اظهارات شاكي زده و اثبات كردند دختر جوان از سوي مرد شرور مورد آزار و اذيت قرار گرفته است.بدين ترتيب جمشيد به اتهام آدمربايي و آزار و اذيت بازداشت شد.
*مست بودم قهرمان وزنهبرداري را کشتم!
جواني كه به علت دختر مورد علاقهاش با همسايهها درگير شده و اشتباهي قهرمان وزنهبرداري كشوري را به قتل رسانده بود در دفاعياتش مدعي شد هيچچيز از حادثه را به ياد نميآورد.
در اين درگيري كه به خاطر دختري به نام نيوشا اتفاق افتاده بود، يعقوب محبوبوند قهرمان چندين دوره وزنهبرداري كشوري كه بيش از صد مدال به دست آورده بود چند روز بعد از قتل روحالله داداشي مقابل خانهاش در شهريار با ضربه قمه جواني مست به نام شاهين از پا درآمد.
در ابتداي جلسه محاكمه كه در شعبه 71 دادگاه كيفرياستان تهران برگزار شد، علي عطار نماينده دادستان در توضيح كيفرخواست گفت: شاهين متهم 21ساله پرونده اواخر خرداد امسال مردي به نام يعقوب را به قتل رساندهاست. آنطور كه در گزارشهاي پليس آمده شاهين در دو مرحله با اهالي درگير شد.
او ابتدا بعد از رساندن نيوشا، دختر مورد علاقهاش به خانه او با چند نفر از همسايههاي نيوشا درگير شد و آنها در اعتراض به اينكه چرا نيوشا را سوار موتورش كرده او را كتك زدند بعد شاهين به خانه رفت و شوكر و چاقو برداشت و دوباره به محل برگشت و اين بار با همكاري دوستش بهنام به مردم حمله و يعقوب مرد 40 ساله را قرباني كرد. او بدون اينكه توجه داشته باشد يعقوب در درگيري قبلي نقشي داشته يا نه با ضربه چاقو او را به قتل رساند.
شاهين سپس مردمي را كه آن اطراف جمع شده بودند با چاقو تهديد و بعد با همكاري بهنام، شوهرخواهر و پدرش از محل فرار كرد. او دو ماه فراري بود و بعد از آن توسط پليس بازداشت شد.
بنابراين درخواست دارم با توجه به جرايمي كه متهمان انجام دادهاند شاهين متهم رديف اول به اتهام مباشرت در قتل يعقوب و شربخمر، بهنام به اتهام معاونت در قتل و تسريع در فرار متهم رديف اول و همچنين اميد شوهرخواهر و احمد پدر شاهين، به اتهام فراري دادن شاهين مورد محاكمه قرار گيرند و مجازات قانوني در مورد آنها اعمال شود.
در ادامه، اوليايدم مقتول در جايگاه حاضر شدند و درخواست صدور حكم قصاص كردند. همسر مقتول در مورد آنچه ديده بود گفت: عابربانك شوهرم را برداشتم تا از دستگاه خودپرداز پول بگيرم. با دخترم بيرون رفتهبوديم نيم ساعتي طول كشيد تا برگرديم. شوهرم داشت كاجهايي را كه تازه جلو در كاشته بود آب ميداد. بعد از نيمساعت وقتي برگشتم ديدم كوچه شلوغ است. شوهرم يك چوب برداشته بود. فكر كردم ميخواهد با همسايهها شوخي كند چون يعقوب اهل دعوا نبود.
البته اهل شوخي هم نبود اما آنقدر دعوا كردن او دور از ذهن بود كه فكر كردم شوخي ميكند. بعد پسرعمه شوهرم را ديدم كه دستش خوني است، فهميدم دعوا شده به شدت ترسيده بودم و به سمت شوهرم دويدم و ديدم پيراهن او خوني است پرسيدم چاقو خوردي گفت: نه. فكر كردم خوني كه روي لباسش است از بازوي پسرعمهاش ريخته اما هر لحظه خون داشت بيشتر ميشد جلو رفتم و لباسش را بالا زدم ديدم خون مثل فواره از سينه شوهرم بيرون ميريزد.
او با آن حالش چوب را در دستش داشت و ميگفت اجازه نميدهد كسي وارد خانه شود. متوجه شدم شاهين جوان مهاجم ميخواست وارد خانه ما شود و چون دختر بزرگم در خانه تنها بود، شوهرم مانع او شد. رو به شاهين كردم و گفتم چرا شوهرم را زدي جواب داد همه را ميزنم آنقدر ميزنم تا كسي كه من را زده از آن خانه بيرون بيايد.
او به مردم حمله ميكرد چند نفر ديگر را هم با چاقو زد، من شوهرم را داخل ماشين گذاشتم و به سمت بيمارستان حركت كرديم و در راه شوهرم جان داد. اين زن گفت: شاهين، شوهر من را با يكي ديگر از همسايهها اشتباه گرفته بود. كسي كه با او دعوا كرده بود همسايهاي بود كه سمت راست خانه نيوشا زندگي ميكرد و ما در سمت چپ خانه او بوديم و شاهين به جاي رفتن به سمت راست به سمت چپ آمده بود.
سپس نيوشا به جايگاه دعوت شد و گفت: دو هفتهاي بود كه با شاهين آشنا شدهبودم. آن روز با هم بيرون رفتيم او داشت چيزي مينوشيد به من گفت تو هم ميخواهي گفتم نه بعد متوجه شدم مشروب خورده است. گفتم من را به خانه برسان سوار موتورش شديم. من سر خيابان پياده شدم و ديگر نفهميدم با چه كسي درگير شد اما صداي دعوا را ميشنيدم. سه نفر شاهين را كتك زدهبودند آنها همسايه ما بودند، بعد شاهين رفت و من فكر كردم همه چيز تمام شد اما او دوباره برگشت و دعوا كرد من در درگيري دوم نبودم و نديدم چه اتفاقي افتاد اما ميدانم يعقوب نقشي در اين ماجرا نداشت.
در ادامه شاهين به جايگاه فراخوانده شد او گفت: من اصلا يادم نميآيد چه كردم و كجا رفتم.
او در مورد اينكه چرا آن روز شوكر و چاقو همراه داشت گفت: من اصلا نميدانم چه شد، كجا رفتم و اينها را از كجا آوردم من فقط تا جايي كه نيوشا را سوار موتور كردم يادم ميآيد. او گفت: هرچه در اداره آگاهي گفتم از ديگران شنيده بودم. من اصلا يعقوب را نميشناختم و هيچ مشكلي هم با او نداشتم و نميدانم چطور او را كشتم.
بعد از شاهين، وكيل مدافعش در جايگاه حاضر شد او گفت: شاهين به خاطر نارسايي كليه و كبدش مشروب مصرف ميكرد و روز حادثه هم مقدار زيادي مشروب خورده بود. او آنقدر مست بود كه تمامي شاهدان به آن اشاره كرده و گفتهاند شاهين تلوتلو ميخورد و حالياش نبود چه كسي را ميزند و چه ميكند. وقتي شاهدان همگي ميگويند آنقدر مست بود كه نميتوانست روي پاي خودش بيايستد بنابراين ميتوان گفت او لايعقل بوده است. بنابراين درخواست دارم با توجه به اينكه به لحاظ پزشكي نميتوان ميزان الكل خون شاهين را تشخيص داد كميسيون پزشكي تشكيل شود تا علايم و نشانههايي كه شاهدان گفتهاند از سوي پزشكان بررسي شود و ميزان لايعقل بودن شاهين مشخص شود.
در ادامه بهنام متهم رديف دوم در جايگاه حاضر شد او گفت: من هيچ نقشي در اين قتل نداشتم، مدتي بود كه با شاهين صحبت نميكردم روز حادثه او به سراغم آمد و گفت كار واجبي با من دارد، من هم بيرون رفتم به من گفت حالم خوب نيست بيا مرا به خانه خواهرم برسان. ديدم مست است او را سوار ماشين كردم و به سمت خانه خواهرش به راه افتادم. يكدفعه فرياد زد كه من را زدهاند و ميخواهم آنها را بزنم. گفتم چه شده. جواب داد فقط برو.
من با اميد شوهرخواهرش تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم، بعد شاهين را به ميداني بردم. اميد و پدر شاهين هم خودشان را به آنجا رساندند و سعي كردند او را آرام كنند. شاهين گريه ميكرد و خودش را ميزد آنقدر خودش را زد كه بالاخره توانست از ماشين پياده شود، دوباره او را سوار كردند و دوباره پياده شد. من داشتم با اميد حرف ميزدم كه چه كنيم يكدفعه صداي درگيري شنيدم و ديدم شاهين به سمت مردم حمله ميكند و آنها را ميزند.
اميد گفت ميروم پليس بياورم. از من جدا شد من ماندم تا جلو شاهين را بگيرم او چند نفر را زد يك ضربه هم به اميد زدهبود من جلو رفتم من را هم زد، هر كس جلو ميرفت را ميزد وحشي شدهبود مردم به او فحش ميدادند. من ميگفتم ساكت باشيد تحريكش نكنيد من او را ميبرم. اگر آن روز نبودم بيش از چهار نفر كشته ميشدند. مردم فرار ميكردند و به او سنگ ميزدند وقتي يعقوب را زد من فكر كردم يك ضربه كوچك به او وارد شده است اما هرچه ميگذشت بدتر ميشد او صداي شوكر را درميآورد و مردم را تهديد ميكرد. جواني با سنگ به صورتش كوبيد و او كمي گيج شد روي زمين افتاد. زني كه خيلي ترسيدهبود به من گفت زودتر او را ببر، ما ميترسيم. من شاهين را سوار ماشين كردم و با خود بردم و تحويل پدرش دادم اينكه بعد چه شد را نميدانم.
سپس اميد شوهرخواهر و احمد پدر شاهين در جايگاه قرار گرفتند و از خود دفاع كردند و در پايان هيات قضات براي صدور رأي دادگاه وارد شور شدند.
*خودپرداز بانک را از جا كندند و بردند!
داستان از اين قرار است كه سارقان محترم با روشي كه هنوز براي پليس معلوم نيست دستگاه atm را از جا كنده و همراه با پولهايش به سرقت بردهاند.
كاركنان بانك انصار شعبه پاسداران اخيرا با صحنه جالبي روبه رو شدند.وقتي كه كارمندان در محل كار خود حضور پيدا كردند جاي خالي عابر بانك باعث شده بود كارمندان بانك حسابي هيجان زده بشوند و البته با پليس تماس بگيرند.
داستان از اين قرار است كه سارقان محترم با روشي كه هنوز براي پليس معلوم نيست دستگاه atm را از جا كنده و همراه با پولهايش به سرقت بردهاند.
گفته ميشود مبلغ اين دزدي جالب شانزده ميليون تومان بيشتر نبوده كه البته دستگاه atm بيشتر از پولهاي درونش ارزش خواهد داشت.
پيش از اين هم در سراسر دنيا از اين اتفاقات جالب رخ داده بود نمونه آن در روسيه كه عابر بانك به طور كامل از جا كنده شده بود، پليس روسيه اعلام كرد: در اين حادثه يك مرد كشتيگير به همراه فرد ديگري وارد مركز تجاري شد و دستگاه عابربانك را از جايش كند و با قرار دادن اين دستگاه 90 كيلويي بر روي كتف خود، از آنجا خارج شد. دستگاه عابربانك حاوي 25 هزار روبل بود.
اين مدل دزديها كه با الگو گيري از دزديهاي بينالمللي است اخيرا در كشور ما در حال افزايش است.
*مست بودم قهرمان وزنهبرداري را کشتم!
جواني كه به علت دختر مورد علاقهاش با همسايهها درگير شده و اشتباهي قهرمان وزنهبرداري كشوري را به قتل رسانده بود در دفاعياتش مدعي شد هيچچيز از حادثه را به ياد نميآورد.
در اين درگيري كه به خاطر دختري به نام نيوشا اتفاق افتاده بود، يعقوب محبوبوند قهرمان چندين دوره وزنهبرداري كشوري كه بيش از صد مدال به دست آورده بود چند روز بعد از قتل روحالله داداشي مقابل خانهاش در شهريار با ضربه قمه جواني مست به نام شاهين از پا درآمد.
در ابتداي جلسه محاكمه كه در شعبه 71 دادگاه كيفرياستان تهران برگزار شد، علي عطار نماينده دادستان در توضيح كيفرخواست گفت: شاهين متهم 21ساله پرونده اواخر خرداد امسال مردي به نام يعقوب را به قتل رساندهاست. آنطور كه در گزارشهاي پليس آمده شاهين در دو مرحله با اهالي درگير شد.
او ابتدا بعد از رساندن نيوشا، دختر مورد علاقهاش به خانه او با چند نفر از همسايههاي نيوشا درگير شد و آنها در اعتراض به اينكه چرا نيوشا را سوار موتورش كرده او را كتك زدند بعد شاهين به خانه رفت و شوكر و چاقو برداشت و دوباره به محل برگشت و اين بار با همكاري دوستش بهنام به مردم حمله و يعقوب مرد 40 ساله را قرباني كرد. او بدون اينكه توجه داشته باشد يعقوب در درگيري قبلي نقشي داشته يا نه با ضربه چاقو او را به قتل رساند.
شاهين سپس مردمي را كه آن اطراف جمع شده بودند با چاقو تهديد و بعد با همكاري بهنام، شوهرخواهر و پدرش از محل فرار كرد. او دو ماه فراري بود و بعد از آن توسط پليس بازداشت شد.
بنابراين درخواست دارم با توجه به جرايمي كه متهمان انجام دادهاند شاهين متهم رديف اول به اتهام مباشرت در قتل يعقوب و شربخمر، بهنام به اتهام معاونت در قتل و تسريع در فرار متهم رديف اول و همچنين اميد شوهرخواهر و احمد پدر شاهين، به اتهام فراري دادن شاهين مورد محاكمه قرار گيرند و مجازات قانوني در مورد آنها اعمال شود.
در ادامه، اوليايدم مقتول در جايگاه حاضر شدند و درخواست صدور حكم قصاص كردند. همسر مقتول در مورد آنچه ديده بود گفت: عابربانك شوهرم را برداشتم تا از دستگاه خودپرداز پول بگيرم. با دخترم بيرون رفتهبوديم نيم ساعتي طول كشيد تا برگرديم. شوهرم داشت كاجهايي را كه تازه جلو در كاشته بود آب ميداد. بعد از نيمساعت وقتي برگشتم ديدم كوچه شلوغ است. شوهرم يك چوب برداشته بود. فكر كردم ميخواهد با همسايهها شوخي كند چون يعقوب اهل دعوا نبود.
البته اهل شوخي هم نبود اما آنقدر دعوا كردن او دور از ذهن بود كه فكر كردم شوخي ميكند. بعد پسرعمه شوهرم را ديدم كه دستش خوني است، فهميدم دعوا شده به شدت ترسيده بودم و به سمت شوهرم دويدم و ديدم پيراهن او خوني است پرسيدم چاقو خوردي گفت: نه. فكر كردم خوني كه روي لباسش است از بازوي پسرعمهاش ريخته اما هر لحظه خون داشت بيشتر ميشد جلو رفتم و لباسش را بالا زدم ديدم خون مثل فواره از سينه شوهرم بيرون ميريزد.
او با آن حالش چوب را در دستش داشت و ميگفت اجازه نميدهد كسي وارد خانه شود. متوجه شدم شاهين جوان مهاجم ميخواست وارد خانه ما شود و چون دختر بزرگم در خانه تنها بود، شوهرم مانع او شد. رو به شاهين كردم و گفتم چرا شوهرم را زدي جواب داد همه را ميزنم آنقدر ميزنم تا كسي كه من را زده از آن خانه بيرون بيايد.
او به مردم حمله ميكرد چند نفر ديگر را هم با چاقو زد، من شوهرم را داخل ماشين گذاشتم و به سمت بيمارستان حركت كرديم و در راه شوهرم جان داد. اين زن گفت: شاهين، شوهر من را با يكي ديگر از همسايهها اشتباه گرفته بود. كسي كه با او دعوا كرده بود همسايهاي بود كه سمت راست خانه نيوشا زندگي ميكرد و ما در سمت چپ خانه او بوديم و شاهين به جاي رفتن به سمت راست به سمت چپ آمده بود.
سپس نيوشا به جايگاه دعوت شد و گفت: دو هفتهاي بود كه با شاهين آشنا شدهبودم. آن روز با هم بيرون رفتيم او داشت چيزي مينوشيد به من گفت تو هم ميخواهي گفتم نه بعد متوجه شدم مشروب خورده است. گفتم من را به خانه برسان سوار موتورش شديم. من سر خيابان پياده شدم و ديگر نفهميدم با چه كسي درگير شد اما صداي دعوا را ميشنيدم. سه نفر شاهين را كتك زدهبودند آنها همسايه ما بودند، بعد شاهين رفت و من فكر كردم همه چيز تمام شد اما او دوباره برگشت و دعوا كرد من در درگيري دوم نبودم و نديدم چه اتفاقي افتاد اما ميدانم يعقوب نقشي در اين ماجرا نداشت.
در ادامه شاهين به جايگاه فراخوانده شد او گفت: من اصلا يادم نميآيد چه كردم و كجا رفتم.
او در مورد اينكه چرا آن روز شوكر و چاقو همراه داشت گفت: من اصلا نميدانم چه شد، كجا رفتم و اينها را از كجا آوردم من فقط تا جايي كه نيوشا را سوار موتور كردم يادم ميآيد. او گفت: هرچه در اداره آگاهي گفتم از ديگران شنيده بودم. من اصلا يعقوب را نميشناختم و هيچ مشكلي هم با او نداشتم و نميدانم چطور او را كشتم.
بعد از شاهين، وكيل مدافعش در جايگاه حاضر شد او گفت: شاهين به خاطر نارسايي كليه و كبدش مشروب مصرف ميكرد و روز حادثه هم مقدار زيادي مشروب خورده بود. او آنقدر مست بود كه تمامي شاهدان به آن اشاره كرده و گفتهاند شاهين تلوتلو ميخورد و حالياش نبود چه كسي را ميزند و چه ميكند. وقتي شاهدان همگي ميگويند آنقدر مست بود كه نميتوانست روي پاي خودش بيايستد بنابراين ميتوان گفت او لايعقل بوده است. بنابراين درخواست دارم با توجه به اينكه به لحاظ پزشكي نميتوان ميزان الكل خون شاهين را تشخيص داد كميسيون پزشكي تشكيل شود تا علايم و نشانههايي كه شاهدان گفتهاند از سوي پزشكان بررسي شود و ميزان لايعقل بودن شاهين مشخص شود.
در ادامه بهنام متهم رديف دوم در جايگاه حاضر شد او گفت: من هيچ نقشي در اين قتل نداشتم، مدتي بود كه با شاهين صحبت نميكردم روز حادثه او به سراغم آمد و گفت كار واجبي با من دارد، من هم بيرون رفتم به من گفت حالم خوب نيست بيا مرا به خانه خواهرم برسان. ديدم مست است او را سوار ماشين كردم و به سمت خانه خواهرش به راه افتادم. يكدفعه فرياد زد كه من را زدهاند و ميخواهم آنها را بزنم. گفتم چه شده. جواب داد فقط برو.
من با اميد شوهرخواهرش تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم، بعد شاهين را به ميداني بردم. اميد و پدر شاهين هم خودشان را به آنجا رساندند و سعي كردند او را آرام كنند. شاهين گريه ميكرد و خودش را ميزد آنقدر خودش را زد كه بالاخره توانست از ماشين پياده شود، دوباره او را سوار كردند و دوباره پياده شد. من داشتم با اميد حرف ميزدم كه چه كنيم يكدفعه صداي درگيري شنيدم و ديدم شاهين به سمت مردم حمله ميكند و آنها را ميزند.
اميد گفت ميروم پليس بياورم. از من جدا شد من ماندم تا جلو شاهين را بگيرم او چند نفر را زد يك ضربه هم به اميد زدهبود من جلو رفتم من را هم زد، هر كس جلو ميرفت را ميزد وحشي شدهبود مردم به او فحش ميدادند. من ميگفتم ساكت باشيد تحريكش نكنيد من او را ميبرم. اگر آن روز نبودم بيش از چهار نفر كشته ميشدند. مردم فرار ميكردند و به او سنگ ميزدند وقتي يعقوب را زد من فكر كردم يك ضربه كوچك به او وارد شده است اما هرچه ميگذشت بدتر ميشد او صداي شوكر را درميآورد و مردم را تهديد ميكرد. جواني با سنگ به صورتش كوبيد و او كمي گيج شد روي زمين افتاد. زني كه خيلي ترسيدهبود به من گفت زودتر او را ببر، ما ميترسيم. من شاهين را سوار ماشين كردم و با خود بردم و تحويل پدرش دادم اينكه بعد چه شد را نميدانم.
سپس اميد شوهرخواهر و احمد پدر شاهين در جايگاه قرار گرفتند و از خود دفاع كردند و در پايان هيات قضات براي صدور رأي دادگاه وارد شور شدند.
*خودپرداز بانک را از جا كندند و بردند!
داستان از اين قرار است كه سارقان محترم با روشي كه هنوز براي پليس معلوم نيست دستگاه atm را از جا كنده و همراه با پولهايش به سرقت بردهاند.
كاركنان بانك انصار شعبه پاسداران اخيرا با صحنه جالبي روبه رو شدند.وقتي كه كارمندان در محل كار خود حضور پيدا كردند جاي خالي عابر بانك باعث شده بود كارمندان بانك حسابي هيجان زده بشوند و البته با پليس تماس بگيرند.
داستان از اين قرار است كه سارقان محترم با روشي كه هنوز براي پليس معلوم نيست دستگاه atm را از جا كنده و همراه با پولهايش به سرقت بردهاند.
گفته ميشود مبلغ اين دزدي جالب شانزده ميليون تومان بيشتر نبوده كه البته دستگاه atm بيشتر از پولهاي درونش ارزش خواهد داشت.
پيش از اين هم در سراسر دنيا از اين اتفاقات جالب رخ داده بود نمونه آن در روسيه كه عابر بانك به طور كامل از جا كنده شده بود، پليس روسيه اعلام كرد: در اين حادثه يك مرد كشتيگير به همراه فرد ديگري وارد مركز تجاري شد و دستگاه عابربانك را از جايش كند و با قرار دادن اين دستگاه 90 كيلويي بر روي كتف خود، از آنجا خارج شد. دستگاه عابربانك حاوي 25 هزار روبل بود.
اين مدل دزديها كه با الگو گيري از دزديهاي بينالمللي است اخيرا در كشور ما در حال افزايش است.